جهان اسلام و سياست خارجي روسيه - جهان اسلام و سياست خارجي روسيه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

جهان اسلام و سياست خارجي روسيه - نسخه متنی

ب. پياديشف، پوپوف، آ. پولياكوف، سرگئي روگوف، نودري سيمونيا، ولاديمير پتروفسكي، آكادميسين ميخاييل تيتارنكو، ايرينا كودرياشوا، آلكساندر شوميلين،

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

جهان اسلام و سياست خارجي روسيه

مجله «زندگي بين المللي‌، سال 2005، شماره 5

در بهار سال 2005 در كميته «روابط بين المللي و حقوق بين‌الملل» شوراي علمي و كارشناسي وابسته به رئيس شوراي فدراسيون روسيه جلسه‌اي تحت عنوان «جهان اسلام و سياست خارجي روسيه» تشكيل شد. سرگي ميرونوف رئيس شوراي فدراسيون روسيه اين جلسه را افتتاح كرد. دكتر ب. پياديشف، سردبير مجله «زندگي بين المللي» رياست جلسه را بر عهده داشت.خلاصه مذاکرات از اين قرار است:
پياديشف:

ابتدا خواهش مي كنم ونيامين ويكتورويچ پوپوف متخصص جهان اسلام موضوع روابط روسيه با جهان اسلام را تشريح كند.

پوپوف، سفير ويژه وزارت امور خارجه روسيه: در حال حاضر اسلام در مسير تصاعدي حركت مي كند. اين تنها ديني است كه سازمان بين‌المللي خود موسوم به سازمان كنفرانس اسلامي را ايجاد كرده است. در واقع، اين جوان‌ترين دين توحيدي است. در حال حاضر تعداد پيروان دين اسلام در جهان برابر حدود 1.4 ميليارد نفر است. تعداد رسمي مسيحيان 1.9-1.8 ميليارد نفر است. اين ارقام متغير است ولي تناسب پيروان اين دو دين همان است كه ذكر شد. در كشورهاي اسلامي نرخ بالاي زاد و ولد مشاهده مي‌شود و اسلام در آينده نه چندان دور نقش مهم جهاني را به خود اختصاص خواهد داد.

اسلام از يهوديت كه سرچشمه مسيحيت و سپس خود اسلام شد، به ميزان يك هزار سال جوان‌تر است و 600 سال بعد از مسيحيت به وجود آمد. ولي در حال حاضر بحران تمدن اسلامي مشاهده مي‌شود كه در توسعه تمدن انساني و خزانه تاريخ جهاني سهم مهمي ايفا كرده است. به عنوان مثال، علم جبر در كشورهاي عربي به وجود آمد كه اين نمونه‌ها كم نيستند. در اين منطقه متفكرين، منجمين، فلاسفه و پزشكان بزرگي كار مي كردند. در واقع، اروپا از طريق عرب‌ها با فلسفه و آثار ارسطو آشنا شد. ولي يكي از علل بحران جاري تمدن اسلامي اين است كه در اين كشورها دين هنوز از دولت جدا نشده است. روند بازسازي و اصلاحات تازه شروع مي‌شود كه همين امر و تأثير عوامل ديگر باعث رشد روحيات افراطي مي‌شود.

چند عامل باعث توسعه راديكاليسم اسلامي مي‌شود. مايلم تأكيد كنم كه خصومت بين غرب و جهان اسلام به معني برخورد تمدن‌ها نيست. اين بيشتر نبرد ابعاد محلي است زيرا غرب معتقد است كه تمدن اسلامي از تمدن غربي پايين‌تر است و با چشم تحقير به اين تمدن مي‌نگرد. علل ديگر سياسي و اقتصادي هم واضح و روشن است و احتياجي به توضيحات بيشتر نيست. ولي نيروهاي افراطي معتقدند كه همه مشكلات جهان اسلام ناشي از آن است كه غرب سعي مي كند شرايط و شيوه زندگي خود را به مسلمانان تحميل كند. آنها خيال مي كنند كه بايد در برابر اين فشار مقاومت كنند و با توجه به اينكه طرف ضعيف‌تري هستند، براي مقاومت راهي جز تروريسم ندارند. با وجود اينكه كشورهاي اسلامي رسماً تروريسم را محكوم مي كنند، بخش قابل توجه جمعيت اين كشورها (و از جمله مصر)، شايد بيش از نيمي از مردم از محكوم كردن اعمال تروريستي خودداري مي كنند. البته، زماني كه اين حوادث از خودشان دور باشد.

