وضعيت جمعيتي مسلمانان روسيه - وضعیت جمعیتی مسلمانان روسیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وضعیت جمعیتی مسلمانان روسیه - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وضعيت جمعيتي مسلمانان روسيه

در سال 1980 تعداد مسلمانان در سراسر جهان از حد 780 ميليون نفر گذشت و اوايل سال 2004 بالغ بر 1.3 ميليارد نفر شد كه حدود 22% جمعيت 6.1 ميلياردي كره زمين را تشكيل مي دهد. 20% مسلمانان در كشورهاي بيش از يك ميلياردي چين و هند زندگي مي‌كنند (اقليت مسلمان هند معادل 100 ميليون نفر است). از سال 1995 بزرگترين رشد جمعيت كره زمين در هند (20.6%) و چين (14.7%) مشاهده شده است. كشورهايي كه در ميان ده كشور اول كشورهاي مسلمان در مقامهاي بعدي قرار گرفته‌اند عبارتند از: پاكستان (5.2%) ، اندونزي (3.8%) ، بنگلادش (2.7%) و نيجريه (3.2%). با توجه به رشد جمعيت كشورهاي مسلمان ديگر ، جمع رشد جمعيت مسلمان آنها از دو كشور رهبر بيشتر مي‌شود. از بزرگترين كشورهاي اسلامي كه جمعيت آنها از 100 ميليون نفر گذشته است ، مي توان از اندونزي (242 ميليون) ، پاكستان (162 ميليون) ، بنگلادش (144 ميليون) و نيز نيجريه (130 ميليون كه حدود نيمي از آنها مسلمان هستند) نام برد.

رشد جمعيت مسلمان و منع هر گونه وسايل پيشگيري از حاملگي در سنت اسلامي باعث نگراني شديد همسايگان آنها در اروپا ، روسيه ، هند ، جنوب شرق آسيا و در زمان اخير در ايالات متحده شده است. آيا اين ترس موجه است؟

رشد سريع جمعيت كشورهاي اسلامي خود به خود غيرمترقبه نيست. حل و فصل مسايل بهداشت و مرگ و مير كودكان بايستي همين نتيجه را بدهد. ولي تحليل اوضاع جمعيتي مدتهاست كه به سياست وابسته شده است و بايد از زاويه سياسي در نظر گرفته شود. شمارش كثرت نفوس بر اساس اصل مذهبي صحت ندارد زيرا معيارهاي فراگير تعلق انسانها به يك دين مشخص وجود ندارند. براي مثال ، تعداد مسلمانان در روسيه در صورت استفاده از روش‌هاي مختلف شمارش مي تواند بين 3 و 20-15 ميليون نفر اعلام شود. عده‌اي معتقدند كه تنها كساني كه مرتباً نماز مي‌خوانند، به مسجد مي‌روند و همه فرايض ديگر ديني را انجام مي‌دهند، مي توانند مسلمان محسوب شوند ولي ديگران تعلق به فرهنگ قومي را معيار سنجش قرار مي‌دهند. به عبارت ديگر ، آنها به هويت قومي و مذهبي اشاره مي‌كنند و نه فقط دين. به عقيده ما ، راه درست اين است كه نظر خود انسان درباره هويت خود به عنوان اساس بررسي جمعيتي به كار گرفته شود.

نكته مهم ديگر اين است كه ديگران در مورد يك شخص چه نظري دارند و او را به كدام فرهنگ نسبت مي‌دهند. در واقع همه نمايندگان اقوامي را كه به طور سنتي پيرو اسلام هستند ، مسلمان مي‌دانند. مسلمانان به عنوان جمعيت مذهبي تلقي مي‌شوند كه ويژگي‌هاي خاص سياسي ، جغرافيايي و قومي دارد. براي مثال ، درباره روابط ايالات متحده ، اروپا و روسيه با جهان اسلام ، درباره مهاجرت مسلمان و ذخاير نفت در جهان اسلام بحث مي كنند ولي كسي وجود ذخاير فلزات در «جهان مسيحيت» را بررسي نمي‌كند. به عبارت ديگر ، عضويت انسان در امت اسلامي تنها به ديانت او ختم نمي‌شود. بررسي كثرت مسلمانان در جهان امروز از همين زاويه ديد صورت مي‌گيرد.

