مسلمانان روسيه چگونه زندگي مي کنند؟
مقاله حاضر حاصل دست نوشتههاي رييس دانشگاه اسلامي مسکو، مرتضي مارات فخراسلامويچ ميباشد. عبارت «مسلمانان در روسيه» براي برخي افراد ياد آور «خارجي هاي ساکن روسيه» ميباشد. در حقيقت، با مطالعه کتابهاي مربوط به اسلام، يا به عبارت بهتر، درباره بي ديني که در دوره شوروي منتشر ميشد، اين ذهنيت بوجود ميآيد که اسلام براي جامعه ما در دورههاي قبل، تبديل به يک بيگانه شده بود و مسلمانان تنها در خارج از مرزهاي کشور قرار داشتند. وقايع ده ساله اخير نشان دادند که اسلام و روسيه از يکديگر جدا نيستند، و نشان دادند که مسلمانان همين جا، در کنار مسيحيان پراواسلاو، يهوديان و بوداييان زندگي ميکنند. علاوه بر آن، در کشور ما، مسلمانان از نظر تعداد هميشه در جايگاه دوم قرار دارند (امروز تعداد آنان به بيش از 20 ميليون نفر ميرسد). به همين خاطر، به طور قطع برايمان جالب است بدانيم که مسلمانان در روسيه به چه صورت زندگي کرده و ميکنند؟مسلمانان روسيه: از کجا آغاز شده اند؟
مسلمانان تا قبل از پيدايش روسيه در منطقه امروز اين کشور حضور داشتهاند. اواسط قرن هفتم اولين گروه مسلمانان به منطقه آذربايجان وارد شدند و در سالهاي 43-642 تا شهر دربند که امروز در خاک داغستان قرار دارد، پيشروي کردند. بدين ترتيب، ما مي توانيم اين حقيقت را تصديق کنيم که بيش از 1350 سال پيش، اولين مسلمانان پا به خاک روسيه گذاشته است. البته، آنان مسلمانان روس نبودند، بلکه جنگجويان عرب بودند که همراه با گروهان خويش از آنجا رفتند، اما «رد پاي مسلمان» براي قرنها در آنجا باقي ماند و اسلام به عنوان دين جمعيت کثيري از مردمان آسياي ميانه، قفقاز شمالي، آذربايجان و پاولژ جايي براي خود باز کرد. در قرن هشتم، ابتدا اسلام به عنوان دين دولتي در آسياي ميانه يا همان ماورالنهر رواج و تحکيم يافت. اما اين مساله در اثر جنگ با عربها بود، و نه خواست آگاهانه مردم آن منطقه. اگرچه جمهوريهاي آسياي ميانه به دولتهاي مستقلي تبديل شدند، اما بعيد است کسي منکر اين قضيه شود که طي دهها سال آنها به ساختار امپراطوري روسيه و اتحاديه جماهير شوروي پيوستند. و امروز در فدراسيون روسيه جمعيت کثيري از ازبکها، قزاقها، ترکمنها، قرقيزها و تاجيکان زندگي ميکنند که بازماندگان همان مسلمانان آسياي ميانه هستند. خزرها از همان قرن هفتم به خوبي با اسلام آشنا بودهاند، بسياري از آنان حتي به اسلام روي آوردند. براي روسهاي کيف، خزرها اولين مسلماناني بودند که با ايشان آشنا شدند. اما دين رسمي پادشاه خزرها اسلام نبود، و خود خزرها تا قرن 11 ناپديد شدند. پس از قفقاز و آسياي ميانه در منطقه روسيه که اسلام تثبيت شده بود، نوبت به بلغارهاي ولگا رسيد که در سال 922 به دنبال حضور باشکوه سفارت خليفه بغداد در اين منطقه، اسلام به آنجا راه يافت. قبايل ساکن اين منطقه تا قبل از آن به دليل معاشرت و تجارت با تاجراني که از آسياي ميانه، ايران و بغداد به آنجا ميرفتند، به خوبي با اسلام آشنا بودند. بسياري به اين دين گرويدند و آداب آن را به جاي آوردند. حتي آلموش1 پادشاه بلغار تاکيد کرد که براي اسلام آوردن بايد دو مرتبه "شهادت" گفته شود و در آسياي ميانه در مذهب حنفيه، با اينکه علماي ايشان به شيوه ديگري در سفارت بغداد تحصيل کرده بودند، اين شيوه رايج شد. در نهايت، اسلام تبديل به دين رسمي منطقه تحت تصرف ترکان و مغولان به نام "زالاتايا آردا"2 در دوره حکومت خان ازبک (اوايل قرن 14) شد و پس از آن در ميان تعداد بيشماري از قبايل ترک از کريمه 3 تا سيبري گسترده شد. بدين صورت زنجيره بزرگي از ترکان مسلمان روسيه، آسياي ميانه و آذربايجان شکل گرفت.مسلمانان در روسيه: تا دوره کمونيستي
اولين مسلمانان روسيه که به هيچ قوم خاصي تعلق نداشتند، در مرزهاي دول مستقل زندگي ميکردند. در ميان آنان ايدئولوژي، دين، سنت و آداب و رسومي حکمفرما بود که با عقايد ديني اين مردم هماهنگي داشت و آنان خود را به عنوان اعضاي آزاد اين جامعه احساس ميکردند. اما به اراده خداوند باريتعالي، دولت مسکو که در حال رشد و تحکيم بود، همانطور که نقل ميکنند، خود در حلقه اسلام قرار گرفت و شروع به مبارزه با دولت مسلمان مجاور کرد. اولين مسلمانان تا قرن 13 در پادشاهي روسيه ظهور کردند، اما آنان در آنجا تنها نمايندگان دول خارجي بودند و نه ساکنان اين کشور. آنان خود را همچون مهماناني ناخوانده و نامطلوب براي ساکنين اصلي احساس ميکردند، با اينکه امکان ساخت منطقهاي مجزا براي تاتارها را در مسکو