در مصاحبه با حجهالاسلام و المسلمين آقاى محسن ربانىكوثر: هدف اين است كه ببينيم قم در باره جهان چه كارى كردهاست وكمبودهايمان چيست؟ هدف شناختخدمات حوزه و انتظاراتديگران از حوزه است. شيعيان خارج از كشور، اهل سنت، متفكران وفلاسفه و تحصيل كردههايى كه مايلند منهاى انگيزههاى سياسى بااين مركز فرهنگى آشنا شوند، براى پاسخ به اينها چه كردهايم؟ممكن است در اين خصوص پرسشهاى زيادى باشد و نكاتى خود حضرتعالى در نظر داشته باشيد كه لازم بدانيد حوزه در جريان قراربگيرد و آماده تر بشود. از سوى ديگر، واقعا ما مايليم ببينيمكه اعزام مبلغ، آثار مكتوب يا احيانا فعاليتهاى نرم افزارى،كه از قم براى جهان شده، در چه حدى است، آيا پاسخگو هست و چهكمبودهايى در اين زمينهها و جود دارد؟ خود جناب عالى احيانابه زبانهاى انگليسى و يا اسپانيايى چه خدماتى انجام دادهايد؟و چه خلاهايى احساس مى كنيد كه بايد توسط ديگران و علاقمندانگسترش تشيع انجام بگيرد تا تفكر اهل بيت(ع) بهتر بشود؟انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى چون يك انقلاب دينى وفطرى بود، ابر قدرتها را غافلگير كرد و پايگاه آنها را درايران از بين برد. طبعا اين انقلاب، با ماهيت استقلال طلبى ودينى و ويژگى حمايت از مستضعفين آثار بسيار ارزندهاى بهارمغان آورد. در سالهاى اول اينها فكر مى كردند كه اين يكانقلاب بر خاسته از يك گروه مثلا فقط روحانيون است، ريشه در عمقجان مردم ايران ندارد و بالاخره مى شود آن را سركوب كرد. آنهافكر مى كردند اين انقلاب يك سال ، دو سال شورى ايجاد مى كند وبعد از بين مى رود. ولى بعدها متوجه شدند كه نه اين انقلاب،انقلابى ماندنى است. اينها حالا پشيمانند كه چرا با اين انقلاباز روزهاى اول مقابله نكردند و الان مجبورند آن را به رسميتبشناسند.امروز ما نهادينه شديم، و تقريبا فكر انقلاب اسلامى در دنياخاورميانه جاى خودش را باز مى كند بخصوص شعارهاى انقلاب اسلامى،جايگزين شعارهاى ديروز منطقه شده. ما اگر خوب به ياد داشتهباشيم، در خود فلسطين، در لبنان، در گروههاى مبارز، كشورهاىسوريه و عراق، اينها افتخارشان اين بود كه سوسياليست وكمونيستبشوند و شعارهاى سوسياليسى بدهند. قبل از انقلاب اسلامى كسانى كه از اسلام دم مى زدند، عقب مانده،مرتجع و آدمهايى كه زمان را درك نمى كنند، قلمداد مى شدند يااينكه آنها را منزوى مى كردند. امروز دقيقا بر عكس شده، يعنىآن گروهى مى تواند مردم را جذب بكند كه بيشتر بتواند شعارهاىاسلامى را در بين مردم باب بكند و بتواند از راه دين واردبشود.الان فلسطينيها مثل فتحى شقاقى نه تنها با انقلاب اسلامى پيوندمى خورند، بلكه مى گويد من راهم را از امام حسين(ع) گرفتم وافتخارش به اين است كه شاگرد امام خمينى است. آن شعارهايى كهآن روز در فلسطين داده شد كه سوسياليسم تنها راه نجات ماست ودولتهايى مثل دولت عراق بر اين اساس تاسيس شد، آنها امروزمجبور شدند شعارشان را الله اكبر كنند. حتى در عراق امروزنماز جمعهها خيلى پر شور است; يعنى اينها فهميدند كه اصلا آنشعارها، شعارهايى واقعا مرتجعانه است و اگر كسى بگويد، بينخود ملتش منزوى مى شود. شعار الله اكبر را بر پرچمشان نصبكردند، نماز جمعهها را با شرايطى آزاد كردند و ميليونها نفرزن و مرد شركت مى كنند. فلسطين هم همينطور شده; رهبر حماس، وقتى اينجا مى آيد، مى گويد كه ايران پايگاه و اميد ما است.