با اين وجود ، رشد تعداد مسلمانان در جهان نبايد به بحث درباره «انقلاب جمعيتي جهاني» منجر شود. طي 30 سال اخير كاهش تعداد كودكان در خانواده‌هاي مسلمانان مشاهده شده است. در سال 1975 6.5 كودك به ازاي هر خانواده مسلمان وجود داشت ، در سال 2004 اين رقم تا 4 نفر كاهش يافته و در بسياري از كشورهاي اسلامي معادل 2.68 نفر است. در الجزاير ، اندونزي و جمهوري‌هاي آسياي مركزي شوروي سابق اين رقم بمراتب پايين‌تراست و در آذربايجان و تركيه در سطح اروپايي قرار دارد. با اين حال در بعضي مناطق مسأله جمعيتي اسلامي به علت افزايش شديد تعداد مسلمانان در نزديكي مناطق غيراسلامي ، رشد اقليت‌هاي اسلامي داخلي و مهاجرت گسترده مسلمانان ، حاد مي‌شود. در دو مورد اخير الذكر افزايش تعداد مؤمنان قاعدتاً به طور موازي با كاهش زاد و ولد اكثريت غيرمسلمان افزايش مي‌يابد.

عامل ديگري كه موجب علاقه بيشتر به مسايل جمعيتي مي‌شود ، رقابت سياسي و اجتماعي گروه‌هاي مختلف است كه در سالهاي اخير نه تنها ظاهر عادي قومي بلكه مذهبي هم داشته است. در پژوهش‌هاي علمي مفهوم «مرز مسيحي-اسلامي» به و جود آمده و رواج يافته است. قبلاً اين اصطلاح معناي جغرافيايي داشته و در روسيه براي تأكيد بر نزديكي آن به جهان اسلام و چند مذهبي بودن جامعه روسيه به كار گرفته مي‌شد. بهتر است كه اصطلاح منطقه بزرگ مرزي بين‌مذهبي به كار گرفته شود كه در سراسر جهان (غير از آمريكاي لاتين) مشاهده مي‌شود. اين مرز تماس مسيحيان يا هندوها با مسلمانان نه از حدود دولتي بلكه از خيابان‌‌ها ، ميادين و مجتمع‌هاي مسكوني مي‌گذرد.

در بعضي مناطق اين مرز مذهبي از محتويات مشخص دراماتيكي برخوردار است. خاورميانه ، اروپا ، جنوب روسيه و هند از جمله مناطقي هستند كه در آنجا عامل جمعيتي مي تواند به تغييرات اجتماعي ، سياسي و فرهنگي منجر شود. قبل از اينكه اين مفهوم را تشريح كنيم ، بايد به نقش خاص مناطق مذكور در عرصه ژئوپلتيكي ، آسيب‌پذيري آنها از مناقشات مختلف آشكار و نهان و ارتباط اين مناقشات با اختلافات بين مذهبي اشاره‌اي داشته باشيم. در اين صورت سئوالات درباره كثرت جمعيت يا برتري يك جمعيت مذهبي از حساسيت ويژه‌اي برخوردار مي‌شود.

از خاور ميانه شروع كنيم كه آنجا عامل جمعيتي چندان مهم جلوه نمي كند. ولي جنبش مقاومت فلسطيني كه به سرعت اسلامي مي‌شود ، برتري فزاينده كمي عربها نسبت به يهوديان را ضامن اصلي پيروزي اجتناب‌ناپذير مي داند. اولاً ، زاد و ولد عربهاي مسلمان شهروند اسراييل با سرعت خاصي رشد مي كند. در سال 2004 در اسراييل بيش از يک ميليون و هفتاد هزار مسلمان (16% جمعيت) زندگي مي‌كردند كه 450 هزار نفر از اين تعداد در سنين زير 15 سال بودند. شاخص زاد و ولد مسلمانان اسراييل برابر 3.4% است در حالي كه همين شاخص در ميان يهوديان از 1.4% تجاوز نمي‌كند. ثانياً ، جمعيت منطقه خودگردان فلسطين از حد 3.5 ميليون نفر گذشته است. در منطقه غزه 1.25 ميليون نفر زندگي مي‌كنند كه رقم زاد و ولد آنها به 4% رسيده است كه ركورد مطلق جهاني است.