در سال 1996 شبكه تلويزيوني «الجزيره» به وجود آمد كه تحولات جهان اسلام را از زاويه ديد خود تعبير مي كند. قبلاً غرب در اين زمينه انحصار داشت. ابتدا 1 ميليون نفر بيننده برنامه‌هاي الجزيره بودند و حالا گستره فعاليت آن به 40 ميليون نفر رسيده است. ذهنيت بينندگان تحت تأثير گزارش‌ها درباره حملات اسراييلي‌ها به فلسطيني‌ها و جنگ آمريكايي‌ها با مردم عراق شكل مي گيرد. نسل جوان مسلماني كه اين انديشه‌ها را به خود گرفته‌اند، عامل مهمي هستند كه نبايد دست كم گرفته شود. از اينجا مي توان نتيجه گرفت كه استفاده از سلاح هاي کشتار دسته جمعي در اعمال تروريستي تنها مسأله زمان است. به ويژه بايد به مسأله جدي استفاده از سلاح‌هاي شيميايي و ميكروبي توجه كرد. بعضي واقعيات حاكي از آن است كه افراطيون مدتهاست كه سعي مي كنند به اين سلاح‌ها دسترسي پيدا كنند.

آنها فقط با غرب مبارزه نمي كنند. هدف اصلي مبارزه آنها، رژيم‌هاي فاسد كشورهاي اسلامي و از جمله مشرق عربي است. در قرن بيست و يكم مفاهيم زيادي دگرگون شده‌اند. رشد افراط ديني مشاهده مي‌شود. در اينجا بايد نه تنها به مسلمانان پيكارجو بلكه به اصولگرايان پروتستان آمريكايي اشاره كرد. نبايد از فعاليت اصولگرايان اسراييلي هم چشم پوشيد. آنها اسحاق رابين را كشتند و حالا هم نخست وزير اسراييل را كه سعي مي كند كاري بكند، تهديد مي كنند.

رئيس جمهور روسيه در ماه اوت سال 2003 در كوالا لامپور مبتكر شركت روسيه در فعاليت سازمان كنفرانس اسلامي شد. اكنون اين سازمان دربرگيرنده 57 كشور يعني حدود يك ربع كشورهاي جهان است. اين پيشنهاد، ابتكار بسيار مهم استراتژيكي بود. ما طي سالهاي اخير روابط خود را با بسياري از كشورهاي جهان اسلام و قبل از همه با عربستان سعودي اصلاح كرده و گسترش داده‌ايم. ما به مشاركت واقعي پرداخته و معاملات جدي‌‌اي را اجرا مي كنيم. سعودي‌ها 7 ماهواره پرتاب كرده‌اند. قراردادي درباره پرتاب ماهواره ايراني امضا شده است. روسيه اواخر سال 2005 يا اوايل سال 2006 موجبات پرواز يك فضانورد مالزيايي را فراهم خواهد كرد و سپس نوبت تركيه و مصر خواهد رسيد.

اسلام زودتر از دين مسيحي ارتدوكس وارد سرزمين روسيه شده بود. امير ولاديمير طي مدت زيادي دين خود را انتخاب مي كرد و بالاخره به دلايل شناخته شده دين ارتدوكس را انتخاب كرد.

در روسيه دين ارتدوكس و اسلام طي مدت بيش از 1 هزار سال با هم همزيستي و همكاري كرده‌اند و ما جنگ‌هاي مذهبي نداشتيم. اكنون كه افراط ديني شدت مي‌يابد، گفتگوي مسيحي-اسلامي به يكي از مهمترين مسايل بين المللي تبديل مي‌شود. ما مي توانيم در اين زمينه نقش مهمي بازي كنيم زيرا در روسيه هميشه روابط خوبي بين اسلام و مسيحيت وجود داشته است. اين روابط، يكي از مباني دولت ماست. در حال حاضر نه تنها وجود روابط خوب بلكه تشريك مساعي اين دو دين براي حل و فصل مسايل جهاني اهميت دارد. روسيه مي‌تواند و بايد بر اجراي گفتگوي مسيحي-اسلامي تأكيد كند و در پيشبرد اين انديشه نقش جدي و سازنده‌اي بازي كند. گفتگوي تمدنها نيز به يكي از شعارهاي مرحله كنوني تبديل شده است. اكنون اين انديشه بيش از پيش بر اذهان پيروان مذاهب مختلف و نمايندگان مناطق گوناگون مستولي مي‌شود.

