نترسيدن از هيچ كس، جز خدا - نترسیدن از هیچ کس، جز خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نترسیدن از هیچ کس، جز خدا - نسخه متنی

قاسم روان‌بخش

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نترسيدن از هيچ كس، جز خدا

شاخصه‌هاي گفتمان امام(ره) و انقلاب

قاسم روان‌بخش

همه شنيده‌ايم كه مقام معظم رهبري، دولت نهم را احياگر راه و گفتمان امام(ره) و انقلاب معرفي فرموده‌اند؛ ولي كم‌تر كسي تاكنون به تحليل اين سخنان حكيمانه نشسته است؛ مخالفان دولت، حمايت خاص از دولت را به ضعف آن تفسير كرده، مي‌گويند چون دولت ضعيف و ناتوان است، رهبري مجبور است با حمايت خاص خود، آن را سر پا نگه دارد! متديّنان و افراد ولايي نيز از باب وجوب اطاعت از رهبري، ممكن است اين سخنان را بپذيرند .طبعاً بر عهده اصحاب رسانه و قلم و صاحب تريبون است كه عمق سخنان معظم‌له را براي مردم روشن كنند.
به‌راستي كدام ويژگي از امام(ره) در رييس جمهور و دولت نهم وجود دارد كه رهبري، او را احياگر گفتمان امام(ره) و انقلاب مي نامند؟

براي پاسخ به اين سؤال، مي‌توان به معيارها و شاخصه‌هاي اصول‌گرايي كه چندي پيش توسط مقام معظم رهبري تبيين شد، مراجعه كرد؛ اين معيارها دقيقاً همان معيارهايي است كه امام راحل (ره) به عنوان اصول انقلاب بر آن تأكيد كرده بودند:“ ايمان و هويت اسلامي و انقلابي، عدالت، ساده‌زيستي و مردمي بودن، حفظ استقلال همه جانبه كشور، تقويت خودباوري و اعتماد به نفس در همه زمينه‌ها، جهاد علمي و حركت به سمت كارهاي بزرگ و روي آوردن به عرصه‌هاي جديد، تثبيت و تعميم آزادي و آزاد انديشي.“ اين شاخصه‌ها كه از مباني انقلاب و اصول‌گرايي است، در كلمات امام(ره) موج مي‌زند. در واقع مي‌توان گفت مقام معظم رهبري كه راه ايشان همان راه امام(ره) است، اين معيارها را از امام(ره) گرفته‌اند و امام(ره) نيز از مكتب ناب اسلام الهام گرفته‌اند.

1) ايمان و هويت اسلامي

امام(ره) در باره اين معيار كه از مهم‌ترين معيارهاي اسلام و انقلاب است، مي‌فرمايند: «همان طوري كه از اول، ايمان مبدأ اين شد كه اين نهضت پيش برود و اجتماع همه شما به واسطه ايماني كه در دلتان بود اسباب اين شد كه همچو قدرت شيطاني را در هم كوبيديد، اين يك عنايتي بود، عنايت خاصي بود از خداي تبارك و تعالي.» (صحيفه نور، ج8‌، ص203) «آن‌كه مقصدمان است، اسلام است. به غير اسلام نبايد فكر كنيم. به غير قوانين اسلام نبايد فكر كنيم. آن چه مقصد بود، اسلام بود؛ آن‌چه مردم خونشان را در راه آن دادند، اسلام بود؛ آن چه مردم جوان‌هايشان را دادند و زن‌ها جوان‌هايشان را دادند و بعد هم اظهار تشكر مي‌كردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اين‌كه بايد اسلام تحقق پيدا بكند.» (صحيفه نور، ج8‌، ص245)

