پرورش يافته در دامان صهيونيسم
اشاره
منيره فتاحي اردكانيفرقه بهائيت از سال 1260 قمري توسط علي محمد باب كه خود را «باب»امام زمان(عج) و وسيله تماس مردم با آن حضرت معرفي ميكرد، به وجود آمد. وي به سبب عقايد كفرآميزش در سال 1266 به دست امير كبير كشته شد. پس از او، دو برادر مدعي جانشيني وي شدند و بدين ترتيب، ميان پيروان اين فرقه اختلاف افتاد. گروهي پيرو «صبح ازل» (بابيها) و عدهاي پيرو برادر ديگر، «بهاء ا...» (بهاييها)شدند و در اثر درگيري بين آنها تعدادي بسياري جان خود را از دست دادند. دولت عثماني براي پايان دادن به درگيريها، بهاءا... و طرفدارانش را به «عكا» در فلسطين اشغالي و صبح ازل و يارانش را به قبرس تبعيد كرد. از آن جا كه بهائيان در مسائلي چون اسلام ستيزي داراي هدف مشترك با صهيونيستها بودند، پس از تشكيل رژيم غاصب اسرائيل و راه اندازي تشكيلات مركزي اين فرقه در شهر حيفا، به طور كامل در خدمت اين رژيم قرار گرفته و فعاليت آنها براساس خواستههاي صهيونيستها تنظيم شد. در نوشتار ذيل ميكوشيم، برخي از زواياي پيدا و پنهان روابط متقابل اين دو پديده جعلي را بررسي كنيم.براساس بررسيهاي تاريخي، يهوديان نقش بسزايي در پيدايش، گسترش و رشد بابيه و بهائيه داشتهاند. به گواهي اسناد تاريخي، پنج سال پيش از آغاز دعوت علي محمد باب و درست اندكي پس از استقرار كمپاني ساسون در بوشهر و بمبئي، يهوديان مشهد بدون هيچ فشاري به طور دستهجمعي مسلمان شدند و نخستين كساني هم كه در خراسان بابي شدند، همين يهوديان جديد الاسلام مشهد بودند. همچنين ورود بابيگري به «سياهكل» توسط ميرزا ابراهيم، يهودي جديد الاسلام ساكن رشت، صورت گرفت. «دايرةالمعارف يهود»، يهوديان جديد الاسلام مشهد را در شمار يهوديان مخفي (انوسيها)دستهبندي ميكند - نه ذيل مرتدين - و اين نشان ميدهد كه آنها براساس طرح و برنامه و به دستور محافل ديني خود و براي فريب افكار عمومي به اين كار تن داده بودند. به نوشتة والترميشل - محقق يهودي - اين يهوديان مخفيانه به دين يهود پايبند بودند.1حسن نيكو - مبلّغ پيشين بهائيت - مينويسد: طبقه ديگر [بهائيان]، يهودي هستند كه با چه بغض و عنا به اسلام معروفند. در چنين صورتي اگر كسي عَلَمي بلند كند كه باعث تفريق و تشتيت جمعيت اسلام شود و سبب تفريق مسلمين گردد، البته دشمن... دلشاد گرديده وي را استقبال ميكند... [يهوديان] در دخول در مجامع و محافل بهائيان سه فايده مسلّم براي خود تصور داشته: اول آنكه لااقل سياهي لشكر دشمني ميشوند كه بر ضد اسلام قيام كرده و رايت تشتيت و تفريق را بلند نموده است. دوم آنكه از مسأله اجتناب و دوري كه در مسلمين شيعه نسبت به يهود بود، مستخلص ميشوند و با آنها معاشرت ميكنند بلكه وصلت مينمايند. سوم آنكه اگر باعث غلبه و قدرت بهائيان گردد، عجالتاً در حزب آنان وارد كرده باشند.2 بنابر اين طبيعي است كه از پيشرفت و گسترش اين فرقه ساختگي خوشحال شوند و از هيچ كمكي در اين راه دريغ نورزند.