چون در مسير پيامبر باشيم پيروز صحنه ماييم
اشاره
سالهاي سال در شهرهاي مختلف آمريکا به تبليغ اسلام پرداخته است. پيش از آن، مبارزه با رژيم طاغوت، حضور در جبههها، تحصيل در حوزة علمية قم و تحقيق و پژوهش؛ عرصههايي بودند که از او مسلماني مبارز و مجاهد ساخت. او اکنون مشاور عالي رئيس جمهور در امور حوزههاي علميه و روحانيت است و مردي پرکار و پرتلاش در حوزه و دانشگاه. پاي صحبتهاي او مينشينيم؛ حجتالاسلام و المسلمين دکتر سقاي بيريا.حجت الاسلام و المسلمين دکتر بيرياتهيه و تنظيم: حسن طاهريپويا: با تشکر از اينکه فرصتي را در اختيار ما قرار داديد. همان طور که ميدانيد در سال پيامر اعظم قرار داريم. فکر ميکنيد اگر پيغمبر خدا در اين عالم به عنوان پيامبر خاتم مبعوث نميشدند و با حضرت مسيح باب نبوت بسته ميشد و دين و شريعت اسلام به دنيا نميآمد، وضعيت دنيا چگونه ميشد؟]دکتر بيريا: بسم الله الرحمن الرحيم.
اين سؤال مثل اين است كه بپرسيم اگر يك جنيني قبل از كمالش به دنيا ميآمد چه ميشد!؟
خداي متعال براي هر پيامبري منهاج و شريعتي قرار داد و بر اساس نياز آن جوامعي كه پيامبران در آن مبعوث ميشدند، راههايي و شرايعي. همه پيامبران پيامهاي مشابهاي داشتند و ميگفتند كه: ايمان به خدا و روز جزا داشته باشيد و هدف هم نزديک شدن به خدا و رسيدن به كمال و مدارج بالاي انساني بود. يك ويژگي كه در شريعت رسول خدا (ص) به عنوان خاتم پيامبران هست، اين است كه معجزه رسول خدا قرآن و تعليمات آن است، اگر ما از ديد الهي بخواهيم به اين سؤال پاسخ بدهيم كه اگر بنا بود دين خدا به حضرت مسيح ختم بشود چه ميشد؟!
مسلّما خداي متعال تمهيداتي داشت كه اولاً: اين دين كامل و دستورات آن ماندني باشد و ترتيبي ميداد كه اين دين تحريف نشود و چون همان اصول را داشت؛ توحيد و نبوت و توجه به قيامت، قاعدتاً به همان سبكي ميبود كه الان هست. اگر بنا بود اسلامي در كار نباشد و همين دين محرّف مسيحيّت باشد که مثل آبكش سوراخ سوراخ است و انسانيت را به راه راست نميتواند هدايت بكند، مسلّما بشريت به آن چيزي كه خداي متعال جهت کمال و هدايت، براي انسان تقدير كرده به آن كمال نميرسيد.به يقين بايد دانست اگر پيامبر خدا (ص) مبعوث نميشدند، دنيا وضع بسيار بدتري از آن چه كه هست، داشت. الان دنيا به بركت نور تعليمات رسول خدا (ص) خيلي رشد كرده و در حال رشد است. حتي تعليماتي كه پيامبر اسلام دارد، به طور غير مستقيم مورد استفاده مسيحيت هم قرار ميگيرد و به نحوي آن كشيشهايي كه يك مقدار فطرتهاي بالاتري دارند بعضاً از دين اسلام هم مطلب گرفته، به اسم خودشان جا ميزنند و در سخنرانيهايشان از تعليمات و معارف ما استفاده ميكنند. گرچه پايه و مايه دينشان خيلي ضعيف است و با آن اصولي كه دارند راه به جايي نميبرند. پويا: اين زاويهاي که در بحث باز فرموديد، زاويه جالبي است، اما آنچه که در دورههاي مختلف تاريخ به ويژه در 1400سال بعد از رسول خدا (ص) در اوراق تاريخ مشاهده ميشود اين نكته است كه عموماً مستشرقيني كه از غرب آمدند و شرق را گشتند، نظرياتشان را درباره کارکردهاي اسلام ارائه كردند. گرچه بزرگان و علماي شرق نكتهاي را كه ميگويند اين نكته است كه اگر اسلام نميبود، قطعاً دنياي امروز خيلي از تعاليم انساني را همراه خودش نداشت. مثل اين تعبير، تعبيري است كه پيامبر خدا نيز دارند و آن اين كه: « ما معلمان بشر هستيم». امروز اگر منصفانه نگاه شود برخي از تعاليمي كه غربيها به رخبشر ميكشند، در حقيقت تعاليمي است كه پيامبران خدا و به ويژه حضرت ختمي مرتبت (ص) براي بشريت به ارمغان آوردند. نكتهاي كه اينجا فراموش ميشود آن است كه آيا امروز همان تعاليمي كه ما ادعاي آن را ميكنيم و شعار آن را در قالب بيانيهها و كنفرانسها و همايشها و كتابها اعلام مينماييم، آن تعاليم، تئوريها، و نظريهها در قالب جهاني و بينالمللي کارآمدي و كاركرد دارد وميتوان به عملي شدن آن شعارها دل بست؟