داشتند و ميتوانستند در آنجا طبق سنن و قوانين خود زندگي بستهاي داشته باشند. سال 1445، گروه بزرگي از تاتارها به سرکردگي شاهزاده کاسيموم4 از پادشاهي کازان با گرفتن سرزمينهاي مشرسکي5، پادشاهي کاسيموف را بنا کرد. مسلماناني که به اين منطقه آمدند، توانستند به همان صورتي که ميخواستند زندگي کنند و کم کم آرزوهاي خود را در شهرهاي روسيه محقق ساخته، شهرهاي نه چندان بزرگ مشرسکي را تحت فرمان خود درآوردند و پستهاي دولتي گرفتند. اما مهمترين بخش آن است که اين مردم بدون هيچ محدوديتي توانستند آداب و سنن خود را در اطراف گسترده کنند، به عبارتي بدون هيچ مشکل و محدوديتي ميتوانستند مسلمان باشند و راحت زندگي کنند. فرزندان آنان - تاتارها - ميشارها اعتقادات خود را تا امروز حفظ کرده اند.در قرن 16، اشغال سرزمينهاي کازان و آستاراخان، پيروزي پادشاهي ناگايسکي6 و پادشاهي سيبري، جمعيت بيشماري از مسلمانان را به حکومت روسيه وارد کرد. اما اين پروسه کاملا برعکس عمل کرد. با تسخير اين سرزمينها، بخشي از ساکنان منطقه کشته شده و تعدادي نيز از شهرها رانده شدند، مساجد و مراکز ديني ويران شدند. با وجود اينکه تا اواخر قرن 17، دول مسلمان کازان، آستاراخان و سيبري تحت حکومت تزار مسکو نام خود را همچنان حفظ کردند، اما آنان هيچگونه استقلالي نداشتند چرا که تمام شهرهاي مرکزي و ادارات دولتي در دست روسها بود. مسلمانان روس تحت فشار و ظلم بودند ، اما در سرزمين خود باقي مانده و به زندگي در زادگاه خويش ادامه دادند. کمکم تبديل به بيگانه اي شدند که دولت آنان را زير بال خود گرفته بود. مسلمانان را از شهرهاي مرکزي و بزرگ بيرون راندند و مساجد و مدارس ديني ايشان را از بين بردند، علما و دانشمندان علوم ديني را از آنجا بيرون راندند. دست نوشتههاي تاريخ که از اواسط قرن 16 به جاي مانده، بر اين سخنان صحه مي گذارند: "ايش - محمد7 پسر توگک - محمد شخصي بسيار صالح بود. در روستاي آداي8 36 سال مدرسهاي را اداره ميکرد که در آن شاگردان بسياري تربيت و شکوفا شدند... اما طي 20 سال، هيچ کس از آنان باقي نماند... سعي ميکردند با روشهاي خاص مسلمانان را تطميع کرده و به عقايد ديگري سوق دهند، عدهاي را نيز با زور وادار به پذيرش مسيحيت ميکردند. خوشبختانه، کساني که از دين خود کناره گرفتند، بسيار رقم ناچيزي را تشکيل ميدهند و آنان با دعا و نيايش خداي خود و محمد به زندگي ادامه دادند. کمي بعد، پس از جدا شدن کليساي پراواسلاو از دولت رسمي، سياست تعميد اجباري نرمتر شد، اگرچه بخش ميسيونري مخالف مسلمانان در کازان تا اوايل قرن 20 همچنان به حيات خود ادامه داد. مسلمانان روسيه در کازان، آستاراخان، ناگايسکي و سيبري به چه صورت زندگي ميکردند؟ اعتقاد به خداوند، صبر، تلاش براي ايستادگي در مقابل رنجي که بايد تحمل ميکردند و آنچه که در وجودشان از کودکي شکل گرفته بود: "خداي تو الله است! دين تو - اسلام! مرجع تو - قران است! و پيامبرت - محمد!" اين همان چيزي است که به آنان قدرت زندگي و تلاش براي رشد و تربيت فرزندان را ميداد، به آنان قدرت ميداد تا مساجد و مکاتب (مدرسه ابتدايي) را حتي در روستاها بنا کنند، چرا که در کلان شهرها تا اواسط قرن 18 به آنان اجازه چنين کاري داده نميشد. براي مردم مسلمان دشوار بود، براي مومنان و روحانيون اين زندگي دشوار بود. اصول اخلاقي ديني يکي از دلايل قيام عليه مسکو بود که در قرون 17-16 در مناطق پاولژ و سيبري رخ داد. قيام پوگاچف در سالهاي 75-1773، که در آن مسلمانان پاولژ و حواشي اورال شرکت فعال داشتند، دولت را وادار کرد تا توجه بيشتري به اين قشر از جامعه روسيه داشته باشد. ابي پاتشا9 - مادربزرگ يکاترين دوم به صحنه آمد. او نيز خود ديني ديگر و مليت غير روس داشت، با اين وجود خدمات بسياري به اين مردم انجام داد. از جمله ميتوان گفت که او اصول روابط دولت با مسلمانان را تغيير داد و اين کاري بود که هيچ کدام از گذشتگان وي در مقام سلطنت انجام نداده بودند: طبق قانون سال 1773، اسلام به ديني قابل قبول تبديل شد، به عبارتي مسلمانان اجازه پيدا کردند که آزادانه به انجام امور ديني خود بپردازند، اجازه داشتند درخواست ساخت مساجد جديد سنگي بکنند، روحانيت با تاسيس مجمع محمديان ارنبورگ10 در سال 1788، شروع به استفاده از حمايت دولت تزاري کرد.