نكته قابل توجه در اين ميان اين است كه دلدادگي بهائيان به يهوديان، ريشهاي ديرينهتر از عمر رژيم اسرائيل دارد، به گونهاي كه ميرزا حسينعلي بهاء (مؤسس بهائيت) تجمع و عزتيابي يهوديان در ارض موعود را مطرح ميكند و دهها سال بعد، بشارتهاي او مبني بر تأسيس اسرائيل با آب و تاب در مطبوعات غربي منعكس ميشود: «روزنامهها [ي ايتاليا] در اهميت امر مبارك مقالاتي نوشتند. حتي بشارات حضرت بهاءا... را به جهت بني اسرائيل و عزت و اجتماع آنان را در سرزمين موعود و اسرائيل يادآوري نموده بودند.»3 همچنين عباس افندي (از ديگر رهبران بهائيت) در سال 1907 ميلادي خطاب به يكي از يهوديان بهايي شده ميگويد: «اين جا فلسطين است، اراضي مقدسه است،عن قريب قوم يهود به اين اراضي بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودي و حشمت سليماني خواهند يافت. اين از مواعيد صريحه الهيه است و شك و ترديد ندارد...»4بن زوي (از فعالان صهيونيست كه بعدها به رياست جمهوري رژيم اشغالگر قدس رسيد) نيز به ملاقات خويش با عباس افندي 40 سال پيش از تأسيس اسرائيل تصريح ميكند، كه به خوبي عمق استراتژيك روابط ميان يهوديان و بهائيان را نشان ميدهد.در اين ميان، مواضع سران بهائيت در برابر تشكيل رژيم جعلي اسرائيل گوياي بسياري از واقعيتها است. روز سوم ژوئن سال 1922 ميلادي انتشار يادداشت چرچيل (نخست وزير وقت انگلستان) مبني بر اين كه دولت متبوع وي در نظر دارد يك كانون ملي يهود در فلسطين بنا كند، باعث اعتراضهاي شديد مسلمانان شد، به گونهاي كه پاي سازمان ملل را نيز به ميان كشيد و «كميته مخصوص رسيدگي به مسأله فلسطين» تشكيل شد. در آن مقطع، ارزيابيهاي گوناگون مورد بررسي قرار گرفت و ماهيت بسياري از گروهها و افراد بيش از پيش روشن شد. نامه شوقي افندي (رهبر وقت بهائيان) در اين باره خطاب به رئيس كميسيون مزبور، ماهيت سران فرقه را به خوبي روشن ميكند: «... تنها يهوديان هستند كه علاقه آنها نسبت به فلسطين تا اندازهاي قابل قياس با علاقه بهائيان به اين كشور است؛ زيرا در اورشليم بقاياي معبد مقدسشان قرار داشته و در تاريخ قديم، آن شهر مركز مؤسسات مذهبي و سياسي آنان بوده است.»5روحيه ماكسول (از رهبران بهائيت و همسر شوقي افندي) نيز تصريح ميكند: «من ترجيح ميدهم كه جوانترين اديان (بهائيت) از تازهترين كشورهاي جهان (اسرائيل) نشو و نما نمايد و در حقيقت بايد گفت آينده ما (بهائيت و اسرائيل) چون حلقات زنجير به هم پيوسته است.»6 بهائيان همچنين ستاره داوود را مانند بابيه اسم اعظم ميدانند و براي جلب محبت، اسم اعظم را كه شعار بهائيت است، ترسيم و در قبرستان يهوديان مدفون ميسازند.7ارادت بهائيت به صهيونيسم تا حدي است كه شوقي افندي يكي از مهمترين وظايف «شوراي بين المللي بهائيان» را برقراري رابطه با دولت اسرائيل قلمداد ميكند و در نقشه ده سالهاش حمايت از اسرائيل را بر همه دولتهاي جهان ترجيح ميدهد.8 او همچنين به بهائيان فرمان ميدهد به تشكيل محافل روحاني و ملي بر مبناي قوانين و مقررات دولت اسرائيل اقدام كنند: «در ارض اقدس، بر حسب قوانين و مقررات حكومت جديد التأسيس ... اين گونه محافل را به وجود آوريد»9 در حالي كه در تشكيل همين محافل در كشورهاي ديگر، رعايت قوانين و مقررات دولتها را مطرح نميكند!10 بدين گونه رابطه بين سران بهائيت با رژيم اشغالگر قدس هر روز