«لكن ملّت بحمداللَّه ايستاد و با اين كه هيچ دستش نبود، قوّت ايمان داشت. يعني يك نهضت اسلامي بود؛ همه با اسم اسلام جلو مي‌رفتند. چون با اسم اسلام بود و با ايمان به خدا بود، بر همه قدرت‌هاي بزرگ، ابرقدرت‌ها غلبه كردند و آن دستگاه بزرگ را فرو ريختند. با دست خالي توپ‌ها و تانك‌ها و همه را شكست دادند و كاخ‌ها را فرو ريختند»(صحيفه نور، ج6، ص641)

مقام معظم رهبري نيز مكرراً بر اين نكته مهم تأكيد كرده‌اند كه ايمان و هويت اسلامي، مهم‌ترين مؤلفه اصول‌گرايي است و بايد همواره بر آن پاي فشرد: «ساخت ظاهريِ جمهوري اسلامي، خيلي كمكي نمي‌كند؛ خيلي اثري نمي بخشد و پسوند “اسلامي” بعد از مجلس شورا: مجلس شوراي اسلامي؛ دولت جمهوري اسلامي، به تنهايي كاري صورت نمي‌دهد. اصل قضيه اين است كه مراقب باشيم آن روح، آن سيرت از دست نرود، فراموش نشود؛ دلمان خوش نباشد به حفظ صورت و قالب. به روح، معنا و سيرت توجه داشته باشيد. اين، اساس قضيه است....

نظام اسلامي، نظام اسلامي است در ظاهر و باطن؛ نه فقط نظام اسلامي در ظاهر. صرف اين كه حالا يك شرايطي در قانون اساسي براي رئيس جمهور و براي رهبر و براي رئيس قوه‌قضائيه و براي شوراي نگهبان و براي كه و كه معين شده؛ و چه و چه، اينها كافي نيست؛ اگرچه اينها لازم است. انحراف در هدف‌ها، در آرمان‌ها، در جهت‌گيري‌ها را بايد مراقبت كرد كه پيش نيايد و اين چيزي است كه ما در طول اين سال‌هاي طولاني - به خصوص بعد از جنگ و بعد از رحلت امام(ره) - درگيرش بوديم؛ جزو درگيري‌هاي اساسي در اين دو دهه‌گذشته، يكي همين بوده. تلاش‌هاي زيادي شده است براي اين كه جمهوري اسلامي را از روح و معناي خودش خارج كنند. تلاش‌هاي زيادي كرده‌اند؛ به شكل‌هاي مختلف؛ چه در زمينه‌هاي سياسي، چه در زمينه‌هاي اخلاقي، چه در زمينه‌هاي اجتماعي؛ از اظهاراتي كه شده و حرف‌هايي كه زده شده. ما يك دوره‌اي را هم مشاهده كرديم كه در مطبوعات ما رسماً، علناً، جدايي و تفكيك دين از سياست را اعلان كردند! اصلاً مسئله‌يكي بودن دين و سياست را كه اساس جمهوري اسلامي و اساس حركت عمومي مردم بود، زير سؤال بردند.»

(سخنراني در دانشگاه علم وصنعت، سال87)

به فضل الهي، اين حركت مرموز كه در زير پوست نظام به تدريج در حال انجام بود، در دولت نهم با آن مقابله شد؛ اسلام‌خواهي به شعار اصلي دولت تبديل گرديد و جهت‌گيري دولت به سمت ارزش‌هاي الهي قرارگرفت؛ تا جايي كه مقام معظم رهبري در جمع هيأت دولت، به دليل تلاش براي توقف آن حركت شوم ضد ديني، از آنها تشكر كردند. ايشان خطاب به اعضاي هيأت دولت فرمودند: «روند غرب‌باوري و غرب‌زدگي را كه متأسفانه داشت در بدنه‌مجموعه‌هاي دولتي نفوذ مي‌كرد، متوقف كرديد؛ اين چيز مهمي است. حالا يك عده‌اي در جامعه، ممكن است به هر دليلي شيفته‌يك تمدني يا يك كشوري باشند؛ اما اين وقتي به بدنه‌مديران انقلاب و مجموعه‌هاي انقلاب نفوذ مي‌كند، چيز خيلي خطرناكي مي‌شود. اين ديده مي‌شد؛ جلويش گرفته شد.گرايش‌هاي سكولاريستي - كه متأسفانه باز داشت در بدنه‌مجموعه‌مديران كشور نفوذ مي‌كرد - جلويش گرفته شد. نظام انقلابي، بر مبناي دين و بر مبناي اسلام و بر مبناي قرآن شكل گرفته و به همين دليل از حمايت ميليوني اين ملّت برخوردار شده و جان‌هايشان را كف دستشان گرفته‌اند و جوان‌هايشان را به ميدان‌هاي خطر فرستاده‌اند؛ آن وقت مسئولان يك چنين نظامي، دم از مفاهيم سكولاريستي بزنند؟! “يكي بر سر شاخ و بن ميبريد”؛ يعني خودشان بنشينند و بنا كنند بنِ اين‌مبنا و قاعده را كلنگ زدن! خيلي چيز خطرناكي بود. الحمدللَّه اينها جلويش گرفته شد.»

