مسايل جمعيتي اسلام در بخش مرکزي روسيه - مسايل جمعيتي اسلام در بخش مرکزي روسيه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مسايل جمعيتي اسلام در بخش مرکزي روسيه - نسخه متنی

نويسنده: والنتينا چرنوفسکايا

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسايل جمعيتي اسلام در بخش مرکزي روسيه

نويسنده: والنتينا چرنوفسکايا، دکتر تاريخ (شهر ياروسلاول)

منبع: مجموع مقالات «روسيه و جهان اسلام»، شماره 11، 2004

در تاريخ دوران شوروي، شهرها و مناطق بخش مرکزي روسيه در ميان مناطق گسترش فرهنگ و آئين اسلامي بشمار نمي آمدند. مسايل مربوط به دين و فرهنگ اسلام عمدتاً در رابطه با اقوام آسياي مرکزي و ماوراي قفقاز مطالعه مي شدند. از سوي ديگر مطالعات مربوط به روسيه مرکزي با مسايل اقوام مسلمان ارتباط نداشتند. خاورشناسان اعتقاد داشتند که تعداد مسلمانان در اين مناطق چندان زياد نيست و لذا نفوذ عامل اسلامي هم بسيار محدود است. منطقه شناسان تمام روسيه يا حد اقل زادگاه خود را به عنوان منطقه اي با يک دين تلقي کرده و پيروان دين ديگر را به عنوان قوم ديگر و نه دارندگان مذهب و روابط خاص اجتماعي و فرهنگي تلقي مي کردند.

در هر دو مورد ويژگي انعطاف پذيري اسلام که قادر است با فشار ايدئولوژيکي و از جمله فشار از سوي بي دينان استقامت کند، دست کم گرفته مي شد. اسلام که ممنوع شده و تا سطح مراسم و آداب و رسوم خانوادگي و معيشتي تنزل يافته بود، موفق به تأمين بقاي خود در محيط قومي و فرهنگي اسلامي گرديد. در سالهاي 1990 که سدها و موانع عقيدتي و ضدمذهبي برداشته شد، تمايل به بازگشت به آغوش مذهب و فرهنگ خود در اين محيط (که عمدتاًٌ محيطي تاتاري بود) به يک امر اجتناب ناپذير مبدل شد.

سالهاي 1990 را مي توان به عنوان مرحله مشروعيت يافتن اسلام در همه شهرها و مناطق بخش مرکزي روسيه توصيف کرد. در اين ايام پديده هاي ذيل مشاهده شد:

_ جمعيتهاي اسلامي تشکل يافته و سازمانهاي مذهبي مسلمانان به وجود آمدند. در آن زمان همه جمعيت هاي اسلامي همگوني قومي خود را از دست داده و به وسيله متحد کردن مردم نه بر اساس قوميت بلکه بر اساس ديانت آنها مبدل شدند. سازمانهاي اسلامي در سال 1999 مرحله تجديد ثبت را گذرانده و به سازمانهاي رسمي اسلامي تبديل شدند. تا آن زمان در منطقه مورد نظر حدود 30 جمعيت و سازمان اسلامي به ثبت رسيده بودند. البته، با احتساب سازمانهايي که به دلايل مختلف نتوانسته بودند مجدداً ثبت شوند و نيز مجله هاي مختلف اسلامي در مناطق روستايي، اين تعداد بايد خيلي بيشتر اعلام شود.

_ تعدادي از جمعيتهاي اسلامي موفق به بازيابي ساختمانهاي مساجد شده و نيز به ساخت مساجد جديد پرداختند. موسسات آموزشي اسلامي مانند دوره هاي آموزشي روز يكشنبه در مساجد، مدارس اسلامي، کالج اسلامي مسکو و دانشگاه اسلامي، که براي اولين بار پذيرش طلاب در سال تحصيلي 2000-1999 را اعلام کرده بود، تشکيل شدند. همچنين اهميت مسکو به عنوان مرکز مذهبي مسلمانان روشن شد.

