رسانه،توهّم،واقعيت :
هووهايمجازي
اشاره
از جمله نشانههاي يك ملت، داشتن فرهنگي مستقل است؛ يعني همان چيزي كه سينه به سينه از پدران و نياكان و از اعتقادات و روشهاي زندگي و سنتهاي اجتماعي به نسل كنوني انتقال يافته است. در بررسي تمدن امتها درمييابيم كه هيچ تمدني دست نخورده و اصيل باقي نمانده است. فرهنگها از يكديگر تأثير ميپذيرند، تجدد غرب و نفوذ آن به داخل سرزمين ايران و گسترش شبكههاي ارتباطي و خبري به منظور اين كه سليقهها، الگوها و معيارهاي رفتاري و اخلاقي جامعه ايران را تغيير دهد از همين قبيل است.زهره شريعت ناصريگسترش جامعه اطلاعاتي (information society) بازگو كننده توسعه تكنولوژيهاي نوين اطلاعاتي و تجديد سازمان جامعه درباره جريان اطلاعات است.1 امروزه اطلاعات به صورت كالايي بيش از پيش قيمتي در عرصه تمدن كنوني جهان ظاهر شده است. در عصر حاضر روزنامهها، راديو، تلويزيون و به طور كلي رسانههاي عمومي يك صدا به بانگ بلند مردم را دعوت ميكنند كه بگوييد، بگوييد تا ما صداي شما را به گوش ديگران برسانيم. آيا چنين امري به خير و مصلحت آدميان است؟آيا به فرض محال حتي اگر اين رسانهها يكسره سخنان خوب و ثمربخش و آموزنده و خدايي پخش كنند باز هم نيكوست؟
آيا درست است كه مردم از بامداد تا شامگاه يكسره بمباران اطلاعاتي شوند، سخن بگويند و سخن بشنوند؟
آيا نبايد به آنها مجالي براي فكر كردن داد؟
آيا نبايد مجالي فراهم شود تا اين بلعيدهها و جويدهها هضم شوند؟
آيا اگر انسان از صبح تا شام مدام بخورد - ولو آنكه غذايش مغذي و مقوي باشد - زيان نخواهد ديد؟
سخنان نيكو حتي اگر به صورت وقفه ناپذير و سيلآسا پراكنده و پخش شوند زيان دارد، چه رسد به آنكه همگان ميدانيم در دنيا اين همه سخنان نيكو و عالي و آموزنده يافت نميشود.2اين چنين است كه گسترش رسانههاي جمعي و جامعه اطلاعاتي بحراني به نام «فوران اطلاعات» را سبب شده است. عجيب است كه هرچه خبر بيشتري در اختيارمان قرار گيرد، ما كمتر خبر دريافت ميداريم. تصميمگيري دشوار ميشود و جهان ما آشفتهتر از هميشه به نظر خواهد رسيد. وقتي خبر هر چه بيشتري به سوي ما روانه شود، هرچه كمتر از آن ميتواند جذب و به ذهن سپرده شود و مورد بهرهبرداري قرار گيرد؛ بقيه خبرها به صورت انرژيهاي پراكنده شده جمع ميگردد. ساخت اين انرژي پراكنده شده، در واقع آلودگي اجتماعي و عوارضش، افزايش در نوع اختلال رواني است.3 روانشناسان به اين حالت «گرانباري خبر» نام دادهاند كه خود عبارت درمانگاهي است.
