رابطه ای برای دوستی علم و دين نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رابطه ای برای دوستی علم و دين - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رابطه اي براي دوستي علم و دين :
بازخواني ديدگاه رهبر فرزانه انقلاب در مورد وحدت حوزه و دانشگاه

اشاره

ديدگاه‌هاي متعالي رهبر فرزانه انقلاب اسلامي درباره حوزه و دانشگاه همواره راهبردي بوده و اين دو نهاد با استفاده از بيانات پرمحتوا و عالمانه رهبر انديشمند خود، نقشة راه تعالي، ترقي و نيل به هدف مقدس را يافته‌اند، مشروط به اين‌‌که با عمل به اين توصيه‌ها و راهنمايي‌ها، گامي عملي در جهت تحقق منويات معظم له بردارند. حضرت آيت الله خامنه‌اي يک شخصيت برجسته حوزوي هستند که از ساليان دور با دانشگاهيان رابطه‌اي صميمي و دوستانه داشتند و دانشجويان فراواني از محضر اين انديشمند والا مقام مستفيض گشته‌اند. هنوز جلسات تفسير قرآن و تبيين عقايد معظم له که در سال‌هاي پيش از پيروزي انقلاب در مشهد و مشخصاً مسجد کرامت اين شهر مقدس ارائه مي‌گرديد، از ياد و خاطر دانشجويان شرکت کننده در اين محفل معنوي نرفته است. پس از پيروزي انقلاب نيز اين رابطة نزديک با دانشگاهيان ادامه يافت،‌به ويژه پس از رهبري ايشان که همواره با نگاهي پدرانه و آگاهانه، مسائل گوناگون حوزه و دانشگاه را رصد مي‌نمايند و با ارائه رهنمودهايي کارگشا، اين دو نهاد علمي و مهم را به سمت تعالي رهنمون مي‌سازند.

هرچند ديدگاه‌هاي ايشان در مورد بحث «وحدت حوزه و دانشگاه» در سخنراني‌هاي گوناگون در مجامع حوزوي و دانشگاهي، مطرح گرديده است، امّا به مثابة‌«نَمي از يم» تنها به گوشه‌هايي از اين ديدگاه‌ها اشاره مي‌شود تا بتوانيم در اين شمارة «فرهنگ پويا» تبرکاً و تيمناً، نشريه را با ديدگاه‌هاي نوراني آن رهبر فرزانه زينت ببخشيم.

موضوع حوزه و دانشگاه، يک موضوع مهم است

موضوع دانشگاه، به خودىِ خود يك موضوع مهم است؛ همچنان‌كه موضوع حوزه‌ى علميه هم، به خودى خود يك موضوع اساسى و مهم است. وقتى ما «وحدت حوزه و دانشگاه» را عنوان مى‌كنيم، بديهى است مقصود اين نيست كه اين دو را در عالم واقعيّت به يك چيز تبديل كنيم. زيرا اگرچه در گذشته، در حوزه‌هاى علميه، همان دروسى خوانده مى‌شد كه امروز در دانشگاهها خوانده مى‌شود، اما اگر فرض كنيم آن دروس حوزه‌هاى علميه، همان پيشرفتى را كه تا امروز كرده است، مى‌كرد، باز امروز بايد به مقتضاى تخصّص و تشعُّب، هر گروه كار و درس خودش را دنبال كند. پس، مقصود اين نيست. مبادا بعضى همين موضوعِ به اين روشنى و وضوح را نديده بگيرند و درباره‌ى غلط بودن شعار وحدت حوزه و دانشگاه قلم فرسايى كنند.

کارکرد حوزه چيست؟

[کار حوزه] متوجّه به كسب علومِ مربوط به فهم و تبليغ دين و نوآورى در مباحث دينى و نوآورى در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگى است، كه اين حوزه است و كارش عبارت است از تحقيق در مسائل دينى و فراگرفتن احكام الهى در همه‌ى شؤون زندگى. آن هم نه فقط در آنچه كه مربوط به كنج محراب يا كنج خانه است؛ بلكه در قلمرو وسيع زندگى بشر. اين گروه، اين را بايد فراگيرند؛ احكام جديدش را تحقيق كنند؛ ناخالصيها و ناسره‌ها را از آن بزدايند و آن را با زبان مناسب، در هر جامعه‌اى و هر زمانى و هر مخاطبى، به رساترين شكل ممكن به مخاطبين برساند. اين، وظيفه‌ى آن نهاد حوزه‌اى است و اسمش «حوزه‌ى علميه» است.

