نبض کتاب*
*نشريه «نقطه فروش»، 26 فوريه 2009، نويسنده: ورا شيپونوادر حال حاضر کتاب ناگزير بايد با تلويزيون، راديو، اينترنت، برنامه هاي آموزشي رايانه اي و صنعت تفريح رقابت کند. ناشران و کتابفروشان در اين رقابت شديد به دنبال راه هاي تازه جلب مشتريان هستند. کسي که نبض بازار را حس مي کند، برنده مي شود.ساختار بازار و بازيگران اساسي
در حال حاضر حجم بازار کتاب روسيه معادل 2.5 ميليارد دلار است. اين رقم توسط گئورگي لامين، مدير کل گروه شرکت هاي «تاپ-کنيگا» طي سخناني در نمايشگاه کتاب سن پترزبورگ اعلام شد. به عقيده وي، در ساختار توزيع کتب، کتابفروشي هاي غير وابسته نقش اساسي را بازي مي کنند. کتابفروشي هاي وابسته به شبکه هاي زنجيره اي 20% فروش کتب را بر عهده دارند. 10% به فروشگاه هاي غير تخصصي و کتابخانه ها تعلق دارد، 9% به کيوسک ها و بازارها و نيز فروش کتب از طريق پست. 3% فروش ها توسط کتابفروشي هاي اينترنتي انجام مي شود و 4% به مجاري ديگر فروش.کتابفروشي يکي از بخش هاي آينده دار تجارت در شبکه اينترنت محسوب مي شود. ولي اين بخش خيلي آهسته توسعه مي يابد. حتي در ايالات متحده که از بيشترين گسترش اينترنت برخوردار است و 50% خانواده هاي اين کشور صاحب کامپيوتر خانگي هستند، حد اکثر 10% کتابها از طريق اينترنت فروخته مي شود. بازيگران بازار معتقدند که سهم تجارت از طريق اينترنت در روسيه نيز توسعه خواهد يافت ولي جاي کتابفروشي هاي معمولي را نخواهد گرفت.از نظر حرفه اي، ترکيب شرکت کنندگان اين بازار به صورت ذيل است: 35-30 هزار نويسنده (ارقام تخميني) براي 2500 بنگاه انتشارات اشتغال تأمين مي کنند. کتابهايي که توسط اين بنگاه ها منتشر مي شوند، از دست 10 شرکت بزرگ توزيع کننده و 10 شرکت عمده فروش بزرگ (که ميانگين عناوين کتابهاي آنها برابر 10 الي 100 هزار عنوان است) و نيز 500 شرکت نه چندان بزرگ عمده فروش (تا 20 هزار عنوان کتاب) مي گذرند. بعد از آن اين کتابها وارد 1500 کتابفروشي متعلق به شرکتهاي زنجيره اي و 1500 کتابفروشي غير وابسته مي شوند و نيز در بخشهاي کتابفروشي فروشگاه هاي بزرگ و 10 بازار بزرگ کتاب عرضه مي شوند.در زمينه کتاب فروشي همگرايي افقي (ايجاد شبکه هاي کتابفروشي) مشاهده مي شود که گاهي با همگرايي عمودي (متحد شدن چاپخانه، بنگاه انتشارات و کتابفروشي) تکميل مي شود. در ميان رهبران بازار نشر کتب در روسيه از شرکت هاي «اکسمو»، «آ اس ت»، «پروسوشنيه»، «دروفا»، «فلامينکو»، «اولما پرس» نام مي برند. 10 بنگاه بزرگ انتشارات از نظر شمارگان کتابهاي منتشر شده 34% بازار را به خود اختصاص داده اند. به لحاظ مالي، بيش از نيمي از بازار به آنها تعلق دارد.مسکو و سن پترزبورگ سهم اساسي کل بازار کتاب را کنترل مي کنند. طبق آمار، در حال حاضر 80% کتابها در مسکو منتشر مي شود و 10% در سن پترزبورگ در حالي که 10 درصد باقي مانده نصيب مابقي مناطق روسيه مي شود. بخش کتابفروشي در بسياري از مناطق روسيه در تنگنا قرار دارد. به عبارت دقيق تر، در مناطقي با جمعيت زير 100 هزار نفر مشکل بتوان يک کتابفروشي پيدا کرد که حد اقل 5 هزار عنوان کتاب داشته باشد.