جنايت عليه خشونت
اشاره
شعار عدم خشونت، يكي از شعارهاي خوشرنگ است كه دنياي متمدن غرب، طلايهدار آن در عصر حاضر است. گويا سردمداران دموكراسي و حقوق بشر، عدم خشونت را تنها حد و مرزي براي ساير دولتها ميدانند و خود را مجري، بلكه ناظر بر اجراي آن به حساب ميآورند. مقاله حاضر تنها نقبي است بر طبل توخالي و پر سر و صداي غرب كه بخش بسيار كوچكي از حقايق را آشكار ميكند.طيّبه محمّديديري است كه شعارهاي زيبا و انساندوستانهاي چون عدم خشونت، دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروريسم، صلح، امنيت و ... بر زبان سياستمداران غربي جاري ميگردد و به ظاهر الگو و هدف عملكرد آنان شده است. شعاري كه زير لواي آن به هر جنايتي دست ميزنند.1. اعلامية جهاني حقوق بشر؛ آغازي بر فهرست شعارهاي رنگارنگ!
پس از جنگ جهاني دوم، توجه كشورهاي جهان به مسئله نقض حقوق افراد و پايمال كردن حريم آزادي انسانها، معطوف شد. توجه افكار جهان به اين مسئله، سبب شد تا استعمارگران شيوة خود را براي دستيابي به اهدافشان، تغيير دهند؛ لذا دول متفق گرد هم آمدند و براساس انديشههاي خود، سازماني جهاني را پايهريزي كردند كه داعيه دفاع از حقوق بشر داشت. گرچه به يقين از كشورهايي كه خود عامل اصلي جنگ جهاني و مسئول قتلعام هزاران فرد بيگناه بودند، چنين انتظار نميرفت كه به يكباره منافع خود را رها كرده و مدافع حقوق سايرين شوند، اما به هر عنوان، مسئله دفاع از امنيت و حقوق افراد و مبارزه با خشونت و ترور، به اين وسيله در جهان رسميت يافت.پس از فراز و نشيبهاي مسئله فراوان، سرانجام «منشور ملل متحد» متشكل از يك مقدمه و يكصد و يازده اصل، با هدف ترويج صلح و امنيت جهاني، در اكتبر 1945 پس از تصويب، به امضا رسيد. تقريباً سه سال بعد از تصويب و اجراي منشور ملل متحد، در دسامبر 1948 «اعلامية جهاني حقوق بشر» بدون حتي يك رأي مخالف، به تصويب اعضاي سازمان ملل رسيد. اين اعلامية 30 مادهاي تصويب شد تا بتواند حقوق اولية هر انساني را با هر نژاد و رنگي و در هر جاي دنيا، آنگونه كه دولتهاي دستاندركار ميخواستند، اعاده كند.اصل زندگي مسالمتآميز در صلح و صفا، ستون اصلي حقوق بينالمللي را تشكيل ميداد، اما پس از آن با تحريكات و تهديدهاي بلوكهاي قدرتمند جهان، نقض شد.به اعتقاد برخي نويسندگان و متفكران غربي، خشونت؛ محصول دوران طفوليت ملتهاست، دوراني كه داوري براي قضاوت بين كشورها نبود و وجود منافع آني، دولتها را به جنگ واميداشت، اما با نظر به اوضاع روابط دولتها و كشورها پس از تصويب اين اعلاميه، بطلان و فساد اين نظر به روشني آشكار ميشود. چنانكه صدق اين ادعا از اعلامية مجمع جهاني ژنو در سال 1996 كه اين سازمان خشونت را به عنوان جديترين مشكل بشر معرفي كرده، هويداست.1گرچه در ظاهر خشونت و ترور، از نظر همگان قبيح است، اما هنوز افرادي خلاف اين عقيده را دارند. «وبر» معتقد است: «خشونت تا آنجا كه دولت اجازه داده باشد، براي افراد و انجمنها بلامانع است»، اما بايد پرسيد از نظر دولتهاي غرب حد خشونت كجاست؟
و آيا اصلاً خشونت محدودهاي جز منافع استعمارگرانه دارد؟