تلويزيون
در ميان رسانههاي جمعي، اولين رسانهاي كه بيشتر مردم آن را ميشناسند، راديو و تلويزيون است. اگر يك گزارش خبري در تلويزيون با گزارش روزنامه متفاوت باشد، تعداد افرادي كه گزارشهاي تلويزيون را باور ميكنند بيش از دو برابر كساني است كه گزارش روزنامه را باور كردهاند.4 نيل پستمن، يكي از منتقدان تلويزيون و جامعه شناس آمريكايي، معتقد است در جامعه مدرن كه پدر و مادر داراي اشتغال هستند، روند جامعهپذيري فرزندان به دست رسانههاست. به اعتقاد او، فرزندان، دوره كودكي خود را چنان كه بايد درك نخواهند كرد، به گونهاي كه شبكههاي تلويزيون، بازيگران، هنرپيشهها، شخصيتهاي فيلم يا كارتونها، تبليغات و ديگر برنامههاي تلويزيون عهدهدار نقشپذيري فرزندان هستند. او ميگويد:5 پيشتر، بزرگسالان اسرار زندگي خود را هم چون اسرار اجتماعي، سياسي و جنسياي كه براي كودكان خود نامناسبتلقي مينمودند، با استفاده از نظامهاي رمزگونه مكتوب از دسترس آنها دور نگه ميداشتند؛ اما هم اينك، تلويزيون همه اين اسرار را به طور همزمان و در كمترين زمان ممكن به هر فردي و با هر فرهنگي منتقل مينمايد.او معتقد است رسانههاي تصويري همچنين تلويزيون، فيلم، تبليغات، عكسها، تصاوير و ... از قدرت واژگاني بشر، كاسته و خود را به بخش اجتنابناپذير فرهنگ جامعه تبديل نمودهاند. «تماشاي برنامههاي تلويزيوني كه امروز براي كودكان و بزرگسالان فرقي قائل نيست آنان را زودتر از نسل هاي پيشين با دنياي بزرگسالي آشنا كرده است.»6تلويزيون، گفتگوهاي خانوادگي را كاهش ميدهد. طبق تحقيقات انجام شده 29 درصد خانوادهها پس از تماشاي فيلم تلويزيون بدون گفتگو به خواب ميروند.7 اهميت خانواده در روابط خانوادگي با ورود تلويزيون و گسترش برنامههاي متنوع آن، كمرنگتر و كماهميتتر شده است. به اعتقاد يكي از پژوهشگران رسانه، تلويزيون در خانوادههاي سالم و متحد هماهنگي و وفاق را افزايش ميدهد، در صورتي كه در خانوادههاي متزلزل به پراكندگي آنان دامن ميزند. نفاق و پراكندگي بخصوص بر سر انتخاب برنامهها درميگيرد.8يكي از انديشمندان حوزه تجدد درباره تحول ارتباطات امروز ميگويد: «علم ارتباطات ما را قادر ساخته است تا در نگرانيهاي مردم جهان شريك شويم؛ اما تواناييمان را براي محبت به يكديگر در ميان گذاشتن غمهايمان با كساني كه دور و برمان هستند در حال از ميان بردن است. ما از سيستمهاي ارتباطي برتري برخورداريم كه حتي در تصوير نياكانمان نميگنجد؛ اما به يكديگر محبت نميكنيم. ميتوانيم ظرف چند ثانيه پيامهايي به سراسر دنيا بفرستيم، ميتوانيم علايم را از طريق ماهوارهها منعكس كنيم، ميتوانيم اطلاعات را به فضا بفرستيم؛ اما با كساني كه دوستشان داريم حرف نميزنيم. به دور و بر خودتان نگاه كنيد، خواهيد ديد كه همسايگان در واقع با يكديگر صحبت نميكنند. درباره شايعاتي كه از تلويزيون شنيدهاند حرف ميزنند، درباره مُدهاي جديد و افراد سرشناس سخن ميگويند، درباره فجايع حرف ميزنند و با هم ناله مي كنند اما آن گونه كه بايد، درباره احساساتشان با هم صحبت نميكنند.»9تبليغات در تغيير نگرشهاي ما به كالاهاي خاص مرتبط با سبك زندگيمان قدرت خاص دارد، به ويژه تبليغات تلويزيوني كه در آن ميتوان قصهاي را همراه با تصاوير متحرك گفت. اين ويژگي ميتواند نگرشي را ايجاد كند كه هر فرد براي نشان دادن منزلت اجتماعي خويش بايد كالاهاي خاصي داشته باشد.