آنانكه جز خدا نميبينند
مديرمسئولاهل دنيا و مادّيون که جز به حواس پنجگانه هيچ چيزي را ادراک نميکنند، در تعريف شهادت واژهاي جز مرگ آگاهانه و جانبازي در راه وطن، چيز ديگري نمييابند و اصلاً توان فهم و هضم معامله رودررو با حضرت حق و حظّ و لذّت عظيم وصال معنوي و عرفاني مخلوق و عبد به بارگاه ابدي و بيکران قرب الهي، در آنان راه ندارد. ادراک بار يافتن به جايگاه «عندربّ» و روزي خوردن از خوان پرفيض و فضيلت پروردگار، آن هم با پوشيدن رداي حيات جاودانه، نکتهاي نيست که بر اهل مادّيات و تنپروران رفاهزده دنيا، به آساني فاش شود. کِرم فربه از تعفن لجنزار و چارپاي نجاستخوار، کي و کجا توان فهم لذّت پرواز پرستوي سبکبال را خواهند يافت؟!اين عادت مذموم کجا و آن خصلت ممدوح کجا؟بيجهت نيست که در روزگار پرحادثه و موّاج دنياي کنوني،ترنّم موزون کربلايي مولانا، بر دل و جان بشريت گرفتار آمده در گل و لاي و لجنزار مادّيات، بسيار دلنشين و خوشآهنگ جاي ميگيرد که:
کجاييد اي شهيدان خدايي
کجاييد اي سبکبالان عاشق
پرندهتر زِمرغان هوايي
بلاجويان دشت کربلايي
پرندهتر زِمرغان هوايي
پرندهتر زِمرغان هوايي
اگر مرگ شيرين و دلپذير را برگزينيم، اين بار مرگ اسير دستان ما خواهد بود. اگر از نابودي بگريزيم و به بودن بينديشيم، اين بار جاودانه خواهيم ماند و با جاودانگان خواهيم نشست و برخاست.اگر گفتهاند: «جهاد دري از درهاي بهشت است که به روي خاصّان اولياي الهي گشوده ميشود»، به يقين شهادت روضهاي از روضههاي خدايي است که برتر و بالاتر از آن نعمتي قابل تصوّر نيست. روشن است جلب رضايت الهي تنها کليد اين روضة روشنايي است، آنچنان که برانگيختن خشم خدا، مانع اصلي ورود انسان به گلزار شهادت است. کيست که به فطرت جويندة خويش، جوياي چنين مقام والا و بالايي نباشد؟
و کيست که به ذهن فهمندة خود، از درک اين مقام ناتوان و نارسا نماند؟شهادت شراب ناب طهوري است که نوشيدنِ جرعهاي از آن، آرزوي همة پاکان و پاکبازان و پاکطينتان عاشق و زندهدل و جاويد تاريخ بوده و هست. بيجهت نيست که اولين آرزوي شهيد بيدرنگ پس از شهادت، زنده شدن از نو براي شهادت دوباره است. ياران سيّدالشهدا (ع) به حتم قبل از شهادت به درک اين مقام نايل آمده بودند که با بصيرت و شهامتِ تمام اعلام کردند حتي اگر هزار مرتبه در راه خدا بميرند و زنده شوند، باز آماده شهادتند! کيست که آرزو نکند اي کاش از اين شراب ناب طهور قطرهاي به کامش چشانده شود!شهادتطلبان راستين با تمام وجود حس کردهاند که عشق به خداوند و اولياي الهي، تنها جواز عبور از دروازة باغ شهادت است. سپاه عشق؛ شهادتطلبان راستيني هستند که در همارة ساعات و لحظات عمر گرانبهاي خويش، جز به عروج خود از تيرة خاک ناسوتي به سمت و سوي عالم تابناک لاهوتي نميانديشند. ازاين رو شهادت و شهادتطلبي را هنر مردان خدا دانستهاند. در فرهنگ شهادت، شاهد و مشهود؛ مريد و مرادِ هم ميگردند تا آنجا که به يگانگي ميرسند و شهيد و شهادت تجليگاه اتّحاد شاهد و مشهود ميشود. آري، شهادت هنر خداباوراني است که به اذن وليّ خدا در راه تحقق آرمانهاي الهي گام برداشته و به شرف شهادت نايل گشتهاند. از شهيد و شهادت اثري به جاي ميماند که شاهکار تاريخ است و از کران تا کران هستي؛ شاخص، پابرجا و ماندگار خواهد بود.کوتاه سخن، شهيد در مقام فنا و محو در وجود خداست که به نور او مينگرد و هيچ کجا جز او هيچ نميبيند. خداوند نيز همواره به او عنايت دارد و هيچگاه او را از نظر دور نميدارد.
در اين شماره از نشريه، اهالي «فرهنگ پويا» بر آن شدند تا به عاليترين جلوة فرهنگ پويا نظري تازه بيفکنند. باشد تا از اين رهگذر، عطر تازهاي از فضاي شهادت و شهادتطلبي، در روح و روان و جسم و جان رهگذران کوي شهيدان بيفشانند.
1. صحيفه نور، جلد 7، ص 183.