_ نهاد روحانيت اسلامي و ساختار اداره جمعيت ها و سازمانهاي مسلمانان به وجود آمدو اداره روحانيت مسلمان بخش اروپايي روسيه اين نهادها را تحت سرپرستي خود متحد کرد. در حال حاضر 200 سازمان مسلمان عضو اداره روحانيت مسلمان بخش اروپايي روسيه هستند در حالي که سال 1998 اين رقم برابر 98 سازمان بود. قريب به 40 سازمان از اين تعداد در بخش مرکزي کشور فعاليت مي کنند. سران جمعيتهاي مسلمان مناطق ايوانوو، کاستروما و ياروسلاول عضو هيأت رئيسه اداره روحانيت مسلمان بخش اروپايي روسيه تحت رياست راويل عين الدين هستند. وي همچنين رئيس شوراي مفتيان روسيه مي باشد که از سال 1996 در محل مسجد جامع مسکو فعاليت مي کند.

_ جمعيت مسلمان از کيفيت جديد برخوردار مي شود يعني پيوندهاي برادري ايماني و مذهبي امت بيش از پيش احساس مي شود.
در چارچوب موضوعي که در عنوان اين مقاله ذکر شده است، به دو جنبه شکل گيري امت اسلامي در منطقه خواهيم پرداخت. اولاً، سعي مي کنيم با اتکا بر نتايج مقدماتي سرشماري عمومي نفوس سال 2002 روندهاي جمعيتي جاري را که بر وضعيت امت اسلامي اثر مي گذارند، بررسي کنيم. ثانياً، نقش اسلام را در شکل گيري ارزش هاي زندگي و اولويتهاي اجتماعي مسلمانان مشخص خواهيم نمود. نتايج نظرسنجي هايي که بنا به سفارش شوراي مفتيان روسيه در ميان مسلمانان چند منطقه و از جمله بخش مرکزي روسيه (مناطق مسکو، کاستروما و ياروسلاول) در سالهاي 2002-2001 به عمل آمد، در اين زمينه به ما کمک خواهد کرد.

داده هاي پايه که آمار رسمي بر همين اساس تعداد پيروان اسلام در فدراسيون روسيه را اعلام مي کند، بر شمارش نفوس اقوام مسلمان مقيم سرزمين روسيه استوار است. به همين دليل تعداد مسلمانان روسيه که با استفاده از اين روش محاسبه مي شود، برابر 20 ميليون نفر اعلام شده است. از اين تعداد 2.5 الي 3 ميليون نفر در مناطق مرکزي روسيه زندگي مي کنند و طبق برآوردهاي اداره روحانيت مسلمان بخش اروپايي روسيه، حدود 1.5 ميليون نفر از اين مسلمانان در شهر مسکو زندگي و کار مي کنند.

در وهله اول، تغييراتي که در زمينه ساختار قومي و مذهبي منطقه رخ داد، موازنه اصولي جمعيتي را بر هم نزده است. صرف نظر از شيوه محاسبات، روسهايي که به صورت کمابيش مشروط مي توانند پيرو کليساي ارتدوکس محسوب شوند، بخش عمده جمعيت را تشکيل مي دهند.

طبق سرشماري اخير نفوس، جمعيت کلي بخش مرکزي روسيه برابر 38 ميليون نفر (26.2% تمام جمعيت فدراسيون روسيه) را تشکيل داده است. در اذهان عمومي، مسلمانان مانند سابق اقليت مذهبي محسوب مي شوند. در اين رابطه جا دارد ببينيم اين برداشت عمومي با واقعيت سازگاري دارد يا خير؟

از قرار معلوم، بازتوليد جمعيت را مي توان به عنوان دو فرآيند وابسته به هم (زاد و ولد و مرگ و مير) تعبير کرد. طبق آماري که روزنامه «نزاويسيمايا گازتا» در سال 2002 منتشر کرد، در 16 منطقه بخش مرکزي روسيه نرخ مرگ و مير به ازاي هر 1000 نفر از نرخ زاد و ولد 2.8-2 برابر بيشتر بوده است. در مناطق بلگورود و مسکو اين ارقام به ترتيب معادل 1.6 و 1.5 برابر بود. اين روندهاي نامطلوب جمعيتي باعث کاهش کلي جمعيت، افزايش ميانگين سن مردم و تغييرات در تناسب گروههاي قومي و مذهبي مي شود. بر همين اساس مي توان تناسب حقيقي اکثريت روس (ارتدوکس) و اقليت مسلمان در قرن 21 را پيشبيني کرد.
جا دارد گرايشات موجود را با تفصيل بيشتري بررسي کنيم.

