ما يقين داريم آن سوي افق مردي هست - ما يقين داريم آن سوي افق مردی هست نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

ما يقين داريم آن سوي افق مردی هست - نسخه متنی

حسن طاهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ما يقين داريم آن سوي افق مردي هست

حرف آخر

به قلم سردبير

وقتي به پرونده تاريخي جريان انسان‌هاي پايدار و استوار بر عقيده و مرام و مكتب نگريسته مي‌شود، به خوبي وجوه تمايز و اختلاف آن با نگاه انسان‌هاي رنگ‌پذير، چند شخصيتي، دورو، مرعوب و بي‌اراده، نمايان مي‌شود؛ وجوه و زوايايي كه به خوبي دو صف و خاكريز جبهه «اصول‌گرا» و جبهه «معاند» را آشكار مي‌‌سازد.

تلاش رقيبان و دشمنان جبهه حق بر آن است تا واژگاني را بيافرينند كه حقيقت بنيادين معتقدان به مكتب را در پس پرده افكنده و مانع از پرتو نورانيت آن گردند،‌اما براساس وعده صُحُف آسماني و بشارت پيام‌آوران ملكوت، آنان كه بر سر پيمان باقي بمانند و سر و جان در گرو اصول حق بگذارند، پيروز همه عرصه‌هاي مادي و معنوي هستند. پايداري و استقامت در اين راه، چيست جز عمل به تكليف و نهراسيدن از توفان‌ها و تسليم نشدن و توفيدن و خروشيدن؛ آن‌هم نه از براي كسب دستاورد و نتيجه و آثار، كه فقط به فقط براي جلب رضايت حضرت حق. اين همان رمز نستوهي و شكست‌ناپذيري خطوط مستحكم تفكر تكليف‌گرايي و جهادي حضرت روح الله (س)، در زمانه‌اي است كه همه ايسم‌ها و مكاتب شرق و غرب، نتايج و آثار امور را در نشانه‌هاي «صفر و يك» اَبررايانه‌ها تحليل مي‌كنند و هر آنچه را كه جز اين است، به سنگ «بنيادگرايي»، «خرافه‌پرستي»، «جهالت»، «تندروي»، «افراط‌گرايي»، «فاندامنتاليسم»، «فاشيسم» و هزاران ناسزا و تهمت و انگ ديگر، مي‌رانند و حال آن‌كه مگر بهاي گمنامي و بي‌نشاني مجاهدان راه حق و ارزش رهپويان مكتب جهاد و شهادت و مبارزه را، مي‌توان در لابراتوارها و آزمايشگاه‌هاي بنا نهاده شده بر ستون تجربه و حسّ، تعيين نمود؟

مسير برگزيده شده توسط معتقدان به اصول انساني و آسماني، همان تفكر بنيادين رخشان پيامبران خداست؛ تفكري كه هرگونه حركت در هر عرصه‌‌اي را جهاد و مبارزه در راه حق مي‌داند و جان باختن و فداكاري در اين مسير را، اوج ‌بندگي و وصول به قُرب حضرت حق. با چنين تفكري، نه شهرت و ثروت و شهوت و قدرت، كه گمنامي و زهد و پارسايي و خشوع، ابزار و مركب پيمودن راه و مسير؛ و غايت و هدف، جلب رضايت حضرت دوست مي‌شود. به راستي پيروان چنين تفكري در همه هستي، جز در پابرهنگان مغضوب ديكتاتورها يعني فرزندان راستين حضرت روح الله (س) تجلي يافته است؟

پاي‌بندي و اعتقاد به تفكر جهادي آن سفر كرده، كه در چهره‌اش صولت امام عصر (عج) را يافتيم، همان بنيان مرصوص و جاودانه‌اي است كه همه دنيا از عظمت آن بر خود مي‌لرزد و حتي زمزمه اندكي از آن را در يك گوشه از دنيا برنمي‌تابد. بنيان مرصوصي كه اين روزها، دنياي استكبار در هياهوي رسانه‌اي خود، از آن به «اصول‌گرايي» نام مي‌برد.