کتابفروشي ها اکثراً در زيرزمين يا در نقاط دورافتاده شهر قرار مي گيرند زيرا صاحبان آنها قادر نيستند حق اجاره قسمتهاي مرکزي شهر را بپردازند. کارشناسان در ميان توسعه يافته ترين بازارهاي منطقه اي کتاب از نووسيبيرسک، يکاترينبورگ و چليابينسک نام مي برند که آنجا رقابت نسبتاً شديدي در بازار کتاب مشاهده مي شود. عمدتاً شرکتهاي محلي و نيز شبکه هاي بزرگ فدرالي چون «تاپ کنيگا» و «بوکوا» (اين شبکه به گروه AST تعلق دارد) بازارهاي محلي را بين خود تقسيم مي کنند. 60% کتابها از طرف شرکتهاي عمده فروشي وارد مغازه هاي کتابفروشي مي شود و 40% به صورت مستقيم از انتشارات خريده مي شود.بزرگترين شبکه هاي کتابفروشي روسيه به قرار ذيل هستند:- تاپ-کنيگا - 500 مغازه، گردش بازرگاني کلي 250 ميليون دلار- «بوکوا» و «Ot A do Ya» (متعلق به گروه AST) - بيش از 260 مغازه، 70 ميليون دلار.- «نووي کنيژني» و «بوکوويد» (متعلق به «اکسمو») - حدود 100 مغازه، 65 ميليون دلار.- «بيبليو سفرا» (گروه Infra-M) - 70 مغازه، 35 ميليون دلار،- «بوکبري» - 13 مغازه، 20 ميليون دلار،- «ميرس» (شهر خاباروفسک) - 36 مغازه، 18 ميليون دلار،- «سنارک» (وابسته به انتشارات «آزبوکاي» سن پترزبورگ) - 25 مغازه، 7 ميليون دلار و تعدادي از شبکه هاي منطقه اي. اين ارقام متعلق به اواسط سال 2008 است.گرايش ها: ادغام
گرايش ادغام بنگاه هاي انتشارات و شبکه هاي کتابفروشي مشاهده مي شود. انتشارات «اکسمو» بر اساس انبارهاي منطقه اي، شبکه توزيع کتابهاي خود را برقرار مي کند. انتشارات «اونيکس» سهام کنترل کننده تعدادي از شرکتهاي مهم شهرهاي پياتيگورسک، يکاترينبورگ، نووسيبيرسک و تومن را خريده است. بعضي انتشارات منطقه اي توسط شرکتهاي بزرگ خريده شده يا براي خرده فروشي کتب بازسازي شدند.شبکه کتابفروشي «نووي کنيژني» مسکو و «بوگوويد» سن پترزبورگ تشکيل شبکه واحد خود را اعلام کرده اند. سهام کنترل کننده هر دو شرکت مذکور انتشارات «اکسمو» تعلق دارد. اين شرکت همچنين در اتحاديه جديد سهم اساسي را در دست خود حفظ خواهد کرد. مابقي سهام بين صاحبان شبکه ها تقسيم شده است. از بيانيه اين شرکت بر مي آيد که سيستم مالي و خريدها به صورت متمرکز اداره شده و مراکز خريد کتابها در مسکو و سن پترزبورگ مستقر خواهند شد. هدف ادغام، ايجاد شبکه بزرگ فدرال کتابفروشي است که به گسترش فعاليت خود در مناطق کشور بپردازد. شهرهاي بخش اروپايي روسيه با جمعيت بالاي 100 هزار نفر، هدف اين توسعه طلبي اعلام شده اند. اين دو شبکه هر دو پايتخت روسيه را تحت پوشش خود قرار داده اند و حالا نوبت توسعه منطقه اي رسيده است. شرکت متحد در صدد است 5% بازار روسيه را به خود اختصاص دهد و ظرف 5 سال آينده به شرکت «تاپ - کنيگا»، دارنده مقام اول، برسد.اهميت انتشارات بزرگي که نشر ملي گسترده کتب، توسعه مارکهاي تجاري ملي و شکل دهي تقاضاي مصرفي را تعيين مي کنند، نبايد دست کم گرفته شود ولي نقش انتشارات کوچک هم بايد در نظر گرفته شود. شرکت هاي کوچک اسامي نويسندگان جديد را کشف مي کنند و موجبات توسعه انواع جديد ادبيات را فراهم مي کنند. آنها با انعطاف بيشتري به تغييرات در تقاضاي خوانندگان واکنش از خود نشان مي دهند و به معني واقعي کلمه «آزمايشگاه نشر کتب» هستند. بازار کتاب اصولاً به گونه اي تنظيم شده است که امکان تمرکز بيش از حد سرمايه انتشاراتي و کتابفروشي را نمي دهد. نمونه کشورهاي غرب اين واقعيت را به