عرفان به هيأت مي‌رود! - عرفان به هيأت مي‌رود! نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عرفان به هيأت مي‌رود! - نسخه متنی

حامد عبداللهي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عرفان به هيأت مي‌رود!

اشاره

يكي از آسيب‌پذيرترين محافل مذهبي، در مواجهه باعرفان‌هاي بدلي و تفكرات خرافي و دروغين، هيأت‌ها هستند كه در معرض دكان‌بازي عارف‌نماها قرار دارند. براي بازشناسي و تحليل اين معضل، ابتدا به مفهوم و تعريف عرفان ناب، سپس آسيب‌شناسي كلان هيأت‌ها و در پايان رهگيري بازخوردها و آثار عرفان‌هاي پوشالي بر مجموعه‌هاي هيأتي مي‌پردازيم. در آغاز، پيش از هرگونه تحليل و بررسي، تكليف خودم را با عرفان مشخص مي‌كنيم تا بدانيم، چگونه به محفل‌هاي مذهبي و هيأتي راه مي‌يابد
.

حامد عبداللهي

چه چيزهايي باعث مي‌شود ، عرفان ساختگي، پلاستيكي، بدلي و پوشالي، راه گم كرده و سراغ جوانان مذهبي بيايد؟

و به هيأت‌ها سرك بكشد؟

به نظر مي‌رسد آسيب‌هايي دراين ميان وجود دارد كه روزنه را براي ورود جنس تقلبي باز كرده است. چند نمونه از اين آسيب‌ها را مرور مي‌كنيم:

1. مريد پروري و تكروي

منظور از مريدپروري اين است كه در جريان تربيت ديني، افراد چنان تربيت شوند كه مربي را به چشم مراد خويش ببينند، به اين معنا كه وي را وراي سؤال قرار دهند و حق را از او اخذ كنند و اين شأن را كه مخصوص خداي متعال و پيشوايان دين (پيامبر اسلام و اهل بيت معصوم آن حضرت) است، بدون دليل به افرد ديگر تسّري دهند. تكروي، نفي هرگونه اقتدا به ديگران، به منزله پيشرو، و خود، گونه‌اي از آنارشيسم ديني است. تكروي نيز آسيب‌زاست؛ زيرا افراد را در حد خودشان محدود و از مزاياي وجودي ديگران محروم مي‌كند. مريدپروري به تكروي مي‌انجامد و تكروي سرانجام از مريدپروري سربرمي‌آورد.1

2. كمال‌گرايي (غير واقع گرا) و سهل‌انگاري

«كمال‌گرايي (غيرواقع‌گرا) ناشي از آن است كه آرمان‌هاي بسيار والاي ديني را از افراد تحت‌تربيت طلب مي‌كنند، بدون آن كه توان و طاقت واقعي آن‌ها را چون معيار حركت به سمت اين آرمان‌ها در نظر بگيرند. از اين رو، بار سنگين آرمان‌هاي مذكور، طاقت‌سوز خواهد بود. سهل‌انگاري يا بي‌اعتنايي به آرمان‌هاي بلند، چهره ديگري از آسيب‌زايي را آشكار مي‌سازد. سهل انگاري، جديت و تلاش را از عرصة تربيت مي‌زدايد و به اين ترتيب، حركت پيش‌رونده را به پرسه‌زدن تبديل مي‌كند، در حالي كه پرسه‌زدن، سازنده و شكل‌دهنده نيست.»2

3. قشري‌گري و عقل‌گرايي

منظور از قشري‌گري، جمود بر برخي ظواهر متون ديني در تشابهات و مواردي كه دليل عقلي يا نقلي قطعي برخلاف آن است، در مقام فهم، و اكتفا به ظواهر مناسك شريعت، در مقام عمل است. قشري‌گري از اين جهت آسيب‌زاست كه انسان را از معارف درست ديني باز مي‌دارد يا در سطحي از دين متوقف مي‌سازد و به اين ترتيب، خود فرد را از دين بي‌بهره و ديگران را در دام بدفهمي گرفتار مي‌سازد. از سوي ديگر، مراد از عقل‌گرايي آن است كه كسي بخواهد عقل را صافي همه چيز بگرداند، به نحوي كه درستيِ هر معرفت يا فايده هر عملي كه توسط عقل علمي يا فلسفي، به اثبات قطعي و مسلّم نرسد، پذيرفتني نباشد. زيرا عقل آدمي را چنان تواني نيست كه هر چيزي را به اثبات برساند. به اين ترتيب، عقل‌گرايي، فرد را از حقايق بسياري محروم و از نتايج آن‌ها بي‌بهره خواهد ساخت.3

