شاخكهاي حسّاس غولها
اشاره
در عصر كنوني اگرچه ديگر آنچنان خبري از جاسوسها و نفوذيهاي اجير شده، نيست اما خبرگزاريها و ابزار رسانهاي نوين به بهترين شكل وظيفه هشدارهاي اوليه و به دست آوردن اطلاعات و ارايه آنها را به حكومتها و قدرتهاي بزرگ بر عهده دارند. اين نوشتار بر آن است تا نقش نمادين خبرگزاريها را به عنوان پياده نظام امپراطوري رسانهها در هر كشور، در بسترسازي و تبيين هشدارها و تهديدها و فرصتها براي قدرتهاي بزرگ ارايه دهد.حسن طاهريرويتر، سي ان ان، اشپيگل، يورو نيوز، بيبيسي و چند رسانه خبر پراكني ديگر! تاكنون به اين خبرگزاريها گوش سپردهايد؟آدمهايي كه ندانند جوهرةاساسي اين نهادهاي تكثير و ترويج خبر و گزارش در كجا رقم خورده است، پس از شنيدن برنامههاي شبانگاهي يا صبحگاهي آنان، تصور خواهند كرد، يگانه مسير جريان حقيقت و كشف آن، فقط و فقط همين سرشاخههاي رسانهاي است. آن هنگام است كه تحليلهاي آبكي و نه چندان مستدلّ اين زايشگاههاي خبر، اقوال ثابتِ انكارناپذيري ميشوند كه همه ذهنها را به نتيجهاي واحد ميرسانند. به راستي آيا اين مراكز تكثير خبر و نهادهاي زايندة تحليلهاي گلخانهاي، ميتوانند ميزان و محك حقوق فرزندان آدم ابوالبشر باشند؟
و حتي چگونگي اداره حيوانات، كوهها، درختان و ذرات گيتي در پرتو تحليلهاي مغناطيسي آنها تعبير گردد؟
كدام يك از اين نهادهاي خبري، بر دايره درخشان حقيقت دست يافتهاند كه توان تفسير جمعي واحد را در عالم،حق بلامنازع خود ميپندارند؟
...
اين پرسشها اگرچه پاسخ خود را به روشني در همه عرصههاي اجتماع كنوني درمييابند، اما هيچ جويندهاي بر آن دست نخواهد يافت جز آنكه هزاران هزار پيشوند و پسوند نمادين و ژورناليستي به دانندگان آن پاسخها، اعطا خواهد شد؛ آن هم در فجيعترين و شنيعترين قالبهاي نوشتاري و گفتاري! ميخواهيد بدانيد كدام پسوند؟!...
«جهان سومي»، «عقبمانده»، «توسعه نيافته»، «مرتجع»، «دُگم»، «اُمل»، «اصولگرا»، «بنيادگرا» و جالبتر از همه اينها «تروريست»! جهان نمادين طواغيت مدرنيته و آدم آهنيهاي كوكي الكترونيكي، فراتر از آنچه بر حق و راستي بنا نهاده شده باشد، بر وقايع باطل و فريبكارانه شكل يافته است. خاصيت شياطين بافتن اباطيل فريبنده است تا به مدد نسيان انسان به اغواي او پردازند. اين وقايع قرار نيست منطبق بر واقعيت حق باشد؛ بلكه ميتواند واقعيتهايي را در برگيرد كه استخوانبندي آن را وهميّات و تصوّرات منفعتطلبانة صاحبان صنعت، پول، قدرت و رسانه تشكيل داده است؛ خواه كذب و دروغ باشد، خواه صدق و راست. معيار، در پراكندن اين واقعه، تضمين منفعت و بهره است.