(در جمع هيأت دولت، 2/6/87)

پس از برهه‌اي نسبتاً طولاني و با تلاش‌هاي سنگين رهبري و علماي دلسوز، گفتمان غرب‌باوري، جاي خودش را به گفتمان امام(ره) وانقلاب داد. از اين رو معظم له در وصف اين دولت مي‌فرمايند: «خصوصيت و امتياز دوم كه در اين دولت هست، شعار و گفتمان كلي اين دولت است كه منطبق بر شعار و گفتمان امام(ره) و منطبق بر شعارها و گفتمان‌هاي انقلاب است؛ اين خيلي چيز باارزشي است. اين را هيچ كس نمي‌تواند نديده بگيرد. هر دلبسته‌به انقلاب، اين را قدر مي‌داند؛ هر كسي كه پيشرفت كشور را با هدايت انقلاب و با كارگرداني انقلاب تصور مي‌كند، بايد اين را قدر بداند.» (همان)

2) عدالت طلبي

يكي ديگر از شاخصه‌هاي اصول‌گرايي، “عدالت طلبي” است.

امام(ره) در بياناتشان بارها و بارها بر آن تأكيد مي‌ورزيدند. ايشان در اين باره فرمودند:

«خدا مي‌خواهد عدالت در بين مردم اجرا بشود. خدا مي‌خواهد كه به حال اين ضعفا و طبقه سوم يك فكري بشود.»

(صحيفه امام(ره)، ج 4 ، ص 461)

«جمهوري اسلامي معنايش اين است كه عدالت باشد، عدالت اين است كه اين آدمي كه الآن احتياج به من دارد، از خارج آمده الآن، از راه دور آمده، به اين اداره احتياج دارد، زود رسيدگي بشود به احتياج اين. اين طور نباشد كه يك كسي كه آشناي ما هست، جلو كارش را انجام بدهيم، يك كسي كه خير، غريبه هست، عقب تر انجام بدهيم و هكذا، چيزهايي كه شما مي‌دانيد مي‌شد، اين چيزهايي كه مي‌شد، ديگر نگذاريد بشود.»(همان ،ج9، ص21)