با آنكه ما را متهم مى كنند كه نژاد پرستيم و ملى گراييم ياشيعهايم، ايشان مى گفت كه نه ما مى گوييم در صحنه مبارزه، دولتى كه از ما حمايت كرد ايران بودهاست و اين خود دليل براين بوده كه ايران به شعارهايى كه داشته استقلال و آزادى وجمهورى اسلامى پايبند مانده است و توانسته همان شعار را ادامهبدهد. امروزه دولتهايى كه هنوز تحتسلطه غربند واقعا نمىتوانند بيايند سراغ اسلام، مى بينيم به يك نحوى مجبور شدند كهجلوى فعالان اسلامى را باز بگذارند. يعنى انقلاب ما، اين انفجارنور فقط ايران را نورانى نكرد لذا جوانهاى ملت و همه ما بايدافتخار كنيم كه آمديم يك حركتى را شروع كرديم و يك انقلابى راانجام داديم كه نه تنها توانست كفر و الحاد را و در مرحله اولكمونيسم را تقريبا از خاور ميانه جمع بكند، بلكه اسلام را بهصحنه زندگى و اجتماعى آورد و شعارهاى لااله الاالله و الله اكبررا گسترش داد شعارهايمان امروز در تمام منطقه پهناور خاورميانه هست و در جاهاى ديگر دنياهم ديده مى شود.من يادمهستحدود6 سال پس از انقلاب زمانى كه آرژانتين بودم يكى ازعلماى اهل سنت، كه از اردن آمده بود، گفت: من يك زمانى اردن بودم همه مسابقه دادند در بى حجاب شدن وامروز وقتى مى روم اردن و مصر مى بينم همه مسابقه مى دهند دربا حجاب شدن.البته دشمنان ما نگذاشتهاند كه كشورى مثل ايران جمهورى اسلامىبشود، بالاخره دشمن بايد كارى بكند كه هم اين انقلاب را به شكستبكشاند و هم نگذارد در جاى ديگر نمونه و مدل اين انقلاب بهوجود بيايد; ولى در واقع بايد اين طور تعبير بكنيم كه انقلاباسلامى ايران اسلام دين را زنده كرد. من يادم هست در زمان رحلتحضرت امام، يكى از «اسقفهايى» كه كتاب يادبود امام رامىخواست امضا بكند، مى گفت: من در روزنامهها خواندم و متاسفمكه بعضى از روزنامهها نوشتند مردى از دنيا رفت كه مى خواستتاريخ را تغيير دهد، مردى از دنيا رفت كه مى خواستسياست جهانرا تغيير دهد، مردى از دنيا رفت كه مى خواستحكومتبر اساسبنيادهاى نو اسلامى درست كند. بعد ايشان گفت: «من مى نويسماينجا مردى از دنيا رفت كه تاريخ را تغيير داد.» يك كشيشمسيحى اينطور اظهار نظر مى كند. بنابراين، واقعا اين انقلابدين را زنده كرد.بعد از اين انقلاب، بعضى از تحليل گرانامريكاى جنوبى، مىگويند انقلاب اسلامى ايران دموكراسى را بهكشورهاى امريكاى جنوبى آورد. و قبل از سال1979 ميلادى، كهانقلاب پيروز شد، تقريبا در تمام كشورهاى امريكاى لاتينديكتاتورى حاكم بود. اينها مى گويند اين انقلاب ترس و وحشت درقلب ابر قدرتها، خصوصا امريكا، ايجاد كرد و آنها ناچار يكمقدار به دنيا آزادى دادند و از همينجا بود كه تقريبا بعد ازتثبيت انقلاب، بعد از سالهاى «80 تا83 »، حكومتهاىدموكراسى در امريكاى جنوبى شكل گرفت و سياست امريكا و قدرتهاىجهانى در اين كشورها تغيير كرد. در خود اروپا هم انقلاب ماآثار زيادى روى متفكران داشت و فردى مثل «روژه گارودى» بعداز انقلاب اسلامى تمايل به اسلام پيدا كرد.