تبليغهاي گمراه كننده رسانهها را نميتوان از نظر دور داشت. بسياري از رسانههاي تصويري، هتلها و مجتمعهاي تفريحي را با آرايش ويژهاي كنار ساحل به تصوير مي كشند؛ در حالي كه در بازديد از آنها مشاهده ميشود اصلاً ساحلي در كار نيست، ساحل كيلومترها با مجتمع تبليغ شده فاصله دارد. همينطور تبليغات اجناس ديگر مانند كرم لاغري، انواع كرمهاي زيبايي (برطرف كننده چروك يا صاف كننده پوست صورت) از اين قبيلاند.امروزه بسياري از بانوان با تأثير پذيرفتن از تبليغات ماهوارهاي، اينترنتي و يا حتي تلويزيوني اجناسي ميخرند و يا با صرف هزينههاي گزاف و حتي به قيمت مشاجرات نابود كننده زندگي زناشويي مسافرتهايي ميكنند ولي نتيجهاي كه انتظارش را داشتند عايدشان نميشود. برخي از آنها با ديدن و شنيدن تبليغات جراحان پلاستيك و زيبايي از ماهوارهها، حاضر ميشوند با صرف هزينههاي هنگفت زحمت مسافرت به كشور ديگر را به جان بخرند و به هدف دلپسندشان برسند.مخاطبان از اينكه افرادي قديمي و كهنه خواه به حساب آيند، در هراسند؛ بنابر اين اغلب آنها ميكوشند تا طبق مدلهاي ارائه شده زندگي كنند و سبك زندگي خود را به سبك زندگي كاركترهاي تبليغاتي ارتقا دهند. طرز لباس پوشيدن و گفتار همواره با موقعيت افراد در جامعه ارتباط دارد. اينكه شخص به چه قشري تمايل يا وابستگي دارد از طريق پيامها القا ميشود.تهيه كنندگان پيامها از مناسبتها نهايت استفاده را ميكنند. جام جهاني، تولد بزرگان يا تحول موقعيتي ويژه در اجتماع بهانهاي كافي است براي گردانندگان پيامهاي بازرگاني به منظور حريصتر كردن مخاطبان و خانوادهها.اينترنت
صاحبان رسانههاي جمعي پس از تلويزيون، اينترنت را وارد زندگي شخصي افراد كردند. اينترنت در مدت حدود پانزده سال از مرحله محدود اوليه خود به شبكهاي جهاني تبديل شده است. «زندگي مجازي» با «زندگي واقعي» تفاوتهاي فراواني دارد. تاكنون ما ياد گرفتهايم كه بين حركت اعضاي بدن با فكر و هيجانات و احساسات ارتباط عقلاني وجود دارد؛ يعني تا هنگامي كه براي مثال، خوشحالي از سلولهاي پيامرسان مغزي به مغز مخابره ميشود از خود حركاتي انتشار ميدهيم. اين انعكاس هيجانات با تمامي قواي بدني، تصميمگيري و سپس اعمال ميشود؛ اما در دنياي مجازي هيچ كس بدن خود را به نقطه ديگر منتقل نميكند. هر كدام از ما ممكن است در مقابل صفحه كامپيوتر بنشينيم و از راه ارتباط مستقيم با ديگران گفتگو كنيم يا ميتوانيم به آن سوي دنيا براي ملاقات اشخاص برويم و حال آنكه موجوديت فيزيكيمان در خانه خودمان قرار داشته باشد.