مع‌الاسف پس از جنگ و ورود در دهه دوم، به تدريج اين شعار مهم انقلاب رنگ باخت و جاي خود را به شعار توسعه منهاي عدالت داد. ويژه خواري در ميان برخي مسئولان به عرف تبديل شد! رانت مسئوليت، بر فرهنگ عدالت حاكم شد و سازمان برنامه‌ريزي به محل چانه زني وزرا و نمايندگان مجلس براي گرفتن امكانات ويژه براي شهر و ديار خودشان تبديل شده بود. از اين رو برخي شهرها و استان‌ها با جذب امكانات بيش‌تر، رشد زيادي كردند و شهرها واستان‌هايي كه از اين گونه رانت‌ها بي‌بهره بودند، در فقر و محروميت باقي ماندند. در نتيجه، فاصله فقير وغني زياد شد. در يك نگاه مي‌توان آثار اين نوع تفكر را در مقايسه استان‌هاي محرومي مثل سيستان و بلوچستان، ايلام، خراسان جنوبي و شمالي، قم، كردستان و...با برخي استان‌هاي توسعه يافته فهميد! از سوي ديگر در يك استان توسعه يافته نيز شهرهايي كه از رانت يك مسئول مثل رييس جمهور و وزير و...برخوردار بودند، نسبت به ديگر شهرهاي استان، از امكانات بيش‌تر و غير قابل مقايسه اي بهره مند مي‌شدند. برخي مردم شهرهايي مانند عنبر آباد جيرفت، پس از گذشت 26سال از انقلاب، هنوز در”كپر” زندگي مي‌كردند. مع الاسف به رغم فعاليت‌هاي چشمگير دولت نهم، هنوز هم، كم و بيش، آثار آن سياست‌هاي گذشته در اين گونه شهرها به چشم مي‌خورد. اعمال اين نوع سياست‌ها، قطعاً با شعار عدالت طلبي انقلاب در تعارض كامل است. مقام معظم رهبري درباره ضرورت اعمال سياست‌هاي عدالت‌طلبانه در دهه پيش رو فرمودند:

«دهه‌اي كه ما در پيش رو داريم، دهه‌پيشرفت و عدالت است. اين دو شعار، شعار دهه‌آينده است: پيشرفت، عدالت. .. ما مي‌خواهيم در اين دهه، يك پيشرفت جهشيِ همه‌جانبه و يك عدالت‌گستري وسيعِ همه‌جانبه اتفاق بيفتد. خوشبختانه زمينه‌هايش هم فراهم است. در اين دهه، گفتمان مسئولان كشور، بايستي پيشرفت و توسعه باشد؛ پيشرفت و عدالت باشد...اما بدون عدالت، پيشرفت مفهومي ندارد و بدون پيشرفت هم عدالت مفهوم درستي پيدا نمي‌كند؛ بايد هم پيشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهيد الگو بشويد و اين كشور براي كشورهاي اسلامي الگو بشود، بايستي گفتمان حقيقي و هدف والايي كه همه براي او كار مي‌كنند، اين باشد.»

(در جمع هيأت دولت، 2/6/86)

تصميم‌گيري‌ها وبرنامه ريزي‌هاي دولت نهم، به رغم فشارهاي كساني كه از اجراي عدالت آسيب مي‌بينند، بر اجراي عدالت است؛ سفرهاي استاني، مصوبات عدالت‌طلبانه براي توسعه استان‌هاي محروم و روستاها و شهرهاي كوچك؛ تحول بزرگي در كشور رقم زده است. در اين راستا، به تبليغات تخريبي كساني كه عدالت را توزيع فقر و گداپروري! معرفي مي‌كنند، اعتنايي نمي كند.

3. ساده زيستي و پرهيز از اشرافيت

يكي ديگر از شعارهاي امام و انقلاب، ساده‌زيستي و پرهيز از اشرافيت بود كه امام همواره بر آن تأكيد مي‌كرد. امام در اين باره فرمودند:
«در زندگي‌اش وقتي كه انسان مي‌بيند، مي‌بيند كه يك پوستي بوده است- اين طور نقل مي‌كنند- كه شب‌ها اين پوست را مي‌انداختند و خودشان با حضرت فاطمه -سلام الله عليها- رويش مي‌خوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مي‌ريختند براي شترشان و در خوراك هم كسي نمي‌توانست آن طور زندگي بكند.»

(صحيفه امام، ج8، ص231)

وقتي كه در صدر اسلام مأموران را مي‌فرستادند، همان كه سردار بود، همان كه استاندار بود، امام جماعت هم بود؛ يعني اين قدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مي‌شناختند كه به او اقتدا مي‌كردند و با او نماز مي‌خواندند و همان هم جنگ مي‌رفت و مردم هم به او اعتنا مي‌كردند. اگر يك همچو چيزي بشود و ما بتوانيم كه يك دستگاه دولتي‌اي كه دولت اسلامي‌باشد، با مردم باشد. شما الا‌ن الحمدلله تا يك حدودي پيش رفته است اين.»