خوبي نشان مي دهد. ده بنگاه انتشارات بزرگ کشورهاي اروپايي حدود 40% بازار را به خود اختصاص داده اند ولي هرگز نمي توانند 60% باقي مانده را بگيرند زيرا «نويسنده»، محصولي است که تمام اين فعاليت بر آن استوار است و نمي تواند انحصاري شود. ظهور نويسندگان جديد و مترقي، اکثراً لياقت بنگاه هاي کوچک انتشارات است که آنها را پيدا کرده و با ريسک زيادي آثار آنها را منتشر کردند. ولي بنگاه هاي بزرگ تقريباً هيچ وقت خطر نمي کنند. آنها گردش بزرگ بازرگاني و هزينه هاي کلاني دارند و به شمارگان بزرگي نيازمند هستند. آنها مراقب موفقيتهاي بنگاه هاي کوچک هستند و اگر ببينند که يک نويسنده در جدول محبوبيت خوانندگان به مقام قابل توجهي ارتقا يافته است، اين نويسنده را مي خرند و تا زماني که کتابهاي او مورد تقاضا قرار گيرند، از او بهره مي گيرند.در روسيه نيز بعضي انتشاراتي هاي کوچکي وجود دارند که قسمتي از بازار را به خود اختصاص داده اند. براي مثال، بنگاه «کاراپوز» 15 سال است که ادبيات آموزشي را براي کودکان منتشر مي کند. سرگئي ساووشکين و آناتولي بارتکوفسکي موسسين اين بنگاه، همانند بسياري از بازيگران ديگر بازار کار خود را با عمده فروشي کتب شروع کرده بودند. در آن زمان مي شد همه انواع کتابها را چاپ کرد. قسمت ادبيات مخصوص کودکان کاملاً آزاد بود. اين بنگاه به انتشار کتابهاي کوچک رنگين نه چندان گران پرداخت که مورد تقاضاي فراواني قرار گرفتند. سرمايه گذاري هاي چندان زيادي لازم نبود. در آن سالها بهره دهي کار انتشاراتي بالاتر بود زيرا هزينه هاي جانبي کمتر و سرعت گردش پول بالاتر بود.به گفته آناتولي بارتکوفسکي، در طول سالهاي فعاليت «کاراپوز» اوضاع بازار تغيير کرده است: «در حالي که 15 سال قبل تقاضا بسيار بالا بود، اکنون ازدياد ادبيات مشاهده مي شود. ولي علت بروز اوضاع بحراني در اين بخش تنها ظهور تعداد فراوان بنگاه هاي جديد انتشارات نيست بلکه بي تعادلي داخلي است. در اروپا 30% قيمت کتاب به شرکت عمده فروشي مي رسد، 30 درصد به مغازه کتابفروشي و بقيه به ناشر. با توجه به اينکه قيمت کتاب در اروپا 3 برابر بيشتر است، ناشر هم پول خوبي دريافت مي کند. ولي در روسيه هزينه هاي خدمات چاپخانه، حمل و نقل، کاغذ و غيره، هزينه هاي اروپايي است ولي امکان افزايش قيمت وجود ندارد زيرا در اين صورت مشتري پيدا نمي شود. يک دور باطل ايجاد مي شود که باعث خروج شرکتهاي زيادي از اين بازار مي شود. اين فعاليت سودآوري خود را از دست مي دهد».سرگئي ساوشکين مي افزايد: «در توليد کتاب مفهوم «حد اقل شمارگان» وجود دارد که به معني شمارگاني است که مي تواند مقرون به صرفه باشد. مي توان تيراژ زير 3 هزار را هم منتشر کرد ولي در اين صورت بهاي تمام شده هر کتاب سرسام آور مي شود. اگر شما به جاي 3 هزار کتاب، دو هزار چاپ کنيد، قيمت کتاب 1.5 برابر بيشتر مي شود، اگر فقط يک هزار نسخه چاپ شود، قيمت 3-2 برابر بالا مي رود. توليد کتب بين بازيگران اساسي تقسيم شده است و حدود ده بنگاه 70-60% بازار را به خود اختصاص داده اند. آنها هستند که ميتوانند از روي حجم بزرگ و نويسندگان معروف درآمد خوبي به دست آورند. بعضي متون براي کودکان ميتوانند هر سال چاپ شوند و هميشه به فروش برسند. اين ها آثار شناخته شده مخصوص کودکان هستند. بعضي بنگاه ها فقط آثار ادبيات کلاسيک را با شمارگان بزرگ منتشر مي کنند زيرا اين نوع آثار هميشه مورد تقاضا قرار مي گيرند. ما تا زماني مي گفتيم که اين آثار براي ما جالب نيستند ولي الآن مجبور مي شويم کتابهاي کلاسيک را هم تجديد چاپ کنيم زيرا اين کتابها از نظر مالي بيشتر مقرون به صرفه هستند تا آثار جديد».