حسن جعفرىآنچه از نظر مىگذرانيد مصاحبهاى استبا آقاى مصطفى قلى زادهاز مبلغان دلسوز و متعهد جمهورى اسلامى ايران در جمهورى خودمختار نخجوان.براى شروع بحث، بفرماييد چطور شد به نخجوان رفتيد؟در سال1357، از طرف سازمان حوزههاى علميه خارج از كشور بهجمهورى خود مختار نخجوان اعزام شدم و مسئوليت تدريس و كارهاىتعليمى و تربيت طلاب حوزه علميه نخجوان را پذيرفتم.هنگام اعزام، چه برداشتى از اين كشور داشتيد و چه اطلاعاتى دراختيارتان گذاشته بودند؟بعد از جنگ افغانستان وضعيت اجتماعى و اقتصادى نخجوان خيلىمطلوب نبود. ولى از سازمان، برادران مسئول، اطلاعات لازم را دراختيار ما گذاشتند. البته به قول معروف شنيدن كى بود مانندديدن. ما به آنجا رفتيم ولى خيلى چيزها، آنطورى كه ماشنيدهبوديم، نبود.از شيعيان آنجا بگوئيد، اسلام در نخجوان به چه صورت است؟مردم نخجوان گاه تحت تسلط جمهورى آذربايجان و گاه روسيه و...بودند. به هرحال از قرنها پيش، از زمانى كه تشيع در آذربايجاننفوذ كرد و رشد يافت، مردم نخجوان هم شيعه شدند و امروز با000،400 نفر جمعيت عمدتا شيعهاند.در گذشته علماى بزرگى از اين جمهورى خود مختار ظهور كردند كهمرحوم حاج شيخ محمد مهدى ارودبادى، اهل اردوباد و آيت اللهنخجوانى (متوفى1336 ه ق) از جمله اين علماى بزرگ و مرجعتقليد بودند كه شاگردان فاضل و كتابهاى معروفى بهويژه در خصوصحادثه كربلا نگاشتهاند.مسجد جامع نخجوان كه به مسجد جامع معروف است در اصل اسمش«جعفريه» بود. اين واژه « جعفريه» نشان مىدهد، تشيع ازقديمالايام در اينجا كه تقريبا 400 سال سابقه دارد; حضور داشتهاست. گرچه فرهنگ اجتماعى آنان تلفيقى از فرهنگ غرب و فرهنگشوروى سابق است اما از نظر اعتقادى مردم شيعه هستند و اعتقادبسيار قوى نسبتبه اسلام و اهل بيت(ع) دارند. مراسم «تاسوعا»و «عاشورا» در نخجوان و شهرها و بخشهاى اطراف آن واقعاديدنى و معروف است.چه چيزى باعثشد تا شيعيان نخجوان از لحاظ دينى رشد نكنند؟در گذشتهها، قبل از اينكه نخجوان جزء اتحاد جماهير شوروىباشد، علما و حوزهها، نويسندگان، متفكران و شاعرانى شيعهداشته است.جلو پيشرفت دين را نظام كمونيستى و نظام ماركسيستى شوروى سابقگرفت. اصلا برنامه اين بود كه دين زدايى صورت گيرد. يكى ازبرنامههاى بسيار حساس اين بود كه نگذارند مردم (مسلمان،مسيحى، يهودى،...) رشد كنند. در اين راستا نخجوان و آذربايجانهم از نظر دينى و معارف اسلامى بسيار تضعيف شدند; امااعتقادشان تضعيف نشد. البته درزمان شاه يا حتى بعد از انقلابهم تبليغ مىكردند كه مردم آنجا بىدين شدهاند; بعد از فروپاشىهم به هر حالنوعى آزادى دينى به وجود آمد كه كشورهاى همسايههركدام سعى كردند خواستههاى خود را در اين جمهورىها عملىبكنند. الان هم به قول خودشان مىگويند: درما به روى همه بازاست.ابزارهايى كه كشورهاى ذى نفع در نخجوان به كار مىبرند، چيست؟نخجوان و همه جمهورىهاى شوروى سابق، يك اقتصاد داشتند، همهبرنامهها، از مسكو مىآمد و بعد كه مستقل شدند، مشكلاتشانفراوان شد. الان در خود نخجوان كارخانجات خالى شده است. زيرامواد اوليه، از جاى ديگر مىآمد. اين مشكلات اقتصادى از يك طرفو از طرف ديگر اشتياق مردم به آزاديهايى كه در زمينه دين قبلانداشتند، موجب شد، مردم به خواندند كتب دينى علاقه پيداكنند،لذا بزرگان فرهنگ و معارف تشيع اگر دير بجنبند، ممكن است دراين جمهورى كوچك و خود مختار، تشيع آسيب ببيند. كشورهاى، ديگرمثل تركيه در جمهورى نخجوان مسجد مىسازند. كتاب پخش مىكنند،مدرسه احداث مى كنند. طلبه و دانشجو مىبرند، نشريه انتشارمىدهند وبه علاوه در بازارها دخالت دارند. مراكز عالى تحصيلىغير دولتى بدون تبليغات راه مىاندازند. نه دولت مانعاش مىشودنه كسى حساسيت پيدامى كند. آن وقت اينها دروس رسمى جديد و دركنار آن احكام عملى و احكام نظرى تدريس مىكنند و كم كم براىآينده شان سربازان مسلمان با سواد مدركدارتربيت مىكنند.