صميمانهتر ميشود و شوراي بين المللي بهائيان طي نامهاي به محفل ملّي بهائيان ايران مينويسد: «روابط حكومت [اسرائيل] با حضرت ولي امر الله و هيأت بين المللي بهائي، دوستانه و صميمانه است و في الحقيقه جاي بسي خوشوقتي است كه راجع به شناسايي امر[= بهائيت] در ارض اقدس [= اسرائيل] موفقيتهايي حاصل گرديده است.»11 در نشريه رسمي محفل ملّي بهائيان ايران هم آمده است: «با نهايت افتخار و مسرّت، بسط و گسترش رابطه بهائيت با اولياي امور دولت اسرائيل را به اطلاع بهائيان ميرسانيم ... در ملاقات با بن گورين، نخست وزير اسرائيل، احساسات صميمانه بهائيان را براي پيشرفت دولت مزبور به او اعلام نمودند و او در جواب گفته است: از ابتداي تأسيس حكومت اسرائيل، بهائيان همواره روابط صميمانه با دولت اسرائيل داشتهاند.»12البته دولت غاصب صهيونيستي نيز همراهي بهائيان را ارج مينهد، به گونهاي كه «نرمان نيويج» (يكي از مهرههاي مهم دولت اسرائيل) فرقه ساختگي بهائيت را در رديف اسلام، مسيحيت و يهوديت قرار ميدهد و آن را يك دين جهاني مينامد: «اكنون فلسطين را نبايد في الحقيقه منحصراً سرزمين سه ديانت محسوب داشت، بلكه بايد آن را مركز و مقر چهار ديانت به شمار آورد؛ زيرا مرام بهايي كه مركز آن حيفا و عكا است و اين دو مدينه زيارتگاه پيروان آن است، به درجهاي از پيشرفت و تقدم نايل گشته كه مقام ديانت جهاني و بين المللي را احراز نموده است و همان طور كه نفوذ اين آيين در سرزمين مذكور روز به روز رو به توسعه و انتشار است، در ايجاد تفاهم و اتحاد بين المللي اديان مختلفه عالم نيز عامل بسيار مؤثري به شمار ميآيد.»13همچنين بهائيان توانستند نخستين معبد بزرگ خود - مشرق الأذكار - را در آن جا بنا كنند:
«موقوفات بين المللي بهايي بر صفحه جبل كرمل با امضاي قراردادي با مقامات اسرائيلي براي ابتياع قطعه زميني به مساحت 36 هزار متر مربع واقع در رأس جبل كرمل جنب غار ايليا به مقدار زياد افزايش يافته. همچنين با تملك نقطهاي كه به قدوم مبارك حضرت بهاء ا... متبرك و محل نزول لوح كرمل بود، به قيمت يكصد و هشت هزار دلار خريداري گرديد و قرار شد اولين مشرق الاذكار ارض اقدس در آن ساخته شود.»14 و نيز «دولت اسرائيل آن قدر نسبت به بهائيان خوش بين است كه در فرودگاه خود، احيا [بهائيان] را بازرسي نميكند، به طوري كه وقتي رئيس كاروان به پليس اظهار ميدارد اينها بهايي هستند، حتي يك چمدان را باز نميكنند. ولي بقيه مسافرين - حتي كليميها - را بازرسي ميكنند، به طوري كه يك كليمي اعتراض كرده بود چرا بهائيان را بازرسي نميكنيد و ما را كه اين جا موطنمان است مورد بازرسي قرار ميدهيد؟!»15 البته دامنه محبتها به اين جا محدود نميشود؛ بلكه «موقوفات بهايي در ارض اقدس از رسومات دولتي معاف و اين معافيت بعداً شامل بيت مبارك حضرت عبد البها و مسافرخانه شرقي و غربي نيز گرديد... عقدنامه بهايي به رسميت شناخته شد. وزارت اديان، قصر مزرعه را تسليم نمود و وزارت معارف اسرائيل، ايام متبركه بهايي را به رسميت شناخت.»16
