در اين شماره در پي آن بوديم، که قلم نويسندگان، در ساحتهاي گوناگون مبحث ولايت فقيه را به کاوش پرداخته و ابعاد متناظر و متناقض را از ديد تأييد يا نقد به صفحات مجله بکشانيم. از اين رهگذر، خوانندگان گرامي ميتوانند با مطالعه همه مقالات، به تصوير نسبتاً کاملي از ديدگاهها و نقدها برسند. مسئله ولايت فقيه از چنان اهميّتي برخوردار است که هنوز بايد درباره آن نوشت و خواند. از همينرو در اين مسير راه طولاني در پيش روست و جاي فراوان براي تبيين و ترويج آن.
دوم
اصل مترقي ولايت فقيه، در ذهن همه ما که در اين عصر زندگي ميکنيم، نام امام خميني(ره) را زنده ميکند. همه کساني که از نزديک با آن حضرت حشر و نشر داشتند، يا حتي زمان حيات ايشان را پس از انقلاب درک کردهاند، به درستي ميدانند که حضرت ايشان، هم در قول و هم در عمل، ولايت فقيه را امري زميني و برآمده از نقد و نظرهاي مادي گرايانه نميدانستند. اهميّت اين اصل، در نظر ايشان به حدّي بود که بارها نسبت به اظهارنظرهاي افراطي منفي و مثبت، واکنش نشان ميدادند. البته احترام و محبت آن حضرت به مردم و رأي آنان، مقوله ديگري است که نبايد آن را با اصل بحث مخلوط نمود. امام خميني(ره) نظام مبتني بر نظريه ولايت فقيه را با خواست و حمايت و رأي مردم تأسيس و اداره کردند، و همواره از مردم ايران به عنوان بهترين امت تاريخ نام بردند، اما هيچگاه در عرصههاي بحراني و يا حماسههاي پيروزمند، مرعوب و مغرور نگشتند، چه آنکه خود را مکلّف به انجام وظيفه ميدانستند. ايشان در هيچ مقطعي از مقاطع انقلاب براي خوشامد و بدآمد ديگران موضعي نگرفته و همواره بر الهي و آسماني بودن حکومت اسلامي تأکيد نموده و هيچگاه از اين اصل کوتاه نيامدند.
سوم
سخنان و اظهارنظرهاي پراکنده از افراد مختلف که گاهي خود را به حضرت امام منتسب ميکنند و ارجاعهاي تکبعدي و گزينشي به فرمايشهاي ايشان، نميتواند دست کم در ميان معاصران، ترديدي ايجاد کند که شجره طيبه ولايت فقيه، ادامهاي از ولايت حضرات معصومين است. در مسائل گوناگون جامعه اسلامي، اين ولايت، اطلاق دارد. تکرار سخناني «چون انتخابي بودن رهبر» و «حضور غير فقيهان در خبرگان» و مانند آن با هدف حذف يا محدود کردن دايره ولايت، و يا تضعيف نقش فقاهت در منصب رهبري، راهبردي محکوم به شکست است؛ اگر همگان سخنان و نظرات بنيانگذار فقيد انقلاب را فصلالخطاب بدانند.
چهارم
تاريخ پيش و پس از انقلاب اسلامي 57 ايران، خاطرات و حوادث عجيبي را در خود ذخيره کرده که باز شدن گرهها با سرانگشت ولايت را بارها و بارها، تداعي ميکند. فرمان ولايي حضرت امام(ره) براي شکستن حکومت نظامي، تصميمات حساس در دوران جنگ و پس از آن و دهها مسئله بزرگ کشوري و جهاني ـ که با حکم ولايي آن پير جماران صورت گرفت و سالهاي مديدي آثار آن باقي خواهند ماند - نشانههايي از قدرت بالا و جايگاه ويژه اصل مترقي ولايت فقيه در فقه و جامعه شيعي است. از اينرو نميتوان قانوني در نظر گرفت، که جامعه سياسي شيعه را بدون اين اصل طراحي کرده باشد و اسلاميت نظام را تضمين نمايد. با اين نگاه، حرفها و حديثها چه ناظر به شخص باشد، چه قانون و نظرات فقهي، بايد متوجه بود که فقاهت و سياست شيعه در زمان غيبت بدون ولايت فقيه، بيهويّت است.اکنون که در آسمان ولايت تنفس ميکنيم و از شميم روحبخش حکومت قرآن و اهلبيت (ع) بهرهمنديم به جاست تا با شُكر اين نعمت حقيقي، و پيروي از ولي فقيه زمان، آيتالله خامنهاي در تحقق همه آرمانهاي پيامبر الهي و اوصياي آنان بکوشيم.
پنجم
همه تلاشها و پايمرديها و همه خونهاي شهيدان، در اين راه بود که در زمان غيبت امام عصر(عج) در کشور شيعيان، حکومتي بر سر کار بيايد که مطابق قرآن و سنّت و مکتب اهلبيتt، به تدبير امور بپردازد. حکومت غير معصوم در اين برهه عدم حضور معصوم، قطعاً فرازها و فرودهاي خاص خود را دارد. در حکومت علوي اميرالمؤمنين(ع) نيز شاهديم، که سطح علمي و معرفتي مردم زمانه، چالشهاي بسياري را فرا روي نظام و حاکميّت ايجاد کرد و جنگهاي متعددي را پيش آورد. اينجاست که بايد با تمسّک به چراغ فروزان ولايت فقيه، در شب تاريک دنياپرستان، راه به سرزمين خورشيد باز کنيم و با تمام توان در راه بالا بردن سطح معرفت و انديشه انسان بکوشيم تا زمينه ظهور حضرت بقيتالله(عج) را فراهم سازيم.به اميد تنفس در حکومت آسماني موعود آخرالزمان(عج) و تحقق نظام ولايي اسلام در گستره كره خاكي.