رعب و هراس جا گرفته در جان دشمنان از واژه و مرام «اصول‌گرايي»، نعمت عظيم و قدرت قويم الهي و ثمره زحمات و تلاش همه مجاهدان تاريخ موحدان است كه امروز در قالب حكومت اسلامي بر پهنه گسترده سرزمين اسلامي ايران گسترانيده شده و همه اقوام و ملل و نحل را با هر مكتب و شيوه و سليقه‌اي، به مدل حكومت الهي و ديني، متوجه خود ساخته است. مدل و شيوه‌اي از اداره و تدبير امور توده‌ها كه نه سر در هواي پوچي و بيهودگي دارد و نه ريشه در خاك افسرده و مرده و سست، كه ريشه و اصل آن ثابت است و شاخه و ساقة آن رو به آسمان.

نظام شكل يافته توسط معتقدان به اصول ديني، اصالت خود را از اتصال به عالم بالا و نظام مبتني بر وحي مي‌يابد و اين‌چنين است كه حركت نظام اسلامي برخلاف قاعده دنياگرايان، تلقي مي‌گردد و تلاش مي‌شود تا فرجام هرگونه مديريت و حاكميت فطري و ديني آن، به پاي ميز قطعنامه 598 ختم شود. شيوه مديريتي و حكومتي اصول‌گرايانه و تكليف‌گرايانه، تنها نوع مديريتي است كه برخلاف قواعد «دكارت» و «صفر و يك» دنيا، نظم مرداب‌گونه و سكوت مرگبار نظامات دنيا را به چالش جدي كشانده است و چنين تفكري نه در اشخاص و افراد، كه اگر در بين ملتي نهادينه و عملياتي شده باشد، براي دنياي پرنخوت و تكبر امروز، بزرگ‌ترين خطر و آغاز نابودي حتمي است.

توان رسانه‌اي دشمنان و مستكبران عالم، جملگي بر اين نكته استوار است تا كارآمدي و موفقيت مدل مديريت توحيدي و اصول‌گرايانه و تكليفي انقلاب را زير سؤال ببرند و عصبانيت و خشم بي‌نهايت خود را در آماج بي‌امان حملات مغناطيسي و الكترونيكي گرفته تا اعمال زور و صدور قطعنامه تخليه نمايند. جاي تأسف است كه برخي از دوستان انقلاب اين خشم و عصبانيت را درنمي‌يابند و به جاي آن‌كه رو به سوي دشمن، به ستبري بازوان، كبّاده اعتراض و مبارزه را بركشند، پيكان نيش و طعنه و تخريب خود را به سمت ياران حقيقي انقلاب و مدافعان تفكر جهادي و گفتمان حضرت روح‌الله (س) نشانه رفته‌اند.

امروز كه به تعبير سالار و مقتداي انقلاب، مقام معظم رهبري، از حساس‌ترين روزهاي انقلاب به شمار مي‌رود، هيچ خطري به اندازه تفرقه و دودستگي و تخريب از درون، اساس حركت تكليفي و جهادي انقلاب را تهديد نمي‌كند. بدون شك وحدت و همدلي و همبستگي و دوري از اختلاف و بداخلاقي و پرداختن به نقاط مشترك و اتفاقي، تنها راه الفت و صميميت و برادري است. نبايد فراموش كرد كه همه دوستان و معتقدان به راه مبارزه و جهاد و شهادت، با بالاترين تفاوت‌ها و اختلاف سليقه‌ها، جملگي در صف مشترك و خاكريز مقدم مقابله با استكبارند؛ نه در روبه‌روي هم. در شرايط حساس كنوني، هر كسي كه در زمره نزديك ‌ساختن صفوف دوستان انقلاب و اقوام و مللِ همدل و همراه با قافله اصول‌گرايان (در هر صنف و قشر) گام مي‌نهد، لبيك‌گوي حقيقي پيام مقتداي انقلاب خواهد بود و هر كسي در هر جايگاه و مقام، با انگ و تهمت و افترا و تخريب و خودمحوري و خود بزرگ‌بيني و مطلق انگاري خويش، بر فاصله‌ها و شكاف بين صفوف دوستان بيافزايد، بدون شك خواسته يا ناخواسته و آگاهانه يا ناآگاهانه، در صف دشمنان انقلاب قرار خواهد گرفت.