با توجه به اين امتيازات ويژه است كه شوقي افندي تصريح ميكند: «دولت اسرائيل، وسايل راحتي ما را فراهم كرد.»17از سوي ديگر، ديدارهاي سران عالي رتبه رژيم صهيونيستي و فرقه بهائيت نيز سطح بالاي روابط ميان آنها را نشان ميدهد. لروي آيواس، منشي كل شوراي بهائيان، طي نامهاي به محفل بهائيان ايران در شرح ملاقات شوقي افندي و رئيس جمهور وقت اسرائيل مينويسد: «دراين روز تاريخي، رئيس جمهور و خانمشان كل هيأت بين المللي بهايي را ... به حضور پذيرفتند. پس از لحظهاي رئيس جمهور و همراهان با اتومبيل روانه بيت مبارك شدند. حضرت ولي امر الله و حرم مبارك از رئيس جمهوري و خانم با لطف و محبت خاصي پذيرايي نمودند. ضمن مذاكرات دوستانه و غير رسمي، حضرت ولي ا... مقصد و مرام بهائيت را توضيح [دادند] و نظر مساعد و تمايل بهائيان را نسبت به اسرائيل بازگو كردند و آرزوي بهائيان را براي ترقي و سعادت اسرائيل برشمردند... وقت خداحافظي، از طرف رئيس جمهور اسرائيل سپاسگزاري فراوان شد و ضمن تقدير از اقدامات و مجاهدات بهائيان در كشور اسرائيل، آرزوي قلبي خويش را براي موفقيت جامعه بهائيان در اسرائيل و سراسر گيتي اظهار داشتند.»18شوقي افندي در تلگرافي به محفل بهائيان ايران خاطر نشان ميكند:
«رئيس جمهور دولت اسرائيل به اتفاق قرينه محرمه ... اعتاب مقدسه را در جبل كرمل زيارت نمودند. اين زيارت، اولين تشريف فرمايي رسمي است كه از طرف يكي از دول مستقله از مقامات مقدسه حضرت اعلي و مركز ميثاق حضرت بهاء الله به عمل آمده است.»19اين ملاقاتها در سطوح بالا همچنان ادامه يافت و هماهنگي گستردهاي را بين دو طرف موجب شد؛ به گونهاي كه شوراي بينالمللي بهائيان تصريح كرد: «هر قدر اشخاص در دوائر دولتي مقامشان بالاتر است، حس ادب و احترام و اطلاعات ايشان نسبت به امر [= بهائيت] بيش تر است. به همين طريق، مقامات عاليه در انجام امور، نظر مساعدتري داشته و در موارد لازم از كمك مضايقه نميكنند.»20چند سال بعد نيز والمان شازار، رئيس جمهور بعدي اسرائيل، در رأس هيأتي از مركز بهائيان ديدار كرد:
«حضرت و المان شازار، رئيس جمهور اسرائيل ... در تاريخ 7 آوريل 1964 از مركز عالم بهايي به طور رسمي ديدن كردند... [ايشان] تحيات و ادعيه خالصانه خود را براي عموم احيا [=بهائيان] در سراسر عالم ابلاغ نمودند و چندي بعد به ياد بود اين ديدار يك آلبوم عكس... به مشاراليه هديه گرديد. حضرت رئيس جمهور پس از دريافت اين هديه در ضمن نامهاي، تشكرات قلبي خود را اظهار و مجدداً پيام دوستي و حسن نيت خود را براي جامعه جهاني بهايي فرستادهاند.»21در اين ميان، برخي گزارشهاي ساواك هم خواندني است و به خوبي پيوند اين فرقه را با زرسالاري يهود و صهيونيسم نشان ميدهد:
«جلسهاي با شركت 12 نفر از بهائيان ناحيه 2 شيراز در منزل آقاي هوشمند و زير نظر آقاي فرهنگي تشكيل گرديد. پس از قرائت مناجات شروع و خاتمه و قرائت صفحاتي از كتاب لوح احمد و ايقان، آقاي فرهنگي و محمدعلي هوشمند پيرامون وضع اقتصادي بهائيان در ايران صحبت كردند. فرهنگي اظهار داشت: بهائيان در كشورهاي اسلامي پيروز هستند و ميتوانند امتياز هر چيزي را كه ميخواهند بگيرند. تمام سرمايههاي بانكي و ادارات و رواج پول در اجتماع ايران مربوط به بهائيان و كليميان ميباشد. تمام آسمانخراشهاي تهران، شيراز و اصفهان مال بهائيان است. چرخ اقتصادي اين مملكت به دست بهائيان و كليميان ميچرخد... آقايان بهائيان! نگذاريد كمر مسلمانان راست شود!»22 «... عباس اقدسي گفت: دولت اسرائيل در جنگ 46 و 47 قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعه بهائيت، فعاليت اين قوم عزيز يهود را ستايش ميكنيم.»23