وى مدتى دبير كل حزب بود و ما ايشان را به قم دعوت كرديم. چهديد بازى نسبتبه اسلام و چه اشتياقى نسبتبه فيضيه داشت وچقدر خوشش آمد كه طلبهها دورش آمدند و سؤال كردند. اينها همآثار صدور اين انقلاب است. اگر واقعا اين فكر صادر نشده بود،اين اشتياق نبود. بعد الان در تمام دنيا وقتى با مسلمانان صحبتمى كنيم يكى از اثرات انقلاب اسلامى ايران در خارج احساس هويتمسلمانان است. مسلمانان امروز احساس مى كنند كه هويت و شخصيتدارند.واقعا احساس مى كنند كه مكتب، پشتوانه علمى و فرهنگى و تمدندارند و جدا به فكر اين هستند كه خودشان را با مكتب اسلامتطبيق بدهند. در آلمان بودم و داشتم به ايران مى آمدم. چون مااز كشورهاى امريكاى جنوبى كه مى آمديم بايد در يكى از كشورهابالضروره توقف كنيم و هواپيما را عوض كنيم براى ايران. درآلمان شبى رفتيم در جايى كه وشتحرام داشتند و مربوط بهمسلمانهابود. عدهاى از برادران عرب در آنجا جمع شده بودند. مارا كه ديدند خيلى خوشحال شدند; آن زمانى كه هنوز هم جنگ بود.يكى از برادران عرب، كه مسلمان هم بود، گفت: من از فرانسهآمدم و تاجر هستم; خيلى خوشحال شد كه ايرانى ديدهاست. با زبانعربى شروع به صحبت كرديم و من يك مقدارى در باره انقلاب واهداف انقلاب اسلامى صحبت كردم و گفتم: هدف ما از اين انقلاباسلامى اين بوده كه مسلمانها به دين اسلام بر گردند. بعد ايشانخودش، شروع كرد به صحبت كردن و گفت: كه من واقعا خوشحالم كهملت ايران و رهبرى ايران قدرت به خرج دارند براى اينكه جنگ رابه پيش ببرند و ازاسلام دفاع كنند. شما نه تنها براى خود بلكهبراى ما و براى همه مستضعفين مى جنگيد.بعد گفت: من تعجب مى كنم از دولتهاى عربى كه در زمان شاهروابط خوب داشتند با شاه و در كنار شاه قرار مى گرفتند، باآنكه مى دانستند شاه دارد بر خلاف اسلام عمل مى كند و بااسرائيل رابطه خيلى خوبى دارد.من تعجب مى كنم چطور مى شود ايرانى كه در كنار ملت اسلام و عربو خصوصا فلسطين و لبنان قرار گرفته، به اين صورت با او رفتارمى شود و در جنگ صدام مورد حمايت قرار مى گيرد. من به عنوانيك عرب از آنها اظهار تنفر مى كنم، اظهار نا راحتى مى كنم وشما را تاييد مى كنم و مى گفت عقيده من اين است كه: «والذىلايحب الخمينى ليس بمسلم لا سنيا و لا شيعيا» و اين را با صداىبلند مى گفت و مى گفتشما هم به همه بگوييد.خوب ما اين شعار را كى مى توانستيم بشنويم، اگر اثر اين انقلابنبود. بعد مى گفت: ما قبلا در فرانسه يا جاى ديگر جرات نمىكرديم بگوييم مسلمانيم، جرات نمى كرديم قرآن را گوش بدهيم;ولى الان يكى از چيزهايى كه در ماشينم هست «كاست» قرآن است.