افراد در دنياي مجازي فاصلهها را مهم تلقي نميكنند. ملاقات مجازي يك نفر از تهران ممكن است با استراليا، آمريكا يا هر كشور ديگر باشد؛ در حالي كه اگر او برخيزد و خود را به شهر همسايهاش برساند، شايد آن مقدار فاصله بين استراليا تا تهران را هم احساس نكند. اين ويژگي ارتباطات امروز ارتباط انسانها را با دنياي پيرامونشان گسترش داده و دگرگوني معناي ارتباطات امروز ديگر مرزهاي جغرافيايي را پشت سر گذاشته است. با ورود اطلاعات و ارتباطات به دنياي امروزي ما، معناي دوستي متحول شده است. معناي دوستي ديگر همچون گذشته نيست. در همه اعصار انسانها چهره به چهره با هم گفتگو ميكردند و يكديگر را براي دوستي «برميگزيدند» اما امروز گزينشي در كار نيست. با تايپ اسمي و زدن يك كليد، امكان برقراري ارتباط با آن سوي جهان و يا شايد با نامزد آينده فراهم شود. دنياي ارتباطات امروز اطمينان را از انسانها گرفته است. قوه وجدان انسانها در ادوار مختلف فرق نميكند. ماهيت و ذات آن يكسان است. به محض اينكه چندين بار خود را در «جستجوي همسر اينترنتي» شكست خورده احساس كنيم، به تمام دوستيها و ارتباطات چه مجازي يا واقعي سوء ظن پيدا ميكنيم. تأثير ديگري كه دنياي اطلاعات و ابزارهاي ارتباطي بر زندگي بشر گذاشته، عاملي است به نام «اختفا» يا پنهان كاري و به دنبال آن شك و ترديد و خيالبافي. اينترنت، اخلاق و منش و عملكرد كاربران را متحول ميكند. مشاهده تصاوير مغاير اخلاق عمومي، ايجاد عشق مجازي بين كاربران، آموزشهاي مبتني بر ايدئولوژي منفي گرايانه و يا افراطي و يا اساساً روبرو شدن با اطلاعاتي كه افكار افراد را به هم ميريزد، ميتواند سطح خويشاوندي و روابط خانوادگي را متزلزل كند. امروزه اينترنت يكي از «هوو»هاي زنان به حساب ميآيد. به سبب شرايط اقتصادي و هزينه بالاي استفاده از آن و همچنين فراغ بال بيشتر كاربران، امكان بهرهبرداري از اينترنت در ساعات پاياني شب فراهمتر و مناسبتر به نظر ميرسد. از اين رو اينترنت، شب را كه مايه آرامش همسران است، مايه اضطراب و به وجود آوردن فكرهاي مزاحم ميكند. اينترنت زمينههاي مخرب «من» و «تو»ي همسران را افزايش ميدهد و دنياي آنان را از يكديگر جدا ميسازد. در خانوادههايي كه فرهنگ و سطح سواد همسران با يكديگر متفاوت است اين مشكلات بيشتر مشاهده ميشود.دسترسي كودكان و نوجوانان به اينترنت و استفاده از تصاوير و اطلاعاتي كه اغلب براي بزرگسالان مناسبتر است، باعث ميشود نسلهاي بعدي زناشوييها كه از اين فرزندان به وجود ميآيند، اهميت زناشويي و استحكام خانواده را ناچيز و بيهوده ارزيابي كنند.قاعده كلي حاكم بر اينترنت استفاده از اطلاعات به گونه آزاد است. اينترنت به مخزني از اطلاعات خوب و بد، زشت و زيبا، اخلاقي و غير اخلاقي و ... ميماند؛ اما آيا اين گونه ارتباط آزاد به سود خانوادهها و نسلهاي امروز است و آيا آنان با وجود اين فنآوري با ارزشها همچنان معامله ارزشمندي ميكنند يا نه، چندان روشن نيست.اينترنت ميان خانوادهها چندگانگي فرهنگي به وجود ميآورد. واقعيت آن است كه زيربناي اصلي شبكههاي اطلاعاتي در مقياس جهاني زبان انگليسي، نقشي بسيار اساسي دارد. فرمانهاي اينترنت به زبان انگليسي است. بنابر اين دانستن حداقلي از اين زبان تا حدودي براي كاربران ضرورت دارد. انديشهورزان حوزه جامعهشناسي اغلب اين سؤال را مطرح ميكنند كه با انگليسي زبان شدن اينترنت در آينده زبانهاي بومي چه وضعي پيدا خواهند كرد؟ زبان يكي از مهمترين عناصر فرهنگ هر جامعه است. اين زبان، كليد ورود به دنياي اينترنت است و همچنين كليد خروج از فرهنگ بومي منطقهاي. با يادگيري زبان انگليسي، فرهنگ متناسب با كشورهاي انگليسي زبان، وارد فرهنگ بومي ما ميشود؛ زيرا افراد براي يادگيري آن ترجيح ميدهند از فيلمهاي زبان اصلي كشورهاي انگليسي زبان بهره برند. اين امر به تغيير شكل دادن آحاد جامعه و به ويژه نسلهاي نو كه با فرهنگ ديني و آموزههاي مذهبي پرورش يافتهاند، كمك فراواني ميكند. كارشناسان پيشبيني ميكنند كه (براساس روند موجود) تا چند سال آينده اينترنت وسيلهاي خواهد شد كه تقريباً تمامي مراكز و وسايل گذران اوقات فراغت را در خود جمع خواهد كرد.10با پيشرفت اين رويه، جوانان امروز نميتوانند خود و فرهنگ جهاني پذيرفته شده و محيطي را كه در آن زندگي ميكنند، يك جا جمع كنند؛ از اين رو به احساس پوچي و بيهودگي شرايطي كه در آن به سر ميبرند ميرسند.امروز، با گسترش آگاهيهاي شهروندان از طريق رسانههاي جمعي با محور قرار دادن ارزشها و منفعتجوييهاي فردي، طلاقها آسانتر و بيدغدغهتر انجام ميشود. گيدنز در كتاب جامعهشناسي، تصويري از همسران در حال متاركه را نشان داده است، در حالي كه آنها دست در گردن هم به طور مسالمت آميز يكي به ديگري ميگويد: «عزيزم! بيا از هم جدا شويم.» اين تصوير از تحولات جديدي حكايت ميكند كه نگرش جامعه متجدد از طريق رسانهها براي انسانهاي امروز به ارمغان آورده است؛ هر چند نميتوان فايدههاي اين رسانه را از نظر دور داشت.ماهوارهها
تا قبل از ورود ماهوارهها و اينترنت به خانهها گمان ميرفت هدف اوليه تلويزيون سرگرم كردن مردم باشد؛ ولي امروزه اين هدف به روشهاي گوناگون تفاوت كرده و از اساس دگرگون شده است. در ميان ساير وسايل انتشار اطلاعات، ماهواره براي تلويزيون وسيلهاي تأثيرگذار بوده است. ماهوارهبه هر كس امكان داده كه با دسترسي به آن بتواند در منزل خود به تماشاي صدها برنامه براساس انتخاب بپردازد.پخش از طريق ماهواره كه با تكنولوژي ديجيتالي همراه شده است تغييرات عميقي [به تدريج] در مصرف تلويزيون ايجاده كرده است.11 ماهواره فاصلهاي كه شهروندان جهان را از هم جدا ميكند، محو و حد و مرز را نابود كرده است.ماهوارهها، اينترنت و وسايل پيشرفته ارتباط جمعي، راههاي ارتباطات جهاني و همان چيزي را كه امروز «دهكده جهاني» ناميده ميشود، هموارتر كردهاند. جهاني شدن در واقع به معناي در هم گره خوردن رويدادهاي اجتماعي و روابط اجتماعي سرزمينهاي دوردست با تار و پود موضعي يا محلي جوامع ديگر است؛ پديدهاي كه ميتوان آن را نوعي تلاقي حاضر و غايب دانست.12ورود سرزده «رويدادهاي دوردست» به دنياي ذهني و فكري مردم از طريق رسانههاي عصر جديد، افكار و رفتار جامعه را تحت تأثير قرار داده است. بسياري از رخدادهايي