پوتين و پيشگويي‌هايي كه خودشان تحقق مي‌يابند - پوتین و پيشگويي‌هايي كه خودشان تحقق مي‌يابند نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پوتین و پيشگويي‌هايي كه خودشان تحقق مي‌يابند - نسخه متنی

آلكسي كيوا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پوتين و پيشگويي‌هايي كه خودشان تحقق مي‌يابند

نويسنده: آلكسي كيوا

منبع: هفته‌نامه «ليتراتورنايا گازتا» ، شماره 18-17 ، ماه مي سال 2005در سالهاي

رالف دارندورف كارشناس بزرگ علوم سياسي انديشه «پيشگويي‌هايي كه خودشان تحقق مي‌پذيرند» را مطرح كرد. اگر چيزي مرتباً تكرار شود يا جامعه را به وسيله چيزي مرتباً بترسانند ، بالاخره همينطور خواهد شد. در سالهاي اول حكومت يلتسين كه بخشي از كارشناسان مرتباً كشور را با فاجعه اجتماعي قريب الوقوع مي‌ترساندند ، همينطور شده بود.

ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه بعد از استعفاي ميخاييل كاسيانوف براي اولين بار موضوع جانشين خود را عنوان كرد ولي در عين حال ميخاييل فرادكوف را به مقام «نخست وزير فني» منصوب كرد. جامعه كارشناسي اين كار رئيس جمهور را درست و منطقي دانست. ولي در كشورهاي دمكراتيك اين امر ناگزير بايستي توفان انتقادات را بر انگيزد كه بحث جانشين و چه بسا وليعهد به چه معناست؟

مگر ما كشور سلطنتي يا پادشاهي هستيم؟

پوتين بارها اعلام كرده است كه طبق قانون اساسي فقط دو مهلت رياست جمهوري را طي خواهد كرد. ولي آن مسئولين دولتي كه با قانون مشكل دارند ، به طرح انديشه‌هاي آزمايشي براي عادت دادن جامعه به انديشه تعويض‌ناپذير بودن پوتين و اينكه بايد راه‌هاي حفظ قدرت او را حفظ كرد ، پرداختند. كارشناسان امور سياسي بلافاصله اين انديشه را مورد استفاده قرار داده و به نوشته مقالات و اظهار نظر در اين مورد پرداختند. خود پوتين ناگهان اعلام كرد كه طبق قانون اساسي حق ندارد در سال 2008 خود را معرفي كند ولي طرز رفتار او در انتخابات رياست جمهوري سال 2012 فعلاً معلوم نيست.

كارشناسان امور سياسي چه واكنشي از خود نشان دادند؟

عده‌اي گفتند كه فرانكلين روزولت چهار بار به رياست جمهوري انتخاب شده بود و ديگران از نخست وزيراني كه طي مدت طولاني حكومت مي‌كردند ، نام بردند. ولي كسي به فكر اين واقعيت ساده نيفتاد كه آيا اكنون كه مهمترين مسايل كشور حل نشده‌اند، بحث در اين مورد معني دارد؟

مگر آنها با اين صحبت‌ها براي پوتين مشكل اخلاقي ايجاد نمي كنند؟

چرا با ادعاي اينكه در روسيه سياستمداران با استعداد ديگري وجود ندارند ، اين كشور بزرگ را تحقير مي كنند؟
آيا كارشناسان محترم يادشان رفته است كه مردم روسيه چند ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري از وجود ولاديمير پوتين با خبر شده بودند؟

مگر طرفداران دمكراسي حق دارند امكان انتخاب رئيس جمهور دست نشانده‌اي را كه توسط رئيس جمهور فعلي انتخاب شود ، در نظر بگيرند و در اين مورد بحث كنند؟

بگذار كساني كه منافع «جاني» دارند و مي خواهند بقاي وجود خود را بعد از رفتن پوتين تأمين كنند ، به افسانه‌سازي درباره ثبات اجتماعي-سياسي ، طرح‌هاي زيركانه تبليغاتي ، چاپلوسي و خوشخدمتي دست بزنند. ولي كارشناسان بايد سطح علمي خود را حفظ كنند تا حرف آنها را قبول كنند. البته، نقش كارشناسان بيش از آن است و كيفيت بالاي كار آنها مي تواند حتي مانع از وقوع حوادثي چون سال 1917 و 1991 در روسيه شود. ولي بسياري از اعضاي محافل كارشناسي گويا چشمانشان خوب نمي‌بيند. آنها متوجه نيستند كه نابرابري اجتماعي از سطح مقدم بر وقوع انقلاب شديدتر شده است. همچنين توطئه ليبرالها عليه روسيه را نمي‌بينند يا عدم آن را مسكوت مي گذارند. ليبرالها به رئيس جمهور تلقين كرده‌اند كه عفو سرقت دارايي همه مردم براي برقراري ثبات سياسي و توسعه اجتماعي و اقتصادي كشور مفيد خواهد بود. ولي در حقيقت امر ، مبارزه مردم در راه اعاده دارايي مردمي ، مي تواند همانند مسأله زمين در دوران گذشته ، به شعار بسيج كننده انقلابي مبدل شود.