رشد متوسط جمعيت فلسطين از رشد جمعيت يهودي اسراييل 3 برابر بيشتر است. ثالثاً ، مسأله آوارگان فلسطيني حل نشده است كه تعداد آنها همراه با جمعيت دولت آينده فلسطيني از جمعيت يهودي دو برابر بيشتر است. اسراييل با جمعيت 5.7 ميليون خود (سال 2004) به صورت جزيره‌اي در وسط «درياي اسلامي» جلوه مي‌كند زيرا جمعيت جمعي كشورهاي هم مرز با اسراييل (لبنان ، سوريه ، اردن و مصر) بالغ بر 100 ميليون نفر است. اين برتري كمي جمعيت عربي-اسلامي در مقايسه با كاهش مهاجرت يهودي كه همه امكانات بالقوه آن از بين رفته است ، به چشم مي‌خورد. در سال 2003 فقط 23200 نفر مهاجر وارد اسراييل شدند كه از سال قبل به ميزان 31% كمتر است. به علاوه ، يهودياني كه از به دست آوردن صلح و امنيت قطع اميد كرده‌اند ، بيش از پيش به ترك اسراييل متمايل مي‌شوند. آنها به آمريكا و اروپا مي‌روند. بعضي از مهاجران از روسيه سعي مي‌كنند براي روز مبادا در ميهن سابق خود منزل بخرند.

كاهش جمعيت مسيحي در اراضي خاورميانه (مصر ، عراق ، لبنان ، فلسطين و سوريه) نيز عامل شايان توجهي است. در سال 1914 مسيحيان 26% جمعيت اين كشورها را تشكيل مي دادند ولي تا سال 1995 اين ميزان تا 9.2% كاهش يافته است.

اروپا نيز نگران افت جمعيت بومي مسيحي خود است. طبق پيشبيني‌هاي سازمان ملل ، تا سال 2050 جمعيت اروپا به ميزان 14% كاهش يافته و برابر 630 ميليون نفر خواهد شد. همزمان سطح مهاجرت رشد مي‌كند كه مسلمانان بخش قابل توجه آن را تشكيل مي دهند. سهم مسلمانان در جمعيت اروپايي از سال 1950 تا 2000 از 1% تا 3% (از 14 تا 20 ميليون نفر) افزايش يافته است. احتمال عضويت تركيه 70 ميليوني به اتحاديه اروپا براي اروپا به معني انفجار جمعيتي خواهد بود. اين كشور از نظر كثرت نفوس در مقام دوم بعد از آلمان قرار گرفته و به ميزان 20-15 ميليون نفر از بريتانيا ، فرانسه و ايتاليا سبقت خواهد گرفت. تركيه از نظر جمعيت به تدريج به آلمان نزديك مي‌شود و دير يا زود از آن سبقت خواهد گرفت (گفتني است كه 57% آلماني‌ها مخالف عضويت تركيه در اتحاديه اروپا هستند).

بعضي كارشناسان و سياستمداران به منظور تيره جلوه دادن اوضاع اظهار پيشبيني مي‌كنند كه تا سال 2050 مسلمانان يك سوم يا حتي نصف جمعيت اروپا را تشكيل خواهند داد. فريتس بولكنستاين سياستمدار بانفوذ هلندي و كميسر بازار واحد اروپايي هشدار داد كه اگر مسايل جمعيتي و مهاجرت اروپا را اسلامي‌سازي كنند ، آزاد‌سازي وين از تركها در سال 1683 بيهوده بوده است». تعداد مسلمانان در فرانسه بالغ بر 5 ميليون نفر شده است. اين رقم در ايتاليا از 240 هزار نفر در سال 1992 تا 700-650 هزار در سال 1999 افزايش يافت. آلمان 3 ميليون مسلمان دارد ، بريتانيا بيش از 1.8 ميليون (سرشماري سال 2001) ، هلند 730 هزار نفر (در سال 2004 نام «محمد» ، متداول‌ترين نام پسران نوزاد بود). 720-710 هزار مسلمان در سوئيس زندگي مي‌كنند. در كشورهاي ديگر نيز جمعيت قابل توجه اسلامي مشاهده مي‌شود.

