ايرانيان و زبان و ادبيات فارسي در داغستان - ایرانیان و زبان و ادبيات فارسي در داغستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ایرانیان و زبان و ادبيات فارسي در داغستان - نسخه متنی

نویسنده: پات مت علیبیکوا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايرانيان و زبان و ادبيات فارسي در داغستان

نويسنده:پ.م.عليبيکوا

منبع: دنياي ايراني و جنوب روسيه

داغستان در عرض سده هاي زيادي در منطقه نفوذ فرهنگ شرق قرار داشت. فرهنگ داغستان در شرايط پيچيده فرهنگ عربي، فارسي و تركي زبان توسعه مي يافت. همكاري شديد سياسي و اجتماعي - فرهنگي در منطقه، تأثير متقابل و غني سازي متقابل دو فرهنگ، موضوعاتي هستند كه هميشه با علاقه مورد تحقيق قرار خواهند گرفت.

در گزارش رئيس جمهور ايران، در كنگره ملي ايرانيان (تهران-2003) آمده بود: “ايران، كشوري گشوده براي گفتگوي فرهنگها. ايران شناسي- پنجره اي باز براي شنيدن، دانستن و گفتگو. اين پنجره بايد در مقابل جهانيان بازتر شود”.

مشخص و آشكار است كه روابط تاريخي داغستان و ايران ريشه در عمق تاريخ دارد. تاريخ چند قرني، با شروع از قرن سوم، از زمان حكومت ساسانيان تا لشگركشي هاي نادرشاه (1747-1730)، گوياي آن است كه داغستان هميشه موضوع مطرح شده در نقشه هاي استراتژيكي سياست ايران بوده است. داغستان جنوبي و بويژه دربند Derbend بيش از ديگر مناطق، تحت نفوذ ايران قرار داشت. شاهان ايران با هدف تحكيم مواضع خود، حاكمان دربند و اراضي همجوار را منصوب مي كردند، تعداد زيادي از خانواده هاي ايراني را براي سكونت در داغستان جنوبي به آنجا اعزام مي كردند.

سياست اسكان دادن ايراني ها در اراضي تحت تصرف ايران و تبعيد ساكنان محلي به ايران، با وجود تراژيك بودن آن، نكات مثبتي هم داشت. جابجايي اقوام، موجب جابجايي فرهنگها: يعني زبان، ادبيات، آداب و رسوم، سنن، طرز زندگي و غيره نيز مي شد. در واقع تأثير متقابل و غني سازي متقابل فرهنگي صورت مي گرفت. روابط بازرگاني عامل قوي و مشوق توسعه و تكامل روابط فرهنگي و همگرايي فرهنگي اقوام مختلف، بود. گسترش و رواج زبان فارسي در داغستان، باعث گسترش روابط بازرگاني مردم داغستان با ايران شد. دربند چهار راه تلاقي راههاي تجاري شد كه به ايران و ديگر كشورهاي شرقي منتهي مي شدند. در داغستان، از جمله در قيزليار، در قرن 18 محل سكونت تجار ايراني وجود داشت.

متابق اسناد موجود در آرشيو مركزي دولت جمهوري داغستان، ايراني ها در عرصه تجارت خيلي فعال بودند و از تجارت خانه ها و مغازه هاي شخصي برخوردار بودند و آداب و رسوم خود را رعايت مي كردند و مراسم مذهبي شهادت امام حسن و امام حسين (ع) (امامان شيعه) را برگزار نموده و نوروز و ديگر اعياد را جشن مي گرفتند.

ساكنان قاضي كوموخ شمخال Qazikumukh shamkhal شركت فعالي در تجارت ترانزيتي داشتند. اهالي قاضي كوموخ شمخال به ايران مي رفتند، در بازارهاي ايران، ابريشم و محصولات ابريشمي خريداري مي كردند و آنها را در ترك Terek، آستاراخان ، كاباردا و كريمه مي فروختند. تاجران ايراني به دربند، آستاراخان و ديگر شهرهاي روسيه مي آمدند، اجناس خود را كه شامل رنگهاي طبيعي، نقره، فرش، عطريات و غيره بود در آنجا به فروش مي رساندند. كل مناسبات تجاري، كاري و ديپلماتيك دربند تا اواسط قرن 19، ترجيحاً به زبان فارسي انجام مي شد.