زندگى من با قرآن شروع مى شود و اين را شما به من داديد،انقلاب اسلامى به من داد. اين در همه دنيا هست; يعنى هر كجاىدنيا شما برويد، مى بينيد اسلام نفوذ كرده، افكار جمهورى اسلامىايران رفته تفكرات امام آنجا هست; حتى يادم هستبعضى وقتها كهدر كشورهاى امريكاى جنوبى بحث مى كرديم يك دفعه مى گفتند:«فالتاخمينى». «فالتا يعنى باقى مانده» مرادشان اين بوداينجا يك خمينى مى خواهد كه بيايد هم استقلال به ما بدهد دهمآزادى و بالاخره ما را از اين گرفتاريهاى فكرى كه داريم ومشكلاتى كه داريم، كه بايد حتما پيرويك كشورى باشيم و ديگرانسياست و فرهنگمان را به ما ديكته بكنند، نجات بدهد، يك خمينىمى خواهد. اين حالت موجب احساس غرور يك ايرانى و يك مسلمان مىشود كه يك انقلابى را هم از خود بدانند حتى آن كه مسيحى است.بنا براين، چيزى نبود جز حركت امام; حركتى كه با اخلاص واعتقاد به خدا شروع كرد. ما هم بايد با همان اخلاص و اعتقاد وبا تكيه بر سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آيهالله خامنهاى اينراه را ادامه بدهيم; يعنى همانطورى كه آن زمان متحد بوديم،بايد متحد باشيم و تحقيق كنيم چه كارى آثار اين انقلاب را دردنيا بيشتر مى كند؟ البته در سمتبعدى عرض مى كنم كه چهكاستىهايى هست و چه عليه ما، چه مطرح مى كنند. ولى اين را مىخواستم بگويم كه اگر ما مى خواستيم انقلاب را با جنگ ببريم بهاين كشورها نمى توانستيم. انقلاب ما يقينا صادر شده و شعارالله اكبر امروز شعار جوانهاى مسلمان است. امروز اين شعار كهاسلام يك مكتب پيروز است در همه جا جاافتادهاست. در كشورهاىامريكاى جنوبى معمولا مورد استقبال خوب مردم و دانشگاهىها قرارمى گرفتيم، يادم هست روزى با تعدادى از دوستان دانشگاهى، كهدر كلمبيا بودند، رفتيم ديدار رئيس مجلس آنها، يكى از دوستانآنجا مطرح كرد كه ايشان به زبان اسپانيايى مسلط است و اگر مىخواهيد، بيايد در مجلس سخنرانى بكند. براى من هم خيلى عادىنبود. چون من روحانى مسلمان و شيعه بودم و فكر نمى كردم بهراحتى قبول بكنند.من يك صحبتى كردم در باره اسلام كه اسلام دين توحيد است و ما همطرفدار حضرت ابراهيم. بعد آياتى از سوره مريم خواندم و شعاراستقلال، آزادى و جمهورى اسلامى را برايشان تفسير كردم و اينكهبالاخره ما بايد مستقل باشيم و مى توانيم كشورهايمان را ادارهكنيم و ديدم نه تنها توهين نمى كنند، بلكه كف هم مى زنند.البته اشكالاتى را هم مطرح كردند; ولى وقتى چند مساله مثلمساله زن و سلمان رشدى را جواب دادم، همه بلند شدند و تاييدكردند. بالاخره در مجموع انقلاب ما يك انقلاب پيروز است و تا بهحال هم پيروز بوده، امروز هم پيروز است. حواسمان بايد جمعباشد كه گول دشمنان را نخوريم و يك وقت از راه بر نگرديم.كوثر: در باره فعاليتهاى مطبوعاتى بفرمائيد چه كمبودهايى وجود دارد و چه توصيههاى براى رفع آنها داريد همچنين براىآثارى كه از دنياى شيعه و از قم براى خارج مى رود، چه تذكراتىداريد؟يكى از مشكلاتى كه داريم، معرفى خودمان است; يعنى ما تا به حالنتوانستيم خودمان راخوب معرفى كنيم و شايد بيشتر منفعلانه برخورد كرديم; اگر مقاله يا كتابى عليه ما نوشتند، ما جوابداديم. اين بردى كه انقلاب داشت، به سبب معنويت آن بود. يكى ازكارهايى كه بايد انجام بدهيم، مساله شناساندن اين انقلاب ومجموعهاى از آثار و خاطرات و سخنرانىها و برنامهها و شروعنهضتبه صورت بسيار زيبا و منظم و منسجم.