فنلاند كمتر از همه جمعيت مسلمان دارد. در سال 1999 در اين كشور كمي بيش از 10 هزار نفر مسلمان زندگي مي‌كردند كه عمدتاً آوارگان از سومالي بودند. فنلاند از امپراطوري روسيه جمعيت 1 هزار نفري تاتار را به ارث برده است. در يونان تعداد مسلمانان با سرعت سرسام‌آوري شد كرده است. در سال 2003 يك مقام مسئول اين كشور در گفتگو با نگارنده اين سطور تعداد آنها را برابر 500 هزار نفر برآورد كرده و گفت كه رقم واقعي بايد دو برابر بيشتر باشد.

مهاجرت مسلمانان به اروپاي شرقي چندان گسترده نيست. در اين منطقه (و در اروپاي غربي) معمولاً از ورود نمايندگان شمال قفقاز احساس نگراني مي‌كنند.

جمعيت بومي مسلمان بالكان نيز رشد قابل توجهي از خود نشان داده و اكنون برابر 4 ميليون نفر است (اوايل سال‌هاي 1950 در يوگسلاوي سابق 2.1 ميليون مسلمان زندگي مي‌كردند). مسلمانان 40% جمعيت بوسني و هرزگوين و 70% جمعيت آلباني را تشكيل مي دهند. اروپايي‌ها به وجود كشورهاي اسلامي در اين قاره عادت ندارند. آلباني بعد از فروپاشي امپراطوري عثماني و از جمله در دوران حكومت كمونيستي ، هيچ وقت خود را بخشي از جهان اسلام محسوب نمي كرد. تنها بلغارستان وضعيتي مغاير با گرايش عمومي دارد زيرا به علت مهاجرت گسترده تركها به تركيه ، جمعيت مسلمان آن از 17.2% در سالهاي1990 تا 7% كاهش يافته است.

در شهرهاي اروپاي غربي جمعيت‌هاي بزرگ بسته مسلمان شكل مي‌گيرند كه زندگي آنها به وسيله قوانين غير مكتوب تنظيم شده و ساكنان آنها از حيطه حاكميت حقوق عمومي خارج هستند. براي مثال ، مسلمانان مهاجر از شمال آفريقا 85% ساكنان ناحيه «بريكارد» شهر مارسل فرانسه را تشكيل مي دهند. «سن دني» حومه پاريس ، منطقه مسلمان نشين پايتخت فرانسه محسوب مي‌شود. در پاييز سال 2005 همانجا بزرگترين ناآرامي‌هاي مسلمانان در تاريخ اروپا رخ داد. در ناحيه «روزنگرد» شهر «مالميوي» سوئد ، مهاجران (عمدتاً مسلمانان) 85% جمعيت را تشكيل مي دهند. در لندن كه حدود 1 ميليون نفر مسلمان دارد ، ناحيه «وايت چپل» مسلمان نشين محسوب مي‌شود و در برلين ناحيه «كرايتسبرگ» (200 هزار مسلمان). به موازات رشد مهاجرت اسلامي ، اين گرايش سكونت متراكم حفظ خواهد شد. بديهي است كه مهاجران تازه‌وارد سعي مي‌كنند از شرايط زندگي درميان «خودي‌ها» استفاده كنند تا آغاز زندگي در كشور جديد را براي خود آسانتر سازند.