4. خرافه پردازي و راززدايي

خرافه‌پردازي در تربيت ديني، هنگامي آشكار مي‌شود كه حقايق ماوراي طبيعي دين، با خيال‌پردازي و توجيهات ظنّي دست‌خوش عوام‌زدگي گردد. راززدايي نيز از جمله آسيب‌هايي است كه در كمين تربيت ديني قرار دارد و فرد با تمسك به آن بي‌سبب در پي تأويل نصوص و انكار حقايق ماوراي طبيعي برمي‌آيد و مي‌كوشد آن‌ها را در حد فهم قاصر خود تنزل دهد. خسته شدن از خرافه‌پردازي، كار را به راززدايي مي‌كشاند، چنان‌كه راززدايي، در آخرين حد خود، جهان را كوچك و عبث مي‌گرداند و زمينه را براي خرافه‌پردازي آماده مي‌كند.4

5. حصاربندي و حصارشكني

در حصاربندي، نظر بر اين است كه خط‌مشي اساسي براي تربيت ديني افراد، دور نگاه‌داشتن آنان از هر محيطي است كه امكان بروز بدي و نادرستي در آن وجود دارد. در اين شيوه‌ با مانع شدن آنان از مواجهه با اكثر محيط‌هاي اجتماعي، توان مقاومت در آنان تحليل مي‌رود و زمينه استفاده از خيرهاي فراواني نيز از بين مي‌رود. در حصارشكني هم فرد با اين تصور باطل كه بدون نياز به هيچ سپر دفاع نظري و اخلاقي مي‌توان به مواجهه با بدي‌ها رفت، خود را به درياي موّاج خطرخيز مي‌سپارد.5

مريدپروري و تكروي، كمال‌گرايي (غير واقع گرا) و سهل‌انگاري، قشري‌گري و عقل‌گرايي، خرافه پردازي و راززدايي، و حصاربندي و حصارشكني، پنج محور آسيب است كه توضيح آن گذشت . عوام‌فريبي و عوام‌زدگي را هم بايد به اين محورها افزود. يك نمونه عيني را همراه با يك خاطره مي‌خوانيم:

«" عوام فريبي" بسترساز اصلي "عوام زدگي" است و عاملي براي رشد و گسترش سريع اين عارضه و بيماري بزرگ اجتماعي . متفكر شهيد آيت الله بهشتي در كنار تلاش و كوشش‌هايي كه براي جلوگيري از شيوع ويروس بيماري خطرناك عوام زدگي مبذول مي‌داشت، به مسدود كردن منافذ نفوذ و رشد و گسترش عوام فريبي نيز اهتمام مي‌ورزيد. در نگاه شهيد مظلوم آيت الله بهشتي اگر انسان همواره به "انديشيدن" روي آورد و در هر رفتار و كنش و گفتار و كردار به تفكر گرايش يابد، در دام عوام فريبي سقوط نمي‌كند: « بالاترين خدمت به جامعه انسان‌ها و محكم‌ترين و استوارترين پايه براي بهتر زندگي كردن انسان ها اين است كه انديشيدن را به آن‌ها بياموزيم.»

دومين آموزش و رهنمود متفكرشهيد آيت الله بهشتي براي جلوگيري از شكل گيري و گسترش عوام فريبي، آزادشدن انسان از قيود و بندها و تمايلات و هوس ها و رهايي از سيطره عوامل بازدارنده دروني و بروني است :

«كوشش اسلام اين است كه انسان آزاد تربيت كند؛ آزاد از بند هوا و هوس، آزاد از تسلط خشم و شهوت و آزاد از تسلط ديگران تا بتواند راه خويش را آزادانه انتخاب كند.»

