پيرامون انتقادات غربي از نظام خودكامه روسيه
روزنامه “ايزوستيا”، 13 اكتبر 2004نويسنده: آلكسي پانكين، سردبير مجله “سردا”خانم بنيتا فرور والدنر، كميسر اتحاديه اروپا در زمينه امور بين المللي در جلسه ويژه پارلمان اروپا كه هفته گذشته انتصاب او را به اين مقام تأييد كرد، اظهار داشت: “كاملاً روشن است كه ما در حال حاضر شاهد عقب نشيني دمكراسي در روسيه هستيم”. چندي پيش نامه سرگشاده 115 انديشمند و سياستمدار برجسته مستعفي و فعال غربي پخش شد كه از آن زمان تا كنون در رسانه?هاي گروهي روسي و خارجي مورد تفسيرهاي زيادي قرار گرفته و مي گيرد. در ميان امضا كنندگان اين نامه كساني چون واسلاو هاول رئيس جمهور سابق چك، كارل بيلد نخست وزير سابق سوئد، جوزف بايدن و جان ماكين سناتورهاي آمريكايي و ساير شخصيتهاي شناخته شده و با نفوذ هستند. اين نامه از رؤساي ايالات متحده و اتحاديه اروپا مي طلبد كه سياست خود را نسبت به روسيه شدت بخشند. به عقيده نويسندگان اين نامه، روسيه در زمان رياست جمهوري ولاديمير پوتين از ارزشهاي اروپايي-آتلانتيك منحرف شده و رو به خودكامگي نهاده است. نويسندگان پيشنهاد مي كنند حمايت از دمكراتهاي روس(در واقع، “كميته -2008”) افزايش يابد. همين نقطه نظر در سئوال مربوط به روابط با روسيه در جريان مباحثه اخير تلويزيوني جرج بوش و جان كري پرسيده شد. انديشه “انحطاط دمكراسي روسي” همچنين در گزارشهاي ناظران بين المللي در انتخابات پارلماني و رياست جمهوري سال?هاي 2004-2003 در روسيه نهفته شده است.پيشنهادهاي پوتين در زمينه جايگزين نمودن انتخابات مستقيم استانداران با انتخابات غيرمستقيم، مسبب بيانيهها، نامه?ها و سئوالات اخير شده است. واقعيت اين است كه اصلاحات بزرگ قبلي نظام دولتي روسيه نيز در ماه سپتامبر( ولي سپتامبر سال 1993 ) صورت پذيرفت كه فرمان معروف 1400 رئيس جمهور منتشر شد. تدابير ضد دمكراتيك فعلي به شور پارلمان گذاشته مي?شود و روند راهاندازي و اجراي كامل اين اصلاحات تا سال 2009 ادامه خواهد داشت. ولي ابتكارات سال 1993 که به وسيله انحلال و محاصره مسلحانه پارلمان منتخب مردم و تعليق فعاليت دادگاه قانون اساسي اعمال شده بود باعث هيچ گونه نگراني از سوي دولتها و محافل دمكراتيك جهاني نشده بود !مسأله “عقب نشيني دمكراسي” و “انحطاط” در زمينه?هاي ديگر نيز به همين صورت است. اينجانب شكي ندارم كه انتخابات سال?هاي 2003 و 2004 با تخلفات جدي برگزار شد. از قضا، من در جريان انتخابات اول دوما و در رفراندوم سال 1993 و انتخابات رياست جمهوري سال 1996 رئيس كميسيون نظارت بر بازتاب رسانهاي انتخابات بودم كه توسط كميسيون اروپايي تأمين مي شد. ناظران ما در اين انتخابات گزارشهاي انتقادي تهيه كرده بودند كه از نظر كاربرد واژهها و جملهسازي به گزارشهاي سال?هاي 2004-2003 شباهت زيادي داشتند. در هر دو مورد سفير اتحاديه اروپا در روسيه و كميسر امور بين المللي اتحاديه اروپا سعي كرده بودند به هر وسيله ممكن ناظران را به سكوت وادار كنند (حاضرم قسم بخورم!). البته بدون نمايندگيهاي پرهزينه خارجي هم به راحتي مي توان فهميد كه سوءاستفاده از امكانات اداري و رسانهاي به نفع رئيس جمهوري كه از حمايت 2% مردم برخوردار بود، به مراتب بيشتر از تلاشهاي “نادرست” به نفع رئيس جمهوري با ميزان محبوبيت 60 درصدي است.به عبارت ديگر، پيشرفت يا عقب نشيني دمكراسي، معياري نيست كه بتوان از آن براي ارزيابي توسعه سياسي كشور از يلتسين تا پوتين استفاده كرد. بهتر است كه اين روند به عنوان “تلطيف تدريجي اخلاق سياسي” تعبير شود. اگر انتقادات غربي با ذكر اين اصل شروع مي شد، توجه به اين انتقادات مفيد بود. ولي كسي نبود كه چنين موضوعي را بيان كند.متأسفانه، در شرايط آزادي بيان نمي توان اين گونه اظهارات را مسكوت نگه داشت. و حالا ميهندوستان ما تأكيد مي كنند كه دشمنان روسيه فعال شدهاند. و اين در حالي است كه عمدتاً منافع غرب و دمكراسي روسي لطمه مي خورد.يادتان هست كه در سال?هاي فروپاشي و شرايط آزادي بيان، جهان غرب براي اتحاد شوروي بالاترين مرجع معتبر در زمينه دمكراسي بود. مقامات رسمي، دمكراتها و شهروندان عادي حاضر بودند داوري غرب را در امور پيچيده ما قبول كنند.
ولي اكنون در روسيه چه كسي به غرب احترام مي گذارد؟ فقط رئيس جمهور پوتين و “كميته-2008”. “كميته -2008”، طرحي بدون آينده است. براي مابقي مردم حرف غرب اعتبار ندارد.چرا اينطور شد؟ اين مسأله همان استاندارد دوگانه است. در جريان اصلاحات يلتسين كه مردم به دو قسمت نابرابر يعني اكثريت مظلوم و دمكراتهاي حاشيهنشيني كه به قدرت رسيدند، تقسيم شده بودند، غرب نقش داور بي طرف را كنار گذاشته و هر دفعه طرف حاشيهنشينان را مي گرفت. بعد از سالها دروغگويي به نفع “دمكراتها” و “اصلاحطلبان جوان”، حتي انتقاد معقولانه از دولت مورد حمايت مردم به عنوان نمايش پيشداوري غرب تلقي ميشود.اين روند باعث غم و غصه مي?شود زيرا در شرايطي كه در داخل كشور موازنه درستي به وجود نيامده است، بايد حد اقل محدوديت هاي خارجي را حفظ کرد. اگر جهان غربي و نهادهاي دولتي و فرادولتي آن، واقعاً به توسعه دمكراتيك روسيه علاقهمند هستند، بايد قبل از همه سعي كنند اعتبار اخلاقي خود را نزد “اكثريت طرفدار پوتين” احيا كنند.اگر به نامه 115 نفر برگرديم، مايلم تأكيد كنم كه براي “گرگ بيابان” (يعني دشمن روسيه) هم آرزو نمي كنم كه از كميته-2008 حمايت كند.