بديهي است كه مهاجرت مسلمان (و هر مهاجرت ديگري) به اروپا كاهش نخواهد يافت زيرا تمايل عادي و قابل فهم انسان به اصلاح شرايط زندگي خود ، نيروي محرك آن است. مهاجرت مسلمانان به غرب ، نشاندهنده اساسي بحران مي‌باشد. مهاجرت به اروپاي غربي و آمريكاي شمالي ، نتيجه عدم تقارن امكانات اقتصادي غرب و اسلام است. اروپا مانند سابق براي مسلمانان جذابيت خواهد داشت. به علاوه، ‌آنها كم و كمتر در اين قاره احساس بيگانگي خواهند كرد. رشد مرتب جمعيت خاورميانه ، شمال آفريقا ، جنوب آسيا و ساير قسمتهاي جهان اسلامي نيز از جمله عوامل رشد مهاجرت هستند. رشد خاص جمعيت در 15 كشور جهان مشاهده مي‌شود كه 11 كشور از اين تعداد (الجزاير ، بنگلادش ، مصر ، اردن ، ايران ، يمن ، ليبي ، مالي ، نيجر ، پاكستان و تركيه) كشورهاي اسلامي هستند. كشورهايي كه در اينجا برشمرده شدند ، بخش اصلي مهاجرت اسلامي به اروپا را تأمين مي كنند. به عنوان مثال ، در سال‌هاي 1990 حدود نصف مهاجران به بريتانيا را مسلمانان تشكيل دادند در حالي كه مهاجران از الجزاير نصف جمعيت فرانسه را تشكيل مي دهند. تركها هم اكنون 68% مسلمانان آلمان را تشكيل داده و در آينده نه چندان دور مي توانند به مسأله داخلي اروپا تبديل شوند. نمايندگان بوسني و آلباني در كشورهايي چون ايتاليا و اتريش ، نبايد به عنوان عامل فشار جمعيتي از خارج تلقي شوند زيرا اين دو كشور بخشي از اروپا محسوب مي‌شوند.

بعضي سياستمداران اروپايي (و رهبران مسلمانان) تعداد پيروان اسلام را مبالغه مي‌كنند. هدف آنها از اين كار كاملاً متفاوت است: گروه اول مي خواهد هموطنان خود را بترسانند و از حمايت بيشتر قسمت ملي‌گراي جامعه برخوردار شوند در حالي كه گروه دوم سعي مي‌كند از اين طريق به حضور مسلمانان مشروعيت بخشيده و اجتناب‌ناپذير بودن آن را به اثبات برساند. به همين دليل تعداد مسلمانان در ايتاليا برابر 2 ميليون نفر اعلام مي‌شود ، در فرانسه 7- ميليون ، در هلند 5 ميليون و غيره. البته ، متخصصين اروپايي اسلام نيز فكر مي‌كنند كه تعداد واقعي مسلمانان اعم از شهروندان كشورهاي اروپايي و مهاجران مشروع و نامشروع ، از ارقام اعلام شده بيشتر است. اسلام به دين بزرگ دوم اروپايي تبديل شده است. اسلام بالاخره بايد به عنوان دين بومي اروپايي تلقي شود زيرا نسل‌هاي جديد مسلمانان در اروپا به دنيا مي‌آيند. اروپا از اين نظر به روسيه شبيه مي‌شود زيرا در كشورمان حضور مسلمانان همانند حضور مسيحيان ارتدوكس امر طبيعي محسوب مي‌شود.

اروپا در دهساله‌هاي آينده با ضرورت اصلاح هويت خود روبرو خواهد شد. فرانسوي‌ها ، آلماني‌ها ، انگليسي‌ها ، سوئدي‌ها و ايتاليايي‌ها (در شهر ميلان ايتاليا بزرگترين مسجد اروپايي واقع شده است) بايد بفهمند كه سنت اسلامي (كه درباره آن نقطه نظرات گوناگوني وجود دارند) به بخش لاينفك و مشروع فرهنگ اروپايي مبدل مي‌شود. دهها ميليون مسلمان به ساكنان دائمي اروپا تبديل خواهند شد. آنها همزمان با تلاش براي تطبيق خود با سنت اروپايي ، وابستگي قومي و مذهبي به «كانون تاريخي» خود را حفظ خواهند كرد. در مركز اوسلو پايتخت نروژ در ميدان شوراي اروپا كافه‌اي با نام عجيب «ويكينگ كباب» واقع شده است. اين مظهر وضعيت جديد نيست بلكه يك گرايش است.

در آمريكاي شمالي ميزان مسلمانان در جمعيت كشورها از سال 1950 تا 2000 از 0.1% تا 1.4% افزايش يافته است. تعداد مسلمانان در ايالات متحده طبق برآوردهاي مختلف معادل 5-2 ميليون نفر است (شوراي عالي اسلامي آمريكا اين رقم را معادل 15 ميليون نفر اعلام كرده است). معمولاً رقم 7-6 ميليون (زير 3%) عنوان مي‌شود كه مسلمانان سياه‌پوست بيش از 42% آنها را تشكيل مي دهند. هر نفر پنجم سياه‌پوست آمريكا ، مسلمان است. 25% مسلمانان آمريكايي از آسياي جنوبي آمدند و 17-15% عرب‌اند. با وجود تشديد كنترل همه مهاجران از جهان اسلام بعد از حوادث 11 سپتامبر 2006 ، مهاجرت همچنان ادامه دارد ، آن هم در ابعاد سابق. به گزارش وزارت امور خارجه ايالات متحده ، در اين كشور 1209 باب مسجد وجود دارند كه نيمي از آنها طي 20 سال اخير تأسيس شدند. با اين حال ، توسعه‌طلبي جمعيتي مسلمانان در كار نيست.