کارکرد دانشگاه چيست؟

[کار دانشگاه] ناظر به اداره‌ى امور زندگى مردم، منهاى مسائل مربوط به دين است. مردم معاش دارند، كسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند؛ شناساييهاى گوناگون لازم است، تحقيق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانشها، براى بهتر كردن و راه انداختن زندگى مردم وجود دارد. اين نهاد هم مشغول فراگيرى اين دانشهاست كه اينها را فرا گيرد و در آنها متخصّص و صاحب‌نظر شود؛ درباره‌ى آنها تحقيق كند و آنها را براى پياده شدن در جامعه آماده نمايد؛ تحقيقات نوِ دنيايى را جذب كند و خودش به نوبه‌ى خود، تازه‌هايى در اين دانشها بيافريند و به بشريت عرضه كند.

ثمره رابطه متقابل حوزه و دانشگاه اينست...

اين دو نهادِ دانشجويى، خوب كار كنند و با هم رابطه‌ى متقابل دوستانه و از خود دانستن يكديگر داشته باشند، معنايش اين خواهدشد كه اين جامعه، هم دينش و هم دنيايش آباد خواهد شد. آنها جهتگيرى زندگى جامعه را تصحيح مى‌كنند؛ اينها حركات زندگى جامعه را تسهيل مى‌كنند. آنها فكر و ذهن و روح جامعه را آن‌چنان از زشتيها و نادرستيها دور مى‌كنند كه بفهمد به كجا بايد حركت كند، و اينها وسيله‌ى اين حركت را به‌دست او مى‌دهند تا حركت كند.

اين دو نهاد دانشجويى، بايد هر دو كار را بكنند. اما هم خوب كار كنند؛ هم نسبت به يكديگر ارتباطات عاطفى درستى داشته باشند. يكديگر را طرد نكنند.

حوزه و دانشگاه مراقب اين آسيب باشند...

استعمارگران و كسانى كه مى‌خواستند بر اين كشور سلطه‌ى سياسى و فرهنگى و اقتصادى و غيره پيدا كنند، دين را از محيط دانشگاه حذف كردند. راه پيدا كردن اين سلطه اين بود كه دين را حذف كنند. اهل دين و علماى دين را حذف كنند. يا اگر به كل از بين نمى‌برند، آن را به صورتهاى بى‌جانى تبديل كنند. اين، كارى بود كه از همان اوانى كه اشاره كردم‌تقريباً از همان صدوپنجاه سال پيش؛ در اواخر حكومت ناصرالدّين شاه دنبال شده است. حالا علما هم باشند براى وقتهايى كه شايد وجودشان لازم باشد و از آنها استفاده كنيم؛ اما بدون روح و معناى عالم دين. اين را مى‌خواستند.

البته رضاخان آمد قلدرى و بى‌عقلى كرد و همان ظاهرش را هم خواست در سطح جامعه و بخصوص در محيطهاى علمى حذف كند. نيّت اين بود. لذا در محيطهاى دانشگاهى ما، دين يك چيز بيگانه شد. دانشگاه ما را اين‌طور ساختند. يك چيز بيگانه؛ چرا؟

هدف بسيار روشن بود. برنامه‌ى بسيار زيركانه‌اى بود. براى اين‌كه اگر دين در دانشگاه نباشد، آن كسانى كه در اين فضا پرورش پيدا مى‌كنند، در آينده همان سردمداران و سررشته‌داران زندگى هستند، كه بى‌دين شده‌اند و به سهولت جامعه را به سمت بى‌دينى خواهند كشاند! اين، هدفى بود كه دنبال شد و انصافاً هم، تا مدّتى و در برهه‌ى طولانى‌اى از زمان، موفّق شدند. محيط دانشگاه را محيط بيگانه از دين كردند.

البته نمى‌توانستند دانشگاه را از انسانهاى متديّن، به كلّى خالى كنند. اين روشن است. بالاخره جوانان اين مملكت، بچه‌هاى خانواده‌هاى متديّن بودند و به دانشگاه مى‌آمدند. عدّه‌اى، البته، از دين خارج، يا به آن بى‌اعتنا يا سرد مى‌شدند. اما عدّه‌اى هم متدين مى‌ماندند. همان زمان هم داشتيم. پس، معنايش اين نيست كه در دانشگاه، آدم متديّن نبود. بلكه معنايش اين است كه در دانشگاه، آن آدم متديّن، غريب بود. همان دختر متديّنى كه مى‌خواست دين و حجاب خود را نگه‌دارد، در دانشگاه كشور اسلامى و مسلمان كشور ايران در آن زمان، غريب بود. پسر دانشجوى متديّن هم غريب بود. استاد متديّن هم غريب بود. روال عمومى دانشگاه، هيچ‌گونه كمكى به او نمى‌كرد. بلكه در موارد بسيارى، معارضه و اصطكاك هم با او درست مى‌كرد. اما اگر دانشجو يا استاد، بى‌دين و لاابالى بود، روال عمومى دانشگاه با او هيچ‌گونه اصطكاكى نداشت. به او ميدان داده مى‌شد.