دکتر بيريا: ببينيد، سؤال خوبي است. هيچ وقت اسلام نخواسته بشر را مجبور بكند؛ يعني برنامه اسلام اين نيست كه انسان مجبور بشود به راه راست برود. اين در قرآن تصريح شده، اولاً به طور كلي خداي متعال ميفرمايد كه: « اَلَّذي خَلَق المَوتَ و الحَيوةَ لِيَبلُوَكُم اَيّكُم اَحسَنُ عَمَلا» (سورة ملک / 2) خداوند ميفرمايد: مرگ و زندگي را آفريده براي اين كه شما را بيازمايد كه چه كار ميكنيد، كدام يك از شما كار نيك انجام ميدهيد! ، و ميفرمايد: «انا جعلنا ما علي الارض زينةً لها لنبلوهم ايّهم احسن عملا»(سورة کهف / 7) كه در آيات قبل اين است كه ما آن چه روي زمين است زينت داديم در قلب شما و كشش قرار داديم، انگيزههايي در شما قرار داديم براي اين كه شما را بيازماييم، مورد تكليف قرار بدهيم. پس هدف خدا از آفرينش اين عالم امتحان است و در اين امتحانهاست كه انسانهايي به رشد و كمال اختياري خودشان ميرسند. هيچ وقت اين بساط برچيده نميشود و اصلا هدف اين نيست كه اين بساط برچيده بشود وگرنه خدا ميتوانست يك كاري بكند كه همه مسلمان باشند، همه داراي يك دين باشند و هيچ كس نتواند تخلف بكند و هيچ كافري و هيچ منافقي نباشد. در قرآن ميفرمايد: « اگر ما ميخواستيم آيهاي از آسمان نازل ميكرديم كه گردنهاي آنها خاضع بشود براي آن آيه»(سورة شعرا / 4) ولي خدا اين را اراده نكرده، خدا ميخواهد انسانها در شرايط و فضاهايي باشند كه با اختيار خودشان به سوي حقيقت حركت بكنند. اين مسئله دو حالت دارد؛ يا انسانها وقتي كه دين خدا ميآيد و حق بيان و مسائل براي انسانها روشن ميشود، به راه راست ميآيند و راه خدا را انتخاب ميكنند و يا اين كه به راه راست نميآيند، ولي حجت بر آنها تمام ميشود. يعني بر اينها واضح و روشن ميشود كه دين خدا حق است ولي اينها تخلف و معصيت ميکنند. در زندگي خود پيامبر اعظم اسلام (ص) هم همين نكته را ما ميبينيم. شخص پيامبر كاملترين انسان است و ميبينيم؛ در سراسر زندگي ايشان مشكلات و فراز و نشيبهاي زيادي وجود داشته تا اين كه به رسالت از سوي خداي متعال نائل شدند. اين مسئله همچنان ادامه خواهد يافت يعني تا عالم برپاست، امتحان انسان و هدف كمالات اختياري او نيز هست. مسئله اجبار نخواهد بود گرچه تكليف وجود دارد. بعضيها فكر ميكنند كه اگر اجبار نيست، تكليف هم نبايد باشد. در حالي كه اين جور نيست تكليف هست اما اجباري به پذيرش نيست، اين گونه نيست كه يك كسي را مجبور بكنند به راهي برود. اين اختيار و آزادي كه خدا داده اختيار مسئول است، يعني در برابر تكليف مسئوليت دارد. آن نكتهاي كه ميخواستم بگويم اين است كه اسلام در چه مرحلهاي است؟
آيا اسلام با رشد مادي و موفقيتهاي ظاهري، يا با عملكرد مردم مورد محك قرار ميگيرد؟
ممكن است در يك شرايطي تعداد زيادي از مردم به اسلام عمل نكنند ولي در عين حال تعدادي از انسانهاي وارسته دارند ساخته ميشوند و امتحان ميدهند. دارند به كمالات عاليه ميرسند و هدف همين است كه در شرايط سخت يك انسانهايي به كمالاتي برسند. بايد به اين نكته هم توجه كرد كه هر چه شرايط سختتر ميشود ممكن است تعداد كمتر بشود، ممكن است به يك جايي برسيم كه يك تعداد محدودي از انسانها به كمال برسند ولي آن كمالي كه آنها به آن ميرسند قابل مقايسه با كمال انسانهاي قبلي نيست. در روايتي مشهور آمده كه، «روزي رسول خدا در ميان بعضي از اصحابشان بودند و فرمودند: كجا هستند برادران من!؟