1- طي 20 سالي که تا سرشماري عمومي نفوس سال 2002 گذشته بود، کثرت نفوس تنها سه واحد اداري-منطقه اي بخش مرکزي روسيه (شهر مسکو، منطقه مسکو و منطقه بلگورود) افزايش يافت. رشد جمعيت اين مناطق برابر 2 ميليون نفر اعلام شد. در ما بقي سرزمين روسيه مرکزي (15 منطقه) تعداد کلي جمعيت تقريباً بلاتغيير باقي مانده بود(در سال 1982 برابر 37.9 ميليون نفر بود و در سال 2002، 38 ميليون نفر).

در همه مناطق بخش مرکزي که شاهد کاهش جمعيت بودند (به استثناي مناطق کاستروما، تامبوف، توير، تولا و ياروسلاول)، همزمان رشد ميزان جمعيت شهري مشاهده مي شد. طي 20 سال مورد نظر جمعيت شهري 10 منطقه از 12.9 تا 19.7 ميليون نفر افزايش يافت و با احتساب شهر مسکو و مناطق ديگر، از 27.8 تا 30.3 ميليون نفر. ميزان نسبي شهرنشينان در اين منطقه بزرگ از 72% در سال 1982 تا 79.6% در سال 2002 افزايش يافت. همزمان با رشد تعداد جمعيت شهري، ساختار سني جمعيت نيز تغيير مي کرد.

2- تغييرات در ساختار سني جمعيت شهري با تنزل نرخ زاد و ولد در اين منطقه در ارتباط بود. در نتيجه کاهش مرتب اين شاخص، رشد ميزان جمعيت افرادمسن (55 سال به بالا) مشاهده شد. طبق نتايج سرشماري عمومي نفوس سال 2002، ميزان اين گروه سني در کل جمعيت منطقه بالغ بر 25.8% شده و از شاخص مربوطه کل فدراسيون روسيه (21.4%) بيشتر شده است. «مسن ترين» مناطق بخش مرکزي، 8 منطقه وارونژ، ايوانوو، کورسک، ريازان، تامبوف، توير، تولا و ياروسلاول بودند. در 8 منطقه ديگر (بريانسک، ولاديمير، ليپتسک، کالوگا، کاستورما، مسکو، سمولانسک و اوريول) ميزان جميعت مسن به ميانگين سطح منطقه اي نزديک مي شود (25%). در منطقه بلگورود اين شاخص تا 24.7% تنزل يافت. در مسکو ميزان گروههاي سني مسن برابر 23.4% بود. با توجه به کثرت نفوس فعلي پايتخت روسيه اين بدان معناست که در مسکو قريب به 2.4 ميليون نفر در سنين بالا زندگي مي کنند.

با وجود تفاوت هاي ميزان نسبي مسن شدن جمعيت شهري، سهم افراد در سنين استعداد به کار افزايش يافته يا حداقل در سطح بالايي باقي مانده بود. طبق داده هاي سرشماري سال 2002، اين سهم در مناطق ايوانوو و تولا به ترتيب برابر 59.9% و 59.3% بود. در 15 منطقه ديگر اين رقم برابر 60% يا حتي بيشتر از کل جمعيت شهري روسيه مرکزي (60.9%) بود. ميزان افراد مستعد به کار در جمعيت پايتخت روسيه برابر 65.1% بود.

اين ويژگي ساختار سني جمعيت شهري، نتيجه روند مهاجرت است که طي ده سال اخير بسيار گسترده بوده و موجب افزايش ميزان جمعيت مستعد به کار در شهرهاي مرکزي روسيه شد. اين افزايش، جنبه مذهبي هم داشت زيرا در نتيجه مهاجرت کاري ،ميزان مسلمانان در شهرهاي منطقه افزايش يافت.

