از همان روزهايي كه درس طلبگي را نزد پدر فاضلش ميخواند، علاقه به علم مديريت را در وجود خويش يافت و امروز بيش از سي سال است كه مطالعات خود را بر اين موضوع متمركز كرده است. حجت الاسلام و المسلمين سيدصمصام الدين قوامي اما به گذراندن سطوح عالي حوزوي و مطالعه در موضوع مديريت بسنده نكرده است. انتشار ماهنامة «مديريت اسلامي» (نخل شهداد) و نگارش دهها مقاله ارزشمند دربارة مديريت اسلامي و تأليف آثاري چون «مديريت از منظر كتاب و سنت» _ كه به عنوان پژوهش ديني برتر سال 1382 از سوي دبيرخانه دين پژوهان كشور برگزيده شده است _ بخشي از مجاهدت علمي و عملي اين عضو انجمن مديريت حوزة علميه قم به شمار ميآيد.باور او دربارة چشمانداز نظام اسلامي در پيوند دولت و حوزههاي علميه و اجراي صحيح و روشمند نسخة اسلامي براي گرهگشايي از معضلات امروز از اساسيترين دغدغههاي گفتوگو با مدير محترم مدرسة علمية معصوميه بوده است.
در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين استاد قوامي عنوان شد
گفت و گو از احمد يادگارفرهنگ پويا: با تشكر از اين كه دعوت فصلنامه «فرهنگ پويا» را براي اين گفتوگو پذيرفتيد؛ همان طور كه مستحضريد، در فرهنگ اسلامي قناعت به عنوان يك سرمايه ارزشمند شناخته شده است كه به كارگيري آن ميتواند تحولي بزرگ را در اقتصاد جامعه ايجاد كند. اما ديدگاهي وجود دارد كه عنصر قناعت را در تعارض با تحول اقتصادي و توليد ثروت در جامعه ميداند. آيا به درستي چنين تعارضي وجود دارد؟استاد قوامي: بنده هم از نشريه وزينتان كه راهگشا و تحول گرا است، تشكر ميكنم. به نكته دقيقي اشاره كرديد. اگر به واژههاي معروف اخلاقي، فقهي و معارفيمان نگاه جامع و نظاممند بشود، قطعاً بخشي از مشكلات حل خواهد شد. به عنوان مثال در «زهد» معروف است كه ميگويند: «زهد، كم خواستن است نه كم داشتن». همين نگاه منشاً يك انقلاب ميشود. كم خواستن، يك بحث ارزشي است كه با نگاه قرآني «متاع الدنيا قليل» و اين كه دنيا با همه ابعاد و هندسهاش قليل است، تناسب دارد. اما در حوزه اجتماعي نميشود دستور «و اعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة» را ناديده گرفت؛ چرا كه يكي از مصاديق «قوّة» قدرت اقتصادي و توان توليد ثروت است. اساساً ثروتمندي و بهرهمندي از متاع دنيا يك امر پسنديده است و مذموم نيست. منتها كسي كه زاهد است، مي تواند در عين زاهد بودن، ثروتمندترينِ انسانهاي عالم هم باشد. چرا كه زهد يك بحث اخلاقي است. اين به نوع نگرش برميگردد. گاه نگاه انسان به اين ثروتي كه «من فضل ربّي» است، نگرش قاروني است، آن وقت خروجياش «خرج علي قومه في زينته» ميشود كه بايد كليدهاي صندوقهاي جواهر و گنجهاي او را در مقابل چشمان مردم، به تعبير قرآن، جوانان ورزيده و تنومند رژه ببرند و قارون بگويد كه اين ثروت، ثمره و حاصل علم شخصي من است. اما اگر نگرش سليماني بود، ميگويد: آنچه از مال دنيا نزد من است، از فضل و علم الهي است. تفاوتش در اين جا بروز ميكند كه محصول توليد ثروت قارون، تكاثر و ثمرة توليد ثروت سليمان، كوثر ميشود. تكاثر و كوثر هر دو از كثرت است؛ منتها اولي كثرت فاني است و دومي كثرت باقي.