2. چيزي به نام «خشونت»
برخي معتقدند خشونت جزء قواي نفس بشر است و اگر به طور كلي از صحنة زندگي انسان محو شود، به يقين سازمان متعادل زندگي را بر هم ميزند، چون از نظر برخي جامعهشناسان غربي، خشونت و ترور وسيلهاي براي كنترل و ايجاد توازن در مقابل نيروهاي منحرف است، اما با نظر به اوضاع جهان ميتوان گفت كه در حال حاضر، خشونت ابزاري براي تأمين منافع دولتمردان غربي است و عصر ما همانطور كه عصر اتم، الكترونيك، اطلاعات و فضاست؛ عصر ترور و خشونت نيز هست. نيروهاي ترور سازمانيافته و گروههاي فشار مخوف، قدرت انسانها را به يغما ميبرند و باعث ريختن خون تودههاي جامعه ميشوند.آنچه بر قبح و خطر جنايتها ميافزايد، مشروع دانستن خشونت از جانب دولتهاست؛ چيزي كه در تاريخ كشورهاي متمدن بيسابقه نيست و به دفعات رخ داده است. به عنوان مثال ميتوان به اقدامات آمريكا عليه سلطة انگلستان اشاره كرد كه از پشتيباني عامه برخوردار بود. FBI؛ حزب كمونيست و حزب پلنگان سياه را قلع و قمع كرد، چون آن را غيرقانوني ميدانست. همچنين در حال حاضر، تبعيض نژادي بين سياهان و سفيدان و تضييع حقوق رنگينپوستان، تنها به اين علت است كه از نظر مردم و دولت؛ سفيدها برتر از سياهها هستند. طبق گزارش مؤسسه چيني «گفتوگوهاي بشردوستانه»، اعمال خشونت نسبت به سياهان روند رو به رشدي به خود گرفته است و با 23 درصد افزايش، هنوز هم ادامه دارد.اين تبعيض با پيشينهاي سياهتر از آنچه رخ ميدهد، در جوامع متمدن جهان هر روز ادامه دارد. طبق گزارش مجلة يونايتدپرس در سال 1981؛ دولت آمريكا در سال 1936، از 622 سياهپوست به عنوان خوكچةآزمايشگاهي براي آزمايش تفليس استفاده كرد و حدود 400 نفر از اين عده، حتي پس از كشف پنيسيلين نيز معالجه نشدند.2برخي معتقدند، اعمال خشونت در جوامع مدرن؛ در پي تورم، ناهمگونيهاي سياسي، بيكاري، گرسنگي و ... رخ ميدهد. شايد درست به همين دليل باشد كه در مهد آزادي و تمدن! هر 2/22 ثانيه يك جرم، هر 9/30 ثانيه يك قتل، هر 7/5 ثانيه يك مورد تجاوز به عنف و هر 5/1 دقيقه، يك فقره سرقت رخ ميدهد!3تشديد رويدادهاي خشونتآميز در بين اقشار فرهنگي اين دولتها به ويژه آمريكا، بيانگر اين مسئله است كه بين علم و تكنولوژي و صلح و امنيت، رابطه متقابلي وجود ندارد. به گزارش سازمان بينالمللي ديدهبان حقوق بشر؛ تبعيض نژادي، خشونت و تنبيه در مدارس آمريكا بيداد ميكند. اين سازمان جديدترين گزارش خود از ساختار نظام تربيتي در آمريكا را اينگونه فاش ميكند:«در سالهاي 2006 و 2007، تعداد دويست هزار دانشآموز آمريكايي قرباني تنبيهبدني شدند. در اين ميان شمار دختران تيرهپوست دو برابر سفيدپوستان بود. شايد خطرناكترين بخش اين گزارش، ميزان بالاي خشونت نسبت به دانشآموزان معلول باشد. ميزان قربانيان اين قشر در ايالت تگزاس، حدود 4/18 درصد است و حال آنكه اين افراد تنها 7/10 درصد كل دانشآموزان اين ايالتاند.»4دولتهاي غربي دست در دست هم دادهاند تا تروريسم جهاني را ريشهكن كنند و حال آنكه زنان و كودكانشان در فقر امنيت دست و پا ميزنند.