سومين آموزش و رهنمود " حركت " بر مبناي "خواست " و " انتخاب " صحيح است. و انسان در مسير رشد و فلاح و نيل به حيات سالم در ابعاد مادي و معنوي بايد اين‌گونه عمل نمايد: « اسلام انسان را پويا و متحرك و واقعيتي در حال شدن و شدني مستمر مي‌شناسد... در اين شدن و پويايي و حركت، نظر اسلام اين است كه انسان با پاي خودش و با خواست و انتخاب خودش حركت كند. بنابر اين ما هيچ وقت و هيچ آن نمي‌توانيم از مسؤوليتي كه در راه بردن خويش برعهده داريم غافل بمانيم.»

چهارمين آموزش و رهنمود متفكر شهيدآيت الله بهشتي براي مقابله با رشد و گسترش عوام‌فريبي « صدق و راست‌گويي و پرهيز از دروغ پردازي » مي‌باشد: « مسلمان بيش از هر چيز در راستي و درستي در صدق و امانت و صراحت ... متجلي مي شود. بنابر اين دروغ تاكتيكي گفتن ... شايعه سازي و دروغ پردازي اين ها جزو تاكتيك هاي مسلمانان علوي نيست.»

در خاطره بسيار آموزنده و عبرت زاي ذيل دقت و توجه ويژه مبذول داريم و ببينيم متفكر شهيد آيت الله بهشتي چگونه از مواجهه و تعامل مبتني بر دروغ و ظاهرسازي مي‌گريزد و خويشتن را به" عوام فريبي" آلوده نمي‌كند : «اواخر ارديبهشت سال 1358 بود . من به آقاي بهشتي كه در حال مسواك زدن بودند، گفتم : آقاي بهشتي! الان قيمت خانه در تهران يكسان شده است. ميدان خراسان و ميدان قلهك تفاوتي ندارند... بياييد خانه تان را ببريد مركز شهر و از شر اين دروغ و تهمت‌ها رها شويد. ما اين مسائل را مي‌دانيم ولي متاسفانه مردم گاهي فريب مي‌خورند، مردم گول مي‌خورند. تحت تاثير همين جوسازي‌ها از چهره‌هاي اصلي انقلاب فاصله مي‌گيرند. برخي افراد حتي تظاهر به كم‌پولي و ساده زيستي مي‌كنند .تظاهرات مريد جوركني دارند... آقاي بهشتي هيچ حرفي نزدند تا مسواكشان را زدند. بعد رفتند از پله‌ها بالا و به طرف روشويي و مسواكشان را شستند و من همين طور منتظر ماندم تا جواب آقاي بهشتي را بشنوم . آمد و به من گفت: اين مسواك چقدر مي‌ارزد؟

گفتم : حاج آقا! آيا كسي مسواك مصرف شده مي‌خرد؟!

گفتند : براي من اين دنيا به اندازه اين مسواك هم ارزش ندارد. مردم بايد يادبگيرند ما را همان طور كه هستيم بپذيرند، نه آن طوري كه هوس‌هاي آن‌ها يا دلخوشي‌هاي آن‌ها مي‌خواهد . من تحت هيچ شرايطي راضي نيستم اين فريب‌كاري‌ها را به مردم بياموزم.

شهيد بهشتي تظاهر به ساده زيستي و كم پولي ومريدپروري را عين عوام‌فريبي مي‌داند و هرگز راضي نمي‌شود به اين بيماري مهلك دامن بزند و در آلودگي جامعه سهيم گردد كه او "هادي" و " مصلح" است و بايد با اين تفكرات باطل به مقابله و معارضه بپردازد و اسلام را از اين بلايا و مصائب بزرگ، رهايي بخشد. شهيد بهشتي نه " عوام فريب" است و نه " عوام زده" و آزادي از اين زنجيرهاي ثقيل اسارت، دو شرط اساسي براي هدايت افراد و اصلاح جامعه مي‌باشد.»6

البته روشن است كه پرهيز افراد از مواضع تهمت، ساده‌زيستي و زهد حقيقي در شمار صفات پسنديده‌اي است كه بايد بخصوص در زندگي عالمان دين جلوه‌گر باشد تا ديگران نيز از آن‌ها الگو بگيرند و بزرگان ما همواره به اين اوصاف آراسته بوده‌اند.