گفتند مگر ما برادران شما نيستيم؟
فرمودند: نه، شما اصحاب من هستيد، برادران من اقوامي هستند كه در آخرالزمان ميآيند و اينها مرا نميبينند من آن وقت از دنيا رفتهام و من را نميبينند و از يك سياهي بر روي يك سفيدي (يعني خط قرآن) كه سياهي است بر روي سفيدي صفحه، ايمان ميآورند»، از روي فكر، از روي عقل، از روي درايت و توجه به آيات الهي ايمان ميآورند و در شرايط سختي به سر ميبرند. اينها برادران من هستند. در كل عالم ممكن است امثال حزب الله لبنان اندک بوده و تعدادشان نسبت به ديگران كمتر باشد، ولي كيفيت دارند. تعداد افرادي كه در ايران واقعا به دين خدا عمل ميكنند و انقلابي بودن خودشان را حفظ و دينداري خودشان را حفظ ميكنند و به سوي اهداف الهي حركت ميكنند ممكن است، نسبت به آنهايي كه چنين نميكنند، كمتر باشد ولي اينها ارزشي بسي بالاتر از حتي گذشتگان پيدا خواهند كرد. اين زاويه اگر چه از جهت زماني بازتر ميشود ولي سختتر ميشود. اين معجزه را اسلام داشته كه انسانها در اثر مجاهده در راه خدا درجاتي كسب ميكنند و به كمالات معنوي ميرسند، اين روي كاغذ نبوده بلكه به مرحله ظهور رسيده، واقعا انسانهايي ساخته شدند و مرحله به مرحله اينها به جامعه بشري تقديم شدند و به تعبيري به مصرف رسيدند امّا دوباره اسلام نظير اينها را توليد كرد. اين را خود پيغمبر در جنگ موته فرمودند، وقتي که تعدادي از اشراف كشته شدند از جمله جعفربن ابيطالب كه مشهور است كه پيامبر فرمودند به جاي دو دستي كه در راه خدا داد خدا دو بال به او عنايت ميكند، مسلمانها خيلي ناراحت شدند. پيامبر دلداري به آنها داده، فرمودند: مثل اسلام مثل آن باغي است كه يك باغبان دلسوز دارد، علف هرزهاي آن را ميكند، آبياري ميكند، رسيدگي ميكند به اين باغ، سال اول يك تعداد ميوه ميدهد ميوههاي شيرين و خوب، اينها را ميچينند ولي سال دوم ميوههاي بهتري ميآورد، باز هم ميوه ميدهد باز هم ميچينند باز هم ميوه ميدهد. اين مثل «اَلَم تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللهُ مَثلاً کَلِمَةً طَيبَةً كشجرة طيبه» (سورة ابراهيم / 24) است، اين مثال همان درخت است، درخت اسلام است كه پيامبر (ص) آنرا كاشت و در همه زمانها ميوه خودش را داده، ميدهد و خواهد داد. اين است كه ما نگراني از اين جهت نداريم. آن چيزي كه وجهة همت مسلمانها هست و بايد باشد اين است كه در هر شرايطي از شرايط زماني و مكاني و سياسي و اجتماعي و اقتصادي كه قرار ميگيرند ببينند خدا از آنها در اين شرايط چه چيزي ميخواهد. شرايط ممكن است سخت باشد ولي اگر به آن چيزي كه خدا از آنها ميخواهد عمل كنند اينها حتما به كمالاتي دست پيدا ميكنند كه گذشتگان هم حتي نميتوانستند به آن دست پيدا كنند و اين چيز جالبي است كه ما توجه پيدا بكنيم اگر يك جوان مسلمان كه نور ايمان در قلب او تابيده و آشناي با قرآن شده، آشناي با تعليمات پيامبر اعظم اسلام شده و الان در راه خدا به راه افتاده، اين بر اساس همين فرمولي كه عرض كردم؛ هر چه از عمر اين درخت بگذرد ميوههايش بهتر و بهتر ميشود. الان آن بهترين ميوه است كه دارد ميدهد، در اين لحظهاي كه شما به دين اسلام عمل ميكنيد شما جزء شيرينترين ميوههاي اين درخت و بهترينها هستيد؛ يعني بهتر از بقيه آن چيزهايي كه آمدند. حالا با توجه به كيفيت، اين جوري بگوييم اگر يك جواني مثل شما در سن شما، صد سال پيش، ده سال پيش در زمانهاي گذشته به اسلام عمل ميكرد و شما هم الان داريد به اسلام عمل ميكنيد، شما در مقايسه با او يك ميوه شيرينتر اسلام هستيد چون شرايط سختتر شده ولي هر چه جلوتر ميرويم كيفيت اين ميوه بهتر ميشود و اين اصلا يك