كثرت خواهي باقي و ماندگار، يك كثرت مستمر زاينده و فزاينده است كه بُعد معنوي دارد؛ همان كوثري كه يك سورة قرآن به نام او است، اما كثرتخواهيِ فاني و گذرا، موجب لهو و لعب و سرگرميهاي غفلت آفرين ميشود؛ «الهيكم التكاثر».فرهنگ پويا: درباره بحث قناعت چطور؟استاد قوامي: درباره قناعت هم همين طور است. قناعت در مصرف، پسنديده و لازم است اما در توليد خير. در توليد ثروت نبايد به حدّ كم قانع شد. يعني شما حق نداريد بگوييد من تا اين حد به جامعه خدمت ميكنم. اين قناعت منفي است. قناعت يعني اقتصار در دايرة مصرف، نه توليد. اميرالمؤمنين (ره) بدون در نظر گرفتن قناعت، دهها حلقه چاه حفر ميكنند و دهها نخل ميكارند؛ اما اين چاهها و نخلها و بهرهمنديها را به حساب خودشان واريز نميكنند. ميفرمايند حسن و حسينِ من از اينها بهرهاي نبرند؛ بلكه اين وقف براي مصارف عمومي جامعه است. يا آن كه حضرت در برابر يك نخل، يك برده را از اشراف ميخريد و آزاد ميكرد.پس قناعت از بعد فردي خوب است. آن جايي كه ثروت، در راه تأمين مسايل زندگي شخصي و خودآراييهاي غير ضروري مصرف ميشود، جاي قناعت است؛ اما در بعد اجتماعي همين شخص نبايد قانع شود، بلكه بايد افزونطلب باشد تا جامعه اسلامي رشد كند و از نظر اقتصادي، قدرت داشته باشد.روح قرآن و سنت هم ضد قناعت اجتماعي است. خداوند ميفرمايد: اين زمين «ذلول» است، برويد بر «مناكب» (شانههاي) آن سوار شويد. حالا ما بگوييم بياييد قناعت كنيم و يك چاه بكَنيم، اين همه ذخاير انرژي داريم به دنبال بهرهبرداري از آن نرويم. اين نگاه از همان نگاه فردي سرچشمه ميگيرد. ما تا قبل از انقلاب و مدتي پيش نيز اين نگاه را در بسياري از جاها ميبينيم. امام خميني (ره) در اين زمينه هم انقلاب كرد و نگرش را متحول ساخت.پس اين تعارضي كه گفتيد وجود ندارد. بگذريم از اين كه گفتهاند در تناقض هشت وحدت است؛ ولي در قناعت در مصرف و عدم قناعت در توليد تعارضي نيست. شما دريا دريا توليد كنيد اما به خودتان كه رسيد، زهد و بيتعلقي پيشه سازيد؛ زيرا قدرت وقف و انفاق داريد كه بهترين قدرتها است. قرآن ميفرمايد: «آتوهم من مال الله التي آتاكم»؛ فقير كه نزدتان آمد، از مالي كه خداوند به شما عطا كرده است، به او بدهيد.فرهنگ پويا: به وجود نگرش فردي اشاره كرديد. آيا وجود اين نگرش پس از انقلاب به تمسك كارگزاران به مدلهاي غيرخودي مربوط ميشود؛ مثلاً اعتقاد به اقتصاد چپ كه در مقاطع اول انقلاب، شكل يك الگو را داشت؟استاد قوامي: بله! در همان مقطع، بخش مؤثري از تصميمگيران اقتصادي به نگاه اقتصادي جريان چپ تمايل داشتند. ابهت جريان چپ در آن روز و شرايط فرهنگي و اجتماعي اول انقلاب موجب شد در برخي مسايل از آنها هم چپتر شويم، هر چند نميشود از تلاشهاي كساني چون شهيد بهشتي، شهيد صدر، شهيد باهنر و بعضي اسلامشناسان ديگر در تبيين نسخه اسلامي اقتصاد چشم پوشيد؛ اما غلبه نگاه تصميمسازان و تصميمگيران اقتصادي در آن مقطع، به جريان چپ معطوف بود.