بايد گروهى باشند اينها را جمع آورى كنند. اگر چه كتابهايىنوشته شده است ولى اين كتابها نمىتواند به نحو مطلوبى درمعرفى انقلاب اسلامى مؤثر باشد.كتابهايى دقيق و دنيا پسند، كه بتواند افكار انقلاب اسلامى رامعرفى كند. علاوه بر اين، ما احتياج داريم تا از راه فيلم وبرنامههاى كامپيوترى صدايمان را به دنيا برسانيم. جاى اينهامتاسفانه خالى است. فيلمهايى كه داريم، مجموعههايى كه داريم،خيلى براى دنياى غرب قابل استفاده نيست. در زمينه شناسايىاسلام خوب كار نكرديم. شايد الان اگر مجلات و جرايد دنيا را نگاهكنيد، يعنى مرتب در باره اسلام صحبت مى شود و اظهار نظر مىشود. جرايد و مطبوعات دنيا، كه آثار آنهاهم وابسته بهبنگاههاى تبليغاتى دشمنان ما ست، عليه ما مى نويسند. البتهآنها راه را باز كردند كه بتوانيم جواب بدهيم. يكى از وظايفحوزه و ما طلبهها اين است كه برنامه ريزى بكنيم براى آنچه درغرب احتياج است. موضوعاتى هم هست كه بيشتر روى آنها مانورمى دهند كه ما بايد اينها را بررسى كنيم.اما در باره فعاليتهايى كه شده و ارگانهاى ما انجام دادهاند،نبايد بگوييم كه كار نشده، ولى نسبتا كم و محدود است.من اگر در باره امريكاى لاتين بخواهم گزارش بدهم، الحمد اللهبه زبان اسپانيايى شايد قريب به 80 كتاب و جزوه منتشر شده; واين كار عظيمى است كه تا به حال سابقه نداشتهاست.برنامه تفسيرى هم شروع و بعضى از هم آماده شده است.در اينجاچند مجله به زبان اسپانيايى منتشر مى شود، مجلاتى كه ما الان ازطرف مجمع به زبان اسپانيايى منتشر مى كنيم يكى همين مجله«كوثر» است. و يكى هم مجله «ثقلين». مجلات ديگرى درآرژانتين منتشر مى شود كه مال بچههاست. يك مجله ديگر هم هست«ان منسخدالاسلام» كه به زبان اسپانيايى ترجمه مى شود پياماسلام. در مجموع كارى كه انجام مى دهيم با خواستههاى جامعهجهانى متناسب نيست و بايد بالاخره بيشتر فعاليت كرد. در عينحال خود مجمع جهانى حدود 10 مجله به زبان تركى، فرانسوى، اردودارد. بنياد انديشه هم هست كه كارهاى خارجى مى كند. آنهاهممجلاتى به زبان انگليسى و عربى و فرانسوى در سطح دنيا دارند ومنتشر مى كنند. اين خلاصهاى از كارهاى مطبوعاتى است.كوثر: از اين فعاليتها استقبال مىشود؟ما در كنار دشمنان زياد، دوستان زيادى هم داريم. نمايشگاهبينالمللى كتابى كه برگزار كرديم با استقبال زياد روبه روشد.خصوصا وقتى افراد مى آمدند اولين چيزى كه مى پرسيدند در بارهقرآن بود و مى خواستند از اين كتاب سر در بياورند و بافرهنگقرآن ارتباط پيداكنند. حتى در بعضى از كشورهاى مستضعف ماتعدادى قرآن برديم و خيال مى كرديم فروش نمى رود; ولى تعدادزيادى اسم نوشتند كه قرآن براى آنها بفرستيم. در مورد موضوعاسلام جزوه كوچك چاپ كرده بوديم به نام «اسلام چيست؟» هر كسىچشمش مى افتاد به اين موضوع، آن را مىخريد. به اين دليل كهمردم مشتاق هستند. و مى خواهند اين مكتب را بشناسند. در خصوصدانشگاهها انسان هر جا مى رود، مى بيند دانشجويان و استادانىكه دنبال تحقيق هستند، دوست دارند با اسلام ارتباط داشتهباشند.