بحران خانواده
باور عمومي اين است كه نهاد خانواده در طول تاريخ توسعه بيش از پيش به برقراري روابط مشاركت و حفظ سطح بالاي مناسبات عاطفي شخصي تكامل مييابد. روابط زناشويي معاصر از زاويه رسيدن به معناي وجودي و روابط روانشناختي بين زوجين ارزيابي ميشود. ولي در سالهاي اخير معلوم شده است كه اين روابط بيش از پيش حالت بيمارگونهاي به خود گرفته است. براي بررسي اين واقعيت، به زبان واقعيات متوسل ميشويم.در سالهاي اخير در منطقه توير گرايش اختلالات رواني كودكان و نوجوانان بيش از پيش مشاهده شده است. طبق مطالعات به عمل آمده، 9.6% كودكان در سنين زير 3 سال اختلافات آشكار رواني دارند. در ميان كودكان در سن قبل از دبستان تنها 45% هيچ نشانهاي از مشكلات رواني ندارند در حالي كه در ميان دانشآموزان مدارس 80-70% دستخوش يك نوع مشكل رواني شدهاند. 30% دانشجويان سال اول دانشگاه نيز با اين مسأله روبرو ميشوند.دانشجويان بعد از پايان تعطيلات تابستاني بدون اينكه توان جسماني خود را تجديد كرده باشند، به دانشگاه بر ميگردند. بررسي استقامت عاطفي نشان داد كه 85-80% دانشجويان تشنج بالاي دروني دارند كه توسط خودشان اينطور تعبير ميشود:«نميتوانم بر استرس و مشكلات خود غلبه كنم و به كمك رفقا و حتي پزشكان نياز دارم». در اين رابطه نبايد از نتايج يك پژوهش اجتماعي جوانان سن پترزبورگ تعجب كرد كه اعلام كردند كه 70% پسران و 30% دختران در سنين زير 25 سال استرس خود را به وسيله مواد مخدر غير قانوني رفع ميكنند. يك ربع از جمعيت آماري اعتياد آشكاري دارند.حدود 40% كودكان در محيط خانواده با زورگويي روانشناختي مواجه ميشوند. اين وضع در سراسر فضاي شوروي سابق بسيار حاد است. بحران خانواده، بحراني فراگير، در حال گسترش و لاعلاج است. آمار و ارقامي كه در مطبوعات عمومي منتشر شده است، نشان داد كه خانواده معاصر روسي دستخوش بحران آشكاري شده و به كمك روانشناختي احتياج دارد.در بسياري از مطالعات روانشناسان مسأله شكست جامع كليشههاي ذهني اجتماعي، واگرايي، تغييرات در اعتبار اجتماعي و روانشناختي خانواده (به خصوص، خانواده كثير الاولاد) مورد بررسي قرار گرفته است. در نتيجه تغييرات شديد در الگوي زندگي اجتماعي و از بين رفتن آداب و رسوم سنتي، پخش اطلاعات حاوي خشونت بي معني از طريق رسانه هاي گروهي، فردگرايي، تغييرات در معاشرت روزمره مردم و عوامل ديگر ارزشهاي خانوادگي از بين مي رود.خانواده معاصر روسي با خانواده 10، 20 و 50 سال قبل تفاوت زيادي دارد. خانواده به عنوان محيط زندگي مشترك و ادامه نسل تغيير كرده است. خانه پدري حالت قلعه مستحكم خانواده را از دست داده است. پيوند نكاح كسي را در داخل يك خانواده نگه نمي دارد. اخلاق و مباني خانواده متزلزل شده است. خانواده براي انسان به فضاي بيش از حد تنگي تبديل شده و از نظر عده زيادي قطعاً جالب نيست.يكي از نظرسنجيها نشان داد كه تنها 38% دانشجويان دختر روس نگران احتمال هيچ وقت بچهدار نشدن هستند. تنها 24% دختران روس با اين ادعا موافقاند كه «زن و مادر خوب بودن، مهمترين كار زن است». جالب است ببينيم علت اين روحيه چيست؟پاسخ اين پرسش را ميتوان از مطالعات انجام شده در انستيتوي روانشناسي آكادمي آموزش روسيه دريافت كه در جريان آن تحليل كمي و كيفي 1198 عنوان فيلم ويديو موجود در بازار به عمل آمد. معلوم شد كه بخش عمده اين فيلمها (72%) منعكس كننده نيازهاي ابتدايي جنسي انسان است. فاحشهگري، سكس گروهي، استفاده جنسي از كودكان و انواع مختلف انحرافات جنسي، سيماي روابط جنسي را ايجاد ميكنند كه در ذهن ميليونها نوجوان كشورمان نقش ميبندد.سيماهاي بر ذهن انسان مستولي ميشوند، رفتار او را تعيين ميكنند. كودكان ما به سيماهايي تبديل ميشوند كه رسانه هاي گروهي براي آنها ايجاد ميكنند. قهرمانان منفي به الگويي براي نوجوانان تبديل شدهاند كه مباني زندگي تمام ملت را متزلزل ميكند. كليشههاي ذهني ناراحت كنندهاي ايجاد ميشوند كه بر كساني كه پاسخگوهاي اين الگوها نيستند، اثر ويران كنندهاي مي گذارند.روانشناس «سيسنكو» به دو دسته از عوامل مؤثر در پايداري نكاح اشاره ميكند يعني مجموعه عوامل اجتماعي و اقتصادي (وضعيت مالي، وقت آزاد و غيره) و عوامل اجتماعي و روانشناختي كه موفقيت زوجين در خانواده و ميزان خرسندي آنها را از زندگي خانوادگي تعيين ميكند. اين محقق معتقد است كه پايداري نكاح به تعامل اين دو دسته از عوامل بستگي دارد. عدم ارضاي نيازهاي مختلف موجب تشنجات و ناراحتي جسماني، روانشناختي و اجتماعي ميشود.