تأثير ايران در فرهنگ مادي و معنوي ملل داغستان مختلف الجوانب بوده و به همين جهت از بقيه متمايز مي شد. نتايج تحقيقات باستان شناسي يادبودهاي سرلوحه اي كه تا عصر حاضر حفظ شده اند گواه اهميت و نقش زبان فارسي و تأثير ايران قرون وسطي بر فرهنگ اقوام داغستان است.

به موازات رواج اسلام در داغستان، فرهنگ كتابت شرق نيز بطور گسترده تري در داغستان رواج يافت. توجه زيادي به آموزش ابتدايي مي شد. مكتب خانه ها تقريباً در تمام محلات مسكوني وجود داشتند و در محلات بزرگتر، مدرسه داير بود. بنا به منابع شفاهي - داستاني، مدرسه ها در داغستان و از جمله در تساخور Tsakhurحتي در قرن يازده نيز وجود داشتند. محلات مسكوني مانند آشتي Ashti، ايتساري Itsari، آختي Akhti، كوباچي Kubachi، كوموخ Kumukh، خونزاخ Khunzakh، اوبودا Oboda،سوگراتل Sogratl، و غيره، مراكز فرهنگي - مذهبي به حساب مي آمدند كه محل تمركز انديشه هاي آموزشي و علمي بود. دانشمندان داغستاني، از مدارس خاص خود برخوردار بودند كه شاگردان از سراسر كشور براي تحصيل به آنجا مي آمدند. توسعه و تكامل سنن دست نوشته شرقي و شكل گيري ادبيات به زبانهاي بومي با نام دانشمنداني همچون شبان از اوبودا، (وفات به سال 1667)، محمد از كودوتليا (وفات. سال 1717)، دبير -قاضي از خونزاخ (وفات به سال 1817)، سعيد از آركان (وفات، 1834) حسن القديري (وفات 1910)، ابوصوفيان آقايف (وفات به سال 1931) و تعداد كثير ديگري از دانشمندان در ارتباط است.

كتب دست نوشته فارسي در داغستان رواج گسترده اي داشت. توصيف و تعريف از كتابهاي شخصي ، كلكسيون هاي كتب مساجد دست نوشته هاي فارسي انستيتوي تاريخ، باستان شناسي، قوم شناسي مركز علمي داغستان كه از گوشه و كنار داغستان جمع آوري شده، گواه اين امر است. كلكسيون كتب شامل نمونه هاي عالي كتابت فارسي، مانند اشعار حافظ، سعدي، نظامي، جامي، كمال خجندي و ديگران بود.

مجموعه دست نوشته هاي فارسي كه در بنياد آرشيوي نگهداري مي شود، منحصر بفرد و به لحاظ تنوع موضوعات از بقيه متمايز مي گردد. در آنجا آثاري در موضوعات زبان شناسي، منطق، شعر و شاعري، طب، تصوف، فقه، مراسم مذهبي، اخلاق، ادبيات قرآني، قرآن (با ترجمه زير هر خط به زبان فارسي) و غيره وجود دارد. به ديگر سخن، تمام سبك ادبي فارسي قرون وسطي معرفي شده است. آنها دوره اي از قرن 14 تا اوايل قرن 20 را در بر مي گيرند. بيشتر دستنوشته ها به قرن 18-17 تعلق دارد. يادداشتهاي حاشيه اي موجود گوياي رواج كتب فارسي در داغستان است. آنها مواد ارزنده اي به حساب مي آيند.

منطقه مكاتبات، حفظ و تهيه دستنوشته ها به حد كافي وسيع است:

داغستان (دربند، آختي، اوبرا، كوموخ، كارا، چوكنا، آكوشا، القدر، تسوروگ‌، كوباچي، خونزاخ)، آذربايجان، تاتارستان، آسياي ميانه و ايران.
لازم به ذكر است كه تعداد زيادي از علماي داغستان به زبان عربي، تركي و فارسي مسلط بودند. بايد گفت تسلط آنها تا حدي خوب بود كه مي توانستند مقالات خود را به زبان فارسي نوشته، به اين زبان مكاتبه كرده و آثار فارسي زبان را ترجمه كنند. نياز به يادگيري زبان فارسي، به حد زيادي با علاقه و تمايل آنها به تكميل دانش و معلومات شخصي در ارتباط بود. دانشمندان داغستاني براي ادامه تحصيل به كشورهاي عربي و ايران مي رفتند.