(همان، ص 236)

مع‌الاسف پس از جنگ، برخي مسئولان، هم خود را گم كردند و هم شعارهاي امام و انقلاب را فراموش كردند!

فرهنگ كاخ‌نشيني با همه لوازمش، بار ديگر به تدريج شكل گرفت، تا جايي كه معظم له در نشست كارگزاران آن روز نظام، ضمن گلايه شديد فرمودند:

«من و شما همان طلبه قبل از انقلابيم؛ شما يكي معلم بوديد، يكي دانشجو بوديد، يكي طلبه بوديد، يكي منبري بوديد، همه‌مان اين جوري بوديم، ما حالا عروسي بگيريم مثل عروسي اشراف! خانه درست كنيم مثل خانه اشراف! حركت كنيم توي خيابان‌ها مثل اشراف؟ مگر اشراف چه بودند؟ فقط او چون ريش خودش را تراشيده بود و ما ريشمان را گذاشتيم، اين فقط كافي است؟» (27/5/70)

اين حركت در ادامه شدت گرفت، تا جايي كه در اواخر دهه دوم، كاخ سعد آباد نيز از حالت موزه خارج شد و در اختيار رئيس جمهور قرار گرفت و خريد هواپيماي 60 ميلياردي سلطان برونئي، در دستور كار واقع شد!

سرانجام، فرهنگ سازي‌هاي مقام معظم رهبري، در دهه سوم در دولت آقاي احمدي‌نژاد نتيجه داد و روحيه ساده زيستي بر دولت و مسئولان سايه افكند؛ معظم له در اين باره فرمودند:

«ساده‌زيستي - بخصوص در خود آقاي رئيس‌جمهور - خوب و برجسته است و چيز باارزشي است؛ در مسئولا‌ن هم - كما بيش؛ يك جايي كم‌تر، يك جايي بيش‌تر - بحمداللَّه هست. ساده‌زيستي چيز بسيار باارزشي است. ما اگر بخواهيم تجمل و اشرافي‌گري و اسراف و زياده‌روي را - كه واقعاً بلاي بزرگي است - از جامعه‌مان ريشه‌كن كنيم، با حرف و گفتن نمي‌شود؛ كه از يك طرف بگوييم و از طرف ديگر مردم نگاه كنند و ببينند عملمان جور ديگر است! بايد عمل كنيم. عمل ما بايستي مؤيد و دليل و شاهد بر حرف‌هاي ما باشد تا اين كه اثر بكند. اين خوشبختانه هست. فاصله‌تان را با طبقات ضعيف كم كرده‌ايد و كم نگه داريد و هر چه كه ممكن است، آن را كم‌تر كنيد.»

4. استكبار ستيزي

يكي ديگر از شاخص‌هاي گفتمان امام و انقلاب، استكبارستيزي است؛ اصلاً ماهيت انقلاب ما را ستيزه با استكبار و عدم كرنش در برابر بيگانگان تشكيل مي‌دهد. انقلاب با شعار مرگ بر شاه، مرگ بر آمريكا، مرگ بر شوروي و مرگ بر.... كار خود را شروع كرد و تاكنون سعي شده همين استراتژي را در مقابله با استكبار حفظ كند. امام راحل نيز در همان روزهاي اول، بر اين نكته مهم تأكيد مي‌فرمودند:

«آمريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. آمريكا براي سيطره سياسي و اقتصادي و فرهنگي و نظامي‌خويش بر جهان زير سلطه، از هيچ جنايتي خودداري نمي‌نمايد. آمريكا، مردم مظلوم جهان را با تبليغات وسيعش كه به وسيله صهيونيسم بين‌الملل سازماندهي مي‌گردد، استثمار مي‌نمايد. آمريكا با ايادي مرموز و خيانتكارش، چنان خون مردم بي‌پناه را مي‌مكد كه گويي در جهان هيچ كس جز او و اقمارش حق حيات ندارند.» (همان، ج13، ص213)

