درباره احترام به روس ها و يهوديان
منبع : هفتهنامه «زافترا»، شماره 50طي مدت زيادي منتظر فرصت مناسب براي آغاز اين گفتگوي روسي-يهودي درباره مسئوليت مشترك بودم. پرداختن به اين موضوع كار سادهاي نيست زيرا عدهاي مي توانند مرا به ضديت با يهوديان متهم كنند در حالي كه ديگران ميگويند كه من خود را به يهوديان فروختم. دو ملتي كه طي قرنها كنار هم زندگي مي كنند، هميشه و همه جا عليه همديگر رنجشهايي جمع مي كنند. گاهي جدا شدن از همديگر از اين نظر مفيد است كه ارزش همديگر بيشتر درك ميشود. حتي اگر چچنها يا اقوام قفقاز و آسياي ميانه طي مدت بيشتري جدا از ما زندگي كنند، ارزش روسيه را بهتر درك خواهند كرد. ولي با يهوديان چنين چيزي امكان ندارد زيرا يهوديان هميشه بين ما هستند.
ابتدا بايد به اين واقعيت اعتراف كرد كه مسأله روسي-يهودي، مسأله تخيلي نيست بلكه واقعيت روزمرهاي است. ما، روسها و يهوديان به تشديد وخامت در اين زمينه علاقهمند نيستيم زيرا اين امر ميتواند به خونريزي بزرگي منجر شود. مشكل اين است كه اين مسأله رمزي شده و بهترين انديشمندان كشور از پرداختن به آن خودداري مي كنند و حاضر نيستند همه مسايل موجود را به صورت بيطرف بررسي كنند. به عنوان مثال، اوايل سالهاي 1990 در اتحاديه نويسندگان روسيه تلاشي براي برقراري گفتگوي متقابل روسي-يهودي در سطح بالا به عمل آمده بود ولي بعد از حوادث اكتبر سال 1993 انسانهاي عاقل كنار رفتند و فقط فعالان سياسي روي صحنه باقي ماندند.
در گذشته، تلاشهاي سلطنتطلبان روس (مانند شولگين) براي برقراري اين گفتگو به ناكامي كشيده بود. كتاب درخشان وي تحت عنوان «روسيه و يهوديان» كه در سال 1924 در برلين از زير چاپ در آمد، ناديده گرفته شد. شعار اين كتاب چنين بود: «در راه روسيه و عليه خرابكاران! در راه ملت يهودي و عليه آنهايي كه نام يهوديان را آلوده مي كنند!» در تاريخ پيامهاي خاخامهاي آلمان به همقومان خو درد دوران «آلمان وايماري» (بعد از جنگ جهاني دوم) باقي مانده است. آنها به احتياط، درك تحقير و پريشاني فكري آلمانيها دعوت ميكردند و مي دانستند كه اين وضع ميتواند باعث بروز افراط شود.
در دوران آرامش مسايل قومي به راحتي حل ميشوند يا به وسيله بحث بيش از حد (گاهي به صورت بذلهگويي) فراموش ميشوند. ولي در دوران بيثباتي ، تشديد حضور يهوديان در حكومت كه توسط كسي توضيح داده نشده ولي به خوبي احساس ميشود، مي تواند وضعيت خطرناكي ايجاد كند. ماده انفجاري ضد يهودي گويا عمداً متراكم ميشود.
اگر خودآگاهي ملي براي ملتها اهميت ندارد، براي ما نمونه ايجاد كنيد و از يهوديت خود دست بكشيد، همانطور كه بعضي از روسها ذهنيت روسي خود را از دست دادهاند. ولي اگر خودآگاهي ملي عامل مهم توسعه هر ملتي است، لطفاً ياد بگيريد كه به اين عامل روسي هم احترام بگذاريد. يهودياني كه در روسيه زندگي ميكنند، بايد بفهمند از طرف روسها چگونه جلوه مي كنند و از روي احترام به كشور اقامت و ملت آن، قواعد خويشتنداري داخلي را طراحي كنند. خوشبختانه، اكنون يهوديان مجبور نيستند يهوديت خود را پنهان كنند. آنها مي توانند زبان ملي خود را ياد بگيرند و در فرهنگ خود زندگي كنند. همچنين شكي نيست كه بسياري از آنها روسيه را دوست دارند و در چارچوب فرهنگ روسي زندگي ميكنند. ولي در اين زمينه بايد با ملاحظه رفتار كرد. هر ملتي در محيط زبان و فرهنگ خود زندگي ميكند. وقتي كه وارد محيط زندگي ملت ديگر ميشويد، به فرهنگ اين ملت احترام گذاشته و فرهنگ خود را تحميل نكنيد.
بر كسي پوشيده نيست كه سينماي آمريكايي در دست يهوديان است ولي آنها عمداً شخصيتهايي چون شوارتسنگر، استالونه و واندام را به عنوان قهرمانان سينماي ملي معرفي مي كنند زيرا به ذهنيت مردم عادي آمريكا توجه مي كنند. ولي چرا قهرمانان ملي روس در سينماي ما حضور ندارند؟
چطور مي توان سهم منفي يهوديان در تاريخ روسي قرن 20 را فراموش كرد؟
برخورد دوگانه با تاريخ امكان ندارد. يا مسئوليت دستهجمعي مردم در ازاي كارهاي خود مي تواند وجود داشته باشد يا نداشته باشد. آلمانيهاي امروزي به جنايات نازيها ربطي ندارند ولي با اين وجود آلمان تا كنون به اسراييل در ازاي جنايات فاشيستها مبالغ هنگفتي پرداخت مي كند. ما، روسها، نيز تاوان اشتباهات و جنايت خود را ميدهيم. و حالا يهوديان نيز بايد توبه كنند. آنها هرچه صريحتر به جنايات قبلي خود اقرار كنند، آشتي ما صادقانهتر خواهد بود. سه ملت عرفاني روس، يهودي و آلماني بايد از كارهايي كه در قرن بيستم كردند، توبه كنند. اين امر، ضامن رستاخيز ملي آنها خواهد شد.