چيز بالنده و رشد يابنده است، يعني يك كيفيت رشد يابندهاي است كه قابل مقايسه با زمان ديگري نيست. آنچه كه الان نو به نو توليد ميشود و توليدات اسلام و انسانهايي كه ساخته ميشوند در هر برههاي از زمان، از تمام زمانهاي قبلي كيفيتش بهتر و بالاتر است تا برسد به آن مرحلهاي كه پيامبر فرمودند اينها ميشوند برادران من، برادران من يعني ديگر انسانهاي عاليتر، انسانهايي كه بالاتر از آنها هيچ كس نيست. به يك عبارت ديگر اسلام در عرض خيلي لازم نيست كه رشد بكند، گرچه رشد هم داشته و رشد هم خواهد كرد. خداي متعال هم وعده داده كه روزي خواهد رسيد كه «لِيُظهِرهَ عَلَي الدينِ كُلِه» (سورة توبه / 33) دين پيامبر (ص) را بر همه اديان غالب خواهد كرد. پويا: حضرت عالي فردي بوديد كه در دنياي خارج از اسلام مدت زيادي را زندگي كردهايد و از نزديك اين پديده اي را که فرموديد، مشاهده کردهايد. به نظر شما رشد و پيشرفت اسلام در طول و عرض و کميت و کيفيت به ويژه در جهان غرب چگونه بوده است؟دکتر بيريا: بر اساس آمار، رشد اسلام در غرب از همه اديان ديگر و نسبت به اديان ديگر بيشتر بوده، يعني اگر يك ديني يك تعدادي پيروان جديدي پيدا كرده اسلام از آنها بيشتروجلوتر بوده. اين امر در اروپا وحشت اروپائيان را برانگيخته است، تحليلهاي خصوصي كه بين سران غرب وجود دارد اين است كه كشورهاي اروپايي رشد منفي جمعيت دارند. مسلمانهاي مهاجر كه براي انجام كار به غرب ميآيند در اينجا ساكن ميشوند و رشد جمعيتي خوبي دارند. اين مهاجران مسلمان دين خودشان را نه تنها حفظ ميكنند بلكه در اطراف خودشان نيز دين اسلام را ترويج ميكنند.
چرا که اين ديني است كه قابليت پذيرش دارد. سران غرب حدس زده بودند كه تا ده سال ديگر ممكن است آمار مسلمانها در اروپا غلبه پيدا كند بر آمار دينهاي ديگر، يعني اكثريت را به دست ميآورند. و چون در كشورهاي اروپايي مسئله دموكراسي و رأيگيري هست منجر به تغيير حکومتها خواهد شد. مثلاً اگر در فرانسه اكثريتشان مسلمان باشند، يك روزي بگويند ما ميخواهيم در فرانسه اسلام حاكم باشد ما چه خاكي به سرمان بكنيم! از همان جا شروع كردند. انگليس همين طور، فرانسه همين طور. وحشت و ترس و خوف همه سران اروپا را فرا گرفت. قضيه مبارزه با حجاب در فرانسه يك وسيلهاي بود براي اين كه اولا جلوگيري بكنند از مهاجرت مسلمانها به كشورهاي اروپا تا جمعيت مسلمانها را بتوانند به گونهاي كنترل بكنند. اينها وقايع و حقايقي است كه بوده و در آمريكا هم كم و بيش اين مسئله وجود دارد.
فعاليتهاي مسلمانها بهخصوص بعد از انقلاب اسلامي بسيار زيادتر و گستردهتر شده، چرا كه انقلاب خيلي در گسترش مفاهيم الهي و اسلامي در كل دنيا مؤثر بود. الان مظاهر اسلامي را شما در هر شهري از شهرهاي آمريكا برويد ميتوانيد ببينيد. مثلا يكي از مظاهر اين است كه مثلا فروشگاه گوشت و محصولات حلال در همه شهرها هست. هر شهري، حالا به غير از شهرهاي كوچك، شهرهاي بزرگ آمريكا و اروپا و همه كشورهاي دنيا، همه جا، مغازهاي كه جنس حلال ميفروشد و گوشت حلال دارد، راه اندازي شده است. اينها نشانه رشد اسلام است. اگر مظاهر يك ديني در يك جامعهاي وجود داشت معنايش رشد آن دين است. معنايش اين است كه انسانهايي هستند كه طالب اين كالا هستند كه بايد براي آنها تهيه بشود. روي اينها من خيلي تكيه ندارم، آنچه كه تكيه دارم اين است كه اولا اسلام پايگاهش فطرت انسان است و فطرت انسان هم روح مجرد انسان است كه خداشناسي در آن تعبيه شده يعني ما روحمان از خداي متعال آگاه است، آگاهي نسبت به خداي متعال داريم و اين فطرتي است كه خدا انسانها را بر آن آفريده، روح انسانها اين زمينه را دارد.