در اتحاد شوروي (جامعه مشترک المنافع) ميزان مسلمانان از سال 1950 تا 2000 از 8.5% تا 15% افزايش يافته است. اگر اتحاد شوروي در حدود قبلي خود حفظ شده بود ، در حال حاضر ميزان مسلمانان در جمعيت آن برابر 20% مي‌شد (با توجه به نرخ بالاي زاد و ولد در جمهوري‌هاي آسياي مركزي). در سالهاي 1980 رشد تعداد مسلمانان عمدتاً موجب نگراني ژنرال‌هاي شوروي مي‌شد. آنها اعتقاد داشتند كه افزايش تعداد نظاميان مسلمان بر آمادگي رسمي ارتش شوروي اثر منفي بگذارد زيرا سطح آموزشي و آمادگي فيزيكي آنها واجد شرايط نبود.

طي 10 سال اخير معمولاً تعداد مسلمانان در روسيه برابر 20 ميليون نفر اعلام مي‌شد. اين رقم تقريبي در چند سخنان رئيس جمهور روسيه ، از جمله در اجلاس سال 2003 سران سازمان كنفرانس اسلامي در كوالالامپور ، مشروعيت يافته است كه وزارت امور خارجه روسيه نيز اين رقم را تأييد كرده است. ولي اين موضوع به تفسير احتياج دارد. اواسط سالهاي 1990 نقطه نظرات متفاوتي درباره تعداد مسلمانان روسيه وجود داشتند. عده‌اي بر اساس نتايج نظرسنجي سال 1989 اين تعداد را معادل 11.5 ميليون نفر تعيين مي‌كردند در حالي كه وزارت امور خارجه روسيه رقم 17 ميليون را ذكر مي‌كرد. راويل عين‌الدين رئيس شوراي مفتيان روسيه بر 19 ميليون تأكيد ميكرد ، مراد زرگيشيف رئيس سابق كميته آزادي مذاهب شوراي عالي روسيه 20 ميليون را ذكر مي‌كرد و فريد اسدولين معاون رئيس اداره روحانيت مسلمان روسيه اروپايي 23 ميليون نفر را. در سال 2002 علي وياچسلاو پالوسين يكي از رؤساي مركز اطلاع‌رساني تحليلي شوراي مفتيان روسيه طي مطلبي به 26 ميليون نفر مسلمان اشاره كرد. سرشماري عمومي نفوس سال 2002 نشان داد كه 14.5 ميليون نفر به فرهنگ اسلامي تعلق دارند. اين نتيجه سرشماري باعث نوميدي رهبران روحاني مسلمانان شد كه به ارقام بزرگتري عادت كرده بودند. عين‌الدين توضيح داد كه مكانيزم ناكامل شمارش شهروندان باعث اعلام اين رقم پايين شد.

با توجه به حضور شهروندان كشورهاي ديگر و مهاجران ، تعداد مسلمانان در روسيه واقعاً هم مي تواند بيشتر باشد. طبق آمار رسمي ، در روسيه 621 هزار نفر آذربايجاني زندگي مي‌كنند كه تعداد واقعي آنها از يك ميليون نفر تجاوز كرده است. اطلاعات دقيق درباره مهاجرت فصلي شهروندان آسياي مركزي به روسيه در دست نيست. كارمندان نهادهاي سياست خارجي اين كشورها و روسيه معتقدند كه در روسيه حدود يك ميليون نفر مسلمان از ازبکستان ، قزاقستان و تاجيكستان حضور دارند. معلوم نيست كودكان از نكاح تركيبي بايد به كدام گروه نسبت داده شوند. طبق سنت اسلامي ، اين كودكان به طور اتوماتيك مسلمان محسوب مي‌شوند. «روزنامه مسلمانان» نوشت كه در تاتارستان 50% كودكان از پدر و مادر مسلمان و غير مسلمان به دنيا مي‌آيند. با توجه به ملاحظات فوق مي توان گفت كه تعداد مسلمانان از رقم اعلام شده بيشتر است.

