“كورير ديپلماتيك”، ضميمه “نزاويسيمايا گازتا”، 21 ژوئن 2004 پانزده سال پيش ديوار برلين فرو ريخت كه در نتيجه اين رويداد مناقشه بين شرق و غرب از بين رفت و خطر هسته اي بيش از اين جهان را تهديد نمي كند. اروپا قدرت جديد خود را به نام “اتحاديه اروپا” به وجود آورد. روسيه كه به اندازه هاي مختلف به سازمانهاي اساسي سياسي و اقتصادي غرب ملحق شد، به شريك راهبردي مهم ايالات متحده و اروپا در صحنه جهاني تبديل شد. چين هم به عضويت ساختارهاي فراگير نظم جهاني قرن بيست و يكم پيوسته است.اواخر دهساله جاري، چهار قدرت اصلي جهاني يعني ايالات متحده، اتحاديه اروپا، روسيه و چين، احتمالاً به وسيله منافع مشترك در چارچوب سازمانهايي چون شوراي امنيت سازمان ملل متحد، “گروه 8 بزرگ” (كه احتمالاً هند و چين عضو آن خواهند شد) و سازمان تجارت جهاني با هم ارتباط خواهند داشت. ولي صلح پايدارتر نشده است. اوضاع خاور ميانه مانند سابق انفجارآميز است. اگر ايالات متحده به تنهايي يا به كمك متحدان غربي نتواند اوضاع عراق را مهار كند و به حل و فصل مناقشه اسرائيلي-فلسطيني مساعدت كند، جهان 20سال بعد از پايان رويارويي بين شرق و غرب مي تواند وارد مرحله مناقشه شديد و خطرناك بين شمال و جنوب شود.اكنون در خاور ميانه، سرنوشت تنها ابرقدرت جهاني يعني ايالات متحده تعيين مي شود. شكست سياست اين كشور در عراق مي تواند باعث افول و غروب به اصطلاح “جهان آمريكايي” شود. ولي اتحاديه اروپا و روسيه نبايد به شكستهاي آمريكا در خاور ميانه نيشخند بزنند. همه مي فهمند كه غير از آمريكايي ها كسي نمي تواند اوضاع منطقه را تحت كنترل خود در آورد. خروج ايالات متحده باعث هرج و مرج كامل در عراق خواهد شد.در حالي كه در نيمه دوم قرن بيستم، نهادهاي سنتي نظام جهاني مانند سازمان ملل، ناتو، اتحاديه اروپا، سازمان تجارت جهاني و گروه 8، به جريان صلحآميز مناقشه دو قطبي و آباد كردن قسمت شمالي كره زمين بر مبناي جديد سياسي و اقتصادي مساعدت كردند، آن ها نتوانستند همزمان جهان پيچيده عرب را كه مي توان آن را “جنوب” دانست، به ثبات برسانند. ولي همانجا، در سال هاي اخير، ايدئولوژي نيرومند اصولگرايي اسلامي تقويت شده است. بن لادن، بازيگر بانفوذ دولتي وارد صحنه سياسي جهان شد. فعاليت او به كارهاي “گولدفينگر” از فيلمي درباره جيمز بوند شباهت دارد. او رهبر هيچ دولتي نيست و از ارتش منظم، سازمان اطلاعات نيرومند و موشكها برخوردار نيست. بن لادن جايي در غار نشسته و به وسيله نوارهاي ويدئو با هواداران و مخالفان خود معاشرت مي كند. او به مظهر لشگركشي جديد اسلام به تمدن غربي تبديل شده است. اسلامگرايان متعصب به نام او دست به كشتارهاي جمعي مي زنند.ممكن است بن لادن مدتها پيش مرده باشد. اكنون اين واقعيت مهم نيست. پيامهاي وي به هواداران و مخالفان، حتي اگر جعلي باشند، از توانايي بزرگ ايدئولوژيكي برخوردارند. با وجود اينكه مناقشات جاري كه با جهان اسلام ارتباط دارند (اعم از رويارويي فلسطيني-اسرائيلي، حوادث در چچن يا جنگ در عراق) ريشه هاي متفاوتي دارند، آن ها در حال حاضر به يك رويارويي مشترك يعني رويارويي با تمدن غرب و شمال، تبديل مي شوند. بن لادن، رهبر اين جنبش است كه مرتباً تقويت مي شود.بن لادن و شبكه “القاعده” كه خواستند از طريق حمله تروريستي 11 سپتامبر 2001، ايالات متحده را به جنگ مستقيم با اسلام در خاك جهان عرب بكشانند، به مراد خود رسيدند. هدف القاعده اين بود كه جنگ طولاني و طاقتفرسا با تلفات سنگين انساني در مركز جهان اسلام را به آمريكا تحميل كند و از طريق طغيانهاي گسترده، رژيمهاي غربگراي عربستان سعودي و پاكستان را سرنگون كند. آن ها مي خواستند اسرائيل را ازبين ببرند، انتقال نفت خليج فارس به كشورهاي اصلي جهان را قطع كنند و جهان عرب را در مبارزه با غرب متحد سازند.