مدارس مسلمانان افتتاح شد، مسلمانان کازان بدون هيچ محدوديتي ميتوانستند قران و يا هر کتاب ديني ديگر براي مسلمانان چاپ کنند. در ميان تاتارها تحصيل رواج يافت، چرا که آنان ميخواستند به کسب علوم ديني بپردازند، کلاسهايي نيز به نام مکتب در مساجد تشکيل ميشد که مفتيان و همسران ايشان کودکان را آموزش ميدادند. با وجود اينکه نويسندگان روشنفکر مسلمانان در قرن 19 اين مکاتب را بسيار مورد انتقاد قرار دادند، اما ميتوان گفت که همين مکاتب امکان گسترش اين دين را در ميان جمعيت بيشمار مسلمانان تحصيل کرده که اقوام روس نيز در ميانشان قرار داشتند، فراهم کرد. در اواخر قرن 19، بسياري از مسلمانان کارگر حتي در شهرهاي پايتخت نيز حضور يافتند، ابتدا در نيژني نوگورد11، سپس در مسکو، تور12، ياروسلاول13، سنت پتربورگ مسجدهايي بنا کردند و مدارس گشودند. اسماعيل گاسپرينسکي14، نويسنده معاصر، بدين صورت زندگي جامعه مسلمانان روسيه در اواخر قرن 19 را به تصوير ميکشد. «توجه داشته باشيد و تمام ابعاد و ويژگيهاي هر جامعه مسلمان را در کوچکترين واحد آن که معرف کل آن منطقه ميباشد، بررسي کنيد. چنين جامعهاي به هر صورت که باشد، خود را به عنوان يک دولت مينياتوري با ارتباطات محکم ميان جزء و کل معرفي ميکند و داراي قوانين، آداب و رسوم، نظم اجتماعي، ادارات و سنني است که با قدرتي مداوم و نيروي معنوي خاص براي اسلام گرايي، از آن حمايت و پشتيباني ميکنند. جامعه از قدرت و مديريت براي کسب اعتبار برخوردار است، اين اعتبار به صورت اخلاقي - ديني است و منبع آن قران ميباشد. جامعه از معنويتي مستقل برخوردار است که نيازي به قانون اساسي و مقدسات ندارد. هر مسلمان آماده ميتواند يک معلم باشد، يک موعظه کننده، امام و يا غير باشد، در صورتي که جامعه وي را بپذيرد. هر جامعه مسلمان، مکتب و مسجد خود را دارد که شامل اشتراکاتي ميباشد. مکتب مسلمانان به طور نزديک با مکتب عمومي تلاقي ميکند و همچون مدرسهاي مکمل براي خانواده عمل ميکند، جايي که در آن کودک از همان سنين 8-7 سالگي داراي افکار قبيله اي - مسلماني است. براي جامعه کوچک به اين صورت، يک مسجد جامع وجود دارد: از هر ده مسجد جامع، يکي مدرسه است، و از اين مدرسه عالي، جايي که در آن متمرکز شده و منبع علوم مسلمانان بشمار رفته، روحانيون، قاضيان، ملاها، معلمين و به طور کل دانشمندان علوم ديني فارغ التحصيل ميشوند. تمام اين تاسيسات و
برنامههاي منظم اجتماعي هر ساله انجام ميشوند ، از نظر اخلاقي حافظ قران و از نظر مادي حافظ جامعه ميباشند.
مسلمانان روسيه از نظر قديمي گرايي و جديدگرايي به دو دسته تقسيم ميشوند:
البته آنچه که مهم است، آنان در اعتقادات اساسي دين، همچون اعتقاد به خداي واحد، پيامبر و اينکه وي فرستاده خداوند است، يکسان ميباشند. اما تفاوت در آداب و رسوم ديني قابل مشاهده است. اسلام تمام ابعاد زندگي يک مسلمان را از بدو تولد تا هنگام مرگ مورد توجه قرار ميدهد. اسلام زندگي دنيايي را به دو صورت انزواطلبانه (همچون زندگي کليسايي) و همگاني تقسيم نميکند. اما امروز مساله برخورد با شرايط جديد اجتماعي-اقتصادي مطرح ميشود، خصوصا براي مسلماناني که از اطراف به کلان شهرها مهاجرت کردهاند. در چنين شرايطي، مسلمانان خواسته يا ناخواسته وارد زندگي شهري شدهاند. در اين شيوه زندگي با اصول جديدي همچون سرمايهداري، ارتباطات توليد و غيره از اين قبيل روبرو شده و به اجبار بايستي با عادات و آداب ساير اقوام و پيروان ساير اديان کنار ميآمدند. آنان با پديده جديد زندگي فرهنگي (تئاتر، کنسرت، روزنامه ها و مجلات)، آشنا شدند، شرايط آنان را وادار به فراگيري زبان روسي کرد. مسلمان شهري شده، زماني که به روستا برميگردد، داراي تحصيلات متفاوت و ارتباطات جهاني است، البته در همين جاست که پديده قديمي گرايي و جديد گرايي ظهور ميکند. اما اين پديده منجر به برهم زدن شيوه زندگي مسلمانان روسيه به طور کل نشده است. چه در دوره شوروي، چه پس از شوروي، ادبيات اسلام شناسي بيشتر به سمت جديد گرايي ميرفت. جديد گرايي به مرور موجب عادت کردن به زندگي در سيستم ديگران، و بيش از همه ارزشهاي غربي شد. اما واقعا لزوم اين کار در چه بود، و چطور ميتوان آن را توجيه کرد؟ موقعيت مسلمانان داخل روسيه را به هيچ شکل نميتوان با موقعيت مسلمانان آسياي ميانه و يا شمال قفقاز مقايسه کرد. تاتارها و باشقيرها تا اواخر قرن 19، خود را مسلمانان پاولژ و حواشي اورال ميدانستند و در ارتباط مستقيم با روسها (شهري و روستايي) قرار داشتند. ده کيلومتر آن طرفتر، جايي که هنوز نميتوان گفت روستاي تاتارها از نزديک ترين مرکز جدا شده است، مسلمانان روس کاملا جدا از ساير روس ها زندگي ميکنند و حتي آداب و رسوم خاص و مرزهاي خود را حفظ کردهاند.