كوثر: شما فعاليتهاى نرم افزارى هم داريد؟به نظر من موسسه كامپيوترى قم كارهاى خوب ولى نا كافى انجامداده است، خوشبختانه شبكه اينترنيتبه تازگى راه اندازى مىشود. در خود قسمتبنياد انديشه مجلات ما اكثرا روى «اينترنت»هست، بعضى جاها مراكز اسلامى وارد اينترنتشدهاند; ولى بايداستفاده بيشترى بكنند و معارف اسلامى را ارائه بكنند.ما واقعا اگر بتوانيم خودمان را معرفى كنيم، و اسلام را معرفىكردهايم و كنيم، بدون اينكه با ديگران دعوا بكنيم، بزرگترينگام را در راه تبليغ اسلام برداشتهايم; چون الان مردم زيادىهستند كه دوست دارند اسلام را بشناسند. اين كارهايى كه انجامشد همه كارهاى مقدماتى است و هنوز ما نتوانستهايم خوب از اينشبكه بين المللى استفاده كنيم. در يكى از كشورهاى اسلامى يكىاز طلبهها يك طرح ابتكارى به كار برده است و به تعدادى ازطلبهها از طريق اينترنت درس مى دهد تا به حال تعدادى طلبهاستفاده كردهاند.كوثر: دنيا از حوزه قم چه انتظارهاى دارد ؟مسلمانها فكر مى كنند كه همه ايرانيها امام خمينى و رهبرانقلابند; و كسى گناه نمى كند. آنها فكر مى كنند ايران يعنىمردمى الهى و بعضى هستند كه احتمال نمى دهند كه اينجا كسى كارخلاف بكند.حتى بچههايى بودند كه وقتى اسم امام برده مى شد، اشك مىريختند و گريه مى كردند. انتظارى كه آنها از جمهورى اسلامىدارند، اين است كه ما واقعا اسلامى باشيم و انحراف پيدا نكنيمو فرهنگهايى كه امروز، به عنوان تجدد گرايى، مى خواهند بر ماتحميل بكنند نپذيريم.انتظارات آنها اين است كه وقتى وارد ايران مى شوند، يك ايراناسلامى ببينند، يك ايرانى كه در آن معرفت هست، علم هست، حجابهست، عفت هست و دوست هم دارند كه ما در همه زمينهها پيروزباشيم; حتى در مورد فوتبال كه ما پيروز شديم يك عده روزهگرفته بودند، يك عده نماز خوانده بودند كه بالاخره ايران است وايران هم مال ماست. اين احساس خودى كردن در بين مسلمانان نسبتبه ايران خيلى عجيب است. احساس مى كنند اگر ايران ضربه ببيند،آنها ضربه مى بينند.لذا ما بايد حواسمان جمع باشد. اين مسلمانها توقع ندارند كهما برويم سراغ فرهنگ غربى و غرب زده بشويم.حتى در هنر، يادم هست فردى ديده بود ما هنر «پيكاسو» راتقليد مى كنيم، گفته بود: شما كه فرهنگ قوى داريد چرا تقليداز يك فرنگى مىكنيد كه بعد هم خوب در نيايد و به او بخندندانتظارات آنها از ما و از رهبرى اين است كه ما ابتباشيم،متحد باشيم; و همين طور كه تابه حال پيروز بوديم، پيروزباشيم. انتظار دارند ايران ام القراى اسلام باشد و مدينهالنبىباشد و مدينه فاضلهاى باشد كه به آن مراجعه كنند.اما دشمنان توقع بر عكس دارند كه اختلاف باشد بين علما و رهبر،اختلاف باشد بين مجريان كشور و اينها را مرتب دامن مى زنند.الان بعضى مسايل را دشن هميشه دامن مى زند:اينها سعى مى كنند ايران را اين طورى مطرح بكنند كه بعد ازامام اختلاف هست و اين اختلاف باعث مى شود كه انقلاب شكستبخوردو انقلاب پايان يافت است و مردم دلسرد شدهاند و دنبال انقلابنيستند.