وحدت حوزه و دانشگاه يعني وحدت در هدف

[وحدت حوزه و دانشگاه يعني] وحدت در اهداف كلّى؛ وحدت در كامل ساختن اين ملت و اين كشور و حركت با يكديگر و عبور در دو خطّ موازى، بدون اصطكاك با هم. يعنى هر دو، كار خودشان را بكنند؛ اما براى يك هدف و آن هدف، ساختن و كامل كردن ملت و كشور ايران است. اين‌طور بايد حركت كرد.

دانشجوي ما از لحاظ اعتقادي هيچ مشکلي ندارد‌اما ...

در دانشگاه، هنوز انگيزه‌هاى ضدّ دينى كم نيست. نمى‌گويم در بين دانشجويان زياد است. دانشجويان، بچه‌هاى اين ملت و امروز بچه‌هاى انقلابند. بچه‌هايى كه امروز در دانشگاه هستند، بچه‌هاى ساخته و پرداخته‌ى انقلابند. اگر كسرى هم در اعتقادات آنها باشد، تقصير ماست. تقصير كسانى است كه بايستى دين را به اينها تعليم مى‌دادند.

دانشجو در محيط دانشگاه، از لحاظ اعتقاد و عمل و گرايش دينى، هيچ مشكلى ندارد. اما هنوز هم بعضى از دست‌اندركاران و استادان هستند كه نسبت به دين و احساسات و ايمان و انگيزه‌هاى دينى و انقلابى، مسأله دارند. اينها بايد نتوانند در دانشگاه اثر بگذارند. من نمى‌گويم چگونه. اما اينها بايد نتوانند محيط دانشگاه را با افكار و انگيزه‌ها و احساسات غلط خودشان، تحت تأثير قرار دهند؛ چون اين امر، مايه‌ى بدبختى ملت است. مايه‌ى سلطه‌ى بيگانگان است. مايه‌ى ناقص ماندن زندگى يك ملت است.

دانشگاه بايد يک محيط ديني باشد

دانشگاه بايد يك محيط دينى باشد. در دانشگاه بايد متديّنين احساس كنند كه فضاى عمومى آن‌جا به آنها كمك مى‌كند. البته تديّن، دين، معنويّت و اخلاق، و از جمله‌ى شعب اين معنويّت، همين احساسات انقلابى است. امروز كسى نمى‌تواند بگويد «من متديّن هستم»، اما در تضاد با انقلابى باشد كه براساس دين است. البته سلايق خاص را نمى‌گويم. همه‌ى سليقه‌ها و مذاقها، وقتى كه اهل دين و معنويّتند، بايد بتوانند در اين محيط زندگى كنند. نبايد يك فرد بر فرد ديگرى فشار بياورد كه «شما حتماً اين طور كه من فكر مى‌كنم فكر كن!» لذاست كه تشكّلهاى دانشجويى بايد باشند و هر كدام كار خودشان را بكنند. همه كار كنند و همه هم خوب كار كنند.

حوزه بايد خود را به روز کند

حوزه به اين‌كه خود را به روز كند احتياج دارد. حوزه‌ى علميه قم، به عنوان قلّه حوزه‌هاى علميه، و به دنبال آن حوزه‌هاى ديگر علميه، بايد كارى كنند كه دين خدا در بين مردم، مورد رغبت و شوق قرار گيرد. دين را آن‌چنان كه خدا خواسته است، بايد به مردم ارائه دهند. اين هم احتياج به تحقيق، به نوآورى، به روشنفكرى، به آگاهى از دنيا و به خالى بودن از هواها و هوسهاى دنيايى دارد. اگر نه در همه؛ لااقل در بخش عظيمى و حداقل در كسانى كه دست‌اندركار و مسؤول هستند. لذا شما مى‌بينيد درباره‌ى مرجع تقليد، چه سختگيريهايى در اسلام هست:

«صائناً لنفسه، حافظاً لدينه، مخالفاً لهواه، مطيعاً لامر مولاه».

خلاصه

آنچه مي‌خواهيم [به طور خلاصه] عرض کنم اين است كه اين دو بايد ناظر به يك هدف باشند و آن، تكميل زندگى مردم است. حوزه‌ى كامل؛ دانشگاه كامل. هر كدام به معناى كمال حقيقى خودشان؛ و هماهنگى اين دو با هم. آن‌وقت ملت، ملت مستقل، و جامعه‌ى ايرانى، جامعه‌ى الگودهنده خواهد شد. يعنى اين انزجار شما نسبت به دشمنان دين دشمنان مقتدر دين كه امروز از قدرت دنيايى برخوردارند تثبيت خواهد شد. نفىِ ملت ايران، يعنى آن كلمه‌ى نفى‌اى كه ملت ايران، از زبان خودش صادر مى‌كند. آن «نه»اى كه مى‌گويد، يا اثباتى كه از زبان جارى و صادر مى‌كند، هر دو، در دنيا الگو خواهد شد. امروز، بشريت به اين الگو نيازمند است.

/ 1