در بين نيروهاي انقلاب،‌همه معتقدان به اسلام ناب، آرمان‌هاي امام، ولايت فقيه و قانون اساسي، اصول‌گرا و خودي تلقي مي‌شوند. اين همان راهبردي است كه مقام عظماي ولايت، بارها و بارها بر آن تأكيد داشته‌اند. به راستي چه كسي جز دشمن، در پي تقسيم‌بندي و صف‌بندي كفر و اسلام در پيكره معتقدان به اسلام و انقلاب است؟ چه كسي جز معاندان به دنبال افزايش خصومت و كينه، در ميان ياران و پيروان حركت جهادي امام (ره) هستند؟ آيا زمان باز‌بيني و بازخواني عملكرد برخي از دوستان ناآگاه و بعضاً نادان و يا شايد دشمن نفوذ كرده در بين دوستان، نرسيده است؟ آيا زمان كم نمودن فاصله‌ها و نزديك شدن قلب‌ها براي تهاجم مشترك به بنيان‌هاي شيطاني و توطئه‌هاي آنان فرا نرسيده است؟

نبايد از نظر دور داشت كه به تعبير حضرت امام (ره)، بسياري از دعواهاي جناحي و سياسي مطرح در بين نيروهاي معتقد به انقلاب و اسلام، نه براي اعتقاد و مكتب، كه براي هواهاي نفساني و خودخواهي‌هاست. مطلق انگاشتن تفكر خود در برابر ديگر دوستان انقلاب و مصادره همه افتخارات انقلاب به نفع حزب يا گروه و در نظر نگرفتن منافع ملي و اعتقادي، ‌از هر كسي كه صادر شود، بدون شك او را از زمره اصول‌گرايان حقيقي خارج مي‌سازد، هر چند از مدعيان پر آوازه اين جبهه به شمار آيد.

افق نگاه همه معتقدان به راه و گفتمان امام (ره) و رهبري (حفظه الله)، چيزي جز تحقق امّت واحده و حكومت عدل جهاني نيست. افقي كه همه نيرو و توان و استعداد جبهه خودي را پرنشاط و سرشار از اميد به فردايي روشن رهنمون مي‌سازد و بر اصول بنيادين اسلامي استوار و پايدار مي‌سازد. فرزندان انقلاب به آينده‌اي اميد بسته‌اند كه در شور حماسه‌اي از جنس عاشورا، پابرهنگان و بردگان جهان را بر منصب عزت و افتخار بنشانند؛ آينده‌اي كه عاشقان جهاد و شهادت در هر صبح آدينه، آن را در ندبه‌ها و غزلواره‌هاي خود، مانند اين سروده محمدكاظم كاظمي، چنين مي‌سرايند:




  • و کسي گفت، چنين گفت: کسي مي‌آيد
    ما يقين داريم آن سوي افق مردي هست
    ما نه مرداب، که جوييم، بيا برگرديم
    نه در اين کوه، صداي همگان خواهد ماند
    خسته منشين که حديبيه حُنيني دارد
    دشنه بردار که بر فرق کسان بايد کوفت
    هرزه هر بته که روييد، به داسش بنديم
    سفر دشت غريبي است، نفس تازه کنيم
    زخم وامانده خصم است و نمکدان شما
    کوه از هيبت ما ريگ روان خواهد شد
    و کسي گفت، چنين گفت: چنان خواهد شد



  • «مژده اي دل که مسيحا نفسي مي‌آيد»
    مرد اگر هست، بدانيد که ناوردي هست
    و نمک خوردة اوييم، بيا برگرديم
    آنچه در حنجرة ماست، همان خواهد ماند
    عاقبت، صلح حسن جنگ حسيني دارد
    و قفس بر سر صاحبْ قفسان بايد کوفت
    گرد خود هر که بچرخد، به خراسش بنديم
    آخرين جنگ صليبي است، نفس تازه کنيم
    اي جوانان عجم! جان من و جان شما
    و کسي گفت، چنين گفت: چنان خواهد شد
    و کسي گفت، چنين گفت: چنان خواهد شد



سردبير

/ 1