‌«و دنيا اگر خودش را آماده بحران نفت و به هم خوردن همه معادلات اقتصادي و تجاري و صنعتي كرده است، ما هم آماده‌ايم و كمربندها را محكم بسته‌ايم و همه چيز براي عمليات آماده است و حتماً آمريكا بايد به اين نكته برسد كه دخالت نظامي‌در خليج فارس، صرفاً يك آزمايش نيست كه يك دام بزرگ و يك بازي خطرناك است و ما و همه مسلمانان منطقه خليج فارس، حضور نظامي‌ابرقدرت‌ها را نقشه و مقدمه تهاجم و حمله به ممالك اسلامي ‌و كشور جمهوري اسلامي ‌ايران و در ادامه حمايت از صدام تلقي مي‌كنيم. مسلمانان جهان با همراهي نظام جمهوري اسلامي ‌ايران، عزم خود را جزم كنند تا دندان‌هاي آمريكا را در دهانش خرد كنند و نظاره‌گر شكوفايي گل آزادي و توحيد و امامت جهان نبي اكرم باشند.»

(همان، ج30، ص330)

«آمريكا هم هيچ غلطي نمي‌تواند بكند و جوان‌ها هم مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطي نمي‌تواند بكند. بي‌خود صحبت اين‌كه اگر دخالت نظامي‌[كند]، مگر آمريكا مي‌تواند دخالت نظامي‌در اين مملكت بكند؟ امكان برايش ندارد. تمام دنيا توجهشان الا‌ن به اين‌جا است. مگر آمريكا مي‌تواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامي ‌بكند؟ غلط مي‌كند دخالت نظامي ‌بكنند» (ج18،ص106)

مع‌الا‌سف در دهه دوم انقلا‌ب، كساني كه عنان قوه مجريه را در دست گرفتند، بعضاً با هراس از سلا‌ح‌هاي پيشرفته غربي‌ها، معتقد بودند:
بايد از آمريكا ترسيد!

براي نمونه بهزاد نبوي (نايب رئيس مجلس ششم) رسماً مي‌گفت:

«هيچ منطق و عقل سليمي حكم نمي‌كند كه يك كشور جهان سومي‌حتي اگر همه ملّت پشتيبان حكومتش باشند و همه اين ملّت مسلّح- به جنگ نظامي‌با آمريكا، ابرقدرت جهان، بروند. در واقع خدا و تاريخ، سردمداران ملّتي كه آن كشور را به جنگ با ابرقدرت جهان بكشانند، نخواهد بخشيد. اين سخنان را كه مي‌گويم، شايد جبهه بگيرند كه فلا‌ني از آمريكا مي‌ترسد، بله به خاطر كشورم، مردمم و انقلا‌بم از آمريكاي تا بن دندان مسلح مي‌ترسم (اعتماد، 28/7/81، ص سياسي) مسلّم است كه مي‌ترسم! كيست كه از يك آمريكايي تا بن دندان مسلّح كه در عراق خود را چنين نشان داد و هيچ احترامي‌براي استقلا‌ل دولت‌ها قايل نيست، نترسد! بله، من مي‌ترسم، ظاهراً آمريكايي‌ها هر كاري بتوانند مي‌كنند، سازمان ملل متحد يا حتي افكار عمومي ‌غرب هم اهميت ندارند.» (ماهنامه گزارش، 15/3/82، ص14)

آقاي مزروعي، عضو حزب مشاركت هم، بر همين سياست پافشاري كرده، مي‌گويد:

«منابع درآمدي و مشكلا‌ت فراوان اقتصادي نيز اين اجازه را به ما نمي‌دهد و حتي احتمال قطعي حمله نظامي‌هم نبايد به وسوسه روي‌آوردن به اين سياست بازدارندگي نظامي‌دامن بزند، تجربهِ فروپاشي شوروي سابق و اخيراً سقوط رژيم صدام پيش‌روي ماست.» (ياس نو، 2/2/82، ص2)