مسلمانان روسيه: دوره شوروي
با واقعه سال 1917، موقعيت مسلمانان روسيه کاملا تغيير کرد. دهه اول حکومت شوروي، و پس از آن، اتحاد جماهير، حوادث پر تلاطم نظامي- سياسي و تغييرات بنيادين اقتصادي به دنبال داشت. به همين خاطر معتقدين ديني دستشان از حکومت کوتاه شد. سال 1927، مبارزه اساسي با دين آغاز شد: تمام مدارس ديني تعطيل شد و برنامه هاي مدارس تغيير کرد، برنامه ها بر اساس اصول بيديني تنظيم شد، و مساجد را تخريب کردند، به همين خاطر تعداد علماي ديني به شدت کاهش يافت. رييس مرکز ديني اداره امور مسلمين، اوف رضاالدين فخردينوف در سال 1930 در اين خصوص اظهار داشت: «تمام سازمانهاي ديني مسلمين در شرف انهدام کامل و يا برچيده شدن از روي زمين پيش ميروند.87% محتسبات (مراکز منطقه اي مسلمانان)، از 12000 مسجد، بيش از 10000 بسته شده و از 90 تا 97% امامان و موعظه کنندگان اجازه ترويج دين و فرهنگ سلب شده است». براي اولين بار از زمان حضور اسلام در روسيه، مبارزه سخت ايدئولوژيک عليه اين دين آغاز شد که هدف آن ريشه کن کردن آگاهي ديني در مردم بود. وظيفه اين کار بر عهده سازمانهاي دولتي حکومت شوروي بود که کار خود را با کنترل شديد و همه جانبه بر فعاليتهاي مساجد و سازمانهاي مذهبي مسلمانان آغاز کردند. گزارشها در خصوص گردهماييهاي محلي و منطقهاي، حکم براي تعيين سمتها در ميان فعالان مساجد، حتي تعيين موضوع سخنراني، همه و همه توسط بخش هاي مختلف دولت وقت تعيين ميشدند و کمي بعد اين وظيفه بر عهده نمايندگان امور فرهنگي قرار گرفت. کم کم از ميان معتقدين و کساني که آشکارا به دين خود اعتراف ميکردند، تنها سالخوردگان باقي ماندند، زيرا آنان نميخواستند اعتقادات خود را تغير دهند. کودکان و جوانان، به خصوص کساني که متولد سالهاي 20 هستند، در مدارس آن دوره و در سازمانهاي پيش آهنگي و اتحاديه کمونيستي جوانان تربيت شده بودند که ماهيت آن بيديني بود، اما متولدين سالهاي 30 بيشتر در جهت مخالف دين و انهدام آن تا سر حد ممکن، من جمله تخريب مساجد حرکت ميکردند. آنان براي تغيير اذهان عمومي به شدت تلاش ميکردند. به عنوان يک نمونه روشن ميتوان به اين حقيقت اشاره کرد که پدربزرگ من، گبدلوالي مرتضين15 امام روستاي چچکابي16 در منطقه بواينسکي17، از طرف دولت سلب مالکيت شد و خانه و زمينهايش را از او گرفتند. وي سالهاي آخر عمر را در پناهگاه موقتي زندگي کرد و شايد، خوشبختانه، بدون اينکه وي را در سال 1937 بکشند (همانطور که برادرش ابراهيم را کشتند)، دار فاني را وداع گفت. کم نبودند کساني که از سرکوب شدن به هر نحوي اجتناب ميکردند و تا جايي که ميتوانستند به خدمات ديني خود ادامه ميدادند، حکومت نيز همچنان فشار خود را بيشتر ميکرد و به آنان همچون قشري در حال رشد نگاه ميکرد. در دوره شوروي، موقعيتي کاملا متفاوت و متناقض در جامعه نسبت به دين بوجود آمده بود. فردي که اعتقادات خود را حفظ ميکرد و آداب اسلام را به جاي ميآورد، خائن به حساب ميآمد. رفتن به مسجد ممکن بود باعث شود که فرد را به دادگاه بکشانند، وي را از محل تحصيل اخراج ميکردند، امکان قرار گرفتن در پست مناسب براي خطوط توليد را از وي ميگرفتند. جوانان در حال تحصيل و افراد تحصيل کرده به ندرت به مسجد ميرفتند، اما معتقدين هر جمعه پنهاني در خانههاي شخصي جمع ميشدند، براي گذشتگان قران ميخواندند و در ماه رمضان روزه ميگرفتند. اسلام براي بسياري افراد سنتهاي تاريخي به جاي گذاشته است که از جمله آن احترام به آداب و رسوم پيشينيان ميباشد. اما چيزي که مهم است، آنان نتوانستند احساس ديني را ريشه کن کنند! شايد آنان با پي بردن به اين عدم موفقيت بود که در سالهاي جنگ بزرگ ميهني ممنوعيت ديني را کمي ضعيف تر کردند و روابط مذهبي را کمتر پيگيري ميکردند، چرا که مردم با داشتن عقايد ديني بهتر ميتوانستند رنج و سختي را تحمل کنند. پس از