خشونت خانگي، تبعيض عليه زنان در زمينة آموزش، استخدام، بهداشت و ...، سست شدن بنياد خانواده، سكس و بهرهكشي جنسي از زنان و ...؛ همگي مواردي است كه به عنوان پديدة خشونت و تبعيض عليه زنان در قلب كشورهاي داعيهدار تساوي حقوق، در جريان است. طبق آماري، در سوئد، تعداد دفعات تجاوز به زنان در يك سال 16 درصد افزايش يافت و به همين دليل دولت سازماني به نام «خانه زنان» در حمايت از اين گروه از زنان تأسيس كرد.5در آمريكا طبق گزارش FBI، 94 هزار مورد تجاوز در سال 2003 رخ داده است و حال آنكه زنان در نظام كاري، در برابر كار مساوي، تنها 80 درصد حقوق مردان را دريافت ميكنند. جالب است بدانيد با وجود چنين حوادثي، آمريكا هنوز كنوانسيون حقوق زنان و كودكان را امضاء نكرده است و مجامع جهاني در مقابل چنين عملكردي سكوت اختيار كردهاند. وضع غير قابل تحمل زندانيان با كمبود خدمات بهداشتي، بروز بيماريهاي عفوني و عدم توجه به آنها در محيط جمعي زندان، استفاده از ابزار شكنجه براي بازجويي، طولاني بودن مدت بازداشتهاي موقت حتي تا 18 سال، اختلاط كودكان زنداني با بزرگسالان و حتي زنداني كردن يك زن و دختر با تعداد زيادي مرد، از جمله وقايعي است كه هر روز در اين كشورهاي متمدن در حال وقوع است.6
3. خشونت جايي فراتر از سرزمين آزادي
انسانهاي متمدن غرب، با دخالت در امور ساير كشورها، به ويژه پس از حوادث 11 سپتامبر، به دنبال تأمين امنيت پوشالي براي ملتهايشان، گويا خشونت و تروريسم جهاني را در سرزمينهاي نفتخيز جهان يافتهاند. آنها ميخواهند به مردم جهان چنين بقبولانند كه بين پيشرفت تكنولوژي و برقراري صلح و امنيت، رابطة متقابلي وجود دارد. لذا كشورهاي غيرمتمدن و توسعه نيافتهاي چون عراق و افغانستان، براي تأمين امنيت و صلحشان، نيازمند ناظري از اين كشورهايند. در حالي كه اسناد تاريخي كهن چنين نشان ميدهد كه خشونت در اقوام اوليه و قبايل بومي كه هنوز پاي تمدن به سرزمينشان باز نشده، بسيار ضعيف و كمرنگتر از زمان كنوني است.«تاساوي»ها مثال خوبي براي اين مدّعايند و تاسمانياييهايي كه به عنوان يكي از جوامع صلحطلب شناخته شده بودند و در سال 1873 در نتيجة جنايات انگليسي به كلي نابود شدند، گواه ديگري به اين مطلباند. «پيگمهها» در آفريقا كه شكارچيان فرانسوي در گردشهايشان براي تنوع و خوشگذراني، آنها را «شكار» ميكردند و بوميان استراليا، سرخپوستان پاپاگو، وزوني پوبلو و .. كه همگي قبايلي بودند كه به وسيلة گاوچرانهاي آمريكايي نيست و نابود شدند، تنها نمونههايي از موارد نقض مدعاي غربياناند. اين اتفاقات هنوز هم ادامه دارد، اما به صورت آشكار و در مقابل لنز دوربينهايي كه تصوير جنايات را به تمام جهان مخابره ميكنند. سايت خبري كابلپرس، طي گزارشي از خشونتهاي آمريكا در عراق، چنين نوشت: «مي 1997 كشته شدن دو هزار طالب در مزار شريف و دشت ليلي، سپتامبر 1997 قتل 53 هزار نفر در ميدان هوايي مزار شريف، دسامبر 1998 قتل 600 نفر غير نظامي در منطقة قيسار، آوارگي 20 هزار نفر و قتل 120 نفر در مي 1999 و...»7كشيدن ناخن، كندن پوست از بدن زندانيان زنده، ريختن مواد مذاب در گوش، حلق و بيني، انداختن انسانها در ديگ روغن مذاب، بريدن گوش و بيني و ...