چه بسيار افرادي که مسيحي بودند اما مسلمان شدند. اينها اظهار كردند كه ما از بچگي، از كودكي مسئله «تثليث» برايمان حل نبوده! يك عدهشان ميگفتند كه من اعتقاد به خداي يگانه داشتم هيچ وقت باورم نبوده كه سه تا خدا هست. اين واقعيتي را ميرساند كه روح انسان با توحيد آشناست و اين انحرافات را نميپذيرد. يك پديدهاي قابل توجه است كه عدهاي از كساني كه به طرف اسلام ميآيند كساني هستند كه مثلا گوشتخوار نيستند! گوشت خوك و گوشت حرام آلودهشان نكرده و در حقيقت يك صفاي دروني داشتند که به سوي اسلام كشيده شدند. آن كيفيتها براي ما مهم است يعني براي ما مهم نيست كه چند نفر مسلمان ميشوند مهم اين است كه آنهايي كه مسلمان ميشوند با چه كيفيتي مسلمان ميشوند. آن كسي كه وقتي نهجالبلاغه را ميخواند و به تعبيرات حاكي از عدالت امام علي (ع) ميرسد که ميفرمايد: «من حتي حاضر نيستم يك پوست جوي را از دهان يك مورچهاي بگيرم ولو من را شكنجه بدهند، حاضرم شكنجه را تحمل كنم اما يك پوست جو را از دهان يك مورچهاي نگيرم»، آنجا ميفهمد كه حق چيست و تصميم ميگيرد تا مسلمان بشود.
اين براي ما خيلي ارزش دارد، اين يعني همان شيريني آن ميوه، يك دانه ميوه هم كه توليد بشود يعني يك نفر در قلب آمريكا اگر درست و حسابي به سوي اسلام رو بياورد اين كافي است و براي ما دستاورد بسيار بزرگي است، كه بحمدالله تعدادشان كم نيست. من روي كميت تكيه ندارم، اسلام هميشه روي كيفيت تكيه ميكند، به پيامبرش ميگويد كه اگر هيچ كس هم روي زمين نيامد كه تو را ياري بكند و در جنگ شركت بكند عليه ظلم و طغيان و مشركين، «لا تُكَلَفُ الّا نَفسُك» (سورة نساء / 84) يعني تو فقط خودت مأموري كه بروي جلو، يك تنه جلو بروي يعني اگر هيچ كس در دنيا نبود كه به دين عمل بكند ولو غير از خود پيامبر، خود پيامبر مأمور است كه برود و به دين عمل بكند. زماني بود كه در روي كره زمين سه نفر مسلمان بودند پيامبر بود و اميرالمؤمنين و خديجه كبري (سلامالله عليهم) ولي عين سه نفر با برکت وجودي خود انقلاب برپا کردند. پويا: در توليد و ايجاد اين تفکر نوراني، شکي نيست که حضرت رسول اکرم (ص) مهمترين نقش را داشتند، اما به نظر شما در بازتوليد و بازآفريني و احياي دوباره اين تفکر در عصر جديد، به ويژه در قرن بيستم، علما و مجاهدان اسلام به ويژه حضرت امام (ره) و شهداي انقلاب اسلامي چه نقشي داشتند؟دكتربيريا: دوباره بايد بازگرديم به تشبيه درخت پر ميوه اسلام. درخت مباركي است که ميوه ميدهد و ميوه دادن آن در هر عصري ممکن است، آن هم ميوههاي شيرين و بهتري از نظر كمي و كيفي ميدهد. لذا هميشه ثمرات اين شجره طيبه پيش چشم جهانيان هست. اگر چشمشان را باز بكنند؛ اگر به شخصيت امام (رضوانالله عليه) همين يك شخصيتي كه اسلام تحويل جامعه داده نگاه كنيم به شخصيت مقام معظم رهبري و آن كيفيتها و آن عظمتها كه اين شخصيت دارد، يا حتي نگاه به يك بسيجي کنيم، مثلاً؛ احمدينژاد يك بسيجي است، آمد و شد رئيس جمهور، كه دنيا را مبهوت كرد. اين يك ميوه شيرين اسلام است و اين دارد دنيا را مبهوت ميكند. از اين كيفيتهاست كه از آن طرف شما ميبينيد مسيحيت و غرب و اروپا و سردمدارانشان كاملا مبهوت ميشوند. اين را ميشود فهميد، يعني يك كسي مثل بوش را نگاه کنيد.