جنگ، مبارزات بي ديني فروکش کرد، برخورد با دين کمي بهتر شد، اگرچه در آن شرايط نيز اگر کسي آشکارا دين داري خود را ابراز ميکرد، حق ورود به دانشگاه و گرفتن پست در هر جايي از وي سلب ميشد. افرادي که در آن دوره پا در راه خدمت به اسلام گذاشتهاند، واقعا کار بزرگي انجام دادهاند. در آن دوره اين شخص را از طرف سازمانهاي مختلف ايدئولوژيکي مورد هجوم قرار ميدادند و با وي بحث هاي ضد ديني ميکردند، وي را ميترساندند که زندگي معمول را از وي و فرزندانش سلب خواهد کرد. اما با وجود تمام اين مسايل در روسيه، در تمام ادوار هميشه مردمي بودهاند که در راه خدمت به خداوند گام برداشتهاند، چرا که آنان به اهميت خود پي بردهاند، چرا که مسلمانان از رفتن به مسجد باز نايستادند، همچنان آداب خود را به جاي ميآوردند، به موعظه ها گوش ميدادند و به خداوند توکل ميکردند، از والدين و گذشتگان خود ياد ميکردند، قرباني ميکردند و خود را از گناهاني که روحشان را آزار ميداد، پاک ميکردند. با اينکه تنها سالخوردگان بخش اعظم حاضران در مساجد را تشکيل ميدادند و تعداد جوانان انگشت شمار بود، و با اينکه تنها در هنگام اعياد و جشن ها مساجد پر ميشد از معتقدين، مهم اين بود که امامان همچنان به عنوان انتقال دهندگان ارزشهاي اسلامي باقي مانده بودند. آنان آداب ديني را اجرا و به سنتهايي که نسل به نسل به ايشان رسيده بود احترام ميگذاشتند. ميتوان گفت: «ستايش مخصوص خداوند است، و همانا اين آن چيزي است که اجداد و پدران ما ضمن زندگي سخت در آن دوران همچنان براي ما حفظ کردند و اسلام را به همان صورت حقيقي خود به ما رساندند، آن را چنان حفظ کردند که طي 11 دهه هيچ تغييري نکرد». ما از اين نسل واقعا سپاسگذاريم، چرا که مسلمانان امروز روسيه - امت روسيه - از يک اساس ديني واحد و همگاني برخوردار است و هنوز تکه تکه نشده است.
مسلمانان در روسيه امروز
اواسط سالهاي 80، آغاز تغييرات ريشهاي در برخورد دولت با دين در کشور ما به شمار ميرود. پرسترويکا18 و به دنبال آن فروپاشي اتحاد جماهير شوروي و نظام کمونيستي، امکان انجام آزاد وظايف ديني را براي معتقدين فراهم ساخت. مسلمانان احساس آزادي کردند، زيرا نظارت دايم بر حرکات ديني مردم از ميان برداشته شده بود. ترس در مردم از بين رفت و احتياط و نگراني هنگام رفتن به مسجد ديگر وجود نداشت. بسياري از مردم آشکارا به اعمال ديني خود ميپرداختند و اين کار باعث کنار گذاشته شدن آنان از جامعه نميشد. والديني که قبلا فرزندان خود را بر مبناي اصول قراني تربيت کرده بودند (به صورت مخفيانه)، حال ساير علاقهمندان را نيز در اطراف خود گرد ميآوردند و اسلام را آموزش ميدادند. مردم سنين مختلف، موقعيتهاي مختلف اجتماعي با تحصيلات متفاوت، دانشمندان و تجار به مسجد ميآمدند. آنچه که از گذشته باقي مانده بود، ناگهان امکان پيدا کردن پاسخ به سوالات ديني را فراهم ميکرد، سوالاتي که در اذهان مردم به صورت اجتناب ناپذير شکل ميگرفت. روند گرايش به دين براي بسياري اجتناب ناپذير بود. گاهي اوقات ميگويند که دين در آن زمان مد شده بود و مردم به تقليد از رهبران و سران دولت به دين روي ميآوردند. البته همه چيز به اين صورت نبوده، زيرا بسياري از کساني که به مساجد ميآمدند به نداي روح و قلبشان پاسخ ميگفتند و اين مساله بسيار مهم بود که آنان در آنجا سخنان مهربانانه ميشنيدند. آنان ميديدند که در مسجد به سوالاتشان پاسخ و راه خروج از اين بحران روحي نشان داده ميشود. رسالت امامان دقيقا همين است که براي رساندن مردم به اعتقادات حقيقي و ارزشهاي اسلامي متعهد باشند. امروز تماما به امام بسته است که مسجد مرکز موعظههاي ديني باشد و تحصيلات معنوي، يا اينکه جايگاهي براي اجراي مجازات در سطح بالا. برنامه اول آماده سازي امامان و خادمان مساجد و موذنين بود. اين مرحله با موفقيت پشت سر گذاشته شد و کار ساختن