با آنچه در اين نوشتار آمده، به خوبي دريافتيم كه در مواجهه عرفان‌هاي بدلي و دروغين با محافل مذهبي، هيأت‌هاي مذهبي ما آسيب‌پذيرند، چرا و چگونه اين آسيب‌ها بر پيكرة هيأت‌هاي مذهبي وارد مي‌شوند؟

پاسخ اين پرسش در سه بند ذيل خلاصه است.

1. رابطه هيأت با مرجعيت ديني و روحانيت آگاه، مشخص نيست.

2. علم و عقل در توليد محتوا و برنامه هيأت‌ها نقش مستقيمي ندارد.

3. نقش مداح در هيأت بسيار پررنگ است.

هيأت‌هاي مذهبي براي هدف مقدسي چون ابراز احساس جمعي و زنده نگاه‌داشتن حماسه‌هاي تاريخي و بنيادين تشيع شكل گرفته‌اند. در دوره‌اي كه فعاليت‌هاي مذهبي در برابر حكومت پادشاهي ديده مي‌شد و ظلم ستيزي و تجمع در مساجد به مثابه نهادهاي مردمي مخالف عمل مي‌كرد، فشار فراواني بر مسجد و مسجديان وارد مي‌شد تا مؤمنان در پناه نماز جماعت، از سخنراني‌هاي آگاهي‌بخش و حركت‌هاي جهادي بهره‌مند نشوند. در اين دوره هيأت‌ها با اين امتياز كه مكان مشخصي نداشتند و سيار عمل مي‌كردند، به تشكل‌هايي مردمي تبديل شدند كه در قالب‌هاي ديگر حتي شبيه‌خواني به برپا نگه ‌داشتن باورهاي شيعي پرداختند و كم‌تر مورد توجه رژيم طاغوت بودند.

در مسجد، محوريت با امام جماعت است و مكان مسجد، مقدس و خانه خدا است . مسجد با رسميت و اعلام عمومي تأسيس مي‌شود و مؤمنان دست‌كم روزي سه بار در آن گردهم مي‌آيند. مسجد؛ محل تبليغ دين، آموزش قرآن و معارف و نيز همايش سياسي اجتماعي مسلمانان است و هيأت امناي آن به طور معمول از معتمدين محل هستند.

همه اين گزينه‌ها در هيأت‌ها مي‌تواند دست‌خوش تغيير و دگرگوني باشد. سرهيأت ممكن است شخصي بي‌سواد و غير معتمد يا جواني بي‌تجربه باشد. محوريت هيأت با مداح است كه مهم‌ترين شاخصه او در زمان حاضر، داشتن صداي خوب و روابط عمومي قوي است؛ نه سواد و تقوا. هيأت اگر مكان مشخصي داشته باشد، در برابر مسجد است و اگر سيار باشد، غير رسمي و خارج از نظارت عمومي مسلمانان است (مثل خانقاه). هيأت ممكن است به راحتي جنبه شخصي پيدا ‌كند؛ چون خانه خدا نيست! در طول فعاليت هيأت شايد حتي يك روحاني سخنراني نكند و يا يك صفحه قرآن خوانده و تفسير گفته نشود.

سخنان مذكور بدين معنا نيست كه لزوما همه هيأت‌ها همين طور هستند؛ زيرا چه بسيارند هيأت‌هايي كه اينگونه نيستند، اما بايد بپذيريم كه مساجد اين آسيب‌ها را ندارند مگر در صورتي كه شرايط آن رعايت نشود.

عرفان‌نمايي و آدم‌هايي كه از نظر شخصيتي مسأله دارند، همواره در پي لانه‌گزيني‌اند. به درستي مي‌دانيم مسجد جاي مناسبي براي رشد عرفان پلاستيكي نيست!