ناشران خاطرنشان مي کنند که با وجود همه مشکلات، در طول سالهاي زيادي صاحب خوانندگان خود شده اند. بعضي «مادران روشنفکر» در کتابفروشي ها کتابهاي فقط انتشارات «کاراپوز» را جستجو مي کنند که در مجموع کمتر اتفاق مي افتد که خواننده نه کتاب مشخص بلکه محصول انتشارات مشخص را بخواهد. کتاب هاي اين انتشارات همچنين از طريق اينترنت خوب به فروش مي رود. والديني که با امکانات رايانه اي آشنا هستند و با والدين ديگر در تماس هستند، سفارش اين کتابها را مي دهند. فقط جاي تأسف است که اين اطلاعات کمتر به مناطق ديگر کشور مي رسد.طبق برآوردهاي بعضي کارشناسان، در شرايط بحران، در بخش اطلاعات و تفريحات، تنها پايگاه هاي اطلاع رساني در اينترنت، راديوها و بعضي انتشاراتي ها وضعيت خوبي دارند. ولي وضعيت بنگاه هاي انتشارات کمي عجيب است. بسياري از بازيگران بازار معتقدند که مردم به اندازه گذشته کتاب مي خرند. ولي قيمت محصولات چاپي هر روز رشد مي کند. طبق پيشبيني هاي کارشناسان، در ماه هاي آينده قيمت خرده فروشي کتاب در روسيه ميتواند به 20 دلار برسد که برابر سطح آمريکايي است. ولي دستمزد شهروند عادي روسيه به دستمزد شهروند آمريکا نمي رسد. معلوم است که ناشراني که قيمتها را تا اين حد بالا ببرند، با کاهش فروش ها روبرو خواهند شد. ولي آنها در شرايط ادامه رشد قيمت کاغذ چاره ديگري ندارند.کارشناسان با استناد به تجربه کشورهاي توسعه يافته خاطرنشان مي کنند که در روسيه در کنار کتابفروشي هاي زنجيره اي و بخش هاي کتابفروشي فروشگاه هاي بزرگ و نيز تجارت کتاب از طريق اينترنت، همچنين باشگاه هاي کتاب نيز توسعه خواهند يافت که تعداد آنها فعلاً در کشورمان کم است. چند سال است که شرکت «بوکوويد» در اين قسمت بازار فعاليت مي کند. اين شبکه در سه قالب فعاليت مي کند: کتابفروشي (با مساحت 100 الي 400 متر)، سوپر مارکت کتابفروشي (بيش از 400 متر مربع) و باشگاه کتاب (مغازه با کافه و صحنه کوچک). توسعه طرح هاي گوناگوني که اين سوپرمارکت ها را به مراکز واقعي فرهنگ و گذراندن اوقات فراغت تبديل مي کنند، از ويژگي هاي فعاليت شرکت است. برنامه هاي روشنگرانه، مسابقه هاي فکري و غيره برگزار مي شوند.دنيس کوتوف مدير کل و يکي از موسسين اين شبکه معتقد است که تلويزيون و اينترنت، رقيبان اساسي تجارت کتاب هستند زيرا ساده ترين دسترسي به اطلاعات را فراهم مي کنند. بخش کتاب به منظور رقابت با اين دو رسانه بايد اذهان مصرف کنندگان را به گونه اي تغيير دهد که کتاب به عنوان کانال مدرن در حال توسعه سريع تلقي شود که با اينترنت رقابت نمي کند. کوتوف مي گويد: «مشتريان ما دوست دارند انواع مختلف تغذيه فکري را تجربه کنند. ماهي حدود 500 هزار نفر به کتابفروشي هاي ما سر مي زنند و در داخل آنها 30-20 دقيقه مي گذرانند. ولي تنها 30-20% اين وقت صرف انتظار کتب مي شود. 70% باقي مانده وقت را چکار کنيم؟ ما براي مشتريان خود امکان استراحت در کافه و گفتگو با نويسنده، گوش کردن سخنراني علمي يا تماشاي فيلم را فراهم کرديم. انسان دوست دارد با پول خود هم کتاب خوبي دريافت کند و هم امکان استراحت و تفريح و نيز سطح فکري خود را بالا ببرد. اين وضع شبيه به خريد همه مواد خوراکي مورد نياز هفتگي از يک جا به قيمت پايين است».درحال حاضر فناوري هاي مدرن و کيفيت ارائه خدمات به خريداران از اهميت اساسي برخوردار مي شود. همچنين بايد محيط مناسب فکري را ايجاد کرد که امکان انتخاب درست کتاب ها از ميان انبوه کتاب هاي ديگر را بدهد. به همين منظور در همه کتابفروشي ها ترمينال رايانه اي براي جستجوي کتاب ها نصب شده اند. در زمان اخير ادبيات زيادي روي سي-دي منتشر مي شود و بعضي موسسات آموزشي حتي پيشنهاد کرده اند کتب درسي روي سي-دي منتشر شوند». بازار روسي کتاب از حد مهم 100 هزار عنوان گذشته است. مشکل بتوان از اين تنوع گسترده سر در آورد ولي سعي کنيم اين کار را بکنيم.طي مدت زيادي داستان هاي پليسي را لکوموتيو نشر خصوصي کتب در روسيه محسوب مي کردند. اوايل سالهاي 1990 موج اول علاقه به اين گونه کتابها مشاهده شده بود. در آن زمان نويسندگان خارجي اين نوع ادبيات مورد تقاضاي خاصي قرار گرفته بودند. تا سال 1995 نويسندگان داستان هاي پليسي داخلي ميدان را بر نويسندگان خارجي تنگ کردند. بعد از آن سه نويسنده زن - مارينينا، اوستينوا و دونتسوا - که آثار آنها با شمارگان چند ميليوني منتشر مي شد، «واردات» کتاب را برابر صفر کردند. البته نمي توان کفت که داستان هاي پليسي خارجي خوانندگان خود را کاملاً از دست داده باشند. ولي اگر موفقيت بزرگ کتاب هاي Dan Brown ناديده گرفته شود، طبق برآوردهاي گروه انتشاراتي AST، داستان هاي پليسي خارجي حد اکثر 20% عناوين کتابها را تشکيل مي دهند.اواسط سال هاي 1990 روزنامه ها و مجلات ادعا مي کردند که فرهنگ در روسيه مرده است. ولي کارشناسان خاطرنشان مي کنند که همزمان با توسعه بي رويه «فرهنگ عمومي»، رشد نشر و توزيع آثار ادبيات جدي نيز مشاهده مي شد. آثار کورتاسار، بورخس و نويسندگان ديگر آمريکاي لاتين مورد تقاضاي فزاينده اي قرار گرفتند. اوايل سالهاي 1990 کتابهاي فرويد محبوبيت پيدا کردند. در حالي که نوشته هاي لئو گوميلف در زمينه تاريخ و قوم شناسي در گذشته به صورت دست نويس پخش مي شدند، در سالهاي 1990 انتشار رسمي مجموعه آثار اين انديشمند شروع شد. سپس نوبت فلاسفه اي چون فرانک، کرکيگور و ديگران رسيد.بيست و يکمين نمايشگاه کتاب مسکو که اوايل سپتامبر سال 2008 برگزار شد، منعکس کننده گرايشات جديد در توسعه بازار کتاب روسيه گرديد. معمولاً آنچه که در نمايشگاه معرفي مي شود، سپس به کتابفروشي ها و خانه هاي مردم راه پيدا مي کند. جو نمايشگاه، جو شکوه دولت بزرگ به رسم بيزانسي بود. حتي عکس هاي استالين ديده مي شد. آثار جديد از سري داستان هاي علمي - تخيلي (science fiction) که بسياري از آنها جنبه قوي اجتماعي و علمي داشتند، توجه خوانندگان را به خود جلب کردند. جاي خوشحالي است که داستان ها درباره زندگي ستاره هاي سينما و موسيقي جاي خود را به شرح حال مبسوط ارتشيان بزرگ روسي چون سووروف، کوتوزوف و ژوکوف دادند. خاطرات ژنرالهاي جنگهاي دوم هم در مقامهاي مهمي قرار گرفتند. در ادبيات براي کودکان کتابهاي زمان شوروي که حالت تربيتي آشکاري دارند، ميدان را بر هاري پوتر و داستانهاي "سبک» کودکانه تنگ کردند. گرايش عمومي اين است که کتابهاي سبک براي خنده و تفريح کمتر و ادبيات سنگين با مضامين وطنپرستانه بيشتر مي شوند.