هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق
سرّ الاسرار قدرت پنهان ما
«... و چون خون گرم حسين بن علي(ع) بر زمين گودي قتلگاه جاري شد و پيکر پاکش بر خاک فتاد، پرندهاي زيبا از آسمان بر کنار پيکرش فرود آمد و پر و بال بر قد و قامت حسين(ع) نهاد و سر و چهره بر تربت معطر آغشته به خون گرمش متبرک نمود و مويه کرد و آنگاه به آسمان پر کشيد و بيدرنگ به جاي جاي گيتي که رسيد پري از پرهاي آغشته از خون حسين(ع) بر زمين افشاند. اندکي نگذشت که در فرودگاه پرخونين و معطر از کربلا، معبدي و مسجدي و زيارتگاهي بنا شد و اين شد که در هر نقطه از عالم نام و ياد و راز و نيازي به درگاه حضرت حق از آن معبد و مسجد و زيارتگاه شنيده شد، از فضل و خلوص و برکت و رحمت زمزم عاشورايي حرکت حسين(ع) است. چه آنکه او اگر نبود نامي از توحيد و عبوديت و معنويت به گوش بشر نميرسيد و شيوهاي جز بردگي و ضلالت و تيرگي در زندگي آدميان باقي نميماند.»شايد اين فراز اسطورهاي و افسانهاي را با هيچ سند و گفتار معتبري در کتابهاي تاريخي و روايي و رجالي نتوان همراه نمود، اما آنچه که سينه به سينه اين سطور افسانهاي را به زمان ما رسانده و در ميان کوچه و بازار ورد زبان زنان و مردان کهنسال ساخته، حقيقتي است که در دل اين افسانه خيالي نهفته است.حسين بن علي(ع) سرّ الاسرار قدرت با عظمت پنهاني است که اهل معنا و راه يافتگان به بارگاه قدس نيز، به خوبي توان درک همة زواياي آن را ندارند؛ چه رسد به کساني که صمٌ بکم و کر و کور و لال، وارونه و خفاشوار عالم هستي را در تيرگي ماديات و حس و تجربه با قواعد فيزيک و پلاستيک و مکانيک، ميخواهند به تفسير بنشينند.همه قوام و حيات واقعي عالم به عبوديت و بندگي است و انبياء(ع) و اولياء جز اين هدف هدفي پيش رو نداشتهاند و اگر هم توسعه و اصلاحات و اقتصاد و معيشت را از سر ناگزيري به زبان آوردهاند، با هدف و رسالت بنيادين عبوديت حق ممزوج و مأنوس نمودهاند. و از همين روست که قيام حسين بن علي(ع) احياگر و منجي جمله اهداف انبياء و اولياست و خونش نشانه راه. اگر کريمه «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله» حقيقت علي الدوام هستي است،پس سيدالشهداء(ع)، که به حق بالاترين لقب حسين بن علي(ع) است، زندهترين زندگان عالم به شمار ميآيد. با اين وصف عالم مرده و ميّت و تيره و سرد تار را، کي و کجا توان مقابله با منشاء حيات و زندگي و نور و نار؟! سر الاسرار شکستناپذيري عشيره عاشورايي تاريخ و شيعيان شرزه شهادتطلب گيتي، در جرعهنوشي از چشمه جوشان حسيني است و سيراب گشتن از حلاوت و لذّت شرب مدام از زمزم کربلا. و چنين است که ستون انقلاب ما هيچگاه نميلرزد و خيمة آن از هم نميگسلد. چرا که منشاء قيام و نهضت امّت ما، به عاشورا ميرسد و بس!ستارههايي براي هدايت
در تيره بازار آشوب و بحران و فتنه، هيچ ستاره و شهابي چون راه شهيدان آدمي را به جبهة حق رهنمون نميسازد و هيچ محکي چون سيره آنان جماعت مکر و فريب و دغل و دو رنگي را که با جامه و دلق اهل حق، تيشه به ريشه بنيانهاي اصيل اسلام ناب ميزنند، رسوا نميسازد. اگر گفتهاند که «و بالنّجم هم يهتدون» و با عنوان ستارهها و منارههاي هدايت از آنان نام بردهاند از اين روست. سيره و مرام جوانمردانه و شجاعانه و همچنين شريعتمدارانه و اخلاقمدارانة شيدايان حريم شهادت، به اندازهاي شفاف و پاک و روشن است که به ادعا و فريب و مکر و دروغ و حيلت و ريا نميتوان، با خيزش و حرکتهاي کودکانه و به تعبير مقتداي انقلاب شبيهسازي کاريکاتوري از حرکت امام، لطمه و آسيبي به سد آهنين امّت رساند. امروز هر کسي که در مسير رفتن و ماندن، در تذبذب و ترديد و شک است، محکي جز شهيدان را براي يافتن حق نخواهد يافت. شهيداني که همه بند بند وجودشان يک ترنّم موزون را تکرار ميکرد: «ما رفتيم، نکند امام را تنها بگذاريد!»بدا به حال روزگاراني که در فراموشي و غفلت ياران و همرهان،مقتداي غيور انقلاب در خطبه و خطابه غريبانه خود، زمزمه حيدر کرار را در برابر کوفيان تکرار کند که:«اين الشهداء؟ اين عمار؟ اين ذوالشهادتين؟»
(نهج البلاغه) کجايند شهيدان؟ کجاست عمار؟ کجاست ذوالشهادتين؟
سلاحي براي همه قرنها
تاريخ سلاحها و تاکتيکهاي رزمي و نظامي بشريت در هر قرن با نوآوري و خلاقيت و اختراعات، دگرديسيهاي گوناگوني يافته است. شايد کارآمدترين و کهنترين سلاح مورد استفادة پيروان جبهة حق که طي ده هزار سال تاريخ رسمي بشر تاکنون تأثير خود را از دست نداده است، سلاح شهادت است. سلاحي که هيچ پادگان و قرارگاه ويژهاي که به چشم آيد، آن را آموزش نميدهد.سلاحي است با اتكاء به انگيزهاي که در قلب مؤمنان به عالم بالا و معتقدان به جهان آخرت، توليد و پرورش مييابد و با اتصال به زمزم گواراي عاشورا، به فرهنگي بيپايان و شکستناپذير مبدل ميگردد.تنها نگاه کوتاهي به تاريخ دو قرن اخير و بررسي مقاومتها و پايداري هاي سياسي ملل مسلمان ميتواند گواه استيصال و درماندگي دشمنان بشريت در برابر اين فرهنگ قدرتآفرين باشد. اکنون غزه و ضاحيه، کشمير و يمن، بوسني و کوزوو،و آن سوتر در کرانههاي چين بزرگ و روسية سفيد، مسلمانان به قدرتي عظيم دست يافتهاند که از هر سلاح و تکنولوژي مخرب نويني، برتر و قدرتمندتر است. سلاحي که بالاترين نقش را در قيام جهاني موعود و تشکيل امت واحدة اسلام ايفا خواهد نمود و رجز يک به يک سربازان و بسيجيان حضرتش جز اين نخواهد بود:
هرگز نميرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جريدة عالم دوام ما
ثبت است بر جريدة عالم دوام ما
ثبت است بر جريدة عالم دوام ما