آ. پولياكوف، معاون مدير اداره خاور ميانه و آفريقاي وزارت امور خارجه روسيه: چند ده سال پيش روابط شوروي-مصري و شوروي- الجزايري به عنوان روابط نمونه اتحاد شوروي با كشورهاي «جهان سوم» تلقي مي‌شد. نمونه‌هاي كارآيي اين روابط فراوان‌اند. از جمله مي توان به ساخت سد بزرگ اسوان در مصر، مجتمع‌هاي ذوب آهن در الحجر و حلوان و كارخانه كشتي سازي در اسكندريه اشاره كرد. صدها پروژه با كمك شوروي ساخته شده و هزاران شهروند الجزاير و مصر كه دانشگاه‌هاي ما را تمام كرده بودند، از اين دانش در ميهن خود استفاده كرده و به مقامات بالايي منصوب مي‌شدند.

معلوم است كه در اين روابط مشكلات هم وجود داشت. اختلافات عقيدتي، تعويض رژيم‌هاي حاكم براين كشورها، فروپاشي اتحاد شوروي و مشكلات داخلي ما و كشورهاي عربي بر چگونگي اين روابط اثر مي‌گذاشت. با اين وجود، دوستي سنتي ما از بوته آزمايشات زمان گذشته و از بين نرفته است. بسياري از شهروندان مصر و الجزاير مانند سابق به ما علاقه صادقانه‌اي دارند. اين ضمانت مهم پيشرفت موفقيت‌آميز ماست.

در حال حاضر روابط روسيه با مصر و الجزاير وارد مرحله احيا و توسعه مجدد شده است كه اين ادعا را نبايد اغراق‌آميز دانست. ما با اين كشورها در زمينه‌هاي گوناگون مواضعي نزديك و يكسان داريم و بر تثبيت نقش مركزي سازمان ملل متحد در اداره امور جهاني تأكيد مي كنيم. در اينجا مي توان به نظريات ما در باره عراق اشاره كرد. همچنين برخورد معقولانه الجزاير و مصر با مسأله چچن و اقدامات دولت روسيه عليه گروه‌هاي جنايي اهميت فراواني دارد.

البته، الآن هم مشكلاتي وجود دارد. براي مثال، در روابط با مصر پروژه مهم «سنداژ زمين» پيش نمي رود. در روابط با الجزاير مسأله بدهي اين كشور به روسيه حل نشده است. مذاكرات انجام مي‌گيرد ولي هنوز تصميمات زيادي گرفته نشده‌اند. همچنين هماهنگي قراردادهاي دوجانبه خيلي آهسته پيش مي‌رود.

سرگئي روگوف، مدير انستيتوي ايالات متحده و كانادا: فكر مي كنم كه ما بايد عامل اسلامي را به عنوان عامل داخلي روسيه و مسأله هويت خود تلقي كنيم. اين يكي از علل آن است كه روسيه نمي‌تواند به عنوان «دولت-ملت» عادي به تعبير اروپايي تلقي شود. از اين نظر، جنبه سياسي روابط ما با جهان اسلام اهميت خيلي بيشتري دارد تا جنبه اقتصادي زيرا اين مسأله امنيت ماست. سئوال جالبي بروز مي كند: آيا در جهان اسلام، روسيه به عنوان بخشي از غرب و جهان مسيحيت و مآلاً به عنوان يك دولت خصم و تهديد كننده تلقي مي‌شود يا اينكه كمكهاي سابق اتحاد شوروي و رويارويي با استعمار غربي فراموش نشده است؟ اين سئوال را مطرح مي كنم ولي جواب آن را نمي دانم.