ولي درميان روشنفكران برجسته يهودي چنين افراد با وجداني پيدا نميشوند. مارك رودينشتين، شخصيت معروف سينمايي امروزي كه در زمان خود به زندان افتاده بود و هميشه در محيط عادي مردمي زندگي ميكرد، جرأت كرد حرفهاي لازم را بر زبان آورد. اين شخص كه جشنواره سينمايي «كينوتاور» را با موفقيت بر پا كرده ، كسي كه از ابتذال تنفر دارد و در راه رستاخيز و توسعه سينماي روسي مبارزه مي كند، در يك مصاحبه حرفهايي را بر زبان آورد كه نمي توانند از تاريخچه روابط روسي-يهودي حذف شوند. وي در جواب به اين سئوال كه در اين زندگي از چه چيزي متنفر است، گفت:
«از يهودياني كه به زبان روسي «ژيد» ناميده ميشوند. يهودي عادي، كسي است كه مانع از زندگي مردم نميشود. من در برابر اين دولت، در ازاي بازداشتگاههايي كه ما رئيس آنها بوديم و انقلابي كه كرديم، احساس ميکنم يهوديان مقصرند».
روزنامه نگار زن روس كه به صورت عادي هويت روسي خود را از دست داده است، گفت:
«آيا واقعاً خيال ميكنيد كه انقلاب كار يهوديان بود؟».
مارك رودينشتين، مرد با تجربه و خستهاي كه در انتظار مرگ نشسته است، به او جواب داد: «به حكم تاريخ، ما در سراسر جهان پخش شده و كارهاي خوب زيادي انجام دادهايم. ولي ما مجبور بوديم در راه بقاي وجود خود مبارزه كنيم و به همين منظور يك آزمايش 70 ساله بر پا كرديم. بعضي از يهوديان همه جا مداخله مي كنند و مانند پرنده كوچك مضر همه جا نوك مي زنند. ولي آنها احساس نمي كنند اين ميهن آنهاست. ميهن، پديده عاطفي است، جايي است كه شما با دوستان گردش كردهايد و عاشق شدهايد. ولي اين يهوديان احساس ميهن نمي كنند و هيچ چيزي براي آنها ارزش ندارد. يك ويژگي ديگر آنها، احساس حسادت است. چنين افرادي در هر قومي مي توانند پيدا شوند». ما اين حرفهاي جسورانه را شنيدهايم.
وقتي كه شما به گناهان يهوديان در حق روسيه اعتراف ميكنيد، ما به شركت يهوديان در ساخت قدرت بزرگ و لياقتهايمان در زمينه فيزيك و شيمي و در ساخت سلاحهاي هستهاي احترام ميگذاريم. در تاريخ پديدههاي پيوندناپذير به هم وصل ميشوند. جنبش عرفاني يهودي و ماسونري سرخ بهترين سيستم اطلاعاتي جهاني را ساختند كه به صورت مجموعهاي از سازمانهاي جهاني در آمده و در خدمت «بينالملل كمونيست» و در واقع كرملين و روسيه قرار گرفته بودند. روسيه همينطور به ابرقدرت تبديل شده بود. هنگامي كه استالين بين الملل كمونيستي را منحل كرد، در واقع به جنبش سرخ جهاني يهودي به رياست روسيه پايان داد. ما نتوانستيم انديشه جديد سلطه جهاني را پيدا كنيم زيرا انديشه ملي روسي به كشورهاي ديگر احتياجي ندارد. امتناع از انديشه ابرقدرتي يهودي، سرآغاز بازگشت روسيه به مواضع منطقهاي بود.
ولي همانا روسيه بود كه با شركت در پروژههاي جهاني يهودي وارد فضاهاي جهاني شده بود. آنها ميخواهند ما را تابع خود كرده و از ما به عنوان ماده تاريخي (به قول لئو تروتسكي) استفاده كنند ولي ما انديشههاي جهاني آنها را در سلطه دولتي روسي حل كرديم و با مفهوم روسي عدالت براي همه توأم كرديم. پسران يهودي آتش انقلاب جهاني را براي برقراري ابرقدرت روسي روشن كرده بودند. اين فريب يهوديان و روسها نبود بلكه بزرگترين پروژه در تاريخ جهاني بود.
ولي فعاليت گسترده امروزي يهوديان به روسيه چه چيزي ميدهد؟
آنها براي پيشبرد كدام پروژه كار ميكنند؟
اگر زورگويي انقلابي يهودي تا حدودي به وسيله دستاوردهاي بعدي كشور جبران شد، رهبران فعلي يهوديان روس چه هدفي را دنبال مي كنند و براي كدام پروژه بزرگ كار ميكنند؟
يك يهودي كه براي قدرت بزرگ روسي بمب هستهاي توليد ميكرد، بدون توجه به يهودي بودن، قهرمان كشور محسوب ميشد. ولي يك يهودي كه فقط به فكر كنترل اقتصاد روسيه و خروج همه مواد خام است، مورد تنفر ملت روس ميشود.
ما براي شجاعت و مردانگي مارك رودينشتين كه از اعلام مسئوليت خود در قبال تقصير همه يهوديان در برابر روسيه و ملت روس نترسيد، ارزش قايليم. ما مي توانيم با چنين افرادي همكاري و همزيستي بكنيم. ولي آنهايي كه روسيه را ميهن خود محسوب نمي كنند. بايد كنار بروند.