زيردكمههايگيمپر
اشاره
با اين كه كمتر از 40 سال از عرضة نخستين بازي رايانهاي ميگذرد، اين بازيها توانستهاند جايگاه خوبي بين جوانان و نوجوانان پيدا كنند. در آمريكا تقريباً همة جوانان و نوجوانان بازي يارانهاي را تجربه كردهاند. آمار در كشورهاي صنعتي ديگر نيز نزديك به همين است؛ امّا آيا اين بازيها فقط سرگرمي هستند؟ بازيهاي رايانهاي پس از مدتي كوتاه مورد توجه سرمايهداران قرار گرفتند و فرم و محتوايشان تغيير يافت، به گونهاي كه افزون بر سرگرمي، محلي شدند براي القاي فرهنگ و انديشة صاحبان قدرت. سؤال مهم اين جاست: آنها از چه راههايي براي رسيدن به اهداف خود استفاده ميكنند؟عبدالمهدي آگاهمنشبازيهاي رايانهاي بيشتر مخاطبان خود را بين نوجوانان و جوانان يافته است. با توجه به حساسيت اين دورة سني و اهميت آن در شكلگيري شخصيت افراد، صاحبان سرمايه كه به طور معمول صاحبان قدرت و رسانهها نيز هستند، با سرمايهگذاريهاي كلان و ايجاد شركتهاي بزرگ بازيسازي، امور توليد و توزيع اين محصول را در دست گرفتند، تا آنجا كه توليد كنندگان كوچكتر بازيهاي رايانهاي مجبورند براي عرضة محصولات خود دست به دامان اين شركتها شوند.سودآوري مالي يكي از مهمترين جنبههاي اين امپراتوري است. جنبة ديگر، نفوذ برنامهريزي شده در لايههاي فكري و القاي فرهنگ و تعاريف دلخواه صاحبان ثروت است. آنان براي رسيدن به هدف، از همان ابزارهايي بهره ميگيرند كه هر فرهنگي براي گسترش خود به استفاده از آنها نياز دارد. اين ابزار عبارتند از:1.تصوير
تصوير عبارت از هر چيز ديدني است، و در بازيهاي رايانه اي علاوه بر مؤلفههاي تصويريِ رسانههاي بصري ديگر مانند سينما و عكاسي، شامل سطح گرافيك بازي (با كمي اغماض، واقعنمايي) نيز هست. سطح گرافيك در بازيهاي رايانهاي به طور معمول با نزديكي به جهان واقعيت ارزيابي ميگردد. محيط، افراد، حركتها و فيزيك بازي (تأثير اشياي جنسي بر بازي و حركتهاي طبيعي آنها در افتادن، شكستن و ...) در اين دستهاند. تأثير اين مورد در اقبال مخاطبان تا آن جاست كه اكثر بازيها براي تبليغ خود، قبل از هر چيز تصاويري از محيط بازي (Screen shat) را ارائه ميكنند. اجراي جلوههاي خاص نوري (نور خورشيد، بازتاب نور و...) و جلوههاي محيطي (خاك، ابر، دود و ...) از اجزاي اصلي گرافيك بازي هستند. بالا بودن سطح گرافيك بازي از اين لحاظ مهم است كه تقريباً هيچ كس بازياي با سطح گرافيك پايين را بازي نميكند و در نتيجه به شكستي محتوم در همة زمينهها دچار ميشود. افزون بر اين تعريف خاص، تصوير به تمام چيزهاي ديدني در بازي دلالت ميكند. نحوةنفوذ بازيهاي رايانهاي از اين گذرگاه به طور معمول عبارتند از: پوشش كلي - نمادهاي تصويري.پوشش شخصيتها از مواردي است كه تأثيري فراوان بر مخاطب بازي ميگذارد. پس از عرضة يك بازي، شركت مزبور مبادرت به عرضةلباسها و لوازم شخصيتهاي آن ميكند و اين كار علاوه بر سودآوري اقتصادي، در گسترش شيوة پوشش و در نهايت تفكر خاص القا كنندة آن پوشش مؤثر است. نزديكي مخاطب با شخصيت بازي تا آن جا پيش ميرود كه بسياري از مخاطبان علاوه بر استفاده از لباسهاي شخصيت، ميكوشند حتي مدل مو و ظاهر خود را نيز شبيه آن كنند.از نكات بسيار مهم ديگر، نمادهاي تصويري است. بازي با هدف قرار دادن نمادهاي خاص و استفادة هوشمندانه، احساسات خاصي را دربارة آن نمادها برميانگيزد. براي مثال، در بازيهاي سياسي چند سال اخير، به طور معمول خانههاي گنبدي شكل و يا مكانهاي بزرگي كه داراي گنبد هستند (مساجد) از مكانهاي حساس و كليدي به شمار ميآيند.زبان عربي در موارد بسياري، نه بر عرب بودن افراد كه بر مسلمانان بودن آنها اشاره دارد و با نمادهايي چون هلال ماه، بازيهاي بسيار شده است. از سوي ديگر، پرچم كشورهايي خاص (مانند آمريكا و انگليس) در اين بازيها نشانة مكاني امن و دور از جنجال جنگ است. اين نمادها وقتي در شرايط بازي قرار ميگيرند، همان شرايط بازي را در ذهن متبادر ميسازند.2. صوت
صوت يعني هر چيز شنيدني در بازي. موارد صوتي در بازيهاي رايانهاي را ميتوان به بخشهاي زير تقسيم كرد: ديالوگ، موسيقي و صداهاي بازي.ديالوگ، آسانترين و پيش پا افتادهترين وسيله براي القاي مفهومي خاص است. در ديالوگهاست كه ما اطلاعات ضروري را دربارة شخصيتها، مكانها و چيزهاي ديگر به دست ميآوريم. موسيقي بيشتر براي القاي حس و حال در بازي به كار ميرود. ترس، دلهره و آرامش با موسيقي حالتي شدت يافته پيدا ميكند. علاوه بر اين، خود موسيقي ميتواند به تنهايي القا كنندة مفهومي ويژه باشد. اين مورد به طور معمول زماني رخ ميدهد كه يا از موسيقي آشنا استفاده ميشود كه از پيشينة آن آگاهي داريم و يا در بازي، از اين موسيقي تعريفي خاص ارائه شده است. از مثالهاي مورد نخست ميتوان به موسيقي متن فيلمها و استفاده از آنها در بازيها اشاره كرد كه يادآور حس و حال فيلم است. مورد دوم حالتي شبيه به لايت موتيف (مضمون تكرار شونده) دارد. براي نمونه، در يك بازي همزمان با صداي اذان، موسيقي خاصي پخش ميشود. در چند مرحلة بعد و هنگام حملة تروريستها همان موسيقي دوباره تكرار ميشود و اين موسيقي در اين لحظه، در ناخودآگاه ذهن حس منفي نسبت به صداي اذان پديد ميآورد
.(اگر باور نميكنيد نگاهي به مقولة شرطي شدن ذهن بيندازيد!)