«جان و دل» روسي در مقام 57 در جهان قرار دارد
روزنامه «ايزوستيا»، 28 اكتبر 2004نويسنده: سرگئي لسكوفدر مسكو دوباره ميتينگهاي مردم معترض بر پا مي?شوند. مدتهاست كه ما از اين ميتينگها نداشتهايم. ولي طي چند روز اخير تظاهرات كارمندان سازمانهاي وابسته به برنامه و بودجه رو بروي خانه دولت، ميتينگ غيررسمي به ياد قربانيان حادثه گروگان گيري «نورد اوست»، مراسم پاي ديوار زندان «ماروسكايا تيشينا» به مناسبت اولين سالگرد حبس اليگارشي مغضوب (ميخاييل خودوركوفسكي) و تظاهرات نسبتاً پرجمعيت مردم در ميدان پوشكين با شعارهاي ضدجنگ، مشاهده شده است. ولي قبل از آن به نظر مي رسيد كه جان و دل ما “زنگ زده” و احساسات انساني را از دست داده است. چندي پيش تظاهرات رسمي به ياد قربانيان بسلان در گذرگاه “واسيليفسكي” در نزديكي كرملين بر اساس دستوراتي كه به سازمانهاي شهري و دانشگاهها ارسال شده بودند، تشكيل شد. ولي در همان روز، در شهر رم ايتاليا تعداد خيلي بيشتر مردم به ياد قربانيان فاجعه بسلان با شمع در دست از تپه كاپيتوليوم تا ساختمان تاريخي كوليزه راهپيمايي كردند. مردم زيادي در پايتختهاي اروپايي ديگر نيز در چنين راهپيمايي?هايي شركت مي كردند. آن?ها كاملاً داوطلبانه و بدون اجبار و فشار از سوي كسي، اين كار را مي كردند.اخيراً گزارش سازمان ملل در باره توسعه بشر را مطالعه كردم كه در آن شاخص توسعه توان انساني ارزيابي مي شد. ما هميشه به سعه صدر خود افتخار كرده و مي گفتيم كه شرايط زندگي ما قابل تحمل نيست ولي ما قلب بزرگي داريم. ما معمولاً به چيزهايي افتخار مي كنيم كه به سختي قابل اندازهگيري هستند. مثلاً، به بهترين نظام آموزشي در جهان افتخار مي كنيم كه متخصصين بيمصرف را تربيت مي كند. واقعاً انسان روس به افسانهسازي علاقه دارد.ولي كارشناسان سازمان ملل توان انساني را با استفاده از روشهاي رياضي ارزيابي كردند. معلوم شد كه روسيه به لحاظ توسعه توان انساني در مقام پنجاه و هفتم جهاني قرار دارد. مقامهاي اول به نروژ، سوئد و استراليا رسيدند. ايالات متحده در مقام هشتم قرار دارد. جمهوري?هاي بالتيك در اين فهرست بالاتر از روسيه قرار گرفتند ولي همه كشورهاي مشترك المنافع از روسيه پايينترند كه همين امر بايد ما را خوشحال كند.مي توان از دست كارشناسان سازمان ملل ناراحت شد و گفت كه تفكر تنگ غربي آنها اجازه نمي دهد زيبايي روح و قلب روسي را درست ارزيابي كنند. آن?ها فقط بلدند در امتداد مرزهاي روسيه توطئهچيني كنند. ولي شايد معيار واقعي اين توان پايين انساني، كنارهگيري ما از مسايل حياتي اجتماعي باشد؟ ما در باره هر مسألهاي مي گوييم: “در هر حال، نمي توان كاري كرد و چيزي به من وابسته نيست”. در حقيقت امر، ما نسبت به ادامه جنگ در چچن و فساد در نظام قضايي كشور بيتفاوت هستيم. ما با كاهش آزاديهاي دمكراتيك و افزايش نفوذ نهادهاي انتظامي سازش كردهايم با اينكه اين روند نه تنها باعث ايجاد نظم بيشتر نشده بلكه موجب رشد فساد مالي گرديده است. ما هر چيزي را كه برايمان ناگوار است، از حدود ذهن خود بيرون مي كنيم. روانشناسان مي دانند كه اين نشانه آگاهي ناپخته و كودكانه است. ما در همين حالت، در خوشبختي كامل گويا در مرداب 70 ساله زندگي كردهايم. آيا آگاهي “بيآلايش و بيدغدغه”، خاصيت ذاتي ماست؟ اگر كارشناسان سازمان ملل به كارنامه ما توجه بيشتري مي كردند، حتي مقام 57 را هم به ما نمي دادند. توان انساني ما فقط در انتظارات و رؤياها تبلور مي يابد ولي در زندگي واقعي چيزي توجه ما را به خود جلب نمي كند.تفنگداران رمان الكساندر دوما كه 20 سال بعد با هم ملاقات كردند، به سختي همديگر را شناختند. تأثير تحولات دشوار زندگي بر اصلاح طلبان آرمان گرايي كه 20 سال پيش روند دگرگون?سازي كشور را شروع كرده بودند، به همين اندازه چشمگير بود. طبيعت سياست روسي طوري است كه هر توفاني در كشورمان به برقراري يك نوع هوا منجر مي?شود. نه تنها جامعه بلكه اصلاحطلبان نسل دوم كه همراه با پوتين به قدرت رسيدند، دچار خستگي مي شوند. در حالي كه نمي توان مقاومت محيط پيرامون را شكست داد، اصلاحطلبان “جوان” براي خود منبع درآمد جستجو مي كنند. اليگارشيها به آن?ها كمك مي كنند. بنا بر اين، مي توان گفت كه در روسيه قشر “بروكراسي اليگارشي” به وجود آمده است. منظورم كارمندان دفتر كرملين هستند كه به رياست هيأتهاي مديره شركتهاي بزرگ كشور منصوب شدهاند. تمركز قدرت باعث ضعف قدرت مي?شود زيرا قدرت بر طيف بسيارنازک انسانهاي برگزيده متكي مي?شود. ولي اين امر ما را ناراحت و نگران نمي كند.اگر در روسيه طبقه متوسط وجود داشت، وضع ما متفاوت بود. در آمريكا طبقه نيرومند متوسط ضامن دمكراسي و استقلال نظام قضايي است. ولي در كشورهايي كه قوه قضاييه ضعيف است، قوه مجريه بيداد مي كند. تنها طبقه متوسط مي تواند رشد اقتصادي را تأمين كند ولي بدون اين طبقه، تجارت حقيقي در كشور شكل نمي گيرد. اليگارشيهاي روسي به كار تجاري نمي پردازند بلكه مسئولين نهادهاي دولتي را “تأمين” مي كنند. جامعه?شناسان مي گويند كه اقتصاد فعال و نهادهاي دمكراتيك زماني به وجود خواهند آمد كه ميزان طبقه متوسط در جمعيت كشور به بيش از 50% برسد. در حال حاضر اين رقم در روسيه برابر 30% است و تا سال 2010 به 40% خواهد رسيد. فعلاً بايد صبر كنيم.نظام دولتي براي حفظ آرامش خود از توسعه تجارت جلوگيري مي كند و بخش تجاري را به وسيله قوانين و فساد مالي عذاب مي دهد و از تأمين سرمايهگذاريها و نوآوري?هاي فني كه باعث رشد اقتصاد كشورهاي ديگر جهان ميشوند، خودداري ميكند. ولي بخش تجاري سعي نمي كند از خود دفاع كند زيرا به اين نظام عادت كرده و منافع سياسي خود را ابراز نميكند. بخش تجاري ما ساكت است.در حقيقت امر، بخش تجاري نمي تواند همراه و همگام اليگارشي باشد. اگر اينطور نبود، بانك “آلفا” سعي نميكرد روزنامه “كمرسانت” را به ورشكستگي بكشاند. اين روزنامه از بخش تجاري دفاع مي كند و متحد همه بانكهاست و در باره بحران بانكي چيزي ننوشته است كه با مطالب نشريات ديگر متفاوت باشد. ولي اليگارشي، قدرت دولتي را متحد خود مي داند و حاضر نيست بخش تجاري را حتي به عنوان همراه خود به حساب آورد.ولي ما نسبت به همه اين مسايل بي تفاوت هستيم. ما در مقام پنجاه و هفتم قرار داريم. شادي ميتينگهايي كه بعد از وقفه طولاني از سر گرفته شدهاند، نشان مي دهند كه ما مي توانيم خود را از مرداب بيرون بكشيم.