مساجد نيز به خوبي پيش رفت، تا حدي که امروز بيش از 6000 مسجد در روسيه به چشم ميخورد. اما بسياري از اين مساجد بدون امام هستند، به عبارتي بدون موعظه کننده. به همين خاطر ايجاد مدارس و دانشگاه هاي ديني به صورت تخصصي وظيفه امروز جوامع مسلمان است. بسيار مهم است که امامان آينده در کشور خود تحصيل کرده و تربيت شوند، نه اينکه در خارج از کشور. آنان بايد هواي کشور خود را تنفس کنند و دستشان را بر نبض حوادث داخلي کشور خود بگذارند. خدارا شکر در روسيه امروز مدارس متوسطه تخصصي وجود دارد که طي يک دوره دوساله آموزش، امامان را براي مساجد آماده ميکنند و مراکز آموزش عالي نيز به دنبال آن وجود دارد. به عنوان نمونه ميتوان از کالج آموزش عالي اسلامي در مسکو نام برد که سال 1994 تاسيس شده است. اين کالج توسط وزارت دادگستري روسيه فدرال ثبت شده و از گواهي آموزش تخصصي براي فعاليتهاي ديني برخوردار است. مدت تحصيل در اين محل 4 سال است. فارغ التحصيلان ديپلم تحصيلات عالي ديني دريافت کرده و از يک تخصص برخوردار ميشوند: امام خطيب، امام، استاد اصول اسلامي. برنامه آموزش شامل سه موضوع اصلي درسي ميشود: ديني: قران، تفسير قران، آداب قراني، احاديث، تاريخ اسلام، زندگي فرستاده خداوند، قران شناسي، جريانات اسلامي. دروس عمومي: تاريخ شرق، تاريخ قوم ترک، تاريخ قرون وسطي، فلسفه، فلسفه اسلام، اصول تربيتي و رواني، علوم تربيتي مسلمانان، حقوق و دولت، دين و سياست، تئوري حقوق مسلمانان. زبان: عربي، انگليسي، تاتاري، تاريخ زبان تاتاري، زبان ترکي. در اين کالج روحانيون مسلمانان مسکو، اساتيد دانشگاه آسيا و آفريقا وابسته به دانشگاه دولتي مسکو، اساتيد دانشگاه دوستي ملل، دانشگاه علوم تربيتي مسکو، دانشگاه نظامي، و استاداني از ترکيه، مصر، سوريه، هند و ساير کشورها تدريس ميکنند. کتابهاي آموزشي و کمک آموزشي براي موضوعات ديني به زبان عربي و تاتاري است، کتابهاي موضوعات غير ديني بيشتر به همان زباني تهيه ميشوند که در دانشکدههاي معمول غير ديني استفاده ميشود. در کتابخانه کالج 6500 کتاب به زبانهاي روسي، عربي، تاتاري، انگليسي و فارسي يافت ميشود. امروز فارغ التحصيلان اين کالج به عنوان امام در شهرهاي ياروسلاول19، تور20، کاستروم21، والوگد22، نيژني نوگورود23 و ساير شهرهاي روسيه فدرال مشغول به کار هستند. از اواخر سالهاي 80 در روسيه مدارسي وابسته به مساجد تاسيس شد که علاقهمندان ميتوانستند اصول اسلامي و وظايف مسلمانان را در آن جا آموزش ببينند. به عنوان مثال در مسجد جامع مسکو، چنين ساختاري از سال 1989 ساخته شده است. ما بايد به درستي متوجه شويم که امروز مساله روشنفکري از جايگاهي بسيار مهم برخوردار است، چراکه از همين جا ميتوانيم اعتقاد به خداوند را در قلب مردم وارد کنيم.مهم است که مردم بتوانند آنچه ميخوانند، ميشنوند و ميبينند را با آنچه که واقعيت است تطابق دهند، اين مساله باعث ميشود که آنان دوباره و دوباره به همان محل بازگردند. متاسفانه، امروز در روسيه، اسلام ميسيونري عملا وجود ندارد و رسانههاي جمعي هيچ امکاني را براي موعظه کنندگان مسلمان فراهم نميکنند تا آنان بتوانند از طريق تلويزيون، صفحات روزنامه و مجلات با مردم در ارتباط باشند. تنها يک ايستگاه راديويي به نام «امواج اسلام» وجود دارد که به طور منظم به زندگي و مسايل مسلمانان روسيه ميپردازد. اگر براي مسلمانان روسيه مسالهاي در رابطه با مسايل ديني - معنوي پيش بيايد، قبل از هر چيز به مسجد ميرود. تولد و نامگذاري کودک، ازدواج، مرگ نزديکان، خاک سپاري، نجات از بيماري، راه نجات از شرايط دشوار و غيره... در تمام موارد به مسجد، ملا و امام مراجعه ميکند. مسجد همه افراد را چه فقير و چه ثروتمند، جوان و پير، تاتار و روس، همه و همه را ميپذيرد. هيچ سازمان و اتحاديهاي حتي با بکار بردن نام اسلام نميتواند جايگزين مسجد باشد.