ما تا امروز جمهوريهاي متعددي داشتهايم. جمهوري اول يا جمهوري مهندس موسوي، نگاه كاملاً شرقي داشت. جمهوري آقاي هاشمي نگرش همسو با مالزي داشت. در جمهوري آقاي خاتمي نگاه به سمت لندن و پاريس رفت. اما امروز به لطف خدا جمهوري آقاي احمدي نژاد، سمت و سوي مكه و مدينه دارد؛ البته نه مكه و مدينة سعودي، بلكه مكه و مدينة نبوي. هر كدام از اين جمهوريها هشت سالِ ما را پُر كرد. از آن جا كه جامعهشناسان معتقدند عمر يك نسل بيست و پنج سال است؛ در واقع عمر يك نسل ما سرگرم مدلهاي غير بوميِ شرقي، شرق آسيايي و غربي اقتصاد شد. هيچ يك از اين سه هم جواب نداد. البته نميخواهيم بگوييم مقصّر كدام جمهوري بوده است. خود تجربه هم ثروت است. طبيعتِ يك انقلابي كه با آن شرايط و دشمنيهاي داخلي و خارجي به وجود آمده و رشد كرده اين است كه بعد از آزمون و خطاها بفهمد كه آب نه در «صفا» است و نه در «مروه»؛ بلكه زير پاي اسماعيلِ خودمان است. امروزه بعد از بيست و هشت سال، وارد عرصة واقعي و شفاف شدهايم. بدون ترس و واهمه از حرف و قضاوت ديگران بايد ببينيم كه اسلام چه ميگويد؟ اين سرآغاز يك تحول بزرگ ميشود.فرهنگ پويا: اين كه ما بعد از آزمايش سه نسخه به حقانيت و كارآمدي نسخة اقتصاد اسلامي برسيم، خودش يك تحول است؛ اما آيا براي مديريت اين تحول يعني اجراي اقتصاد اسلامي به يك نسخه دقيق و در حقيقت مانيفست اقتصاد اسلامي نياز نداريم؟ چون زمان به سرعت ميگذرد و خطرِ برداشت و عمل سليقهاي به اقتصاد اسلامي، ما را تهديد ميكند.استاد قوامي: سؤال دقيقي است. واقعيت اين است كه تا به امروز در ميان بسياري از كارگزاران و نخبگان جامعة ما به اين موضوع در عمل اعتنايي نميشده است. ما از دوران بي توجهي، به دوران توجه و اقبال رسيدهايم؛ ولي متأسفانه انقلابي كه رخ داده، در حوزههاي علميه و دروس خارج ما واقع نشده است، مسايل مبتلا به ادارة جامعه وارد فقه نشده، البته كارهاي خوبي مانند بحث فقه و تربيت و فقه الاداره شروع شده. الآن وقتي به مجامعي مي رويم كه قبلاً ميرفتيم، حالت سخره آنان دربارة فقه الاداره به استفهام تبديل شده است؛ آن هم استفهام حقيقي و نه استفهام انكاري. مخاطبان از زمان اجراي اين تئوريها و ماهيت آنها ميپرسند. به لطف خدا امروز در روند دگرديسي انقلاب، به ايستگاهي رسيدهايم كه مراكز روشنفكري ما ديگر فكر ديني را به سخره نمي گيرند، بلكه مطالبه ميكنند.اما واقعيت اين است كه ما در دوران جنيني هستيم؛ زيرا وقتي بيش از هزار سال را بگذاريد كنار بيست و هشت سال، متوجه ميشويد براي يك جنبش كه از ابتدايش نگاهها به ديگران وتئوريهاي غير بومي دوخته شده بوده، زمان زيادي نيست.