محسن آرمين، عضو سازمان نامشروع مجاهدين، نيز به جاي ارائه راهبرد «مقاومت در برابر دشمن»، استراتژي «فرار به سوي ذلّت» را توصيه مي‌كند و مي‌گويد:

«ما قدرت گذشته را نداريم و در مقابل، آمريكا قوي‌تر و گستاخ‌تر شده و اگر جايي را نشان كرد، به هر بهانه‌اي حتماً به آن‌جا حمله مي‌كند.»

(كيهان، 4/10/81، ص2)

احمد شيرزاد، عضو حزب مشاركت، نيز در اين‌باره مي‌گويد:

«براي ترسيدن، شعور ترس لا‌زم است. بعضي ممكن است نترسند؛ چون شعور درك خطر را ندارند[!] شواهدي كه در هفته‌هاي اخير از تحليل‌هاي بعضي از تحليل‌گران ديديم، نشان مي‌دهد كه پاره‌اي از آقايان، اصولاً‌اطلا‌ع دقيق و درستي از توان تسليحاتي پيشرفته و سيطره اطلا‌عاتي آمريكا و ديگر كشورها و نقاط واقعي قوّت و ضعف طرف مقابل را ندارند.» (ياس نو، 2/2/82، ص2)

مقام معظم رهبري نيز با تأكيد بر روحيه استكبارستيزي، از مسئولان مي‌خواهند با همين زبان با دشمن سخن بگويند و از دولت نهم به دليل داشتن چنين روحيه اي تقدير مي‌كنند: «روحيه تهاجم در مقابله‌با زورگويان بين‌المللي، يك وقت هست كه زورگويان بين‌المللي مي‌آيند و مي‌گويند كه آقا شما فلان كار را كرده‌ايد و ما رفع و رجوع مي‌كنيم و نه واللَّه، نه باللَّه...؛ ولي يك وقت هست كه تهاجمش، تهاجم زورگويانه است؛ بهترين دفاع در چنين مواقعي هجوم است. زورگويان بين‌المللي، نقاط ضعف زيادي دارند: جنايت مي‌كنند، فساد مي‌كنند، به حقوق بشر تجاوز مي‌كنند، به حقوق ملت‌ها تعدي مي‌كنند، انسان‌ها را لگدمال مي‌كنند و همه‌كارهاي زشت را انجام مي‌دهند؛ آخر هم طلبكار همه‌اند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمي و با حالت طلبكاري، گفته و بيان بشود. اين‌جور نيست كه ما براي تهاجمات سياسي بين‌المللي، بخواهيم پاسخ پيدا كنيم. يك وقتي از بنده -سال‌هاي اوايل- مي‌پرسيدند كه آقا، شما در مقابل اين حرف چه جوابي داريد؟

مي‌گفتم ما جواب نداريم؛ ما ادعا داريم و مدعي اين‌ها هستيم؛ در قضيه‌زن مدعي هستيم؛ در قضيه حقوق بشر مدعي هستيم؛ در قضاياي حقوق اساسي انسان‌ها مدعي هستيم. ما مدعي اين‌ها هستيم؛ ما در مقام پاسخگويي نيستيم. چرا بايد سؤال بكنند تا كسي مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آن‌ها بي‌جا مي‌كنند سؤال و ادعا مي‌كنند. اين روحيه، روحيه خوبي است؛ روحيه‌انقلاب اين است؛ اين است كه حقيقت را روشن و درخشان مي‌كند».

اميدواريم مسئولان كشور با برجسته كردن اين شاخصه‌ها، در جهت حفظ هويت اسلامي ‌انقلاب تلاش كنند، چرا كه امروز همه پيشرفت‌هاي حيرت‌آور ما، در سايه پررنگ شدن شاخصه استكبارستيزي ملّت و دولت ماست.

/ 1