پوپوف: بعد از سخنان ولاديمير پوتين در كوالا لامپور كه در اجلاس سران كشورهاي اسلامي براي او با اشتياق فراوان دست زدند، مي توان جواب اين سئوال را داد. بدون شك، جهان اسلام ما را به عنوان شريك خود تلقي مي كند چنانچه هنوز حاضر نباشد ما را متحد خود بداند. آمادگي روسيه براي شركت در كار سازمان كنفرانس اسلامي اعتبار اين سازمان را بالا برد.

روگوف: حاضر نيستم با اين نقطه نظر بحث كنم ولي مي دانم كه اين سئوال وجود دارد. مايلم يادآوري كنم كه 30-25 سال پيش ايالات متحده از اسلام راديكال عليه اتحاد شوروي استفاده كرده بود. اكنون آمريكايي‌هايي كه القاعده را ايجاد كردند، تاوان كارهاي سابق خود را مي دهند. فكر مي كنم كه هنوز يك نوع دوپهلويي در برخورد با روسيه وجود دارد زيرا جهان اسلام ما را بخشي از جهان مسيحيت محسوب مي‌كند. نكته دوم با اقتصاد ارتباط دارد. براي مدرنيزه‌سازي اقتصاد فن‌آوري‌هاي مدرن و سرمايه‌گذاري‌هاي بزرگي لازم است كه روسيه ندارد. امروز اشاره شده است كه امكانات ما در زمينه همكاري با كشورهاي ديگر بدون وام‌هاي دولتي ضعيف مي‌شود. ما نمي توانيم فن‌آوري‌هاي بالا را صادر كنيم كه همين امر باعث مي شود كه صادرات ما در سطح پايين و ابتدايي باقي بماند. مسأله واردات همين است.

ما از اين كشورها چيزي نمي خواهيم زيرا خودمان نفت و گاز داريم. ما فقط در زمينه فن‌آوري‌هاي تسليحاتي مي‌توانيم نقش قابل توجهي بازي كنيم. همكاري در اين زمينه براي ما سودآور است ولي از سوي ديگر خطر كشانده شدن روسيه به بعضي موقعيت‌هاي نامطلوب را ايجاد مي كند زيرا در جهان مناقشات گوناگون وجود دارند. اكنون در سطح بالاي دولتي مسايل حل و فصل مسأله اسراييل و فلسطين بررسي مي‌شود و دولت بوش سعي مي كند طرح خود را به ديگران تحميل كند و مصر را به شركت در اجراي اين طرح وادار كند. يك نظريه چهارساله سياست آمريكا در خاور ميانه وجود دارد. هر دولت جديد آمريكا در سال اول طرح خود را مطرح مي كند، در سال دوم بحث شديدي در مجلس سنا جريان دارد، در سال سوم اسراييل مانع از اجراي اين طرح مي‌شود و سال چهارم در آمريكا انتخابات برگزار مي‌شود و كسي به فكر مسايل خاور ميانه نيست.

پوپوف: مايلم دو نكته را تكميل كنيم. واقعيت اين است كه جنبش‌هاي افراطي با تشريك مساعي اتحاد شوروي و ايالات متحده ايجاد شده‌اند. افراط زماني احيا شد كه ما نيروهاي خود را به افغانستان فرستاديم. به عبارت ديگر، تجاوز ما به افغانستان زمينه را براي ايجاد اين پديده مهيا كرد و آمريكايي‌ها به دليل ديگري به گسترش اين پديده كمك كردند. آنها به مجاهدين اسلحه مي دادند و از آنها حمايت مي نمودند. بايد در اين زمينه حقيقت تاريخي را رعايت كرد. در آن زمان تمام جهان اسلام عليه اتحاد شوروي متحد شده بود. جنگ افغانستان اشتباه ما بود كه بعدا اصلاح شد.

چچن هم منشأ تشنجات است. ولي در زمان اخير به بركت سياست معقولانه رئيس جمهور، مواضع جهان اسلام نسبت به مسأله چچن اصلاح شده است. اكنون جهان اسلام به ما براي چچن پول مي دهد. بانك اسلامي براي بازسازي مدرسه‌اي در گروزني 100 هزار دلار اختصاص داده است. سعودي‌ها به عنوان كمك به بسلان 100 هزار دلار داده‌اند. ما در كميسيون حقوق بشر در ژنو با سعودي‌ها و كشورهاي اسلامي همكاري مي كنيم و آنها مسأله چچن را رفع مي كنند. بيشتر اتحاديه اروپا و آمريكايي‌ها از ما به خاطر چچن انتقاد مي كنند.