اسلام در دانشگاهها و مراكز عالى علمى نخجوان تا چه اندازهنفوذ دارد؟نخجوان، فقط يك دانشگاه دولتى دارد كه پروفسورعيسى رئيس آناست. اين دانشگاه در رشتههاى مختلف تاريخ، ادبيات، فقه،روانشناسى، فيزيك و حتى زبان فارسى فعاليت دارد.اينها خيلى مشتاق هستند تا در رشتههاى شرقشناسى و دينى وفلسفه شرق هم و منابعى داشته باشند.جوانان مسلمان و اساتيد دانشگاه آدمهاى فاضل و فرزانه هستند.من اخيرا با يكى از اينها برخورد كردم كه استاد زبان روسىاست. كتابهاى دينى كه در ايران به زبان روسى ترجمه و چاپ شدهبود را داشت، و از جمله كتاب «شيعه در اسلام» از مرحوم علامهطباطبايى. اين كتابها قبلا تاليف شده و البته غلطهاى چاپى همدارد. ترجمه هم دچار مشكل است. اينها مىگويند ماهرچه از دينمىخوانيم، برايمان تازگى دارد. اخيرا كتاب «فرازهاى از تاريخاسلام» تاليف آيت الله علامه سبحانى را به او دادم، گفت: آقااز اين كتابها برايمان بدهيد. من و خيلى از اساتيد مىخواهيماز اين منابع داشته باشيم و با اسلام به صورت علمى آشنا شويم.متاسفانه منابع و اطلاعات ما كم است. بايد بدانيم وقتى ماكتاب و مواد شناخت دين را كمتر عرضه كنيم، ديگران جايش را پرخواهندكرد. مثلا يك استاد كه خود روسىزبان و استاد تاريخ وزبان انگليسى است، با منابع تشيع و يا تسنن آشنايى دقيق وعلمى ندارد. بنابراين از اين جهت مسئولين فرهنگى ما بايد دقتداشته باشند هرچه مىتوانند، كتابهاى خوب، علمى، امروزى واستلالى ترجمه و تاليف كنند، تا در اختيار روشنفكران، اهلانديشه و دانشگاهها و دانشجويان قرار گيرد. در نخجوان همهكتاب مىخوانند. وقتى مردم كتابى از ما مىگيرند و مىخوانند، بههمديگر مىدهند تا همه بخوانند.غالبا چه كشورهايى محصولات فرهنگى شان را ارائه مىكنند و ازمحصولات چه كشورهايى استقبال مىشود؟تركيه و ايران در آنجا حضور دارند; البته امروزه تلويزيون،ويدئو و ماهواره همه جا نفوذ يافته است. تركيه برنامههايش رااكثرا با ماهواره آنجا مطرح مىكند.ايران چه؟ايران بدون ماهواره هم مىتواند. سه و چهار كانال دارد كهالبته اكثر به زبان فارسى است.شما مىتوانيد پيشنهاد كنيد صداى جمهورى اسلامى ايران، راديو وتلويزيون را 24 ساعت پخش كند.اين يك پيشنهاد هست. آنجا برنامه سحر، شبكه 4 و 5، تلويزيونايرا به زبان آذرى برنامه دارد ولى خيلى كم. يااروميه و تبريزاز تهران هم يك تا دو ساعتبرنامه دارد. راديو تبريز را مردمآنجا همه گوش مىكنند، پيشنهاد من اين است كه سريالها وفيلمهاى سينمايى خوب را ترجمه كنند تا در باكو و نخجوان بشوداستفاده كرد. خيلى از كانالهاى تركيه را مردم راحت مىگيرندگرچه زبان تركيه را متوجه نمىشوند چون تركيه استانبولى باتركيه آذرى خيلى فرق دارد.نشرياتى كه دراين جمهورى هست، غالبا چه افكارى را ترويجمىكنند؟اكثرا نشريات از باكو مىرسد. همه به زبان آذرى و يا روسى است.