جواد محدثىفاصله شب تاريك حكومت طاغوت، تا صبح روشن فجر صادق انقلاب،ده روز خدايى بود، شبهايش همه شب قدر، آرى ... «دهه فجر»پس از آن ده روز، سپيده «روشن جمهورى اسلامى» دميد.«كلمهالله» بر فراز زمان جاى گرفت و آن روز بزرگ، يكى ديگراز «ايام الله» ماندگار تاريخ شد.كاخهايى كه به قيمت ويرانى كوخها برپا شده بود، به دست كوخنشينان سقوط كرد و محشرى عظيم از اراده مومنان مصمم و مشيتتحول آفرين خدا پديد آمد. ديو گريخته بود كه فرشته در آمد.امام، در پيام خدايىاش و با دم مسيحايىاش در شهيدآباد «بهشتزهرا» ، در «صور انقلاب» دميد و مردم را در عرصات حق و محشرنهضت، جان بخشيد.آن ده روز فجر آفرين، از ده قرن هم پربارتر بود و 22 بهمن،اوج آن موجهاى خونين و موج آن شطهاى خروشان بود.بارى... «صبح صادق» انقلاب بود و فجر ايمان از مشرق مكتبسرزده بود كه به «نماز عشق» ايستاديم. با وضويى از خوندههاهزار شهيد، برسجاده صدق نشستيم و پيشانى اخلاص بر مهر تعبدنهاديم و دل به «ولايت» سپرديم.همين كه خواستيم ذكر استقلال و آزادى بر «زبان انقلاب» جارىكنيم، شياطين سربرداشتند و تيغ كينه بركشيدند و بذر فتنهكاشتند. «ناكثين» ، سوار بر «جمل قدرت طلبى» ، در بصرهبىبصرى فتنه به پا كردند. «قاسطين» ، ديگر بار «صفين» راپديد آوردند و صف حق و باطل برابر هم ايستاد و «مارقين» نيزدر «نهروان خيانت» از پشتخنجر زدند. بازرگانان، تهيدست ازبازار برگشتند و كالاى «آزادى» شان قلابى از آب در آمد و روىدستشان بادكرد. شيادان و مزدورانى كه سنگ «توده» و «خلق»را به سينه مىزدند، به دست همان توده و خلق، سنگسار شدند ونفاقشان علنى و مشتشان باز شد.در اين همه سال كه برما گذشته است، «فجر پيروزى» با «شبكين توزى» درگيربوده و حق و باطل، هنوز هم به نوعى ديگر دربرابرهم صف آراستهاند. در اين سالهاى پرفراز و نشيب، با همهوجود، غربتحسين(ع)و مظلوميت على(ع)را حس كرديم و ميدان احد ومعركه صفين و صحنه كربلا بارها برايمان تكرار شد.با نفاق و كفر جنگيديم و احزاب مهاجم را تا آن سوى «خندقپيروزى» عقب رانديم. پرچم شرق و غرب را از بام تزوير به زيركشيديم. و... دراوج قدرت، از پشتخنجر خورديم و در نهايتتنهايى و مظلوميت، تنها خداى يكتا دلمان را گرم و عزم ما راجزم مىكرد و به آينده اميدوارمان مىساخت.در تمامى اين مراحل، پيرو مرادما، همچون نوح، كشتيبان انقلابدر امواج توطئهها بود و با بصيرتى الهى «راه» مىنمود و براى«رهروان» از ميان آن همه خطرها «معبر» مىگشود.دردمندانه به سوك امام امت(ره)نشستيم و پس از آن پير، بامولاى جديدمان پيمان ولايتبستيم، ولى دشمن، جبهه جديدى بر ضدانقلا گشود كه رهبر انقلاب، از آن با «شبيخون فرهنگى» ياد كرد.افعىهاى خفته در لابه لاى جرايد ومجلات، به نيش زدن و سمپاشىپرداختند.محور عمليات دراين نبرد، مدرسهها، خانهها مطبوعات، فيلمها،جشنوارهها، ماهواره و انترنت، القاءات برخى استادان دردانشگاه، نشر و پخش رمانهاى مبتذل وخانمان سوز، اشاعه بىدينى وسكولاريسم، قداست زدايى از مقدسات و توهين به باورهاى دينى اينامتبود. مىخواستند عناصر فرارى و مرده و فسيل شده را دوبارهزنده كنند و ابوسفيانهاى كينتوز را به صحنه آورند.حادثههاى تلخى داشتيم. و فراز و فرودهاى شگفت، عبرت آموز وروشنگر بر اين امتشهيد داده گذاشت.اينك، ماييم و «انقلاب اسلامى» ، كه يادگار امام راحل است.ماييم و رهبرى كه درخروش و خلوص و درايت و صلابت، «خلفصالح» امام امت است.ماييم و نسلى پويا، كه هم «آماج فتنهها» ست و هم «ذخيرهانقلاب.»ماييم و يك جهان دشمن، كه در قالب «نظامهاى استكبارى» شكلگرفته است.ماييم و يك جهان دوست، كه در مبارزات ضد استكبارى و حق طبانهملتهاى مظلوم، متجلى است و همه چشم به «ام القرى ايران»دوختهاند و تشنه معارف ناب مكتب اهلبيت عليهم السلام اند.ماييم و جنگ فرهنگها در عصرحاضر و تلاش گسترده «وهابيتآمريكايى» بر ضد «اسلام ناب محمدى» .ماييم و جبهههاى متعدد گشوده در برابر انقلاب، در ابعادسياسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى، كه اين مرحله، بيش از گذشته،«بصيرت» و «هوشيارى» و «آمادگى» و «پيام رسانى» و«تبيين» مىطلبد.ما امروز هم، گرفتار مشكل «صدا» درجهان شلوغى هستيم كهدروغهاى نشسته برامواج صوتى و تصويرى، عرصه را بر تابش و جلوهحق، تنگ ساخته است.چشم و گوش انقلاب، بايد بسيار تيزبينتر و حساستر باشد، تاهمفتنهها را در قالبهاى جديدش بشناسد و هم دروغها، تحريفها،شايعات و غوغا افكنىهاو فتنهانگيزىها، فرزندان انقلاب و نسل دومجمهورى اسلامى را از «جلوه ناب دين» غافل نسازد.اگر ما پيمان نشكنيم و عوض نشويم، نه بيم شكست انقلاب هست، نهخوف سستشدن بنيانهاى آن.رسالت رساندن اين نهضتبه «عصرحضور» و سپردن آن به دست«خورشيد عصر غيبت» ، بر دوش ماست.جبهه انقلاب و پيمان بستگان با آرمان دهه فجر، بايد بيش ازاين «تلاش و تحرك و همبستگى نشان دهند.»والسلام