ميوه غرب بوش است، هر كسي ببيند حالش به هم ميخورد. يك چنين انساني، اين فرد ميوه درخت غرب است. خود اينها ميگويند كه ما آدم خوب نداريم. خودشان ميدانند. رئيس جمهوري كه به او رأي ميدهند ميگويند چارهاي نداريم چون آدم خوب کم است. شما رئيس جمهور يك مملكتي را ميبينيد كه همجنسباز است. ديگر افتضاح از اين بيشتر ميشود كه رئيس يك مملكتي اين جور باشد ولي شما مسئولان خودمان را يك مقايسه کوتاه بکنيد با مسئولان دنيا، بالاخره اين آدمهايي كه در دنيا صاحب فكر هستند و منصف هستند از نظر فكري توجه به اين مسائل دارند؛ يعني كيفيتهايي كه در رئيس جمهورنظام جمهوري اسلامي ميبينند با كيفيتهايي كه در ديگران ميبينند اصلا زمين تا آسمان از نظر کيفي، فرق دارد. اين بيراهه است كه ما بحث را ببريم روي کميّت و عده و تعداد. تعداد مطرح نيست هميشه مسئله كيفيت مطرح است.
مگر پيامبر مثل كسري و قيصر و اينها زندگي ميكرد؟
وقتي ميآمدند ميديدند كه ميايستد توي كوچه با يك پيرزن صحبت ميكند نيم ساعت اين پيرزن سؤال ميكند پيامبر صبورانه به او جواب ميدهد، اين كيفيتهاي پيامبر بود كه دنيا را تكان داد هر كس ميآمد ميگفت نه، اين پادشاهي نيست اين پيغمبري است. اين كيفيتها در هيچ جاي ديگر دنيا پيدا نميشود، اينهاست كه حقيقت اسلام را برملا ميسازد و در جهان رشد ميدهد. ما افتخار بايد بكنيم، يك جوان ما بايد افتخار بكند به اين كه در يك چنين فضايي قرار گرفته و قدر خودش را بداند كه ولو حالا در سنين خودش كسي مثل او راه او را نميرود، ولي اين يك نفر كه ميرود به راه راست و راه حق، اين خيلي ارزش دارد. پويا: اين نكته كه فرموديد در ارتباط با جدا نشدن پيامبر از پادشاهي و نبوت، يك سيره روشن و يك شهاب روشني است در راه تاريك بشر كه هر زماني هم قابل اجراست. به نحوي که او حاکم است و پادشاه اما رفتارش با رعيت و گدا، همچون رفتاري است که با اشراف و اغنيا دارد. اما فكر ميكنيد چرا رؤسا و حكام ، آن هم نه رؤسا و حكام دنيا بلکه رؤسا و حكام رده دو و سه جامعه خودمان كه مدعي حكومت نبوي و سيره نبوي هستند، نميتوانند آن قالب را و آن شكل اجرايي را كه رسول خدا پياده كرد، در منش و شيوه حکومتي خودشان پياده كنند و به آن عمل کنند. علتش را در چه ميدانيد؟!دکتر بيريا: ببينيد، راه باز است. هر كسي ميتواند موفق بشود تا اندازهاي از شخصيت پيامبر را در خودش پياده کند. او اسوه است؛ «لقد کان لكم في رسول الله اسوهٌٌ حسنة»(سورة احزاب / 21) اين اسوه بودن از هر جهت است؛ هم براي حاكمان هم براي افراد عادي. به هر اندازهاي كه ما توانسته باشيم آن كيفيتها را در خودمان ايجاد بكنيم، و زنده بكنيم نزديك ميشويم به پيامبر و حكومت پيامبر، تعارف هم نداريم، به هر اندازه كه ما نقص داريم فاصله داريم با آن حضرت، ما نقص داريم بايد بپذيريم كه ناقص هستيم و اين ميوه كامل نيست. اين ميوه مثل ميوهاي ميماند يا خوشهاي ميماند كه يك تعدادي از دانههاي آن رسيده و يك تعدادي از آنها نرسيده و ترش است، و اين را بايد بپذيريم يك كسي مثل امام (رضوانالله عليه) ميرسد به آن قلهها و واقعا پيامبرگونه ميشود زندگياش، راه و رسمش، صحبتش، مشي اقتصادي و مشي اخلاقي يا مثل مقام معظم رهبري و ديگر بزرگان اسلام كه در صدر بودند و هستند. يك كسي هم مثل بنده ميشود كه در آن سطح است، پايين است. ما چيزي نتوانستيم كسب بكنيم جز ادعا، با ادعا هم كه چيزي حل نميشود، ما بايد واقعا آن راه و رسم را در خودمان احيا بكنيم و هستند همواره كساني كه اين كيفيتها را در خودشان رشد ميدهند. پويا: يك هشداري را ظهور انقلاب و در واقع بينش حضرت امام(ره) در