نشرياتى هم از باكو و همچنين از تركيه مىآيد. در باكو همعموما نشريات زياد هست. مخصوصا روزنامه شهريار كه از طرفرايزنى جمهورى اسلامى ايران در باكو چاپ مىشود و خريدار زيادهمدارد.بيشتر از نشريات زبان تركيه؟بله، بيشتر از نشريات تركيه، نشريات خود آذربايجان و نشرياتخود نخجوان. چون نشريهاى غنى است و از نظر ادبى و دينى،تاريخى و اجتماعى تحليل بسيار دارد. متاسفانه اين نشريه بهنخجوان اصلا نمىآيد. روزنامه شهريار در باكو و در رايزنىجمهورى اسلامى ايران چاپ مىشود. همچنين فصلنامه جهاد هم ازكارهاى بسيار مثبت و خوب رايزنى جمهورى اسلامى ايران در باكواست كه اين فصلنامه را هم خيلى كم مىآورند. مخصوصا اهل ادب واهل انديشه سراغش را مىگيرند.جوان شيعه نخجوانى چه خصوصياتى دارد؟به هرحال به خانواده وابسته است. يعنى همان اعتقاد خانوادگىشيعه به آنها منتقل مىشود. با آنهايى كه سرو كار داريم افرادىمطلع هستند. البته آنجا زمينههاى فساد هم هست.مشكلات اقتصادى هم زمينههاى فساد را بيشتر كردهاند منتها زمينهبازگشتبه اسلام هم وجود دارد.مسئله مسيونرها درآنجا ست. جمعيتى استبه نام «عاده راه» كهاختصار يك اسم آمريكايى است.تقريبا مىشود به كميته امداد تشبيه كرد. به مردم فقير خوراكى،برنج، آرد و روغن مىدهند و در كنار آن به تبليغات دينى هممىپردازند. انجيلهايى كه از نظر چاپى بسيار زيبا و مصور است،پخش مىكنند. البته دربين جوانها و مردم خريدار ندارد ولى گاهىجوانان خوشبينانه به آنها روى مىآورند كه اخيرا دولت جلوىآنها را گرفته است.كتابخانههاى نخجوان در دوران كمونيستى، به چه صورت بود و حالااستقبال چه قشرى از كتابخانهها بيشتر است؟نخجوان به عنوان مركز يك جمهورى استبا شهرهايى همانند بابك،اردوباد، جلفا و اخيرا صدرك و... در مركز اين شهرهاكتابخانههاى مركزى وجود دارد. يك كتابخانه مركزى هم درخودنخجوان است. در خود بخشها هم كتابخانههاى عمومى است.كتابخانههاشان همه يا اكثرا مربوط به هشتاد تا نود سال اخير(بعد از حكومت كمونيستى) است. از كتابهاى خطى قديم در نخجوانخبرى نيست. همه به باكو منتقل شده است. در نخجوان كتابهاىقديمى مثلا يك كتاب كه صد سال پيش نوشته شده باشد، با الفباىاصيل مثلا الفباى عربى، يافت نمىشود. البته مردم كتابهايى درمنازل دارند كه نمىتوانند استفاده بكنند. بنابر مشكلات مادىكمتر به خريد كتاب و مطالعه رو مىآورند. الان به هرخانهاى داخلشويم، معمولا كتابخانهاى دارد كه حداقل دويست تا سيصد كتابدارد. همه اينها مربوط به ده سال پيش است.وضعيتخوزههاى علميه نخجوان به چه صورت است ؟در خود نخجوان ظاهرا حوزه علميه نبوده است اما شهرهاى ديگراز جمله اردوباد حوزه علميه داشته است كه الان هم بناى آنمدرسه علميه موجود است. بناى مدرسه، مخصوصا سردر ورودىاش، عينحوزه علميه قم است و ماده تاريخى به صورت منظوم و شعر نوشتهشده است و كاشيهاى معرق هنوز سالماند. بناى مدرسه به اواخرقرن 12 مربوط مىشود. در دوران شوروى اين مدرسه به كارخانه وكارگاه توليد ابريشم تبديل شده بود. به بنا و ساختمان مدرسهدست نزدهاند كه اين امر يا به خاطر حالت معنوى و آيههايى استكه در سر در ورودى نوشته شده است و يا به خاطر باستانى بودنبنا است.در جمهورى نخجوان هيچ حوزه علميهاى وجود ندارد؟تنها حوزه علميهاى كه اخيرا تازه تاسيس شده است، مدرسه علميهاميرالمؤمنين (ع) نام دارد و در خود نخجوان به وسيله آخوندحاج سلطان تاسيس شد و جمهورى اسلامى ايران هم كمك كرد. الان درحدود 40 طلبه جوان دارد و مديريت محلىاش به عهده حاج سلطاناست و از ايران هم تعدادى حضور دارند.