به نظر ما، هيچ يك از اين عوامل در خانواده روسي هدف سياست معقولانه و سنجيده دولت قرار نگرفته است. بديهي است كه گرايش ويراني خانواده به عنوان اساس جامعه ادامه خواهد يافت چرا كه همه موجبات اجتماعي و روانشناختي اين روند منفي وجود دارد. به عنوان مثال، دو سوم برنامههاي شامگاهي تلويزيون دربرگيرنده صحنههاي خشونت و مصرف مواد مخدر است. كودك تا زماني كه از مدرسه متوسط فارغ التحصيل شود، از طريق تلويزيون حدود 8 هزار صحنه قتل و 100 هزار صحنه حاوي خشونت و مصرف مواد مخدر را تماشا ميكند. يك پژوهش مشترك جامعهشناسان روس و آمريكايي نشان داد كه 45% زنان و 22% مردان جمعيت آماري كشورمان به فكر طلاق هستند.براي مثال، در سال 1999 در مجموع 911162 مورد نكاح و 532533 مورد طلاق به ثبت رسيد. به عبارت ديگر، ميزان طلاقها تقريباً 60% كل نكاحها را تشكيل داده بود. در سال 2002 تعداد طلاقها در روسيه براي اولين بار از تعداد نكاحها بيشتر شد. خانوادههاي زيادي بچهداري را به تعويق انداختند. در حالي كه اوايل سالهاي 1990 خانوادهاي با 3-2 نفر كودك، خانواده ايدهآل محسوب ميشد، در سالهاي اخير خانوادههاي جوان عمدتاً به يك كودك بسنده ميكنند.روسيه درميان كشورهاي اروپا در يكي از مقامهاي اول از نظر سقط جنين قرار دارد. در سال 1992 در مجموع 3 سقط جنين به ازاي هر زن رخ داده بود. در سال 1999 اين رقم براي اولين بار به زير 2 مورد به ازاي هر زن تنزل يافت. ولي كارشناسان معتقدند كه 30-20% موارد سقط جنين احتمالاً در نظر گرفته نشده است.در مورد تربيت خانوادگي بايد گفت كه وظيفه كنترل كه يكي از وظايف مهم خانواده است، عملي نميشود. ولي فقدان كنترل ميتواند فرد جوان را به گروههاي ضد اجتماعي بكشاند. حدود سه چهارم متخلفين نابالغ زير نظارت شايسته والدين قرار نداشتند. والديني اشتباه زيادي ميكنند كه هر روز از فرزندان خود ارائه «گزارش» درباره دوستان و نحوه گذراندن اوقات فراغت را مي خواهند. انسان جوان تحت تأثير سرپرستي بيش از حد تمايل به فعاليت را از دست ميدهد،دروغگو و گاهي حتي جنگجو ميشود.والدين اغلب ويژگيهاي سني كودكان خود را ناديده مي گيرند. دانشآموز نوجوان به استقلال و احترام احتياج دارد. او هر گونه نظارت شديد را به عنوان تجاوز به آزادي شخصي خود و تحقير حيثيت خود تلقي ميكند.والدين متخلفين جوان سه برابر بيشتر از پدران و مادران ديگر به مجازاتهاي جسماني و پرخاش متوسل ميشوند. نوجواني كه در خانواده خود اينطور تنبيه ميشود، به خشونت متمايل شده و اغلب از خانه خود فرار ميكند. در اين شرايط تعداد كودكاني كه به تأمين دولتي نياز دارند، رشد ميكند. هر روز در سراسر فدراسيون روسيه 30 كودك به خانه كودك ارسال ميشوند، 132 نفر تحت قيموميت قرار مي گيرند، 32 فرد نابالغ از والدين خود گرفته ميشوند. 1463 كودك توسط پليس بازداشت ميشوند.هر روز نوجوانان 476 مورد جرم مرتكب ميشوند، 235 نفر از آنها توسط دادگاههاي محلي محكوم ميشوند، به صورت ميانگين 7 نفر در تجاوز و 2 نفر در قتل شركت ميكنند. اين گرايشات خطرناك نه تنها حفظ شده بلكه شدت يافته است. معلوم ميشود كه خانوادهاي نتوانسته باشد وظايف «روانپزشكي» خود را اجرا كند (يعني براي كودك عشق مادري، مواظبت، ارتباط روحي، حس حفاظت، پايداري روابط مسنجم را فراهم نكرده باشد)، موجبات تخلفات مختلف روانشناختي شهروند جوان را فراهم ميكند كه در آينده بروز خواهد كرد.علم معاصر مواد فراواني را جمعآوري كرده است كه پديدههاي ناسالم در داخل خانواده و راههاي برطرف كردن آنها را وصف كرده است. ولي نظريه جامعي در اين زمينه وجود ندارد چرا كه جنبه ذهني و غيرفرمال روابط خانوادگي كمتر در نظر گرفته شده است.به نظر ما، برخورد جامع با اين مسأله نشان مي دهد كه نهاد خانواده بايد نه تنها با تلاش روانشناسان بلكه به وسيله ايجاد تغييرات در قوانين مربوط به خانواده احيا شود. دفاع از حقوق فرد در خانواده تا كنون در مركز توجه نهادهاي قدرت دولتي قرار نگرفته است. در قوانين خانوادگي مسئوليت پدر و مادر در ازاي تربيت نادرست كودك در محيط خانواده و نيز نحوه نظارت اجتماعي بر اين روند بايد دقيقاً تعيين شود.