«شنيده شده چندي قبل بهائيان ايران، مبلغ هنگفتي ... به اسرائيل كمك كردهاند. البته تصور ميرود كمك بهاييها از طريق آقاي غفوري، نمايندگي سياسي اسرائيل در ايران ... انجام گرديده.»24بهائيان در كنار همه خدمات خود به رژيم صهيونيستي، جاسوسي براي اين رژيم را به طور خاص پي ميگيرند. در يكي از اسناد ساواك آمده است: «اسرائيل، مذهب بهاييها را به عنوان يك مذهب رسمي در سال 1974 به رسميت شناخته است. دولت اسرائيل با اجراي برنامه تحبيب از افراد مزبور ميكوشد از اقليت فوق الذكر در ساير كشورهاي جهان - به ويژه ايران - بهرهبرداري سياسي، اطلاعاتي و اقتصادي كند.»25در اين باره، يكي از بهائيان جدا شده از اين فرقه با تأكيد بر اين كه هر فرد بهايي خود را موظف ميداند اطلاعات مورد نياز را در اختيار اسرائيل قرار دهد، خاطرنشان ميكند: «بهائيان تعلقي به هيچ كشور ندارند؛ چون تعلق خاطر به وطن در اينها كشته شده؛ چون يكي از اهداف و كارهاي استعمار همين است كه براي جاسوس پروري در هر كشوري بايد حس وطن دوستي را از اينها بگيرد تا آمادگي پيدا كنند براي در اختيار استعمار قرار گرفتن»26
و ميافزايد: «بهائيان هر دولتي را كه اسلام ستيزي در آن باشد، واقعاً دوست دارند و از آن حمايت ميكنند و به آنها خدمت ميكنند، تا جايي كه ميتوانند خوش خدمتي ميكنند.»و در پايان تصريح ميكند: «الآن عملاً جاسوسهاي بزرگ اسرائيل، بهاييها هستند.»28به دليل همين همدليها ميان اسرائيل و بهائيان بود كه مسلمانان بيش از پيش به اين فرقه حساس شدند و در برابر آن واكنش نشان دادند، از جمله: پس از شكستهاي سنگين اعراب از رژيم صهيونيستي و روشن شدن فعاليت بهائيان در كشورهاي اسلامي براي جاسوسي به نفع تلآويو، «دفتر تحريم اعراب عليه اسرائيل» مقرر كرد «بايد دولتهاي عربي از تحركات بهاييها و تشكيل محافل آنها شديداً خودداري كنند؛ زيرا صهيونيسم پشت آنان پنهان شده است.»29مجمع الفقه الاسلامي وابسته به سازمان كنفرانس اسلامي نيز كه فقهاي 57 كشور اسلامي در آن عضويت دارند، قطعنامهاي منتشر كرد كه در آن، بهائيان به اجماع مسلمانان، كافر و خارج از دين اسلام شمرده شدهاند و از دولتها و ملتهاي اسلامي درخواست شده است اقدامي مقتضي در برابر آنان انجام دهند.امام خميني (ره) هم در دوران نهضت باشكوه اسلامي، بارها در سخنان روشنگرانه خود درباره خطر بهائيان هشدار دادند: «آقايان بايد توجه داشته باشند كه بسياري از پُستهاي حسابي به دست اين فرقه است كه حقيقتاً عمّال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براي اسلام و ايران بسيار نزديك است»30؛«اين جانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر ميكنم. قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيستهاست كه در ايران به [صورت] حزب بهايي