در آثار كتاب شناسي دانشمندان داغستاني قرن 19، اوايل قرن 20، حسن القادري، علي كابايف، نظير دورگلي Durgeli. اسامي علماي معروف و نه چندان مشهور داغستاني كه از قرن 16 تا اوايل قرن 20، آثاري نوشتند كه به زبان فارسي هم بودند، ذكر شده است که اسامي چندي را در اينجا مي آوريم: دمادان Damadan پسر يعقوب، از مگب Megeb (وفات به سال 1724) عبدالله علي ابن محمد حسين البورجندي، دانشمند بزرگ، نويسنده آثاري در رشته علوم طبيعي كه از آن جمله مي توان از “تفسير “مقدمه الغ بيك” نام برد كه از فارسي به عربي ترجمه شده است.

عالمان نه چندان مشهور قرن 18، محمدشفي از خونزاخ (1817-1734) معروف به دبير -قاضي نويسنده آثار زبان شناسي به نام “مجموع اللغات”- لغت نامه فارسي -تركي، “تبين اللسان لتعليم الصبيان”- لغت نامه فارسي ، عربي -تركي، “جميع اللغتين لتعليم الاخوين”، لغتنامه فارسي عربي-تركي. اين اثر يادبود خاص فرهنگ نوشتداري و بازتاب دهنده سنن ادبي سه زبان شرقي است. در اين فرهنگ لغات مشخصات كامل تلفظ و گرامر ساختار زبان فارسي آمده است، لغات فارسي از توضيحات كامل با ذكر موارد قابل استفاده آنها آورده شده اند. در توصيف تمام مقالات اين فرهنگ لغات، از نثر و شعر استفاده شده است كه بر ارزش اين كتاب مي افزايد. دبير - قاضي در نوشتن مقالات بخش فارسي فرهنگ لغات از منابع ذيل استفاده كرده است: “تفاسير في لغات الفورس”، قطران ابو منصور اورموي (لغت نامه فارسي قرن 11)، “صحيح العجم” فخر الدين هندوشاه ابن سنجر نخجواني (لغتنامه فارسي-تركي قرن 13)، “صحيح الفورس” شمس الدين محمد ابن فخرالدين هندوشاه نخجواني (لغت نامه فارسي قرن 14)، “تحفه في اللغات الفارسي” ابراهيم ابن خدايي دادا الشهيدي (لغتنامه فارسي-تركي به صورت شعر، قرن 16)، “مجمع الفورس” محمد سروري كاشاني (لغتنامه فارسي قرن 17) و غيره.

در لغتنامه ها از اشعار فردوسي، انوري، نظامي گنجوي، جلال الدين رومي، ناصرالدين طوسي، فخرالدين عراقي، سلمان ساووجي، جامي، سعدي، حافظ، فضولي، عرفي شيرازي، محتشم كاشاني، صايب تبريزي و ديگران استفاده شده است. دبير-قاضي، در تهيه لغتنامه از آثار تاريخي فارسي، تفاسير و تفسيرهاي فرعي، آثار شاعرانه، افسانه ها، داستان، معما، اخبار شفاهي- مشورتها و گفتگو با نمايندگان زبانهاي گوناگون بهره گرفته است.

چند نمونه اي در اينجا مي آوريم:“ همانطور كه ما از زبان شاعران و نويسندگان كشورهاي رم و قزلباشي شنيديم”، يا “همانطور كه چند تن از شيخ هاي قره باغ براي ما توضيح دادند”، “ به گفته ساكنان حجاز”، يا “همانطور كه من از زبان جمال، برادرم شنيدم” و يا “من اين را از زبان چند نفر ايراني سخنور شنيدم”.

دبير -قاضي شاعر با استعدادي بود كه به زبانهاي آواري، عربي و فارسي شعر مي سرود. او خيلي خوب با اشعار فارسي آشنا بود و تا كنون ترجمه اشعار سعدي شيرازي به زبان آواري و اشعار جالب او به زبان فارسي حفظ شده اند.