در مورد رشد تعداد مسلمانان در روسيه طي 15 سال اخير بايد گفت كه بحث درباره انقلاب جمعيتي اسلامي در روسيه بي‌اساس است. رشد تعداد تاتارها كه بزرگترين قوم اسلامي روسيه هستند (5.6 ميليون نفر) از سرشماري سال 1989 تا سرشماري 2002 فقط برابر 36 هزار نفر بود. از سوي ديگر ، در شرايط كاهش جمعيت اسلاوي (تعداد روسها طي همان مدت از 119 تا 115 ميليون نفر كاهش يافت) ، سهم مسلمانان در جمعيت روسيه افزايش يافته است. اين امر به خصوص در ميان مسلمانان شمال قفقاز مشاهده مي‌شود كه رشد جمعيت آنها از سال 1989 تا 2002 به قرار ذيل بود: اينگوش‌ها 91% ، كوميك‌ها 52% ، دارگيني‌ها 44% ، آواري‌ها 39% و كاباردي‌ها 34%.

برآورد رشد تعداد چچن‌ها كه بزرگترين قوم شمال قفقاز هستند ، كار ساده‌اي نيست. در سال 1989 تعداد آنها معادل حدود 1 ميليون نفر بود و طبق سرشماري سال 2002 ، 1 ميليون و 360 هزار نفر اعلام شد. ولي به علت تلفات جنگي و مهاجرت مشكل بتوان رشد واقعي اين قوم را مشخص كرد. ارقام دقيق تلفات دو جنگ چچني نيز در دست نيست (45 و 200 هزار ذكر مي‌شود كه رقم اول بيشتر شبيه به واقعيت است). در عين حال ، بعضي كارشناسان معتقدند كه ارقام تعداد چچن‌ها اغراق‌آميز است و اينكه تعداد آنها 1.1-1 ميليون نفر است. بايد افزود كه قوم باشقير كه قوم دوم مسلمان روسيه است ، طي مدت مورد نظر رشد 124 درصدي از خود نشان داده است. با اين حال ، اين رشد جمعيت مسلمان باعث «تحول مذهبي» نمي‌شود. روسيه مانند سابق «جامعه‌اي ارتدوكس» با حضور فزاينده اسلامي باقي خواهد ماند. ادعاهايي كه تا سال 2050 مسلمانان يك سوم و حتي نصف جمعيت روسيه را تشكيل خواهند داد ، عاطفي و بي‌اساس است.

علت اينكه در روسيه عامل جمعيتي شدت يافته است ، اين است كه رشد جمعيت مسلمان در منطقه مناقشه‌زده شمال قفقاز مشاهده مي‌شود. در اين منطقه رشد تعداد مسلمانان و كاهش جمعيت مسيحي اسلاوي واقعاً چشمگير است. در جمهوري‌هاي شمال قفقاز مسلمانان بيش از 70% جمعيت را تشكيل مي دهند كه طي 20 سال اخير تعداد آنها دو برابر افزايش يافته است. ميزان جمعيت اسلامي از 29.3% تا 19% كاهش يافته است.

اين منطقه مسلمان نشين در جنوب روسيه گسترش مي‌يابد كه در شرايط مشكلات اقتصادي و نرخ بالاي بيكاري جمعيت اضافي جمهوري‌هاي مسلمان به مناطق همسايه مهاجرت مي‌كند كه آنجا از تازه‌واردان استقبال نمي كنند. مهاجران سعي مي كنند جدا از ديگران زندگي كرده و از منافع گروهي ، قومي و مذهبي خود دفاع كنند. تفاوت‌هاي فرهنگي و رفتاري هم اهميت دارند. با وجود اينكه افزايش تعداد مسلمانان خود به خود ثبات را تهديد نمي كند ، اين پديده در ارتباط با شرايط منفي اجتماعي-اقتصادي مي تواند تشنجات بين‌مذهبي و بين قومي را تحريك كند.

/ 1