نودري سيمونيا، مدير انستيتوي اقتصاد جهاني و روابط بين الملل: اينجا از طرف سرگئي روگوف سئوالي درباره برخورد جهان اسلام با روسيه مطرح شد ولي جهان اسلام پديده همگوني نيست. لذا بهتر است گفته شود كه بعضي گروه‌هاي كشورها چگونه با روسيه برخورد مي كنند. در مورد مصر و الجزاير نبايد فراموش كرد كه رهبران اين كشورها نه اصولگرا هستند و نه شخصيت‌هاي مذهبي بلكه سياستمداراني با انديشه‌ها و رفتار سكولاريستي. چند سال پيش سفري به مصر داشتم و با وزير امور خارجه و دستيار مسايل بين الملل رئيس جمهور ملاقات داشتم. هر دوي آنها با فاصله يك ساعت به من گفتند: چرا شما به ما خيانت كرديد و رفتيد؟ اين بدان معني نيست كه آنها ما را دوست دارند ولي آنها به تعادل بين دو ابرقدرت اتحاد شوروي و ايالات متحده احتياج داشتند. آنها در زمان ساختار دوقطبي جهان استقلال نسبي خود را حفظ مي كردند. ولي الآن اين امكانات از دست رفته است كه آنها از اين بابت ناراضي هستند. مصر و الجزاير سعي نمي كنند در سياست خود استقلال بيشتري به خرج دهند كه ايالات متحده ناراضي مي‌شود. با تعجب زياد فهميدم كه در روابط آمريكايي-مصري تشنجات قابل توجهي وجود دارد. اين تشنج به قدري زياد است كه هنگامي كه در لندن در جلسه گروه 8 در زمينه مسايل آفريقا حضور داشتم، نماينده شخصي جرج بوش از ما خواهش كرد به اطلاع رهبران روسيه برسانيم كه بايد مصر و حسني مبارك را تحت فشار قرار داد كه از دمكراسي منحرف نشود (آنجا رهبر مخالفان را زنداني كردند). وقتي از ما چنين خواهشي را مي كنند، مي توان وضعيت حقيقي را تصور كرد. يك جنبه ديگر در اين گفتگو مورد اشاره قرار گرفته است و آن مسأله همكاري يا رقابت انرژتيك است. براي مثال، در زمينه گاز در اروپا چه كسي رقيب اساسي ما است؟ الجزاير و نروژ.

ولاديمير پتروفسكي: موافقم كه در جهان اسلام امروزي مي توان هم شركا و هم متحدان را پيدا كرد. و. پوپوف همكاري روسيه با سازمان كنفرانس اسلامي را متذكر شد. مايلم توجه حضار را به اين واقعيت جلب كنم كه كشورهاي اسلامي ناظران خود را براي نظارت بر انتخابات چچن فرستاده بودند كه مواضع آنها از نمايندگان به اصطلاح سازمان‌هاي اروپايي عيني‌تر بود. مسلمانان منطقه مديترانه برخورد به خصوص مناسبي از خود نشان مي دهند. اين منطقه به صورت گسترده وارد سيستم تماس‌هاي بين المللي مي‌شود. اروپايي‌ها به ايجاد سازمانها براي گفتگو با اين كشورها و جلب آنها به گفتگو با آسه‌آن پرداخته‌اند. بايد افزود كه مصر و الجزاير، كشورهايي كه مرحله سوسياليسم عربي را پشت سر گذاشتند، از امكانات زيادي برخوردارند. البته، از زمان همكاري اتحاد شوروي با اين كشورها و كشورهاي ديگر جهان اسلام، شرايط تغيير كرده و امكانات ما نيز كاهش يافته است. ولي منافع ما در بسياري از زمينه‌هاي كليدي يكسان است. همكاري فعلي ما با كشورهاي اسلامي هدف رويارويي با غرب را دنبال نمي‌كند. فكر مي كنم كه سرگي لاوروف وزير امور خارجه روسيه درست گفت كه سياست خارجي روسيه بايد جهتگيري‌هاي گوناگوني داشته باشد و هميشه بر اساس منافع ملي روسيه برقرار شود.