ديگر اينكه بگويند ايران در يك سالهايى دنبال توسعه اقتصادىرفت ولى الان ديگر متوقف شده و نمى تواند برود.مساله بعدى اين است كه اينها به خود اصل اسلام اشكال مى كنندو مى گويند: اسلام در دنياى امروز كه، دنياى تكنولوژى و نظم وكامپيوتر و هواپيما و صنعت است، نمى تواند بروز و ظهورى داشتهباشد و بروز و ظهور آن تمام شدهاست. و اين را مطرح مى كنند كهبالاخره اسلام با تكنولوژى مخالف است.مى گويند اسلام موضوع زن را حل نكرد است و حجاب يعنى چه؟ چوناين باعث عقب ماندگى زن شده و باعث اين شده كه زن نتواند بروزداشته باشد و ديگر مساله تساوى حقوق زنان را مطرح مى كنند والبته مى روند سراغ كشورهايى كه رعايتحقوق را نمى كنند و مىگويند زنها نمى توانند رانندگى بكنند. نمى توانند در اجتماعاتحضور پيداكنند، خصوصا قضيه طالبان، كه زنان را در خانههازندانى كرده، باز تاب بسيار وسيعى در رسانهها داشتهاست وميليونها كلمه و مقاله نوشتهاند كه اسلام دين استبداد است،اسلام زنان را در خانه زندانى مى كند و اين را به نام اسلامتمام مىكنند و مى گويند اين است اسلام بنيادگرايى كه الان دردنيا هست.يكى از موضوعات كه ما بايد در حوزه روى آن كار بكنيم معرفىچهره زن است كه در اين مساله منابع زيادى هم داريم.البته وقتى كه زنها ظاهر بشوند، بسيارى از مشكلات از بين مىرود. من يادم هست زمانى كه خانم مايك مصاحبهاى در آرژانتينانجام داده بود روزنامهها تعبيرشان اين بود كه خانم ربانىتحريم را شكست و بر خلاف قوانين اسلام آمد مصاحبه كرد. اين مثليك بمب در مطبوعات و راديو تلويزيون اثر كرد.حتى يادم هست وقتى كه از تلويزيون مصاحبه پخش شد، عده بسيارزيادى نوشتند كه اسم ايشان چيست ما مى خواهيم اسم بچههايمانرا به اسم ايشان بگذاريم. الان ما داريم يك مقدارى خود سانسورىمى كنيم. البته اين هم عواملى دارد و آن عوامل زياد است كه ازمحل بحثخارج است و بايد فكر بكنيم چرا عليه ما صحبت مى كنند.مساله ديگر، مساله آزادى است كه روى آن بحث مى كنند كه دراسلام آزادى نيست; ولى اگر واقعا بررسى كنيم مى بينيم خوداقليتهاى مذهبى مى گويند ما بعد از انقلاب 24 در صد رشد فرهنگىو علمى و حتى از جهت دانشجو داشتيم. و ما تنها كشورى هستيم كهاين اقليتها به اين صورت در آن جمع شدهاند.و حتى محل كنفرانس اسلامى را در اختيار آشورىها گذاشتيم و اينبراى دنيا يك پيام بسيار خوبى بود ولى آنها متاسفانه روى اينتبليغ نمى كنند. و هيچكس اين كار را نمى كند. در جايى مثلفرانسه يك دختر نمى تواند با حجاب وارد كلاس بشود. وقتى درالجزاير انتخابات را، با اينكه مردم راى دادند، باطل مى كنندو بعد هم مى گويند دموكراسى، بعد هم مى گويند آزادى.وقتى در تركيه كه 98 درصد مردم آن مسلمانند، حجاب رادردانشگاه ممنوع مى كنند چه توقع بيشترى از ملت ما دارند. بااينكه بيشترين آزادى را ما در اختيار گذاشتيم.الان حدود 900 نشريه در اين كشور منتشر مى شود. در كدام كشوراين همه آزادى و تضارب افكار وجود دارد؟ و متاسفانه اين يكظلمى است كه به جمهورى اسلامى مى شود و آنها گاه آن را مطرح مىكنند. البته خوب بعضى از آزاديهاست كه ما نداريم و آن آزادىسكس و آزادى جنسى است. اين همان آزادى است كه آنها به مردمدادند. ولى در آنجا آزادى انسانى، آزادى فكرى، آزادى اينكههركس بتواند برنامههاى خودش را درست انجام بدهد، و ...ندارد.حتى در باره انتخابات، وقتى كه بحث از نظارت استصوابى مى شود،آنها بدتر عمل مى كنند. اگر در امريكا و هر كجاى ديگر كسىبخواهد رئيس جمهور بشود، يقينا اين طور نيست كه اعلام بكنند هركس مى خواهد كانديد بشود و همان هم راى بياورد. روى آنها كارمى كنند و سازمانهاى جاسوسى روى او تحقيق مى كنند بعد اجازهمى دهند اين آقا بيايد و بشود رئيس جمهور. اين خيلى بالاتر ازنظارتى است كه ما داريم.اگر ما بخواهيم به حرفهاى اينها گوش بدهيم، به معناى هرج مرجدر جامعه خواهد بود.مى گويند اقليتها در ايران آزاد نيستند، من يادم هست كه ما يكخبر نگار يهودى را فرستاديم از آرژانتين و ايشان آمد كه درباره همين مسائل بحثبكند. هنگامى كه آمده بود خيلى خوشحالبود.در حدود6 ساعتبرنامه تلويزيونى آماده كرده بود او گفت: اگراينها را من پخش كنم ذهن مردم امريكاى جنوبى نسبتبه ايران صددر صد عوض مى شود و همه طرفدار مى شوند.او نقل مى كرد كه رفته بود با يك اقليتيهودى در اصفهانمصاحبه كرده بود و فكر مى كرد اگر در باره رهبر معظم انقلاببپرسد، آنها هيچ جوابى نمى دهند. مى گويد من از يك خانم يهودىپرسيدم نظر شما در باره رهبر معظم انقلاب چيست؟ گفت: ايشانرهبر ما و همه ملت ايران است و ما تابع و پيرو او هستيم. خيلىچيزها پرسيده بود براى مثال، آيا شما مى خواهيد سفر بكنيد بهاسرائيل؟ گفته بودند: نه اينجا وطن ماست.بعد پرسيده بود الان بهتر استيا زمان شاه؟گفته بودند: الان بهتر است چون آن زمان بچههاى ما دچار فساد مىشدند در باندهاى مواد مخدر; ولى الان عفاف و استقلال و تحصيل راترويج مى كنند و ما هم دنبال اينها هستيم.كوثر: باز تاب حضور شخصيتهاى علمى حوزه قم در خارج چيست ؟مساله سفر علما و دانشمندان را من توصيه مى كنم اگر بتوانيمهياتهاى علمى متشكل از آيات و علماى حوزه و استادان دانشگاهبفرستيم، بهتر است. البته اگر خود علماى ما بروند، واقعاموضوعيت دارد و مورد استقبال قرار مى گيرند; ولى اگر به صورتهيات علمى اعزام بكنيم در كشورهاى دنيا موفقتر است. علمايىكه رفتند مثل آيت الله مصباح سفر خيلى مثبتى داشتند، چون جنبهعلمى و فرهنگى هم دارد و آن حساسيتهاى سياسى را هم ندارد.البته ما بايد اين را در نظر داشته باشيم كه فرهنگ اسلامى يكفرهنگ بسيار غنى است و فرهنگى است كه در ميان فرهنگهاى ديگرحرف دارد. خصوصا امروز كه همه بى حرف شدهاند و چيزى ندارندارائه بكنند، ما حرفهاى خوبى مى توانيم براى دنيا داشتهباشيم; حرفهايى كه جايش خالى است. مستمع هم زياد داريم يعنىگوشهايى هستند كه بشنوند.توصيه بنده اين است كه سفرهاى علمى را بايد برنامه ريزى كرد.كوثر: خيلى متشكريم.