؛ تنها الگوي مناسبي براي شكنجهگران غربي بود كه ارمغان قرون وسطي به شمار ميرود تا غربيان اعمالي هزاران برابر شنيعتر و وحشتناكتر را با زندانيان ابوغريب و گوانتانامو انجام دهند. در اين زندانها، زنان به ويژه در مقابل مردانشان مورد تجاوز قرار ميگيرند، مردان وادار به عمل جنسي با همجنس و حتي حيوانات ميشوند، زندانيان مجبور به بلعيدن كثافت و اشياي گنديده ميشوند، به بدن زندانيان برق وصل ميكنند. و ...8اينها همه در كنار اخبار فاجعهآميز جنايات صهيونيستها در فلسطين و لبنان، گواه خوبي بر پوچي شعار عدم خشونت در عصر حاضر است. اسرائيل، بيرحمانه باريكه غزه را محاصره ميكند، مردمش را به گروگان ميگيرد، انتقال سوخت، آب، دارو و حتي غذا را به اين منطقه ممنوع ميكند و فرياد ميزند كه مسلمانان، تروريست و خشونتطلباند!9آمريكا، انگليس، فرانسه و همة آناني كه با اين سياستها موافقاند، نميخواهند مردم جهان و حتي مردم خودشان، واقعيت تلخ ظلم آنها را باور كنند، نميخواهند مردم از حوضچههاي خونشان با خبر شوند، گورهاي دستهجمعيشان را ببينند، از تعداد سرهاي بريدهشان مطلع شوند و باور كنند صلح و امنيت و مبارزه با ترور و خشونت، تنها نيرنگي بيش براي رسيدن سردمدارانِ غرب به منافعشان نيست. درست به همين دليل است كه آنقدر شعار عدم خشونت و تروريسم را بلند فرياد ميزنند كه ديگر كسي صداي خرد شدن استخوان مردم افغان و عراق و ... را نميشنود. آنها پرچم عدالت جهاني را آن قدر بزرگ دوختهاند كه ميتوانند در ساية آن هر جنايتي مرتكب شوند، بيآنكه كسي آنها را ببيند.اكنون جامعة ملل متحد، روز تولد مهاتما گاندي را روز جهاني مبارزه با خشونت بنامد و جشن بگيرد، به نيروهاي حافظ صلح جايزه بدهد و مردم جهان را غرق در خيال خام امنيت جهاني كند؛ اما واقعيت اين است كه همة فطرتهاي بيدار ميدانند كه «صلح زير درخت زيتون نشسته است و روزهاي گذشته را لوث ميكند.»
1. پايگاه اطلاعرساني بدون خشونت w ww.novilolence.ir. 2. پايگاه اطلاعرساني طوبي w ww.tooba-ir.org. 3. پايگاه اطلاعرساني فارس نيوز w ww.farsnews.com. 4.همان.5.همان.6. پايگاه اطلاع رساني طوبي w ww.tooba-ir.org. 7. پايگاه اطلاعرساني كابلپرس w ww.kabulpress.org. 8. پايگاه اطلاعرساني w ww.magiran.com. 9. پايگاه اطلاعرساني تبيان.و اقتباس از كتابهاي:اعلامية جهاني حقوق بشر، گلن جانسون، محمدجعفر پوينده، نشر ني، بيجا، 1377.تروريسم، عبدالرحمان ديليپاك، معاونت فرهنگي سازمان تبليغات، سپهر، 1368.جامعهشناسي سياسي، روبرت دوز سيمور مارتين، محمدحسين فرجاد، توس، تهران، 1373.