در اين زمينه برقراري روابط با رياست اين كشورها اهميت زيادي دارد. اكنون كه جهان از رويارويي و تقابل آزاد شده است، بايد كساني را پيدا كرد كه حاضرند در مسير اعتدال حركت كنند و با ما گفتگو داشته باشند. اصل كار، اجتناب از اسلام‌ستيزي و هر گونه افراط است. از روي تجربه بزرگ فعاليت خود در زمينه روابط خارجي مي توانم بگويم كه ما هر گونه افراط را رد مي‌كنيم. به عنوان مثال، وهابيت به لحاظ نظري مي تواند غيرقابل قبول باشد ولي اگر وهابيت زورگويي تبليغ نكند، مي توان با آن گفتگو كرد (همانطور كه ما با مخالفان جهاني‌سازي گفتگو مي كنيم). اصل كار، رد كردن افراط نه تنها در اسلام بلكه در مسيحيت، يهوديت و اديان ديگر است. آنچه كه مانع از گفتگو ميشود، وجود استاندارد دوگانه است.

آكادميسين ميخاييل تيتارنكو، مدير انستيتوي خاور دور: بايد از آنجا شروع كنم كه «در زادگاه پيغمبر حرف او را باور نمي كنند». انديشه گفتگوي تمدن‌ها اوايل سالهاي1920 توسط پيروان نظريه اورآسيايي در روسيه بيان شده بود. اين يكي از اصول كليدي و اساسي ايدئولوژي اورآسيايي بود. من با كساني كه اينجا سخنراني كردند و بر گفتگوي مسيحي-اسلامي تأكيد نمودند، موافق هستم. ولي مسأله اين است كه اين نظريه با دوگانگي معيني توأم است. پنداشته مي شود كه جهان مسيحيت و جهان اسلام وجود دارند. ولي هويت روسي كه در طول قرن‌ها شكل گرفته، فرهنگ اسلامي را هم بخشي از خود كرده است. لذا خود فرهنگ ما امكانات گسترده‌اي فراهم مي كند. براي ما راحت‌تر است كه با هر نماينده جهان اسلام تماس برقرار كنيم تا با نماينده غرب «خالص». چيني‌ها هميشه بر اين امر تأكيد مي كنند زيرا در فرهنگ ما عناصري از فرهنگ و ذهنيت ديگران نيز مشاهده مي‌شود.

فكر مي كنم كه علاوه بر مسايل اقتصادي، نكات سنت و فرهنگ هم بسيار پر اهميت هستند زيرا روسيه از همين طريق مي تواند نقش پل ارتباطي بين غرب و شرق را بازي كند. وجود فرهنگ غني اسلامي حدود 20 ميليون شهروند مسلمان روسيه بايد مبناي ابراز احترام به سهم فرهنگ اسلامي و عربي در تمدن جهاني را بازي كند. نمايندگان ما در مجامع بين المللي بايد بر اين امر تأكيد بكنند. واقعيت اين است كه حيثيت رهبران كشورهاي اسلامي تضييع شده است. به آنها عقيده حقارت تلقين كرده‌اند. ولي اگر نماينده قدرت و فرهنگ بزرگ با آنها به صورت برابر گفتگو كند و بر احترام به فرهنگ آنها تأكيد كند، جواب آنها هم بسيار مثبت خواهد بود.

اينجا درست اشاره كردند كه جهان عرب مايل است روسيه را به عنوان وسيله متوازن كننده سلطه‌جويي ايالات متحده تلقي كند. در شرايط كنوني روسيه نمي تواند اين مأموريت را بر عهده خود بگيرد كه اين كار براي ما مفيد نيست. ولي ما مي توانيم به صورت موازي عليه سلطه‌جويي و تحميل سيستم ارزش‌هاي غربي به كشورهايي با فرهنگ و تمدن باستاني مبارزه كنيم. اين امر براي خود ايالات متحده هم مفيد خواهد بود زيرا اين كشور گويا كنترل كارهاي خود را از دست داده است. در اين زمينه يك كشور ديگر يعني چين، از ما پشتيباني خواهد كرد. براي چين مسأله اسلام و فرهنگ اسلامي به اندازه روسيه اهميت دارد. ما 20 ميليون مسلمان داريم و آنها 70 ميليون.