ظاهر شدند...»31پس از پيروزي انقلاب نيز سران فرقه بهايي و رژيم صهيونيستي ديدارها و روابط خود را گسترش دادهاند: رئيس مجلس رژيم صهيونيستي در 14 تير 1377 ضمن بازديد از مركز بهائيت در شهر حيفا، خواستار آزادي عمل پيروان آن در ايران شد.32در اول خرداد 1380 مصادف با 28 صفر - سالروز رحلت پيامبر اكرم (ص) و امام حسن مجتبي (ع) - رژيم صهيونيستي به مناسبت تجمع بهائيان براي افتتاح ساختمان مركزي اين فرقه در حيفا مراسم جشن و پايكوبي مفصلي به راه انداخت. ساخت اين مجموعه 250 ميليون دلاري با حمايت مستقيم اسحاق رابين، نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي، از سال 1372 آغاز شده بود.33در شهريور 1382 آريل شارون، نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي، در سفر به هند از مركز بهائيان در دهلينو كه به «نيلوفر آبي» شهرت دارد، بازديد كرد.34در 17 دي 1385، اولمرت، نخست وزير كنوني اسرائيل، در ديدار با سران فرقه ضاله بهائيت، مراتب ارادت خود را به آنان اعلام كرد و اطمينان داد كه به احترام مقدسات بهاييها در ايران، از حمله به اين كشور منصرف شده است!35سخن پاياني اين كه فارغ از عقايد خرافي، كفرآميز و ضد اسلامي موجود در بهائيت، واقعيتي كه راه را بر هر گونه سستي در برخورد قاطع با اين فرقه ضاله ميبندد، پيوند ديرين بهائيت با صهيونيسم است كه بايد مسؤولان امنيتي و قضايي كشورهاي اسلامي با در نظر داشتن اين وابستگي، استوارتر از گذشته در خشكاندن ريشههاي فاسد اين فرقه بكوشند.
1.عبد الله شهبازي، فصلنامه تاريخ معاصر ايران، ش 27.2.به نقل از وبلاگ عبد الله شهبازي.3.آهنگ بديع، نشريه جوانان بهايي ايران، سال 1347، ش 8 و 7، ص 209.4.آهنگ بديع، سال 1330، ش3، ص 53.5.بهرام افراسيابي، تاريخ جامع بهائيت، ص 560.6.اخبار امري (ارگان بهائيان ايران)، ش 10.7.نور الدين چهاردهي، چگونه بهائيت پديد آمد، ص 71.8.سعيد زاهد زاهداني، بهائيت در ايران، ص 257.9.اسماعيل رائين، انشعاب در بهائيت، ص 170.10.روزنامه جمهوري اسلامي، 8/11/1382.11.اخبار امري، ش 5.12.همان.13.اسماعيل رائين، پيشين، صص 171 - 170.14.عباس افندي، قرن بديع، ج 2، صص 231 - 230.15.جواد منصوري، تاريخ قيام پانزدهم خرداد به روايت اسناد، ج 1، ص 330.16.سالنامه جوانان بهايي ايران، ج 3، ص 130.17.اخبار امري، ص 107.18.همان، ش 3.19.همان، ش 12.20.همان، ش 5.21.همان، ش 8.22.عبد الله شهبازي، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج2، ص 385.23.بهرام افراسيابي، پيشين، ص 752.24.مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، سازمانهاي يهودي و صهيونيستي در ايران، ص 536.25.علي زهيري، «عوامل مؤثر در شكلگيري رفتار سياسي ايران در قبال اسرائيل»، فصلنامه انقلاب اسلامي، پيش شماره يك، ص 159.28 - 26. Kayhannews.ir.29. محمدرضا نصوري، «پيوند و همكاري متقابل بهائيت و صهيونيسم»، فصلنامه انتظار موعود، ش 18.30. صحيفه نور، ج 1، ص 44.31. همان، ج 1، ص 34.32. روزنامة جمهوري اسلامي، 15 تير 1377.33. w ww.mouood.org.34. روزنامه جام جم، 17 ارديبهشت 1383.35. روزنامه جمهوري اسلامي، 20 دي 1385.