امروز رييس دولتي بر سر كار آمده است كه برخلاف رؤساي جمهور قبلي به صراحت اعلام ميكند؛ نظريهپرداز نيست. وقتي آقاي احمدينژاد به قم آمد، اعلام كرد كه ما دولت كار هستيم و نظريهپرداز نيستيم؛ نظريه بايد از قم بيايد. به تعبير ديگر، امروز حوزه دولتي نيست، اما دولت حوزوي است. امروز اين زمين، مساعد كشت است. بايد شخم بزنيم و بذر تئوريهاي اسلامي را بكاريم. تا ديروز اين زمين باير بود. امروز داير شده و همين انجمنهاي علمي حوزه كه در پي فرمايش رهبر معظم انقلاب دربارة توليد علم پديد آمده، رو به باروري هستند. بسياري از خروجيهاي حوزه از مجامع علمي گرفته تا نشريات و فرآوردههاي توليدي بايد به شكلي تخصصي وارد شوند. چه اشكالي دارد كه مراجع تقليد به شكلي تخصصي در اقتصاد، سياست، علوم اجتماعي و ساير علوم روز مثل شبيهسازي نظريهپردازي كنند. ديگر دورة علامهگي به پايان رسيده است. بايد روزي فرا رسد كه بگوييم دو هزار نفر در مسجد اعظم، درس خارج مديريت اسلامي ميخوانند. قدري آن طرفتر كرسي درس خارج اقتصاد اسلامي، ارتباطات و رسانه، سياست و امور بين الملل، هنر و سينما برقرار باشد. اين با پيوند و ارتباط حقيقي ميان قم كه مركز اسلام انقلابي است و تهران كه مركز انقلاب اسلامي است، حاصل ميشود.فرهنگ پويا: ميان نظريههاي اسلامي در علوم روز و آن چه امروزه با همين عناوين در برخي مؤسسات ما مورد بررسي قرار ميگيرد، چه نسبتي برقرار است؟استاد قوامي: اين كه ما از زاوية ديد تئوريهاي وارداتي و نوعاً غربي به روايات و آيات نگاه كنيم، اشتباه است. آخرش هم خيلي متدين باشيم خواهيم گفت كه اميرالمؤمنين (ره) نيز اين طوري فرموده است. تنها مسير صحيح، در فقاهت است. بايد عنصر اجتهاد و فقاهت به عنوان ساز و كار اراية نظريات مبتلا به روز مورد استفاده قرار گيرد. براي مثال، در فقه الاداره بايد حلال و حرام مديريت را بررسي كنيم. بگوييم چه مدلي از نظارت بر سازمان حرام است، چه مدلي مستحب است ... و يا گزينشهاي حرام، مستحب، مكروه و ... را مشخص كنيم، از آن جا كه مديريت فعل است و فعل مكلف هم حكم دارد.چه خوب است كه مسؤولان ما مستفتي بشوند. از رييس صدا و سيما تا وزرا، بايد پاسخ سؤالاتشان را از قم بخواهند و قم هم اين ساز و كار را براي ارايه پاسخ و سيراب كردن مديران داشته باشد.فرهنگ پويا: آيا امروز اين آمادگي در حوزه وجود دارد؟استاد قوامي: تا ديروز تبليغ ميشد كه اساساً علوم روز با دين نسبتي ندارد. ميگفتند: اقتصاد، مديريت و ... علم است و فرمولهاي خودش را دارد. ذهن جوانهاي متدين ما را هم منحرف ميكردند كه اين ها چه ربطي به دين دارد، اين ها از تقدّس دين كم ميكند! حتي زماني دربارة فقه الاداره نميشد به علما حرفي زد. ميگفتند اين چيزها را به فقه نچسبانيد. اما امروزه به بركت انقلاب و تحولي كه امام راحل (ره) در ما ايجاد كرد، انجمنهايي با گرايشهاي متنوع كار خود را شروع كرده است. پيشبيني من اين است كه دولتهاي بعدي و فضاهاي آينده به خواست خدا مكتبيتر خواهد شد. اگر جمهوري چهارم نظريه طلبيد، جمهوري پنجم نظريه را مطالبه كند. بگويد فردا ميفرستيم نسخة مديريت اسلامي، نسخة اقتصاد اسلامي را ميخواهيم. به هر حال اين خودش نشان از تحول و حركت رو به جلوي انقلاب دارد.فرهنگ پويا: با تشكر فراوان از حضرت عالي كه شركت در اين گفت وگو را پذيرفتيد. ديدگاهها و اظهارات شما روشنگر و راهگشا است؛ اميد آن كه مورد توجه و بهرهبرداري شايسته قرار گيرد.