نبايد از اين واقعيت غافل بمانيم كه جهان اسلام به سرعت رشد كرده و به يكي از قطب‌هاي سياست و اقتصاد جهاني تبديل مي‌شود. از قرار معلوم، آمريكا اسلامي مي‌شود، اروپا هم اسلامي مي شود. آمريكايي‌ها به قدري «عاقل» بودند كه در مركز اروپا با ويراني يوگسلاوي سابق براي مسلمانان تكيه‌گاه ايجاد كرده‌اند. اين تكيه‌گاه افراط اسلامي در اروپاست. در آلمان مسلمانان 10% جمعيت را تشكيل مي دهند، در فرانسه 12% و ارقام دقيق كشورهاي ديگر را ندارم. برخورد ما با جهان اسلام بايد گزينشي باشد. كشورهاي متمدن اسلامي مانند مصر، مراكش و تا حدودي تونس وجود دارند. ولي از سوي ديگر، در بعضي كشورهاي اسلامي اسلام به عنوان ساختار و شيوه زندگي و عامل وحدت دولت تلقي مي‌شود و به جاي قانون اساسي، احكام شرعي اجرا مي‌شود. به نظر من، بايد به اين تفاوت‌ها بين كشورهاي اسلامي توجه كرد.

ايرينا كودرياشوا، كارشناس مسايل سياسي: مايلم درباره ارتباط بين مسايل جهاني و مسايل سياست داخلي صحبت كنم زيرا همانطور كه ما اطلاع داريم، ايالات متحده با وجود خصومت پنهان نشدني با جهان اسلام، به اجراي برنامه تشكيل خاور ميانه بزرگ يعني دمكراتيزه‌سازي و مدرنيزه‌سازي جهان اسلام از مغرب تا پاكستان ادامه مي دهد. اين برنامه در سال 2003 طراحي شده و در سال 2004 با انتقادات و مخالفت‌هاي شديد روبرو شد ولي با اين وجود اقدامات در جهت امن كردن مواضع خارجي آمريكا، حمايت از رژيم‌هاي آمريكايي افغانستان و عراق و تحكيم نفوذ آمريكا و اروپاي غربي در خاور ميانه و شمال آفريقا همچنان اتخاذ و عملي مي‌شوند. همين امر در مورد الجزاير و مصر صحت دارد.

آنچه كه در رابطه با الجزاير شايان ذكر است، اين است كه اين كشور فقير نيست. الجزاير دوازدهمين صادر كننده بزرگ نفت جهان است كه روزي 1.4 ميليون بشكه نفت توليد مي كند. اين رقم از روسيه حدود 4 برابر كمتر است ولي با توجه به قيمت‌هاي جاري نفت، درآمد قابل توجهي به دست مي‌آيد. در فوريه سال 2005 اتحاديه سراسري زحمتكشان الجزاير كه اتحاديه نفتي بانفوذي مي باشد، از آزادسازي قانون درباره استفاده از نفت و گاز حمايت كرد. لذا انتظار مي‌رود كه دسترسي شركت‌هاي خارجي به بازارهاي الجزاير تسهيل شود. در اين كشور نظام پيچيده بانكي و گمركي وجود دارد كه از توسعه روابط اقتصادي خارجي ممانعت مي كند. همچنين قرار است شركت اصلي دولتي «ساناتراك» الجزاير مانند سابق در دست دولت بماند. با اين وجود، امكانات براي اجراي پروژه‌هاي مشترك با شركت‌هاي خارجي گسترش خواهد يافت.

اگر روسيه در اين پروژه‌ها شركت نكند و دولت از شركت‌هاي خصوصي علاقمند حمايت نكند، ممكن است بزودي اين راه‌ها برروي ما بسته شوند. همانطور كه شما اطلاع داريد طرح ايجاد اتحاديه آزاد اتحاديه اروپا و الجزاير وجود دارد كه در نتيجه آن قرار است تا سال 2010 منطقه تبادلات آزاد بين الجزاير و اتحاديه اروپا به وجود آيد.