عصر جديد به دنيا داد، صحبتي هم كه ايشان در ارتباط با مدل حكومتشان در پاريس ميفرمودند اين گونه بود كه ميگفتند: مدل حكومتي من مدل حكومتي رسول خدا (ص) در صدر اسلام و اميرالمؤمنين (ع) است، اين هشداري بود به دنيا كه اين غنچه نوشكوفه مجدداً قرار است كه عطر مبارك حضرت رسول را در جهان پراكنده كند. با توجه به آن زمينههاي خاصي كه حالا حضرتعالي هم فرموديد از زماني كه انقلاب آغاز شد، نشان داد كه يك تنه ميتواند در مقابل هشتاد كشور دنيا در جنگ بايستد، در انقلاب، همه بحرانها را پشت سر بگذارد با تمسك به همان سيره 1400سال پيش. از آن سو با تمام تبليغات منفي، اسلام به يکباره و در عرض 30 سال به رشد چشمگيري در اروپا و آسيا و آفريقا و تمام جهان دست مييابد. اين رشد، باعث ايجاد واکنش از سوي دشمنان اسلام شد. طبيعي هم بود که آنها به صورت سلسلهوار و مرحله مرحله عليه اسلام وارد عمل شوند. شايد به صورت عيني و نمود ظاهرياش اين حرکت خصمانه از سلمان رشدي شروع بشود كه آيات شيطاني به صورت خيلي گستردهاي در دنيا توزيع و تكثير ميشود و حمايت همه جانبه دنيا را با خود همراه ميسازد. اين فرآيند دنبال ميشود تا اينکه به روزنامههاي دانماركي و ايتاليايي كشيده ميشود. اخيرا هم در ارتباط با توهين به حضرت رسول(ص) فيلمي در حال تهيه است كه از ايشان چهره بسيار زشت و ناجوري به تصوير خواهد كشيد كه ان شاءالله موفق نميشوند. فكر ميكنيد با اين دوره و اين سلسله برنامهاي كه تاکنون داشتهاند چه نقطهاي را نشانه رفته و چه هدفي را دنبال ميكند؟ دکتر بيريا: ببينيد، من يك تعبيري را تصحيح بكنم كه ما سيرهاي كه از پيامبر داريم سيره فرازماني و فرامكاني است. چون اين سيره روي روح ساخته شده ما معتقديم كه روح مجرد است و زماني و مكاني نيست و لذا بالاتر از زمان و مكان ايستاده. حالا همه ميگويند مثلا سيره 1400سال پيش، خود همين تعبير 1400سال پيش تعريض است و اين كه اين كهنه است اما اگر توجه پيدا بكنيد اين سيره فرازمان و فرامكان است و اصلا زمان و مکان نميتواند دست تجاوز به آن دراز کند و آن را از بين ببرد. اين مثل خود خورشيد است، خيلي چيزها در عالم هست كه تغييري نكرده و همواره انسان به همان سبك به آن نياز دارد. مثل نياز زمين و گياهان و انسانها و موجودات به نور خورشيد، هميشه هم به همان سبكي كه از اول بوده باقي مانده. نياز به هوا، هميشه به همان سبك باقي مانده، نياز به آب زلال و آب روان به همان سبك باقي مانده.
ممكن است حالا آب را ما به شكلهاي شربت و غيره بنوشيم ولي بدن ما به آب نياز دارد، به غذا و به هوا و به نور خورشيد نياز دارد و اينها عوض نميشود. چون كه خورشيد از سطح جوّ زمين بالاتر است، بالاتر از آن چيزها و تحولاتي است كه اين پايين دارد رخ ميدهد. خورشيد روح انسان و چيزهايي كه خداي متعال در روح انسان قرار داده و آن گرايشهايي كه در روح انسان قرار دارد بسي بالاتر و فراتر از زمان و مكان است و اسلام روي آن كار كرده و آن را مبناي خودش قرار داده، تمام اين نظاماتي هم كه اسلام آورده بر اساس آن فرازمان و فرامكان تعريف شده. لذا فرقي ندارد زمان پيامبر باشد، هزار سال بعدش باشد، دو هزار سال بعدش باشد، اين ميدرخشد، اين درخشش خودش را نه تنها از دست نميدهد بلكه نياز به او روز به روز بيشتر و روشنتر ميشود. حرکت دشمنان اسلام در حقيقت مثل كسي است که ميخواهد جلوي نور خورشيد را بگيرد. جلوي نور خورشيد را كسي نميتواند بگيرد ميتواند جلوي چشم خودش را بگيرد يا جلوي چشم بغل دستي خودش را بگيرد ولي خورشيد آمده بالا و دارد نورافشاني ميكند، همه مردم دارند اين را ميبينند.