3- طبق برآوردهاي مقامات شهري مسکو که پنج سال پيش در مطبوعات منعکس شد، در پايتخت روسيه 900 هزار نفر نماينده اقوام مسلمان زندگي مي کردند. طبق برآوردهاي اداره روحانيت مسلمان بخش اروپايي روسيه در حال حاضر حدود 1.5 ميليون مسلمان در مسکو زندگي و کار مي کنند. ميزان آنها در جمعيت مسکو برابر 14% است. همين وضع در شهرهاي ديگر هم شکل گرفته است که وجود جمعيت مسلمان، يکي از ويژگي هاي بارز آنها مي باشد. اگر ارقام سرشماري عمومي نفوس سال 1989 به عنوان نقطه مبدأ محاسبات در نظر گرفته شود، سهم مسلمانان در جمعيت شهر ياروسلاول به ميزان 16% افزايش يافته، ايوانوو 10% و کاستروما 12%. «عنصر مهاجرت » يعني مهاجراني که از مناطق مسلمان نشينوارد مناطق مرکزي مي شوند،موجب افزايش سهم نمايندگان اقوام مسلمان در اقتصاد شهري مي شود.

4. با عنايت به سنن اسلامي مي توان فرض کرد که زاد و ولد بالا در خانواده هاي مسلمان در آينده نيز موجب افزايش مسلمانان در ميان جمعيت مستعد به کار خواهد شد. به عبارت ديگر، مهاجرت کاري از مناطق مسلمان نشين زمينه ساز تغييرات در تناسب گروههاي مختلف جمعيت مستعد به کار مي شود. اولاً، روسها عمدتاً به گروههاي سني بالا منتقل مي شوند که اين امر بر سطح زاد و ولد اثر مي گذارد. تعداد روسها در گروههاي سني جوان جمعيت مستعد به کار (29-16 ساله) کاهش مي يابد. در سال 2002 ميزان روسها در جمعيت شهري مستعد به کار برابر 35% و در کل جمعيت شهري منطقه برابر 21.8% بود. تعداد کلي روسها در جمعيت شهري مستعد به کار بالغ بر 6.6 ميليون نفر بود.

ثانياً، افزايش تعداد مهاجران کاري در شهرهاي روسيه مرکزي بر شکل گيري ساختار سني جمعيت شهري اثر ناچيزي گذاشته يا اصلاً نگذاشته است. مسن شدن جمعيت، کاهش ميزان کودکان و نوجوانان را به دنبال داشت. در سال 2002 سهم گروه سني زير 15 ساله از 10% تجاوز نکرده و از ميانگين شاخص فدراسيون روسيه (18%) پايين تر بود. از اينجا هم مي توان نتيجه گرفت که نمايندگان قوم اصلي (روسها) با وجود برتري مطلق در جمعيت کلي منطقه، در سنين مستعد به کار مواضع اجتماعي خود را از دست خواهند داد. تا 30-20 سال آينده تعداد آنها در ميان جمعيت مستعد به کار مي تواند با تعداد مسلمانان برابر شود. البته، اين پيشبيني فقط بر اساس ارزيابي تأثير عوامل جمعيتي بر شکل گيري امت اسلامي در آينده استوار است.

وضعيت کنوني و مشخصات اجتماعي و جمعيت مسلمان را مي توان از نظرسنجي هايي دريافت که همزمان با سرشماري عمومي نفوس سال 2002 در ميان مسلمانان بخش اروپايي روسيه به عمل آمد.

قريب به يک سوم مسلمانان در سنين زير 24 سال (29.5%) بودند. حدود 50% به گروه سني زير 35 ساله تعلق داشتند. 54 درصد جمعيت آماري را افرادي در سنين بالاي 54 سال تشکيل مي دادند. در هر منطقه اي که پرسشنامه هاي نظرسنجي توزيع شده بودند، 45% جمعيت آماري از روز تولد ساکن آنجا بودند، 43% قبل از سالهاي 1990 يا اوايل سالهاي 1990 به اين منطقه مهاجرت کرده بودند و 12% طي مدت زير 3 سال در آنجا سکونت گزيده بودند.

نمايندگان حرفه هاي مختلف در ميان جمعيت آماري مشاهده شدند. بيش از نيمي از آنها (54%) تحصيلات متوسط تخصصي يا عالي داشتند،. تقسيم بندي آنها مطابق با عرصه هاي فعاليت چنين بود: 14.5% در بخش صنايع و ساختمان کار مي کردند، 13.5% مشغول تجارت بودند، 12% در بخش بهداشت، آموزش و علم کار مي کردند، 6.5% در زمينه خدمات کار مي کردند و 1.5% در پليس و ارتش خدمت مي کردند. 30% جمعيت آماري اشتغال نداشتند. براي اکثريت آنها (63%) منبع اصلي درآمد، دستمزد بود. 32.5% کارفرما بودند، 12.5% به درآمدهاي تصادفي بسنده مي کردند. پرسش شدگان حق داشتند به اين سئوال و سئوالات ديگر چند جواب بدهند که از اين طريق دقت بازتاب اوضاع واقعي جمعيتي ارتقا يافت.