مسلمانان روسيه: نگراني ها و مشکلات
واضح است که مسلمانان روسيه ميتوانند از شرايط امروز که با آزادي ديني همراه است، راضي باشند: به راحتي ميتوانند مساجد خود را بنا کنند و هيچ کس اعتقادات آنان را مورد تفتيش قرار نداده و مغزهايشان را شستشو نميدهد. با اين وجود مواردي وجود دارند که نميتوانند براي مسلمانان موجب نگراني و عدم آرامش نباشند. قبل از هرچيز، مسلمانان روسيه نگران آينده کشور خود هستند. امروز امکانات واقعي براي خروج از ساختار روسيه فدرال و برخي جمهوريهاي قفقاز شمالي که در آنها بيشتر مسلمانان زندگي ميکنند، امکان پذير است. اين مساله نميتواند بر مسلمانان بي تاثير باشد، زيرا سخن از افرادي است که اعتقادات يکسان دارند، بدون اينکه به مکان و محل زندگي آنان و يا مليتشان وابسته باشد. هر مسلمان روس به طور اجتناب ناپذير تماس خود را با حوادثي که رخ ميدهد و در آن برادرانشان به سر ميبرند، حس ميکند. اين مساله بيشتر در مواردي است که مقابله مردم با قدرت رسمي بروز ميکند. در عين حال، اگر کسي حتي يک بار به عنوان دشمن مسلمانان شناخته شود، به طور اتوماتيک براي تمام کساني که پيرو اسلام هستند، دشمن محسوب ميشود. براي روسيه، متاسفانه، رسم بر پيدا کردن مقصر در مساله بروز کرده است و شخص مقصر را به عنوان نماينده يک مليت شناسايي ميکنند. اگرچه شرايط در قفقاز شمالي پيچيده نشد، به هرحال، بيشتر مسلمانان روسيه، رقمي بيش از 10 ميليون نفر در تاتارستان، باشقيرستان، پاولژ، روسيه مرکزي و سيبري باقي مانده و به پيروي از اعتقادات خود ادامه دادند. آنان مساجد را حفظ کرده، فرزندان خود را بر اساس عقايد به جاي مانده در ميهن و خاک روسيه تربيت کردند.طبيعي است که معتقدين نميتوانند نگران نباشند و اين مساله مطرح ميشود که چه کسي فردا در راس قدرت قرار خواهد گرفت. اين مساله به موقعيت تمام شهروندان روسيه، از جمله معتقدين بستگي دارد. مسلمانان روسيه تجربهاي غني از جنگ در کولهبار خويش دارند. اما هنوز اين اميد هست که تجربه تکرار نشود و قدرتي که امروز حاکم است هنوز به مخالفت با اسلام اقدامي نکرده است. متاسفانه، در روابط ميان رهبران ديني جوامع مسلمان روسيه همه چيز به نحو شايسته و بايسته نيست. خروج از ساختار ديني و کنترل شديد دولت، تلاش براي کسب استقلال و رهايي از وابستگي که با رهبري اکثر جمهوريهاي مسلمان حمايت ميشود و ادعاهاي مالي متقابل به فروپاشي سيستم متمرکز کننده در اداره امور مسلمين منجر شده است. دو اداره ديني مسلمانان - بخش اروپايي شوروي و سيبري و قفقاز شمالي که سابق وجود داشتند، فروپاشيده شدند و به جاي آنها تقريبا 40 اداره ديني به وجود آمدند. البته اين مساله در قفقاز شمالي که در هر جمهوري يک اداره خاص آن منطقه وجود دارد، امري اجتناب ناپذير تلقي ميشود. در ساير بخشهاي روسيه، ايجاد اداره ديني مستقل در تاتارستان، باشقيرستان، منطقه مرکزي-اروپايي و سيبري موجب عدم توانايي و عدم تمايل به مفتي سابق، طلعت تاجالدين شده و موجب بروز شرايط جديد شده و رهبران منطقه براي کسب استقلال بيشتر تلاش سردادند. با نهايت تاسف بايد گفت که ظهور شمار عظيمي از مفتيان مناطق کوچک به چشم ميخورد که تنها نگرانيشان نزديک شدن به رهبران دولت و منطقه بوده، تلاش ميکردند از حمايت مالي سازمانهاي مسلمانان خارج کشور بهرهمند شوند. آنان خود را با تبليغات و ساختارهاي قدرتمند احاطه ميکردند. گاهي اوقات تماس ميان طرفهاي مختلف در صفحات روزنامه، مجلات و مطالب تحليلي به صورت گناه دوجانبه و سرزنش مطرح ميشد و گاهي اوقات به صورت اطلاعات دروغين و مستقيم. تمام اينها باعث صدمات بسيار زياد به اعتقادات مسلمانان روسيه و اعتبار رهبران ديني جوامع مسلمانان روسيه در چشمهاي رهبران کشورها و پيروان ساير اديان شده و به طور کل، جامعه روسيه دچار افت شديد ميشود.بيشک امروز مفتيان روسيه در مناطق مهم و جمهوريهايي که معرف ادارات ديني فعال ميباشند، متعهد به درک تعهد خود در مقابل مسلمانان روسيه بوده و بايستي راه اتحاد نيروها و شکل هماهنگ فعاليت هاي خود را پيدا کنند. آنان بايستي با کمک اين اقدامات بتوانند از منافع تمام جوامع مسلمانان روسيه در مقابل دولت و همچنين ساير اديان و سازمانهاي خارجي دفاع کنند. مسلمانان روسيه از خداوند ميخواهند که آنان را بدون رحمت خويش رها نکرده و آنان را در يافتن راه درست خروج از اين شرايط پيچيده ياري کند.
