پيلهاي گرفتار تار عنكبوت!
اشاره
كرمي كه ميخواست در پيلة تفكر خود بيارامد تا به جهان حقيقت پر گشايد، نادانسته گرفتار تار عنكبوتيِ افراط شد و نه تنها پروانه نگرديد تا شمع هدايت را طواف كند، بلكه در دام جهل خويش افتاد و با انكار پرواز، شب پرست شد! وهابيت همين است كه گفتم و چه سخت ميتوان «خواب زده» را بيدار كرد! آنچه ميآيد، بازخواني برخي آيات قرآني و مقايسه آن با رفتار وهابيان است؛ باشد كه تأمل آورد.حامد عبداللهي1. اتهام زني و تكفير ميان مسلمانان، بسيار نابخردانه و وحدت شکن است؛ نابهنجاري كه با اصل دين ناسازگار است و مجالي براي اخوّت باقي نميگذارد:«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ»
در حقيقت مؤمنان با هم برادرند؛ پس ميان برادرانتان را سازش دهيد و از خدا پروا بداريد، اميد كه مورد رحمت قرار گيريد.12. گاه رفتار و گفتاري از مسلمانان سر ميزند كه در همان نگاه و حتي احساس اول، ناهمگوني آن با دين حنيف اسلام، آشكار ميشود. اين حس و نگاه اول را نبايد گذاشت تا به عقده و غده چركين نفاق و فراق و جدال تبديل شود؛ بل سزاست كه با موشكافي به ريشههاي آن پيبرد و سره را آراست و ناسره را پيراست و از گمان بد پروا داشت كه «وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنْ الْحَقِّ شَيْئًا» و ايشان را به اين [كار] معرفتي نيست. جز گمان [خود] را پيروي نمي كنند، و در واقع، گمان در [وصول به] حقيقت هيچ سودي نميرساند.2 «وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنْ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» و بيشترشان جز از گمان پيروي نميكنند [ولي] گمان به هيچ وجه [آدمي را] از حقيقت بي نياز نميگرداند. آري! خدا به آن چه ميكنند داناست.33. بت شكني و شرك ستيزي، سرلوحة آيين اسلام است و چكيدة آن را ميتوان در سوره توحيد مطالعه كرد و در يك جمله يافت كه «قُلْ هُوَ الله أَحَدٌ» بگو: اوست خداي يگانه.4 پس نميتوان مسلماني را يافت كه يگانه پرست نباشد يا در پرستش معبود خود، انبازي را تصور كند: «وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ» و هر كس با خدا معبود ديگري بخواند، براي آن برهاني نخواهد داشت، و حسابش فقط با پروردگارش ميباشد، در حقيقت، كافران رستگار نمي شوند.54. طايفههاي گوناگون مسلمانان، از جهت همسايگي با پيروان ديگر اديان، يا دوري از مراكز علمي اسلامي، يا گرايشهاي اوليه مذهبي، بي توجهي به برداشتهاي ديگران،يا رسوب خرافات پيشيني و مانند آن گرفتار كنشهايي هستند كه با اصول محكم اسلامي همخواني ندارد. تمثالهاي هندي، رياضتهاي ناروا، قمهزني و خودزني برگرفته از مسيحيت منحرف، تعلّق خاطر بيش از اندازه به برخي مظاهر مثل مهر نماز و سجاده و تسبيح، ساختمان تجملي مساجد بهسان كليسا، كهنه گرايي و مخالفت با عقل و نوآوري و دهها آسيب ديگر كه در آغاز چه بسا از روي نيّت خوب و خيرخواهانه شكل گرفته يا پيامد بدفرجامي نداشته است . هرچه هست اين همه را نمي توان با تكفير و توهين، چاره كرد؛ چه اين سزاي مشركان نيست تا چه كه شايسته مسلمانان باشد: «وَإِنْ جَاهَدَاكَ عَلي أَنْ تُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِي الدُّنْيَا مَعْرُوفًا وَاتَّبِعْ سَبِيلَ مَنْ أَنَابَ إِلَيَّ ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و اگر تو را وادارند تا دربارة چيزي كه تو را بدان دانشي نيست به من شرك ورزي، از آنان فرمان مبر، و [لي] در دنيا به خوبي با آنان معاشرت كن، و راه كسي را پيروي كن كه توبهكنان به سوي من بازميگردد؛ و [سرانجام] بازگشت شما به سوي من است، و از [حقيقت] آنچه انجام ميداديد شما را با خبر خواهم كرد.65. بدعت زدايي، هدايت مردمان و جلوگيري از گمراهي، وظيفه عالمان رباني است، اما اين مهم آنگاه صورت خواهد گرفت كه خود از پشتوانة علمي و تقوا برخوردار باشند. حركت جاهلانه و كوتهفكرانه نه تنها رشدآور نيست كه ضلالت افزا است: «وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمْ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ» و جز كساني كه [كتاب] به آنان داده شد - پس از آنكه دلايل روشن براي آنان آمد - به خاطر ستم [و حسدي] كه ميانشان بود، [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد.7 «وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًي مِنْ اللَّهِ» و كيست گمراه تر از آنكه بي راهنمايي خدا از هوسش پيروي كند؟