"خودعارف‌بينان" با سودجويي از آسيب‌هايي همچون: مريدپروري و تكروي، كمال‌گرايي (غيرواقع‌گرا) و سهل‌انگاري، قشري‌گري و عقل‌گرايي، خرافه پردازي و راززدايي، و حصاربندي و حصارشكني و در يك كلام، عوام‌فريبي و عوام‌زدگي وارد هيأت‌ها مي‌شوند و به يارگيري مي‌پردازند.

يك مداح يا جوان ظاهرالصلاح با قيافه غلط‌انداز مي‌تواند به راحتي عده‌اي خام ناپخته را گرفتار خود كند و ضمن ارضاي حس "خود‌كم‌بيني" و نياز به توجه ديگران ، براي خود گروه و فرقه‌اي راه بيندازد و دور از مسجد و روحانيت، تا هرجا كه بخواهد و بتواند، پيش‌رود.

در اين‌گونه محافل، مردم گرد علم و عالم نيستند، بلكه مريد يك‌شخص هستند كه از سواد و معرفت تهي است؛ در همين حال نسبت به مسلمانان ديگر و حركت‌هاي جمعي آنان تك‌رو به شمار مي‌آيند.

همچنين آنان با حرف‌هاي پوچ و غيركارشناسي در پي رسيدن به كمالات آن چناني و معجزات و كرامات دست‌نيافتني هستند كه البته براي آن زحمتي درخور نمي‌كشند! همين افراد به مرور زمان در انجام واجبات و ترك محرمات هم سهل انگاري مي‌كنند.

گروه‌هايي از اين دست به فهم‌هاي ظاهري از دين اكتفا مي كنند تا هم خود را از نياز به مرجعيت و روحانيت رها كنند و هم رفتارهايشان را با ظاهري ديني موجّه نشان دهند و درست در جايي كه با منطق و استدلال روبرو مي‌شوند، با ظاهري عقل‌گرايانه از پذيرفتن بديهيات طفره مي روند و براي مسلّمات، دليل مي‌خواهند.

راه‌‌كار ديگر اين جماعت، خرافه پردازي است. اين ترفند گاهي با اشاعه مطالب و رفتارهاي خرافي صورت مي‌گيرد و گاه با تحريف حقايق، مخلوط كردن حقيقت و باطل و نيز مبتذل ساختن معارف.

مجموعه رفتار‌هاي عارف نماها باعث گردآمدن عده‌اي مي‌شود كه خود را در يك قلعه نامرئي حبس مي‌كنند. آن‌ها مريداني هستند كه آموخته‌اند سراغ هيچ منبع علمي و آگاهي بخش ديگري نروند و از همه مهم‌تر هرگز به مراد خويش شك نكنند. البته مراد و پيرشان در القاي خرافات و جعليات، هيچ مرزي قايل نيست.

همه اين بيماري‌ها و آسيب‌ها از مرداب عوام‌زدگي و عوام‌فريبي سر مي‌گيرد. نبايد فراموش كرد عوام بودن هميشه به معناي بي سوادي نيست؛ چه اين‌كه بصيرت نداشتن، ترجمان دقيق اين واژه است.

اختصاص بيش‌تر وقت به مداحي، استفاده نكردن از سخنران روحاني يا دعوت از افراد غيركارشناس، قرائت اشعار غلوآميز و تهي، تكيه بر شعارهاي ديوانه‌نما و بي‌تكليفي، تكرار اذكار بدون ارايه معارف، روضه‌ها و تاريخ غلط و دور از شأن اهل‌بيت (عليهم‌السلام)،‌ آهنگ‌هاي كوچه‌بازاري و سينه‌زني با ريتم‌هاي مضحك مثل صداي پوتين در رژه! حركت‌هاي موزون سماع‌گونه و جست‌وخيزهاي توهم‌زا، ناآشنايي با احكام عملي و تكليف شرعي، كوتاهي در انجام عبادات سياسي مثل نماز جمعه، دوري از قرآن و تفسير، مطالعه نكردن و عدم مشاركت در پيش‌آمدهاي سياسي و اجتماعي،‌ آگاهي نداشتن از مسايل روز جهان اسلام و توطئه دشمنان، مجموعه‌اي از آثار سياه و به جا مانده از آسيب‌هايي است كه گفته شد.