آمريكايي ها نه در عراق اوضاع را تماماً كنترل مي كنند و نه در افغانستان. در عراق مقاومت جديد سازمان يافته تروريستهاي اسلامي شكل مي گيرد كه در زمان صدام حسين وجود نداشت.در حال حاضر، غرب از مواضع تعرضي دست كشيده و وارد حالت دفاعي مي شود. اروپا در جنگ عليه عراق، متحد آمريكا نشده است. پس از اعمال تروريستي 11 مارس 2004 در مادريد، سياستمداران اروپايي به شدت ترسيدهاند. كشورهاي اتحاديه اروپا به ساخت تبآلود مكانيزمهاي دفاع داخلي پرداختهاند. قوانين شدت يافته و جمعيتهاي اسلامي كشورهاي غرب تحت كنترل شديدتر مقامات رسمي قرار گرفتند زيرا دولتهاي غربي نگران راديكال شدن آن ها هستند.رئيس جمهور ايالات متحده به طور مأيوسانه سعي مي كند حمايت از سياست خود را در خاور ميانه به دست آورد. ولي كشورهاي عضو اتحاديه اروپا عجله نمي كنند نيروهاي خود را به عراق حتي زير پرچم سازمان ملل بفرستند. محافل بروكراتيك ناتو حتي سعي كردند يك نوع “مشاركت راهبردي” با كشورهاي عربي به وجود آورند و بدين وسيله براي اين پيمان وظيفه جديدي در مبارزه جهاني عليه تروريسم پيدا كنند ولي كشورهاي منطقه به همكاري نظامي با بروكسل علاقه از خود نشان نمي دهند. اظهارات برخي از سياستمداران غربي مبني بر اينكه ناتو در آينده مي تواند اسرائيل را هم به عضويت اين پميان بپذيرد، بر گفتگوي پيمان با جهان عرب اثر منفي مي گذارد.ناتو، اتحاديه اروپا با سياست جديد خارجي و دفاعي خود و حتي سازمان ملل متحد نمي توانند به دمكراتيزهسازي گسترده خاور ميانه بزرگ بپردازند. كشورهاي اروپايي كه بر خلاف ايالات متحده مزه عمل تروريستي11 سپتامبر را نچشيدهاند، براي مبارزه طولاني با افراط اسلامي كه در جريان آن تلفات سنگين انساني اجتنابناپذير است، آمادگي ندارند.نظم جهاني مانند سابق تغيير مي كند ولي در جهت متفاوت با پيشبيني هاي كارشناسان. ايالات متحده هدف مبارزه با تروريسم اسلامي و دمكراتيزه كردن تدريجي جهان عرب بر اساس الگوي دمكراتيزه كردن آلمان بعد از سال 1945، كشورهاي سوسياليستي اروپاي شرقي در سال 1989 و صربستان بعد از سال 1999 را مطرح كرده است ولي عده زيادي اين هدف را تحققناپذير مي دانند. ممكن است ايالات متحده براي مدت طولاني در عراق گير كند كه اين امر به رژيم حقوقي آمريكا به عنوان ضامن نظم دمكراتيك جهاني لطمه خواهد زد.اوضاع منطقه مي تواند پيچيدهتر شود. سرنگوني يا تعويض قدرت در كشورهاي كليدي جهان اسلام (عربستان سعودي و پاكستان) و به قدرت رسيدن نيروهاي افراطي در اين كشورها مي تواند بر توسعه اقتصاد جهاني اثر شديداً منفي بگذارد. ممكن است نظم جهاني سال 2010 با پيشبينيهاي ما تفاوت زيادي داشته باشد.مناقشه شمال-جنوب ناگزير بر سياست روسيه اثر گذاشته و رهبران كشور را با ضرورت اتخاذ تصميمات مهم سياسي روبرو خواهد كرد. ولاديمير پوتين بعد از حوادث 11 سپتامبر 2001 طرف ايالات متحده را گرفته و مواضع روسيه را دقيقاً تعيين كرد. ولي در حال حاضر روابط مسكو با غرب و به ويژه با اروپا كاملاً مثبت نيست. همگرايي كامل روسيه با اتحاديه اروپا به خاطر اختلاف نظرها و مواضع ناسازگار در زمينه اقتصاد و برداشت از ارزشهايي چون جامعه مدني، ميسر نيست. ولي اگر مناقشه شمال-جنوب صلح را تهديد كند، شكي نيست كه روسيه و غرب و به ويژه اتحاديه اروپا به همكاري خيلي نزديكتر در زمينه امنيت دست خواهند زد.