برچسب ناچسب بنيادگرايي اسلامي - برچسب ناچسب بنيادگرايی اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

برچسب ناچسب بنيادگرايی اسلامی - نسخه متنی

محمدحسين ظريفيان يگانه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

برچسب ناچسب بنيادگرايي اسلامي

محمدحسين ظريفيان يگانه

گويا چشم فرو بستن بر تفاوت‌هاي آشكار آموزه‌هاي اسلامي و آن‌چه روح و تعاليم مسيحيت خوانده مي‌شود، به سنتي تاريخي در ميان نظريه‌پردازان و انديشمندان غربي و مقلّدان ايشان در ديگر سوي كره خاكي تبديل شده است. چه آن‌كه در صحنه صحنه رويارويي غرب با اسلام و مسلمانان، تصويري از اين تلقي كودكانه را مي‌توان يافت.

مفهوم «بنيادگرايي» نيز از آن دسته مضاميني است كه غرب‌در آغاز از آن به صورت برچسبي براي بدنام ساختن مسيحيت بهره برد. و در نخستين سال‌هاي قرن بيستم در رويارويي با گروهي از مسيحيان پروتستان كه نگرشي ريشه‌گرايانه به دين داشتند و در مقابل نگاه سكولار غرب مدرن ايستادگي مي‌كردند، اطلاق شد. هرچند اصول بنيادگرايي از نگاه غرب كه در حقيقت به صورت بندهاي كيفر خواست غرب مدرن نسبت به حضور دين در عرصه اجتماع تبيين مي‌شد، در سه عنوان «اعتقاد به صدور متن و الفاظ كتاب مقدس از سوي پروردگار»، «مبارزه با حركت دين‌داري مدرن - بخوانيد سكولاريزاسيون -» و «لزوم تعهد به شاخصه‌هاي رفتار اخلاقي و عبادي» تدوين شد، اما كاربرد اساسي اين همه را يك جا در «معارضه با مدرنيسم» مي‌توان دريافت.

بنيادگرايي كه ريشه در نفي نگاه پديداري صرف به انسان داشت، در نيمه دوم قرن بيستم، بار سياسي به خود گرفت و نظام سياسي دو قطبي حاكم بر جنگ سرد، با فراست تمام، جريان چالش‌گر سيطره دو قطب استكباري يعني اسلام سياسي را بنيادگرا و مرادف با تحجر و عقل‌ستيزي و معارض اصلاح خواهي و خردورزي خواند.

در اين ميان، براي غرب مدرن توفيري نداشت كه گونه اين اسلام سياسي از جنس بنيادگرايي وهابي باشد يا اصول‌گرايي شيعي. بلكه هدف، از سر راه برداشتن موانع گسترش سكولاريسم و لاييسم است كه از قضا در بنيادگرايي وهابي همه ظرفيت‌ها براي هجمه به اسلام سياسي فراهم است. چه آن‌كه بنيادگرايي وهابي كه صادق ترين نسخه از مفهوم بنيادگرايي مورد نظر غرب دين‌ستيز به شمار مي‌آيد، مرهون مسلك كلامي اشاعره و مبتني بر نظام فكري ابن تيميه، فقيه قشري قرن هفتم است كه راه را بر مناسبات جديد و تحول و پويايي فقه اسلامي بسته مي‌ديد و ارزشي براي اجتهاد قايل نبود. اين، همان كامل‌ترين نسخه مورد خواست اسلام‌ستيزان براي شالوده‌افكني و پي‌ريزي نظامي فكري و سازوكاري اجتماعي است كه پس از قرن‌ها امروز در چهره نفرت‌انگيز فرقه پليد وهابيت و شاخصه‌هاي حكومتي مانند آل سعود و نظامي هم‌چون القاعده هويدا گشته و مستمسكي براي هجمه به اسلام سياسي كه اسلام پيراسته از نگرش سكولار است، فراهم ساخته است.

در مقابل، آن‌چه غرب را به واهمه انداخته، نگرش شيعه انقلابي است كه ريشه در آغازين سده‌هاي حيات اسلام و نگاه عدالت‌مدارانه به عنوان محور پردازش الهي دارد. اين نگاه مترقي از ابتدا آن‌چنان محكم و فخيم به ميدان آمد كه راه را بر قشري‌گري بست و عرصه را براي توسعه نحله‌هايي چون اخباري‌گري كه مشابهي از سلفي‌گري اهل تسنن است، تنگ كرد. احياگر اين حركت بزرگ در عصر ما، مرحوم علامه وحيد بهبهاني (ره) بود كه مكتب اصولي را رونق بخشيد و پس از او فقيهان نامداري چون شيخ انصاري، ميرزاي بزرگ شيرازي، مرحوم آخوند خراساني، علامه ناييني، حضرت امام خميني، مرحوم علامه طباطبايي، شهيد مطهري رضوان الله عليهم اجمعين و حضرت آيت الله خامنه‌اي و ديگر فقها و علماي بزرگ معاصر جهان اسلام دامت بركاتهم پرچمدار نگرش عقل‌گرايانه اسلام با پاسداري از اصول و مباني آن به شمار مي‌آيند.

اين نگرش پس از پيروزي اسلام سياسي در انقلاب اسلامي 1357 و آغاز نخستين تجربه اداره حكومت براساس آموزه‌هاي ناب شيعي در عصر غيبت حضرت حجت عليه السلام كه با پيشرفت پرشتاب علم و فناوري در مغرب زمين هم زمان شده، همواره با فراز و نشيب‌هايي همراه بوده است. اكنون در آستانه چهارمين دهه از آغاز اين تجربه مبارك، طليعه نگاه اصول‌گرايانه به مباني اسلامي بيش از پيش مشهود گشته و بستر نظريه‌پردازي و به ثمر نشاندن يافته‌هاي مبتني بر اصول‌گرايي در ابعاد مختلف را فراهم‌تر و بار مسؤوليت متوليان امر را بسي گران‌تر از گذشته كرده است.

نظريه‌پردازان و به ويژه سياستمداران و بنگاه‌هاي رسانه‌اي غربي اما به خوبي مفهوم بنيادگرايي را از ذهنيت سكولار خود كه جوهره تمدن غربي و مولد مدرنيسم است اشراب كرده‌اند تا اين مفهوم به هيچ روي ياراي تبيين اسلام سياسي شيعي را نيابد و شايسته آن است كه مفهوم «اصول‌گرايي اسلامي» جايگزين اصطلاح نارسا و نخ نما شده «بنيادگرايي اسلامي» شود.

/ 1