به استناد كتب راهنماي بيوگرافي داغستان، در اين جمهوري در قرن 19، دانشمنداني مانند فيروز محمد كاظم الدربندي، دانشمند مشهور و پزشك كه خ.القادري در شرح عربي و مقاله فارسي خود از او “به عنوان كسي كه مانند ندارد” ياد كرده است، حاجي فيض الله - آخوند، و حاجي يحيي-آخوند كه دوره هاي تحصيل علوم عربي و فارسي را به اتمام رسانده و آثار ادبي زيادي به رشته تحرير درآوردند ، شاعران ميرزا كريم شيايي، ميرزا محمد قمري، ميرزا احمد -آخوند، مي زيسته اند. ميرزا حيدر وزيروف (وفات 49-1848/1265)، نويسنده اثر تاريخي “دربندنامه جديد” چند سال در دربند زندگي كرده بود.

حسن القادري (1910-1834)، قرن 19-اوايل قرن 20، در بين دانشمندان داغستاني به لحاظ استعداد و شخصيت ويژه اش، از ديگران متمايز بود.

حسن القادري به خاطر معلومات جامع در رشته تاريخ، شريعت، ادبيات و شعر و فعاليت كاربردي و هنري، سهم وزين و با ارزشي در روشنگري و تكامل فرهنگ معنوي ملل داغستان ايفا كرد. كتاب او در باره فقه “جيراب الممنون” و مجموعه اشعار “ديوان الممنون” سالها در مركز توجه محققان قرار داشته است. كتاب شعر “ديوان الممنون” به اين لحاظ براي ما جالب است كه يكسري اشعار به زبان فارسي ( يك قصيده، پنج غزل و سه رباعي ) در بردارد. حسن القادري اولين اثر خود به زبان فارسي را به سعيد ميرتقي كاشاني كه در تمير-خان شور Temir-khan-shur زندگي مي كرد و نويسنده مجموعه اشعار “عندليب” بود، اختصاص داده است. اشعار حسن القادري، زيبا، آهنگين، ساده و نمونه درخشان مهارت شاعرانه است.

جا دارد از روابط دوستانه، هنري و كاري حسن القادري با عبدالرحيم طاليبوف، نويسنده و روشنگر بزرگ ايراني ياد كنيم. حسن القادري سه منظومه به زبان عربي در “ديوان الممنون” را ، به نشاني قدرداني، احترام و تحسين، به عبدالرحيم طاليبوف اختصاص داده است.

دانشمندان و اديبان داغستان روابط هنري و دوستانه اي با عبدالرحيم طاليبوف داشتند. در دستنوشته هاي بنياد انستيتوي آرشيو، نامه اسماعيل از شولاني (1913-1863)، دانشمند معروف داغستاني به طاليبوف حفظ شده است. اين نامه فاقد تاريخ است، اما با درنظرداشت اين موضوع كه اسماعيل از شولاني، طاليبوف را “حاجي” خطاب كرده است، مشخص مي شود كه نامه بعد از بازگشت او از سفر حج، يعني بعد از سال 1898، نوشته شده است. موضوع نامه گواه روابط دوستانه دايمي بين دو شخصيت درخشان ادبي است.

عبدالرحيم طاليبوف (1911-1834) در تميرخان شور داغستان بيش از 50 سال از عمر خود را گذراند. اسناد آرشيوي، يادداشتها و ‌منابع نگارشي كه در آرشيو مركزي دولت جمهوري داغستان، بنياد دستنوشته هاي مركز علمي داغستان آكادمي علوم روسيه و كلكسيون هاي شخصي نگهداري مي شوند، امكان تكميل اطلاعات در باره بيوگرافي اين شخصيت برجسته را مي دهد. ما به كمك اسناد آرشيو مركزي دولت داغستان مشخص نموديم كه عبدالرحيم طاليبوف، تلاش زيادي براي رواج علوم، گشايش مدارس نوع جديد و تهيه كتب آموزشي به خرج داده است. او عضو افتخاري شوراهاي معتبر مراكز آموزشي و انجمن هاي خيريه شهر تميرخان شور بود. عبدالرحيم طاليبوف، عضو دائمي انجمن روشنگري مسلمانان بومي منطقه داغستان نيز بود و سهم وزيني در تأسيس ژيمنازيوم دخترانه تميرخان شور ايفا كرد. تأمين مالي ژيمنازيوم نيز به عهده وي بود.

عبدالرحيم طاليبوف بخش اعظم عمر خود را در داغستان سپري كرد. تمام آثار، داستانها، مقالات و اشعارش را در آنجا نوشت. او خانه اي در داغستان داشت كه با اعضاي خانواده در آنجا زندگي مي كرد. شرايط آنجا طوري بود كه امكان اجراي طرح هاي هنري را براي او فراهم مي كرد.