بخش عمده جمعيت آماري صرف نظر از محل سکونت و تفاوت سطح تحصيل، اشتغال و درآمد، با برادران ايماني خود احساس همبستگي و اشتراک مي کردند. تنها 6% با هموطنان احساس اشتراک مي کردند، از جمله 9% با شهروندان روسيه، 10% با مردم جامعه مشترک المنافع و 4.5% با «مردم شوروي». احساس اشتراک با مردم روسيه در ميان جوانان خيلي پايين تر بود ولي در گروه سني 29-25 ساله و مسلمانان مسن بيشتر. به عنوان مثال، 2.3 درصد نوجوانان و 3.8% مسلمانان در سنين 24-20 ساله با شهروندان ديگر روسيه احساس همبستگي مي کردند. در ميان مسلمانان در سنين 29-25 ساله و بالاي 60 سال اين رقم به ترتيب به 13% و 14% رسيد. در گروه هاي سني ديگر اين رقم بين 3% و 9/8% بود ولي از رقم متوسط 9% تجاوز نمي کرد.

به گفته اکثريت مسلمانان (93%)، اسلام در زندگي آنان جايگاه اساسي دارد. 5.2% نتوانستند جواب اين سئوال را بدهند. 1.8% جمعيت آماري به جايگاه نه چندان مهم اسلام در زندگي خود اشاره کردند. بيش از نيمي از پرسش شدگان (57%) احکام اسلام را وسيله مقابله با دشواري هاي زندگي دانستند. 43% به کمک دوستان و قوم و خويشان اميدوار بودند، 21% به تخصص حرفه اي و 8% به علاقه خودبه کار. ولي در گروههاي سني مختلف اين جواب ها يکسان نبود. به عنوان مثال، 50% نوجوانان اعتقاد داشتند که رعايت موازين اسلامي در مبارزه با مشکلات زندگي کمک مي کند و 59% آنها به کمک دوستان و قوم و خويشان توکل مي کردند.

در عين حال، مسلمانان 20 ساله به نسبت بيشتري (60% و 70% ) به موازين اسلامي به عنوان وسيله رفع مشکلات زندگي اشاره کردند ولي کمتر به کمک دوستان و نزديکان (58% و 37%) اميدوار بودند. تقريباً همين تناسب در گروههاي سني 44-40 ساله و بالاي 50 سال مشاهده مي شود.

پايين ترين ميزان معتقدين به کمک اسلام در حل مشکلات زندگي در ميان مسلمانان 30 ساله و افراد در سنين بين 45 و 49 سال مشاهده شده است (به ترتيب 40% و 20%). گروه اول بيشتر به تخصص حرفه اي و کمک قوم و خويشان خود اميدوار بودند و گروه دوم بر علاقه مندي به کارو کمک نزديکان و دوستان تأکيد نمودند.

بالاترين ميزان مسلماناني که فرايض ديني را رعايت مي کردند، در گروههاي سني 29-25 ساله و 44-40 ساله (به ترتيب 97% و 94%) مشاهده مي شد و پايين ترين سهم اين گونه مسلمانان در گروههاي سني 49-45 ساله و زير 19 سال (به ترتيب 60% و 66%) ثبت گرديد. مسلمانان 44-40 (92%) و بالاي 60 سال (92%) بيشتر از همه نماز مي خواندند. در گروه سني 49-45 ساله اين شاخص از همه پايين تر بود (40%). تقريباً همه مسلمانان روزه مي گيرند. در گروه سني 49-45 ساله اين حکم اسلام توسط 100% جمعيت آماري رعايت مي شود.