86. يكي از موارد اتهام زني ميان مسلمانان،همين مسأله شرك است كه گويي همه فرياد قرآن بر سر مشركان، دستاويزي شده براي تكفير و حكم ترور مسلمانان! اين كج فهمي، همان نفهميدن معنا و مصداق بدعت و خودرأيي عدهاي عالمنما است كه كلفت شدن رگ غيرتشان باعث نرسيدن خون به مغزشان شده و نوعي عصبيت جاهلي را ميتوان در رفتارشان مشاهده كرد. اينان گويي با فاصله گرفتن از پيامبر رحمت و مهر محمد مصطفي صلي الله عليه و آله به جهالت نژادي خويش باز گشتهاند: «وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِيْن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَي أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَي عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللهُ الشَّاكِرِينَ» و محمّد (صلي الله عليه و آله) جز فرستادهاي نيست، به يقين پيش از او (نيز) فرستادگان (ديگري) بودند، پس آيا اگر [او] بميرد و يا كشته شود، به (عقايد كفرآميز) گذشتههايتان باز ميگرديد؟! و هر كس به گذشته (كفرآميز) ش باز گردد، پس به خدا هيچ چيزي زيان نميرساند و به زودي خدا، سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.97. ادعاي شرك ستيزي آنگاه به چالش كشيده ميشود كه دانش عقلي لازم براي فهميدن مسأله توحيد و شرك و دانش تفسيري غني براي شناخت موارد شركورزي و اطلاعات كامل و بيتعصّب اجتماعي و نژادگرايانه براي تشخيص مصاديق آن در جوامع و مذاهب گوناگون اسلامي موجود نباشد: «وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ» و بيگمان، بسياري (از مردم)، به خاطر هوسهايشان بدون هيچ دانشي (ديگران را) گمراه ميسازند. به راستي كه پروردگارت، خود به (حال) تجاوزكاران داناتر است.10 8. شفاعت، توسل، زيارت و مواردي مشابه چون ساختمان حرم ها، دستاويز گروهي به نام وهابيت است كه برخي رفتارها و گفتارهاي ناروا نيز از سوي عوام شيعه و گاه بسيار نادر سخني از خواص، آتش جهالتها را براي اتهامزني و تفرقه، سوزانتر ميكند . اين درحالي است كه قرآن و سنت بارها ضمن تخطئه اعمال مشركان، برجايگاه اوليا و مقرّبان الهي، صحه گذاشته و روح آنان را زنده و در حال روزي خوردن ميداند، شفاعتشان را به اذن خدا جايز و توسل به آنان را براي رسيدن به حق، ميشناساند. /مشركان/: «أُوْلَئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَي رَبِّهِمْ الْوَسِيلَهََ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا» كساني را كه آنان ميخوانند، خودشان وسيلهاي (براي تقرب) به پروردگارشان ميجويند، وسيلهاي هر چه نزديكتر و به رحمت او اميدوارند و از عذاب او ميترسند؛ چرا كه عذاب پروردگارت، همواره در خور پرهيز و وحشت است.11 / مؤمنان /: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَهََ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» اي كساني كه ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و وسيلهاي براي تقرّب به او بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.129. جالب اين جاست كه با دقت در مواضع به ظاهر موحّدانه وهابيت، سخنان و برداشتهايي را ميشنويم كه ادعاي شركزدايي آنان را زير سؤال ميبرد. وهابيان همراه با اين كه ديگران را به شرك متهم ميكنند و بوسيدن اماكن متبرك و مقدس مثل مقام ابراهيم يا زيارت حرم نبوي را به باد انتقاد ميگيرند، در واقع از خدايي حمايت و دفاع ميكنند كه از شفاعت ديگران و يا محبوب شدن مخلوقاتش، هراسناك است! و اين خود شركي بزرگ و پنهان است . پر واضح است كه احترام به بنده برگزيده خدا و توسل به او و زيارت مزارش،هيچ شباهتي به عبادات مشركانة بتها و خورشيد و ماه ندارد: «قُلْ أَغَيْرَ اللهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ يُطْعِمُ وَلَا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنْ الْمُشْرِكِينَ» بگو: «آيا غير از خدا - پديدآورنده آسمانها و زمين - سرپرستي برگزينم؟ و اوست كه خوراك ميدهد، و خوراك داده نمي شود.» بگو: «من مأمورم نخستين كسي باشم كه اسلام آورده است، و [به من فرمان داده شده كه:] هرگز از مشركان مباش».1310. از كوته فكريهاي وهابيت، حركت با خاموش كردن چراغ عقل و راه افتادن در دشت تفسير است! اين شيوة تفسيري، ميوهاي جز ظاهرگرايي به بار نمينشاند. اين گونه است كه خدا در عرش نشسته: «ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ» صاحب ارجمند عرش.14 و دليل آن هم گفته فرعون است: «وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَي الطِّينِ فَاجْعَل لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَي إِلَهِ مُوسَي وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنْ الْكَاذِبِينَ» و فرعون گفت: «اي بزرگان قوم! من جز خويشتن براي شما خدايي نمي شناسم. پس اي هامان! برايم بر گِل آتش بيفروز و برجي [بلند] براي من بساز، شايد به [حال] خداي موسي اطّلاع يابم، و من جداً او را از دروغگويان ميپندارم».15 در حالي كه: «سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ» پروردگار آسمانها و زمين [و] پروردگار عرش، از آنچه وصف ميكنند منزه است.1611. شگفتتر اينكه واسطه قرار دادن بين خدا و خلق خدا، از نظر وهابيت شرك است؛ اما واسطه شدن جبرائيل در القاي وحي، ميكائيل در تقسيم روزي و عزرائيل در دريافت روح بلا اشكال يا محل سكوت است ! زيارت حرم نبوي شرك است اما طواف خانه سنگي كعبه، ايرادي ندارد ! حتي اگر از زندگان درخواست دعا و استغفار از خدا، مجاز باشد (!) چنانكه به پيامبر (ص) ميفرمايد: «... فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ...» پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه17؛ اما اين مسأله با مرگ از بين ميرود! تو گويي جسم آنها مهمتر از روح است و روح هيچ محلّي از اعتنا ندارد! يعني توسل به روح معصوم،شرك است! ؟
گرچه روح از بين نمي رود: «و لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْيَاءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ» و كساني را كه در راه خدا كشته ميشوند، مرده نخوانيد، بلكه زنده اند؛ ولي شما نميدانيد.1812. قرآن كريم بارها از مشركان سخن گفته و برابر اين گزارش، مشركان اگرچه در آفريدگاري خدا را ميپذيرفتند اما بت ميپرستيدند و تدبير امور را به دست ماه و ستاره ميدانستند: «أَيُشْرِكُونَ مَا لَا يَخْلُقُ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ» آيا موجوداتي را [با او] شريك ميگردانند كه چيزي را نميآفرينند و خودشان مخلوقند؟
19 همچنين: «وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا يَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ ...»
او و قومش را چنين يافتم كه به جاي خدا به خورشيد سجده ميكنند.20 اكنون پرسش اين است كه كدام مسلمان ميتواند چنين شركي داشته باشد؛ يعني معبود و مدبّري جز خدا تصور كند؟!
در خالقيت خدا كه ترديدي نبود، هرچه بود در شريك دانستن اشيايي چون بت و آتش و كرات آسماني در پرستش با خدا بود . حال آيا مسلمانان با توسل به بندگان صالح خدا كه پيشگامان دعوت به توحيدند، مشرك شدهاند؟!
آيا شفاعت به اذن و رضايت خدا از خدايي ميكاهد يا موحدان را متوجه غير خدا ميكند؟!
«مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ...»
كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟21
«مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ...» شفاعتگري جز پس از اذن او نيست.22 «يَوْمَئِذٍ لَا تَنفَعُ الشَّفَاعَهُُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَانُ وَ رَضِيَ لَهُ قَوْلًا» در آن روز، شفاعت [به كسي] سود نبخشد، مگر كسي را كه [خداي] رحمان اجازه دهد و سخنش او را پسند آيد.2313. بندگان خاص خدا به اذن و خواستة او توانايي آفرينش و زنده كردن، شفا دادن بيمار، رد كردن بلاها، تسلط بر جن و باد و پرندگان و فهم سخنان آنان را دارند و اعتقاد به اين مسأله نه تنها شرك نيست بل تصديق كتاب خدا و ايمان به قدرت اوست. «إِذْ قَالَ اللهُ يَا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَعَلي وَالِدَتِكَ إِذْ أَيَّدتُّكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَهََ وَالتَّوْرَاهََ وَالْإِنجِيلَ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنْ الطِّينِ كَهَيْئَهِِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنفُخُ فِيهَا فَتَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِي وَتُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَإِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتَي بِإِذْنِي وَإِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرَائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ» [ياد كن] هنگامي را كه خدا فرمود: «اي عيسي، پسر مريم! نعمت مرا بر خود و بر مادرت به ياد آور، آنگاه كه تو را به روح القدس تأييد كردم كه در گهواره [به اعجاز] و در ميانسالي [به وحي] با مردم سخن گفتي؛ و آنگاه كه تو را كتاب و حكمت و تورات و انجيل آموختم؛ و آنگاه كه به اذن من، از گِل، [چيزي] به شكل پرنده ميساختي، پس در آن ميدميدي، و به اذن من پرندهاي ميشد، و كور مادرزاد و پيس را به اذن من شفا ميدادي؛ و آنگاه كه مردگان را به اذن من [زنده از قبر] بيرون ميآوردي؛ و آنگاه كه [آسيب] بني اسرائيل را -هنگامي كه براي آنان حجتهاي آشكار آورده بودي- از تو باز داشتم. پس كساني از آنان كه كافر شده بودند گفتند: اين[ها چيزي] جز افسوني آشكار نيست.24 «وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَهً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَي الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيٍْ عَالِمِينَ وَمِنْ الشَّيَاطِينِ مَنْ يَغُوصُونَ لَهُ وَيَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَلِكَ وَكُنَّا لَهُمْ حَافِظِينَ» و براي سليمان، تندباد را &رام كرديم] كه به فرمان او به سوي سرزميني كه در آن بركت نهاده بوديم جريان مييافت، و ما به هر چيزي دانا بوديم. و برخي از شياطين بودند كه براي او غوّاصي و كارهايي غير از آن ميكردند، و ما مراقب [حال] آنها بوديم.25 «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيٍْ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنْ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ» و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اي مردم! ما زبان پرندگان را تعليم يافته ايم و از هر چيزي به ما داده شده است. راستي كه اين همان امتياز آشكار است».و براي سليمان سپاهيانش از جن و انس و پرندگان جمع آوري شدند و [براي رژه] دسته دسته گرديدند.2614. موارد بسيار ديگري نيز وجود دارد كه ميتوان به آنها اشاره كرد؛ اما در اين نوشتار در پي اثبات شرك وهابيان كه گروهي از مسلمانانند، نيستيم. آنچه اهميت دارد، يادآوري اين نكات است كه اولا بايد بيش از پيش سراغ قرآن برويم. ثانياً بايد مراقب برخي رفتارها باشيم تا نزد ساير مسلمانان در موضع اتهام شرك قرار نگيريم. ثالثا گفتار و برخورد وهابيت را بايد به دقت شنيد و سنجيد و سپس به روشنگري آنان پرداخت تا از جهلي كه گرفتار آن شدهو با افراط خود چهره اسلام عزيز را در جهان تيره ساختهاند، برهند.
1.حجرات، 10.2.نجم، 28.3.يونس، 36.4.توحيد، 1.5.مؤمنون، 117.6.لقمان، 15.7.بقره، 213.8.قصص، 50.9.آل عمران، 144.10.انعام، 119.11.اسرا، 57.12.مائده، 35.13.انعام، 14.14.بروج، 15.15.قصص، 38.16.زخرف، 82.17.آل عمران، 159.18.بقره، 154.19.اعراف، 191.20.نمل، 24.21.بقره، 255.22.يونس، 3.23.طه، 109.24.مائده، 110.25.انبيا، 82 و 81.26.نمل، 17 و 16.