اگر ما عمل كنيم به اسلام و هر كدام از ما يك خورشيد مثالي از پيامبر بشويم، اسوه بودن پيامبر در اعمال و رفتار و كل وجود ما خودش را نشان بدهد به روايت ديگر ما آيينه وجودي پيامبر اعظم بشويم در دنيا، درخشش وجودي شخصيتهاي مسلمان ما در چشم مردم عالم قرار ميگيرد حالا هرچه بخواهند فيلم بسازند و به اين خورشيد نوراني حمله کنند، مردم ديگر به اين چيزها توجهاي نميكنند. اينها يك تلاشهاي مذبوحانهاي است كه مصداق آيه «يُريدُون ليُطفِئوُا نُوراللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتّمُ نُورِهَ وَ لَوكَرِه الكافرون» (سوره صف / 8) است، خدا نورش را تمام ميكند اگر چه كافرين نميخواهند. ميخواهند نور خدا را با فوت خاموش كنند نور خدا با فوت خاموش نميشود، اين كيفيتهايي كه در اسلام است شكستناپذير است و هيچ ديني اين گونه نيست! ما افتخار داريم كه خداي متعال اين دين را، و خود پيامبر را كه تجلي كل دين است به ما ارزاني داشته و به عنوان اسوه، پيامبر اعظم را به ما داده و ما فقط بايد كارمان اين باشد كه همان طوري كه امام صادق (ع) فرمودند: «كونوا لنا زينا و لا تكون علينا شينا»؛ زينتشان باشيم با عمل خودمان، مثل آنها راه برويم، كردارمان، رفتارمان، عقائدمان، اهدافمان، انگيزههايمان همان انگيزههاي پيامبر باشد.پويا: به عنوان آخرين كلام، جوانهايي مثل ما كه خيلي نقص دارند و خيلي اطلاعاتشان كم است اگر بخواهيم اين نور درخشان و اين عطر دلانگيز را خيلي عالي و به صورت مفيد و خلاصه براي دنيايي كه با اين نور و عطر غريبه است بهتر منعكس بكنيم و بهتر به آنها منتقل بكنيم، چه کار بايد بكنيم؟
به تعبير ديگر چگونه در قرن 21 ميلادي و 14 هجري راه و مرام پيامبر را در عالم زنده کنيم؟دکتر بيريا: من فكر ميكنم به ابعاد انسان توجه کنيم و پاسخ اين سؤال كه اصلا نياز انسان چيست و براي چه آفريده شده و هدف از زندگي روي كره زمين چيست را بيابيم. همين مسئله خودشناسي بسيار مهم است؛ «رحم الله امرءً عرف نفسه و علم من اين و في اين والي اين». همين معارف را ما بايد براي مردم دنيا مطرح كنيم كه امروزه هم مطرح است كه يك انسان بايد از خودش بپرسد كه ما از كجا آمديم، كجا زندگي ميكنيم، كجا ميرويم! چه هدفي را دنبال ميكنيم. اينها سؤالات اساسي است كه هيچ وقت كهنه نميشود و اسلام براي آن جواب دارد. از اين طرف هم لازم است كه جوانهاي خودمان قدر خود را بدانند. ببينيد جوانهاي ما به آن سوي مرزها نرفتند، من ده سال در آن سرزمين بودم و تا آخر خط را ديدهام. خوب تا آخر راه را ما رفتيم، ميخواهم بگويم «نگرد! نيست، ما گشتيم، نبود.»
و واقعا همين است آنهايي كه رفتند، من خودم را نميگويم، همه ايرانيهايي كه در آمريکا بودند زبان حالشان اين بود كه ما آمديم اينجا چيزي و خبري نيست، آمديم و گرفتار شديم... اين كيفيتهايي كه در كشور خودمان است خيلي بهتر و بالاتر است. كيفيتهاي اسلامي چون دين، تقوا، معنويت، رابطه با خدا، اينها اينجا پيدا ميشود، مهدش اينجاست. گرچه آنجا هم به بركت اسلام عدهاي هدايت پيدا كردهاند در همه شهرها مراكز اسلامي هست، آنجا هم اگر كسي بخواهد به طرف خدا برود« سبل الراغبين اليك شارعه» آنجا هم راه باز است، بسته نيست و اين باز هم معجزه اسلام است كه يك ديني است كه در هر محيطي ميتواند رشد كند، يك گياهي است كه هر جا ببريد رشد ميكند.
در بيابان باشد، در بيشه باشد، در جنگل باشد در سختترين شرايط باشد اين گياه رشد ميكند. حرف من به عزيزان و جوانان خودمان اين است كه قدر خودمان را و اسلام خودمان را و پيامبرمان را بدانيم. ما خيلي چيزهاي قشنگي داريم، خيلي چيزهاي ارزشمندي داريم اينها را نبايد از دست بدهيم. ان شاءالله از آن استفاده كنيم مطمئن باشيم كه ما پيروزيم هم در صحنههاي كمال انساني و اهداف الهي و هم در صحنههاي مادي و علوم دنيايي، پيروز صحنه ما هستيم و خداي متعال اين وعده را داده و دور نيست آن وعده، «انهم يرونه بعيدا و نراه قريبا.» (معارج / 6و7).