در گروههاي سني که اعضاي آنها در زمينه اجراي فرايض ديني بي فعاليتي نسبي از خود نشان دادند، بالاترين ميزان علاقه مندان به کسب دانش بيشتر درباره اسلام مشاهده شد. 79% نوجوانان و 88% مسلمانان در سنين 49-45 ساله مي خواهند در زمينه اسلام کسب تحصيل کرده و به صورت مستقل بر دانش اسلامي خود بيافزايند. هر دو گروه با مراسم اسلامي آشنايي خوبي دارند و براي اسلام در زندگي خود نقش مهمي قايل اند. به عنوان مثال، 80% جمعيت آماري از ميان نوجوانان اعلام کردند که به ارکان و احکام اسلام آگاه هستند، 89% بر جايگاه مهم اسلام در زندگي خود تأکيد کردند. در گروه سني 49-45 ساله اين شاخصه ها در پاسخ به اين سئوال برابر 100% بود. عدم اجراي بعضي احکام اسلامي توسط عده اي از اعضاي اين گروههاي سني، نتيجه بي رغبتي ديني نبوده بلکه دلايل معيشتي (مانند تحصيل، کار، گرفتاري هاي ديگر) دارد.

همه گروههاي سني مسايل اسلام و سازمانهاي اسلامي را در مقام اول در ميان مسايل مورد علاقه خود قرار دادند. 73% پرسش شدگان به اين مسأله علاقه مند بودند. البته، اين بدان معني نيست که آنها نسبت به مسايل ديگر بي تفاوت باشند. عده زيادي نگران اوضاع اقتصادي، گسترش بزه کاري، فساد مالي، فقدان معنويت، نابرابري اجتماعي و مناقشات جنگي بودند. با اين حال، اين مسايل براي گروههاي سني بالاي 40 سال اهميت بيشتري داشت. به عنوان مثال، گروههاي سني زير 44 سال ضمن اينکه براي مسايل اسلام و سازمانهاي اسلامي اولويت قايل بودند، همچنين از رشد بزه کاري و فقدان معنويت در جامعه ابراز نگراني مي کردند. در گروه سني 49-45 ساله، 84% پرسش شدگان نگران وضعيت اقتصادي بودند، 72% نگران عدم معنويت در جامعه و مناقشات جنگي و فقط 68% بر اهميت مسايل اسلام و سازمانهاي اسلامي تأکيد کردند. در گروههاي سني ديگر (50 سال به بالا) نگراني از وضع اقتصادي، عدم معنويت و بزه کاري در جامعه بالا بود ولي اسلام و سازمانهاي اسلامي ارجحيت داشت.

اکثر مسلمانان مورد نظرسنجي، نسبت به پيروان اديان ديگر برخورد مثبت يا حد اقل تسامح از خود نشان دادند. ولي نقطه نظر آنها نسبت به منبع کسب اطلاعات از پيروان اديان ديگر متغير بود. براي مثال، در ميان کساني که اطلاعات را از طريق تلويزيون (75%) و راديو (62%) دريافت مي کردند، بيش از 50% برخورد مثبت يا متسامح از خود نشان دادند، 36% بي تفاوت بودند و 12% نظر منفي ابراز کردند.

از کساني که اطلاعات خود را از روزنامه ها دريافت مي کردند، تنها 25% نظر مثبت و همان ميزان (25%) نظر منفي ابراز کردند. نيمي از پرسش شدگان اين گروه اعتراف کردند که از پيروان اديان ديگر اطلاعي ندارند.
همه مسلماناني که از قوم و خويشان خود اطلاعات درباره اديان ديگر را به دست آورده بودند، نسبت به پيروان اديان ديگر اظهار بي تفاوتي کردند.
در ماههاي نوامبر-دسامبر سال 2001، 55% پرسش شدگان از درآمد سرانه زير 1.5 هزار روبل برخوردار بودند. 45% جمعيت آماري درآمد سرانه بالاتري داشتند. 70% پرسش شدگان اعتقاد داشتند که وضع مالي آنها طي 10 سال گذشته تغيير نکرده يا بهتر شده است، 17% وضع مالي خود را بدتر از گذشته دانستند و 15% نتوانستند جواب بدهند.

در آن قسمت پرسشنامه که به فهرست مهمترين اولويت هاي اجتماعي اختصاص داشت، 94% جمعيت آماري رديف «مسئوليت در قبال خود و نزديکان خود» را علامت گذاري کردند. 43% مسلمانان در صورت وخيم تر شدن اوضاع زندگي قصد داشتند دنبال منبع جديد درآمد بگردند، 5% حاضربودند به کشور ديگر مهاجرت کنند، 4% مي خواستند به منطقه ديگر روسيه بروند، 3% حاضربودند اسلحه در دست بگيرند و 54.5% نظر مشخصي نداشتند.