كه در آن سوي جهان رخ ميدهد با روش و منش جامعه ايران همخواني ندارد و يا كمتر همخوان است؛ ولي همين وقايع و اطلاع يافتن مردم از آن رويدادها موجب ميشود اطلاعاتي در ذهن مردم طبقهبندي شود كه به فراخور زندگي آنان تأثيرات اغلب منفي بر زندگي و فعاليت اجتماعي آنان بگذارد. بسياري از واقعيتهايي كه در ذهن مردم ايران ثبت و ضبط شده به ناگاه با طبيعي يا برعكس نشان دادن آن، ذهنيت افراد و در مرحله بعد طرز رفتار آنان را تغيير ميدهد؛ از همين رو، برخي حقوقي كه در دنياي خارج مسأله بغرنج و قابل پيگيري است و مردم آن را جزء حق خود ميشمارند و براي آن تظاهراتها به پا ميكنند، در داخل نيز سر و صدا به پا ميكند، بدون اينكه نياز واقعي مردم ايران باشد.راحتيِ دسترسي به برنامههاي سراسر جهان از طريق ماهواره باعث شد برخي هنجارها و قواعدي كه با سابقه فرهنگي و بومي جامعه ايران چندان تناسب چندان ندارد وارد دنياي مردم شود و مردم بدون ارزيابي ريشه و سامان اين پديده به پيشواز از آنها روند؛ در حالي كه دنياي ساخته و پرداخته جوامع اروپايي، آمريكايي و نيز برخي از كشورهاي آسيايي با ساختار فكري و فرهنگي ايران حتي نزديك هم نيست. ريختن قبح طلاق و راحتي جدا شدن زن و شوهر كه امروزه جزء حقوق متشخصين شمرده ميشود، يكي از تأثيرات رسانههاي جهاني است. وقتي تودهها ظاهر پيشرفت و ترقي جوامع غربي را ميكاوند، خودشان را از لحاظ فرهنگي عقب ماندهتر از آنان ميانگارند و گمان ميكنند رويه اي كه آنان برگزيدهاند بيشتر با تحولات امروز جهان هماهنگي دارد. مثلاً فرهنگ جهاني شدن، «خطر كردن» را خصلت اوليه جهان امروز قلمداد ميكند. طلاق هم نوعي خطر كردن است، به ويژه اگر «زن» به چنين خطري دست زند. براي زن امروز، طلاق ديگر قبح گذشته را ندارد بلكه براي او نوعي تشخص است. در دنياي عصرمدرن، تجدد يعني جامعهاي كه خطر را بپذيرد و به استقبال آن برود و به شكل بدل كارانه خود را به آب و آتش بزند حتي اگر قرباني شود.1. منوچهر صبوري، جامعه شناسي جامعه اطلاعاتي، تهران، نشر ديدار، 1380، چاپ اول، ص 9.2. رك: عبد الكريم سروش، حكمت و معيشت، تهران، انتشارات مؤسسه فرهنگي طه، 1373، چاپ اول، ص 264.3. جرمي ريكين و تد هوارد،جهان در سراشيبي سقوط، ترجمه محمود بهزاد،تهران،انتشارات سروش،1374،چاپ اول،ص194.4. آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ص 106.5. به نقل از سياحت غرب، شماره 10، گفتگو با نيل پوستين (تلويزيون و زوال كودكي) سال 1383.6. آنتوني گيدنز، پيشين، ص 111 - 110.7. ژان كازنو، جامعه شناسي وسايل ارتباط جمعي، ترجمه باقر روخاني و منوچهر محسني، انتشارات سروش، تهران، 1356، ج اول، ص 16.8. همان.9. ورنون كلمن،فشار رواني زهر آگين و اندوه قرن بيستم،محمدرضا نيك خو و ديگران،تهران،انتشارات آزاده،1373،چاپ اول،ص78.10. منوچهر صبوري، جامعهشناسي اطلاعاتي، ص 119.11. آنتوني گيدنز، تجدد و تشخص، ترجمه ناصر موفقيان، تهران، نشر ني، چاپ اول، 1378، ص 42.12.منوچهر صبوري، جامعه شناسي اطلاعاتي، ص 119.