در عرفان ناب، انسان با عمل به شرع و توجه به معارف دروني آن به حقيقت رهنمون مي‌شود؛ اما در عرفان آنارشيستي و پلاستيكي، با يك مشت افكار باطل و نادرست و از راه خرافه‌پردازي و عوام‌فريبي به يك بي‌‌اعتنايي در بايدها و نبايدهاي شرعي مي‌سد.
هم‌چنين عارفان واصل، چه در عرفان نظري و چه در عرفان عملي، مجاهدت‌هاي بسيار اما بي‌ادعا دارند؛ به عكس عارف‌نمايان، نه اهل مطالعه‌اند نه مرد عمل، گرچه آوازه شهرتشان دل عوام را ببرد!

احياكنندگان شب و رادمردان روز هرگز از غم مردم جدا نيستند و خدمت به بندگان خدا را توفيقي از جانب حق مي‌دانند؛ اما مقدس‌نماهاي شيطان صفت، در پي سوار شدن بر گرده مردم و گمراه كردن آن‌ها به نام دين هستند.

سير و سلوك عرفاني و فهم آموزه‌ها و يافته‌هاي عرفان كار هركسي نيست و هر كس هم كه بدان رسد، خود را شهره بازار نمي‌كند و مريد نمي‌خرد! قلب عارف، سرشار از عشق و محبت و رفتارش خضوع است وخشوع.

كدام يك از اين صفت‌ها را دكان‌باز‌ها دارند؟!

مكتب شيعه، دعاها و مناجات‌هاي بلند و پرمغزي دارد كه انسان‌هاي بزرگي در تاريخ ساخته است؛ آيا مي‌شود گرد كسي بود و در محفلي نشست كه اثري از اين متن‌هاي پر ارزش با خود ندارد و سراغ اكسير عرفان بود؟!

فراموش نكنيم، تسبيح و ريش بلند، كلاه قندي و صوف، كشكول و دستبند، صوت جميل و قد رشيد، هروله و ضجه، هيچ كدام شاخصه شناخت زرناب از بدل نيست. به ترازوي عمل بايد حق و حقيقت را سنجيد.



1. مجله علمي تخصصي انتظار موعود - ويژه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف/ آسيب‌شناسي تربيتي مهدويت (2).

5 - 2. همان.

6. با انديشه هاي شهيد بهشتي در تقابل با « عوام زدگي » ـ 2 ، روزنامه جمهوري اسلامي.

سوتيترها:

هيأت‌هاي مذهبي براي هدف مقدسي چون ابراز احساس جمعي و زنده نگاه‌داشتن حماسه‌هاي تاريخي و بنيادين تشيع شكل گرفته‌اند.

محوريت هيأت با مداح است كه مهم‌ترين شاخصه او در زمان حاضر، داشتن صداي خوب و روابط عمومي قوي است؛ نه سواد و تقوا.

آن‌ها مريداني هستند كه آموخته‌اند سراغ هيچ منبع علمي و آگاهي بخش ديگري نروند و از همه مهم‌تر هرگز به مراد خويش شك نكنند.

نه اهل مطالعه‌اند نه مرد عمل، گرچه آوازه شهرتشان دل عوام را ببرد!

آهنگ‌هاي كوچه‌بازاري و سينه‌زني با ريتم‌هاي مضحك مثل صداي پوتين در رژه! حركت‌هاي موزون سماع‌گونه و جست‌وخيزهاي توهم‌زا، ناآشنايي با احكام عملي و تكليف شرعي، كوتاهي در انجام عبادات سياسي مثل نماز جمعه، دوري از قرآن و تفسير، مطالعه نكردن و عدم مشاركت در پيش‌آمدهاي سياسي و اجتماعي،‌ آگاهي نداشتن از مسايل روز جهان اسلام و توطئه دشمنان، مجموعه‌اي از آثار سياه و به جا مانده از آسيب‌هايي است كه گفته شد.

/ 1