مسلمانان روسيه: نگاهي به آينده
فرداي مسلمانان روسيه به چه صورت خواهد بود؟ روشن کردن اين قضيه براي ما بسيار پر اهميت است که بدانيم هر مسلمان در روسيه از تحصيلات غير ديني بسيار خوبي برخوردار است و يا حداقل تحصيلات متوسطه را به پايان رسانده. بدانيم بخش اعظم کساني که امروز به مساجد ميآيند، از تحصيلات عاليه برخوردارند يا خير. مسلمانان امروز روسيه در حال رشد بوده و در فضاي غير ديني تربيت شدهاند، به عبارت دقيقتر، در فضاي فرهنگي - زيبايي شناسانه اروپايي رشد کردهاند، آثار پوشکين، لرمانتوف و تولستوي را خواندهاند، فيلمهاي معاصر را تماشا ميکنند، به تئاتر ميروند و از هنر به خوبي سر در ميآورند. درست به همين دليل است که سوالات ديني نميتوانند به مدارس سنتي و ارزشهاي شرقي و همچنين موازين رفتاري خاص محدود شوند. ميتوان گفت که امروز در مقابل ما «مسلمان تحصيل کردهاي» ايستاده است که اسماعيل گاسپرينسکي24، پدر انديشههاي جديديسم آرزوي آن را داشت.انگار امروز مسلمان روسيه به نوعي طرفدار عقايد و دين خود نيست، بعيد است که از اين پس عبا بپوشد، پيراهن با آستين هايي تا مچ دست بر تن کند و ريش بلند بگذارد، زيرا براي او اسلام در اين ظواهر خلاصه نميشود. خداوند از مسلمانان چنين چيزي طلب نميکند، زير خداوند به لباس و ثروت او نمينگرد، بلکه به اين نگاه ميکند که در قلب وي چه ميگذرد.براي مسلمان روسيه، هدف از جستجوهاي ديني، پيدا کردن پاسخ مسايل فلسفي و جهانبينياي است که در زندگي معاصر و در کار و فعاليت اجتماعي وي رخ ميدهد، مسايلي که در زمان ارتباط وي با نمايندگان ساير اديان و پيروان آنان و يا مطالعه کتاب و تماشاي فيلم به وقوع ميپيوندند. در اسلام، يافتن زرهي در مقابل جريان عظيم پستي و فرومايگي انسان مهم است که با اکران فيلمهاي تلويزيوني و از صفحات روزنامهها و مجلات غربي به شکل محصولات فرهنگي (تلويزيون، راديو، سينما و ساير محصولات) درآمده و از دروغها و بيشرفيهاي فعاليتهاي اجتماعي و سياسي امروز سرچشمه ميگيرد. بسيار مهم است که در مساجد بتواند داروي درمانکننده اين رنجهاي روحي را دريافت کرده و بتواند در راه حقيقت محض قرار بگيرد. امروز براي مسلمانان روسيه درک اين مساله مهم است که دين - اسلام - براي تمام دنيا فرستاده شده، اين دين جهاني است و از خصوصياتي برخوردار است که شرايط انتشار آن را در ميان تمام انسانهاي کره زمين فراهم ميکند. درست به همين خاطر است که اسلام در اروپا، امريکا و حتي ساکنين قاره هاي کوچک و بزرگ به چشم ميخورد. در روسيه، ريشه اسلام به 10 قرن پيش بازميگردد، انگار اين دين مخالفتي با مولفين برخي متون دين شناسي، ميهني و غير ميهني براي ملت روس اعم از تاتار و باشقير و چچن، داغستاني و بالکار و کاراچايوي25 ندارد. اين دين همچون پروتستانگرايي و يا کريشنا که از جرياني غير سنتي برخوردارند، براي ايجاد موج بازسازي نيامده است. اسلام آن راه راستي است که براي هر شخص اعتراف کننده به حضور خداوند در عالم هستي (به عنوان يگانه خالق عالم) قابل دسترس است. عبارت «نيست خدايي جز خداي يگانه»، ماهيت اعتقادي اسلام را آشکار ميسازد. درک اين عبارت و صداقت در اعتقاد به آن براي همگان امکان پذير است، اگرچه نياز به کار دروني دارد.
جمع بندي مطلب
براي اسلام در روسيه راه چندان سادهاي را قرار نداشته است، راههاي تجربه، فرار، فشار و زور، همه و همه را مسلمانان پشت گذاردهاند، اما اسلام همچنان زنده مانده و در قلوب انسانهاي بسياري تحکيم شده است. مسلمانان امروز روسيه از شير مادراني تغذيه کردهاند که ترسي از اعتقادات خود نداشتهاند، همين نشان ميدهد که پس از گذشت يک نسل ديگر، تعداد مسلمانان و پيروان اسلام بيشتر و بيشتر خواهد شد. اينان کساني هستند که ميتوانند علم و انديشههاي اسلامي را توسعه داده و از سنن فرهنگ اسلامي تمام مسلمانان حمايت و حفاظت کنند، ضمن اينکه به اعتقادات ساير اديان نيز به چشم احترام مينگرند. ما خداوند متعال را با تمام وجود پرستش خواهيم کرد و از لطف و رحمت وي در امور خود بهرهمند خواهيم شد. سايت رسمي دانشگا دولتي اسلام روسيهh ttp://www.miu.su/?p=34
??????? ??????????? ?????????? ????????????
h ttp://www.miu.su
1. Almush2. Zalataya arda3. kerime4. Kasimom5. Mesherski6. Nagaiski7. Ish Mohammad son of Tugk Mohammad8. Adai9. Ebi Patsha10. Mogametan Orenburg11. Nijni Novgorod12. Tver13. Yaroslavl14. Ismail Gasprinski15. Gabdel vali Mortazin16. Chechkabi17. Buinski18. perestroika19. Yaroslavle20. Tver21. Kastrom22. Volgod23. Nijni Novgorod24. Ismail Gasprinsky25. KArachaev