در آمار کلي کساني که حاضر بودند «اسلحه در دست بگيرند»، مسلمانان جوان (زير 24 سال) 13% را تشکيل مي دادند. افراد 40 ساله 20% را و در ميان گروههاي سني ديگر اين رقم برابر صفر بود. هيچ يک از گروههاي سني مسلمانان به عضويت در حزب براي دفاع از منافع خود رأي نداد. البته، اين بدان معني نيست که مسلمانان از نظر سياسي فعال نيستند.

مسلمانان بخش مرکزي روسيه نتوانستند حزب مورد علاقه خود را ذکر کنند ولي آنها مراقب تحولات سياسي در کشور و جهان بودند (50%). 27% هر از گاهي نسبت به اين تحولات علاقه از خود نشان مي دادند، 1% در فعاليت سياسي شرکت مي کردند. 22% به سياست علاقه نداشتند. بالاترين ميزان مسلمانان بي تفاوت نسبت به سياست در گروههاي سني 29-25 و 34-30 ساله (54%) مشاهده مي شد. پايين ترين ميزان افراد بي تفاوت نسبت به سياست در ميان جوانان زير 24 سال (20%) و بالاي 40 سال (13%) مشاهده شد.

نتايج نظرسنجي نشان داد که در فهرست اولويتهايي که به مسلمانان پيشنهاد شد، آزادي مذهب در مقام اول گذاشته شد (65%) و «برابري همه شهروندان در برابر قانون» (62%) در مقام دوم. اولويتهاي ديگر با شکاف زيادي در مقامهاي بعدي گذاشته شدند: آزادي جابجايي در سطح کشور (25%)، انتخاب رئيس جمهور توسط همه مردم (23%)، استقلال نظام قضايي (21%)، برگزاري انتخابات آزاد (19%). تأثير تفاوتهاي سني بر جوابها مشاهده مي شد ولي تعيين کننده نبود. منطق اين برخورد کاملاً قابل درک است. رعايت اصول عمومي دمکراسي زمين ساز فعاليت مذاهب و از جمله اسلام و سازمانهاي اسلامي مي شود در حالي که اکثريت پرسش شدگان براي مسايل اين سازمانها اولويت قايل شدند.

جدول رشد جمعيتي اقوام مسلمان روسيه (هزار نفر)

نام قوم سال 1989 سال2002 رشد (%)

باشقير 1300 1674 27.5

چچن 899 1361 51

اينگوش 215 411 90

آوار 544 757 39

کاباردين 586 38

دارگين 353 510 44

کوميک 277 422 52.2

لزگي 257 411 60

تاتار 5522 5558 -

ضمن مطالعه فرآيندهاي جمعيتي در امت اسلامي، جالب است با تغييرات در تعداد اقوام مسلمان از سال 1989 تا سال 2002 آشنا شويم.(جدول فوق).

جنبه هاي اساسي تصوير کلي امت مسلمان روسيه فقط به صورت اجمالي کشيده شده است. با اين حال مي توان به چند نکته مهم اشاره کرد. طي مدت کوتاه تاريخي (در واقع، طي 10 سال)، اسلام نه تنها حضور خود را در بخش مرکزي روسيه نمايان کرد بلکه توان جمعيتي خود را تقويت کرده و گرايش تصاعدي تعداد مطلق و نسبي اعضاي جمعيت مسلمان در آينده نزديک را نمايان ساخت. اکنون امت اسلامي روسيه تشکل يافته و جهتگيري ها و اصول موجوديت خود را تعيين کرده است. به عبارت ديگر، اسلام به عنوان عنصر مهم جهانبيني، در ميان مسلمانان حس وحدت معنوي، اولويتهاي اجتماعي، خودآگاهي مسلمانان و واکنش آنها به برخورد ديگران با اسلام و مسلمانان را به وجود آورد. با وجود اينکه ما فعلاً با گرايشات و نه فرآيندهاي شکل گرفته سروکار داريم، مهم اين است که جوانان اين گرايشات را پيش مي برند و لذا شاخصه هاي زندگي مسلمانان از پايداري و تحرک برخوردار مي شود.

/ 1