ولي کارشناسان به يک جنبه مهم ديگر مسأله اشاره مي کنند که عمدتاً براي ادبيات روس، ادبياتي که بر اساس مجلات «کلفت» ادبي توسعه يافته است، اهميت دارد.چندي پيش بازديد کنندگان نمايشگاه «کتاب روسيه - 2009» از سيماي حزن آور اين نمايشگاه تعجب کردند. آثار نويسندگان واقعي کم است و ادبيات با کيفيت بالا تقريباً مشاهده نمي شود. به هر غرفه اي که نگاه کنيد، سرگذشت به اصطلاح ستاره هاي بازار موسيقي و سينما را مشاهده مي کنيد. همين امر که اين «ستاره ها» جاي نويسندگان واقعي را مي گيرند، بسيار گويا است. اين موضوع مورد توجه زيادي قرار گرفته است. ولي در باره انحطاط مجلات ادبي که به ظاهر بايد با گسترش ادبيات کيفيت پايين مقابله کنند، کمتر چيزي گفته مي شود. عده اي هنوز ادعا مي کنند که مجلات ادبي هنوز سطح بالاي متون ادبي را حفظ مي کنند. ولي تنها کساني اين را مي گويند که خودشان در مجلات ادبي کار مي کنند يا پانزده سال است که اين مجلات را نمي خوانند. به نظر مي آيد که اين مراکز ادبي معتبر سابق به بازتوليد متون بي بو و بي خاصيتي پرداخته اند که يک نوع نثر ادبي درجه متوسط با طعم واقع گرايي سوسياليستي را منتشر مي کنند. متوني که درج مي شوند، مي توانستند در سال هاي 1970 يا 1980، يا 2000 نوشته شده باشند. کارشناسان خاطرنشان مي کنند که اگر ادبيات روسي از روي مجلات ادبي سنجيده شود، در ادبيات روسي پديده پست مدرن وجود نداشت. الآن درباره غروب و افول پست مدرن صحبت مي کنند ولي آنچه که جاي آن را مي گيرد نيز حتماً ناديده گرفته خواهد شد. ادعا مي شود که وضعيت اسفناک مجلات ادبي ناشي از فقدان حمايت از آنها است. واقعاً اکثر اين مجلات سودآور نيستند و از محل حمايت بيروني و از جمله دولتي به حيات خود ادامه مي دهند. همين امر که مجلات هنوز وجود دارند، نشان مي دهد که آنها يارانه دريافت مي کنند. مشکل اين نشريات آن است که آنها قادر نيستند محصول مورد تقاضاي خوانندگان را عرضه کنند. بنا بر اين، حمايت مالي بيشتر باعث سالم سازي اوضاع در ادبيات روسيه نخواهد شد.يک مشکل مهم اين مجلات، کمبود نيروي متخصص است. کسي اسم رئيس بخش نقد ادبي مجلات ادبي را نمي داند. يک نويسنده با استعداد چطور مي تواند اثر خود را تسليم اشخاص تصادفي بکند که در برابر ادبيات هيچ لياقتي ندارند. ولي در زمان خود کارکنان مجلات ادبي جلوي درب ورودي خانه نويسنده کشيک مي دادند تا اوراق دست نويس داستان جديد را دريافت کنند. تصادفي نيست که همه شخصيت هاي مهم ادبي سالهاي 1990 و 2000 خارج از مجلات ادبي شناخته شدند. بنا بر اين ادبيات واقعي مي تواند فقط در فاصله کمي بين ادبيات عمومي و نثر مجلات ادبي توسعه يابد. همين امر باعث مي شود که جايزه ادبي «بوکر» که قبلاً فقط نصيب نويسندگان مجلات ادبي مي شد، به ميخاييل يلزاروف نويسنده اي که هيچ وقت آثار خود را به اين مجلات نداده و تنها از حمايت انتشارات «آد مارگينم» برخودار است، اعطا شود. در مجموع، بحران مجلات معتبر و باسابقه ادبي گوشه اي از وضعيت ادبيات امروزي روسيه را منعکس مي کند.