در داغستان، نويسندگان ، شاعران و تاجران ايراني نامداري زندگي مي كردند. براي نمونه، محمد حسين اسدوف كه نقش وزيني در انتشار و توزيع كتب بين ساكنان داغستان و قفقاز شمالي ايفا كرد. كتابفروشي “اتحاد” به او تعلق داشت كه در سال 1890 اجازه گشايش آن را دريافت كرده بود. محمد حسين اسدوف، كتابهاي گوناگون و كاتالوگهاي كتابهايي را كه در مغازه داشت منتشر مي كرد.

ظاهر شدن كارگران مهاجر ايراني از قرن 19 در داغستان تأثير قابل توجهي در گسترش زبان و ادبيات فارسي در اين منطقه داشت. بنا به اطلاعات رسمي طي سال هاي 1905-1891، از 15 تا 62 هزار نفر مهاجر ايراني در قفقاز به ثبت رسيده بودند. در داغستان يك چهارم كارگران صنايع و حمل و نقل را ايراني ها تشكيل مي دادند تعداد كثيري از ايراني ها در داغستان ساكن شدند، تشكيل خانواده دادند و شهروند روسيه شدند. داغستان براي آنها در حكم وطن دوم بود. بنا به اطلاعات كميته آمار داغستان، فارس ها، نه فقط در شهرهاي دربند، پورت پطروفسك، تميرخان شور، بلكه در كايتاگو-تاباساراتسك، كيورينسك، سامور و ديگر نواحي زندگي مي كردند.

منابع آرشيوي، اطلاعات جالبي در باره حيطه فعاليت ايراني ها در داغستان بدست مي دهد. تعدادي از آنها به حرفه هاي سنتي باغباني و كشاورزي مشغول بودند. ي.اي.كوزوبسكي متذكر مي شود كه “در شور، ساكنان ايراني الاصل زمين هايي را اجاره مي كردند و با زحمت و كار زياد به نتايج خوبي مي رسيدند. در بين ايراني ها مي شد به كارگران ساده، نانواها، كفاش ها، تعميركاران ساعت، ملاها، دوزندگان كلاه، تاجران، فروشندگان، معلمان برخورد. فارس ها زمين، كارخانه و كارگاه در قفير-قوموخ، قومتور قلعه، چيريورت، تاركي، جنگوتاي داشتند” براي نمونه، كارخانه تنباكو “داغستان”، كارخانه محصولات قندي و شيريني جات “فيروزه”، كارخانه آجر سازي در پورت پطروفسك ، كارخانه كوچك آجر و صابون پزي در تميرخان شور به ايراني ها تعلق داشت. ايراني ها از مدارس خاص خود در تعداد زيادي از نقاط تمركز اهالي داغستان برخوردار بودند.

تدريس زبان فارسي در اولين مركز آموزشي دربند آغاز شد. اين مركز در سال 1849 تأسيس شد و از گوشه و كنار داغستان براي تحصيل در اين مدرسه عالي به آنجا مي آمدند. در پورت پطروفسك در سال 1899، جنب مسجد ايراني ها،‌مدرسه مخصوص ايراني فعال بود كه با پول انجمن مسلمانان تأسيس شده بود. در تميرخان شور، مدرسه نوع جديد روسي -ايراني “مجديه” گشايش يافت. مدرسه با پول ايراني هاي محل اداره مي شد. كساني كه با موفقيت مدرسه را به اتمام مي رساندند براي ادامه تحصيل به مدرسه سه ساله تميرخان شور پذيرفته مي شدند.

ايراني ها در مدارس روسي-اسلامي به نام ملك مشدي بابايف در پورت پطروفسك تدريس مي كردند. ( او ايراني الاصل و به كارهاي خيريه مشغول بود و تمام درآمد خود از اموال غيرمنقولش را صرف مدرسه مي كرد). اسامي ايراني ها را مي توان در فهرستهاي خانوادگي اشخاصي كه در پورت پطروفسك و دربند زندگي مي كردند پيدا كرد. آنها مقام هايي مثل ولي- حاكم ، مشاوران درجه دار، سروان، و ديگر مقامهاي عالي اجتماعي داشتند.
ريشه هاي مشترك تاريخي و سنن اصيل معنوي، عواملي هستند كه روند همگرايي فرهنگي -تاريخي به كمك آنها شكل مي گيرد.

/ 1