بايد براي تحليلگراني كه درباره جانشين پوتين و رئيس جمهور «فني» در سالهاي 2012-2008 بحث مي كنند ، يادآوري كرد كه اين بهترين راه انتقال قدرت نيست. پوتين كه در حالت جانشين يلتسين قرار داشت ، مجبور بود طي 4 سال «خط يلتسين» را ادامه دهد. به همين دليل از نعمت بزرگ سيل دلارهاي نفتي براي مدرنيزه كردن اقتصاد ، توسعه فن‌آوري‌هاي بالا و حل و فصل مسايل حاد اجتماعي استفاده نشده است. به جاي آن ، بخش عمده درآمدهاي نفتي به تشكيل سرمايه خصوصي اختصاص يافته يا از كشور خارج شده و اكنون براي اقتصاد كشورهاي ديگر كار مي كند. نه تنها انحطاط بخش توليدي اقتصاد شدت يافت بلكه موجبات وخامت بيشتر اوضاع شمال قفقاز فراهم شد. روسيه براي كشورهاي همسايه جذابيت ندارد و نمي تواند حكم الگوي توسعه سالم را داشته باشد. اين علت اساسي ناكامي روابط ما با بعضي كشورهاي جامعه مشترک المنافع و وقوع انقلاب‌هاي رنگين در اين كشورهاست. تبليغاتي كه از زمان يلتسين مورد علاقه عده زيادي از كارشناسان امور سياسي بود ، از سياست واقعي ضعيف‌تر از آب در آمده است.

وضعيت امروزي چطور است؟

انحطاط صنايع و بخش كشاورزي و وابستگي كشور به واردات مواد خوراكي و صدور مواد خام روز به روز بيشتر مي‌شود. ولي اين گونه صادرات و واردات به منافع بخش عمده توليد كنندگان داخلي لطمه مي‌زند و باعث رشد بيكاري مي‌شود. فساد مالي گسترش مي‌يابد و مبارزه با اين پديده شروع نشده است. اين غده سرطاني تمام جامعه را مريض مي كند. گروه‌هاي جنايي بيداد مي كنند ، جامعه را مي‌ترسانند ، كارفرمايان خرد و متوسط را مي‌كشند و به دانشمندان ، مخترعين، مسئولين دولتي و حتي افراد سازمانهاي مسلح رحم نمي كنند. ولي قدرت دولتي روسيه براي ملايم‌تر كردن مجازات‌ها تلاش مي كند. همه نهادهاي نظامي و انتظامي و از جمله نظام قضايي دچار بحران شديدي شده است. علم بزرگ از بين مي‌رود. بحث درباره سلامتي جسماني و معنوي ملت كاملاً نابجا به نظر مي‌آيد.

تا زماني كه ليبرالهاي اصولگرا و ليبرالهايي كه منافع اليگارشي مواد خام را تبيين مي كنند ، بر طراحي سياست كشور اثر بگذارند ، نبايد انتظار بهبود اوضاع را داشت. يوري لوژكوف شهردار مسكو در برابر اين وضعيت اسفناك مي‌گويد: «دلم مي‌خواهد كه مردم كتاب مرا تحت عنوان «توسعه سرمايه‌داري در روسيه. 100 سال بعد» را بخوانند و فكر كنند. مي‌خواهم كه قدرت عالي دولتي نگران اوضاع شده و به اتخاذ اقدامات بپردازد. اعتقاد دارم كه اگر اقدامات لازم اتخاذ نشود ، ما دوباره به تمام جهان درس زندگي نادرست را خواهيم داد».

ولي پوتين هنوز سه سال فرصت دارد. اگر او در مقام رئيس جمهور نتواند احياي آشكار و انكارناپذير روسيه را شروع كند ، در مقام نخست وزير يا رئيس يكي از مجلسين پارلمان نيز احساس راحتي نخواهد كرد. در اين صورت آيا «نخست وزير موقت» يا «رئيس جمهور موقت» مسئول كشور خواهد بود؟

به قول يك نويسنده كلاسيك ، «اين وضع به نفع ركود و طرز زندگي آسيايي است». در اين صورت بهتر است كه از اول از تركمن‌باشي الگو بگيريم.

/ 1