رسانهها و خبرگزاريها اين ضمانت را به عنوان مانيفست لايتغيّر خود پذيرفتهاند و «حقوق بشر» بهترين چماق مغناطيسي است كه به كار ميآيد تا اين مانيفست، در قالبهاي گوناگون ظهور يابد. «حقوق بشر» جنين ناقص الخلقهاي است كه در روابط نامشروع صنعت و فلسفه ماديّون غرب سر برآورده است. در غير اين صورت شايسته است اين نكته بر زبان آيد تا روشن گردد كه كدام مكتب مبتني بر ابلاغ رسل از طريق وحي بر آن مهر تأييد گذارده است؟
و اصلاً آيا بنيانهاي تفكر مادي و ماترياليستي غرب اجازة ورود وحي و شريعت و پرچمداران آن را در اين مباحث خواهد داد؟خبرگزاريها بر اين «حقوق» - كه به تضمين بهره و سود صاحبان صنعت و زور خواهد پرداخت - به خوبي واقفند و ميدانند كه چه سان ذهنها و ديدگان مخاطب را در حيطة گزارشها، اخبار و تصاوير ارساليِ باز و بستة خود، به اين سو و آن سو سوق دهند. همان سويي كه پوكربازهاي جنتلمن آن را برگزيدهاند... باور نميكنيد؟
عراق و افغانستان، سودان، ليبي، ونزوئلا، شيلي و كوبا، لبنان و فلسطين، و آن سوتر بوسني و خليج فارس و كنارههاي درياي هند! از يادم رفته بود، كوتولههاي ترسو و عاري از غيرت يعني عربها. نگاه كنيد! همه داستان را با ديدن آنها خواهيد فهميد. ميزان رعايت «حقوق بشر» و گزارشها و مصوبّات كميسيونهاي سازمان به ظاهر بين الملل و در حقيقت «خاص الملل» است. به ويژه برنامههاي نظامي و اقتصادي كه اهرمي براي اعمال «حقوق بشر» به شمار ميآيند. چه كسي ميتواند ذهنها را براي اعمال و اجراي اين مصوبات كه منفعت «خاص الملل» در آن تضمين شده، آماده سازد؟
درست حدس زدهايد، همان زايشگاههاي خبر و مراكز تكثير گزارش و تصوير؛ خبرگزاريها. آنها به خوبي ميدانند كدام يك از سران _ خواه رييس جمهور و دموكرات باشد، خواه سلطان و ديكتاتور - سرسپرده يا گردنكش در برابر صاحبان صنعت و زور هستند. اين را از ميزان باز و بسته بودن شيرهاي نفت و گاز و واگذاري منابع طبيعي و معادن الماس و طلا و يا فروش رايگان بردههاي نويني كه در غل و زنجير قوانين مدرنيته و تكنولوژيكي غرب، گرفتارند، ميتوان فهميد.و اما در اين تاريكه بازار و معركة پر آشوب نهالي سر زده است به نام حكومت جمهوري عشق، نظامي مقدّس كه آرمان آن را به خون رقم زدهاند و شهيدان آن، آهنگ رهايي همه بشريت از زنجيرهاي ماديّت غرب، نمودهاند. و چنين است كه سر فصل زيستن اين نظام عاشورايي خشم چنين نهادهايي را برانگيخته است. تعجب نكنيد. اين نكته، هم از اقتضاي طبيعت آنان است و هم از ره كين. بايد در همين نزديكيها دوباره منتظر نيشهاي عقربهاي رسانهاي آنها باشيم. بخش آغازين تمدن آنان بر تجاوز و تغافل، استحمار و استعمار، افول و غروب، اغوا و فريب، زر و تزوير و جنايت و زور بنا نهاده شده است.
بيگمان، اين بنيان كژ و سست و نازيبا كه در سرماي جهل سر برآورده، در برابر تشعشع برق آسا، پر حرارت و درخشان حكومتي كه در كرانة عاشورايي خورشيد شهادت بنا شده است، فرو خواهد ريخت. اين حقيقت، خوف و وحشتي را بر نظام پوشالين استكبار و شيطان بزرگ، مستولي ميسازد كه خواب را از ديدگانش ميربايد. بيدليل نيست كه اين روزها تمام توان تبليغات عالم براي قرار دادن دو واژة «بنيادگرايي» و «شهادتطلبي» در كنار لفظ «تروريسم» به كار گرفته شده است. خبرگزاريها شاخكهاي غول اهريمني عصر آخر الزمان هستند كه به خوبي پديده ظهور جمعي معنويت بشر فلكزده را احساس كردهاند؛ شاخكهاي حسّاسي كه زودتر از وقوع حوادث پيامهايي هشدار دهندهرا به جهان پيرامون و ساكنان مسحور شدهاش ارسال خواهد كرد. در حقيقت آنان پياده نظام حركت نوين دنياي غرب در مواجهه با اسلام و جهاد و مبارزه و شهادتند. آنان به خوبي دريافتهاند كه: «اَلا اِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبونَ.»