از علماى جمهوى نخجوان برايمان بگوييد ؟قبل از حاكميتشوروى علماى تحصيل كرده ايران يا نجف بودند كهمتاسفانه امروز حتى اسمى از آنها نمانده است. مثلا من نام يكىاز آنها را شنيدهام، حاج شيخ رضا، مىگفتند تحصيل كرده نجفبود.بايد سراغ مردم رفت و افرادى چون مرحوم حاج سيد مصطفى موسوىخاكى را كه تحصيل كرده نجف بود و در همانجا وفات يافت، شناختو به مردم معرفى كرد. مرحوم شيخ ابوالفضل هم كه قبرش را زيارتمىكنند، يكى از آنها است.ميزان تاثيرگذارى عالمان در سياست نخجوان را توضيح بدهيد؟علماى قديم نخجوان اكثرا به نجف كوچ كرده بودند، بنابراين درمعاجم و تذكرهها و كتب رجال بايد سراغ آنها را گرفت. اما ازمعروفترين آنها مىتوان به مرحوم حاج ميرزا مهدى نهرمى، ملامحمدنخجوانى (نويسنده كتاب فيض الدموع) و مرحوم اردوبادى از علماىنجف اهل اردوباد نخجوان را نام برد.حاج مهدى نهرمى فتوى داد كه همه مردم در برابر تجاوز ارمنستانبايد دفاع بكنند و بعد از حاكميتشوروى از مخالفين حزبكمونيستبر عليه استبداد شد. اينها علماى نخجوان هستند. وقتىبا مردم صحبت مىكنيم، خيلى از اسمها در زبان جارى مىشود. ولىدركتاب اثرى مكتوبى از اينها برجا نمانده است. يعنى نگذاشتندبماند.مردم آذربايجان عموما براى سادات و علما احترام بسيار قايلند.مخصوصا سيدى كه عالم هم باشد.اسم بعضى از سادات را كه مىبرديم، مثلا مرحوم ميرداماد، (دردوران شوروى بسيار ديندار و متدين بود.) مردم به اسمش قسممىخوردند. بعد در سال1917 كه انقلاب اكتبر روى داد، بعد همچهار و پنجسال بعدش اين همه جمهوريها متحد شد. قبل از آناينها عالمانى داشتند، در آن زمان عالمان بسيار جوانى درايران بودند كه به آنجا، برگشتند.شخصيتهايى مثل حسن جاويد كه بزرگترين شاعر آذربايجان و يكى ازبزرگترين متفكران مشرق زمين بود نيز از نخجوان برخاستهاند.جاويد را به سيبرى تبعيد كردند و در آنجا مرد. البته جسد اورا به نخجوان آوردند و مقبرهاى برايش ساختند. من اخيرا بهموزه حسن جاويد رفته بودم. كتاب پيغمبر ايشان در سال1923 كههنوز الفباى عربى پابرجا بود، با الفباى عربى چاپ كرده بودند.من تصويرى از آن را برداشتم. كتاب منظومهاى در چهار موضوع«بعثت، دعوت، هجرت و نصرت» است. اين منظومه شعرى بسياربلند، زيبا و ارزشمند است. گاهى از خانوادهها سؤال مىكنيم ازعالمان و اجداد خود كتابى يا نوشتهاى نداريد؟ مىگويند:مىآمدند خانهها را وارسى مىكردند اگر كتابى به زبان عربى يافارسى پيدامى كردند، به سختى ما را آزار مىدادند. لذا مجبوربوديم هرچه داشتيم (كتاب و قرآن) دفن كنيم يا به آب بيندازيمتابراى ما درد سر درست نكنند. چه كسانى مىتوانند اينگنجينههاى دفن شده را احياء كنند ؟بايد نمايندگان فرهنگى كارى كنند و كسانى را بفرستند كه علاقهمند به اين كار باشند. به نظر من فداكارترين و مناسبترينكسانى كه براى احياء فرهنگ دفن شده مىتوانند كاركنند، طلبههاىاهل قلم قم هستند. آنها بايد ارزشهاى فراموش شده در سراسرعالم تشيع را احياء كنند.من تجربه جالبى در باره علماى ايران د ارم.چند سال پيش در قم (در پژوهشكده باقرالعلوم) جمعى از طلبههاجمع شدند. مجموعه بسيار ارزشمند «ديدار با ابرار» و«شاعران ابرار» و «ديار ابرار» را تدوين كردند. حالمىتوان چنين تجربهاى را براى ثبت و احياى عالمان نخجوان بهكار برد و الگوهايى اسلامى براى جوانان آنجا به وجود آورد.