ما در زمينه همکاري نظامي فني و از جمله در زمينه پژوهش‌هاي مشترك فضايي مواضع معيني را حفظ كرده‌ايم. ولي اوايل سال جاري موافقتنامه الجزايري-آمريكايي درباره همکاري نظامي فني به امضا رسيده و ايالات متحده در پرتاب ماهواره‌هاي جديد الجزايري شركت خواهد كرد. فكر مي كنم اكنون روسيه از نفوذ معنوي و تاريخي خود استفاده مي كند. ولي نسل‌هاي گذشته مي‌روند و به جاي آنها نسل‌هاي جديدي مي‌آيند كه به غرب يا به ارزش‌هاي اسلامي گرايش دارند. نسل جديد غرب‌گرا و جهان وطن روس و نسل جديد اسلام‌گرا يا غربگراي الجزاير و مصر به اين سادگي نمي توانند اهداف متقابلاً سودمند خود را تعيين كنند و به سنت روابط چندين ساله ما با اين كشورها ادامه دهند. نبايد نفوذ قابل توجه مخالفان اسلامي را فراموش كرد. سازمان رسمي اسلامي در ائتلاف دولتي و در طراحي سياست كشور شركت مي كند. اين كشور فقط تا حدودي لاييك است.

آلكساندر شوميلين، رئيس مركز مطالعه مناقشات خاور ميانه انستيتوي آمريكا و كانادا:

با بسياري از مطالبي كه اينجا عنوان شدند، موافقم ولي مايلم مخالفت خود با بعضي گفته‌هارا ابراز كنم. مطبوعات ما شركت رئيس جمهور روسيه در اجلاس سازمان كنفرانس اسلامي در كوالا لامپور را فقط به صورت مثبت تعبير كرده بودند ولي مي توان به جنبه ديگر آن اجلاس نيز اشاره كرد. بعد از سخنراني مهاتير محمد نخست وزير سابق مالزي و مظهر برخورد تمدن‌ها (زيرا او مبلغ جهاني يهودي‌ستيزي است)، رئيس جمهور ما در شرايط دشواري قرار گرفت و فقط با ترك تالار جلسات توانست اين مشكل را حل كند. نبايد اين امر را ناديده گرفت.

م. تيتارنكو: چرا انتقاد از اسراييل بايد حتماً به عنوان ضديت با يهوديان تلقي شود؟

و. پوپوف: من در طول روز در كوالا لامپور كنار رئيس جمهور بودم و براي يك دقيقه هم از او دور نمي‌شدم. گزارش‌هاي خبرگزاري‌هاي غربي درست نبود. مي توانم متن انگليسي سخنراني مهاتير محمد را به شما بدهم. كارزار تبليغاتي برپا شده بود تا اهميت حضور ولاديمير پوتين در آن اجلاس را كاهش دهند. من با چشم خود همه جريانات را مشاهده كرده بودم.

شوميلين: به نظر من، اصل كار اين است كه ديدارهاي اخير هيأت‌هاي پارلماني و رئيس جمهور روسيه از منطقه خاور ميانه به اجراي سياست تعادل در رويارويي اسراييلي-عربي كمك كرده است. مصر و الجزاير تا اندازه زيادي متحدان روسيه و ائتلاف بين المللي مبارزه با تروريسم هستند. اين دو كشور مدتها قبل از غرب و روسيه با تروريسم اسلامي وارد نبرد شده بودند. در الجزاير اين مبارزه گاهي حالت جنگي دارد. محافل ميانه‌رو مصر و الجزاير دهها سال قبل از 11 سپتامبر، قرباني ترور اسلام‌گرايان شده بودند. بايد بر وجود اين اشتراك چالش‌ها تأكيد كرد. روسيه سعي مي كند با اين كشورها و از طريق آنها با جهان اسلام روابط محكمتري برقرار كند. ولي اين تمايل بايد با توجه به سلسله مراتب اهداف سياست خارجي روسيه عملي شود.

پياديشف:

بحث جالب و پرمحتوايي داشتيم. همه از امكان اظهار نظر برخوردار شدند. اميدوارم كه اين گفتگو براي همه مفيد باشد.

/ 1