بيگانگان آهسته برانند، خطر مرگ - بيگانگان آهسته برانند، خطر مرگ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بيگانگان آهسته برانند، خطر مرگ - نسخه متنی

زهرا رضائيان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيگانگان آهسته برانند، خطر مرگ

زهرا رضائيان

اشاره

وقتي شرق و غرب سياسي، دست در دست هم براي مقابله با نظام «نه شرقي و نه غربي» جمهوري اسلامي، جنگ را به ملت ايران تحميل کردند؛ مي‌خواستند اين کانون نور را که گرمابخش دل‌هاي محرومان و مستضعفان جهان بود، براندازند و به آنان که با پيروزي انقلاب اسلامي ايران جاني تازه در کالبدشان دميده شده بود، بفهمانند که هر حرکت استقلال‌طلبانه و آزادي‌خواهانه در برابر خواست و اراده قدرت‌ها، محکوم به شکست است؛ اما ملت مقاوم و سربلند ايران، با بهره‌گيري از آموزه‌هاي اسلام و باور قلبي به آيه شريفه «کَمْ مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةٍ کَثيِرَةً بِاذْنِ الله»(بقره/249)، قدم در عرصه دفاع گذاشت و با مايه گذاشتن از جان در جنگي نابرابر، نه تنها يک وجب از خاک خود را از دست نداد و از مستشاران خارجي کمک نگرفت؛ بلکه مردانه روي پاي خود ايستاد و به خودکفايي رسيد.

وقتي مردمي گرفتار انحراف و انحطاط مي‌شوند، راه اصلاح آنان به تناسب شرايط مختلف است. در شرايطي بايد به ارشاد و راهنمايي و کار فرهنگي دست زد و‌ در جايي بايد به عمل پرداخت و با اقدامي سياسي و مسالمت‌آميز براي اصلاح جامعه و مردم کوشيد؛ اما در شرايطي که قدرت حاکم با ابزارهاي تبليغاتي، ذهن و انديشه و عقل مردم را ربوده و با تنگناهاي اجتماعي، مجال هرگونه انديشيدن و آگاه شدن صحيح را بر مردم بسته، و همه را در يک مسير قرار داده و کسي اجازه تفکّر به شکل ديگري را ندارد؛ نه موعظه و ارشاد و کار فرهنگي کارساز است و نه اصلاحات مسالمت‌آميز مؤثر. در چنين شرايطي، تنها راه؛ وارد آمدن ضربه‌اي شديد و دميدن در صور اسرافيلي بيدارسازنده و برانگيزننده از خواب مرگ مي‌باشد. در چنين شرايطي، تنها وسيله و کارآمدترين شيوه و آگاهي‌بخش‌ترين اقدام، رساترين موعظه، دلنشين‌ترين کلام و قاطع‌ترين اقدام، «شهادت» است؛ تاکتيکي که استراتژي استقرار دين واقعي را که پيام‌آور آزادي و آزادگي است، عينيت مي‌بخشد.

بهره‌برداري شيعه از مقوله شهادت‌طلبي که پيوند ناگسستني با قيام امام حسين (ع) و واقعه عاشورا دارد، ظرفيت انقلابي گسترده‌اي در اختيار آنان گذاشته است. مفاهيم «شهيد» و «شهادت» در دين اسلام،‌ از تعبير خاصي نسبت به اديان ديگر برخوردار است. شهادت، مرگي از راه کشته شدن است که شهيد آگاهانه و به خاطر هدف مقدّس و به تعبير قرآن «في سبيل‌الله» انتخاب مي‌کند. استفاده از عنصر «شهادت‌طلبي» از جمله منابع قدرت هر ملّتي است. در تمامي مکاتب بشري و اديان الهي، ايثار جان در راه عقيده و کشور، يک افتخار بزرگ به حساب مي‌آيد. مردم نيز براي تمامي کساني که در راه دين و ميهن کشته مي‌شوند، ارزش و احترام خاصي قائل هستند و از آن‌ها الگوبرداري و به نيکي ياد مي‌کنند. شيعيان در اين زمينه، واقعه کربلا را الگوي خويش قرار داده‌اند؛ الگويي که در ايام محرّم، قوي‌ترين نيروي ملّي و بسيج اجتماعي را در اختيار آنان قرار مي‌دهد، به شکلي که تمام ملت به سوي يک سوگواري عظيم با احساسات شديد تا آن درجه سوق داده مي‌شوند که باور کردن آن براي کساني که شاهد آن نبوده‌اند، بسيار مشکل است.

اين امر به ويژه در دوران‌هايي که مبارزه عليه عامل خارجي انجام مي‌گيرد،‌ از نتايج و اجتماع گسترده‌‌تري برخوردار مي‌گردد؛ چرا که مؤلفه‌هاي مذهب شيعه عامل تقويت‌کننده رفتار سياسي آنان مي‌شود. همچنان که اين اتفاق در ايران نيز رخ داد و به اين ترتيب ايدئولوژي، شرايط فرهنگي، سياسي و زمينه‌هاي تاريخي ايران، شرايطي را فراهم آورد که رهبران مذهبي بتوانند مردم را بسيج نموده و بر حوادث و رويدادهاي سياسي جامعه تأثير بگذارند. رهبران مذهبي توانستند حادثه عاشورا را بازسازي نموده و آن را با گفتمان‌هاي جديدي وارد عرصه سياسي ايران نمايند.

با وقوع نهضت اسلامي ايران که در حقيقت انقلاب ارزش‌ها بود، بار ديگر درِ باغ شهادت گشوده شد و فرصت دوباره‌اي براي مشتاقان و عاشقان ايثار و شهادت فراهم آمد، تا با الهام از قيام سرخ عاشورا زنده کننده بزرگ‌ترين ارزش‌هاي والاي اسلامي باشند. گوشه‌اي از اين ايثارگري‌ها در اوج مبارزات انقلاب و قسمت اعظم آن در سال‌هاي دفاع مقدّس به وقوع پيوست و علاوه بر پيامدهاي فرهنگي و اجتماعي،‌ پيامدهاي سياسي گوناگوني نيز به دنبال داشت. اين پيامدها منحصر به انقلاب اسلامي ايران و دوران دفاع مقدّس نيست؛ بلکه هرگاه مردمان يک سرزمين براي حفظ آرمان‌ها و ارزش‌هاي خود،‌ آگاهانه مرگ سرخ را برگزينند؛ به چنين پيامدهايي دست خواهند يافت.

بيداري ملّت‌ها

نزاع حق و باطل، اصلي‌ترين نزاع در جهان است که هم در عرصه سياسي و ديپلماتيک و هم در عرصه فکري و فرهنگي و نظامي جريان دارد. نزاع حق و باطل، نزاعي نيست که فروکش کند و فراموش شود. جنگ‌هاي مختلف ميان اين دو جريان که در گوشه و کنار دنيا صورت مي‌گيرد، همچون دوران دفاع مقدّس، جنگ لبنان و غزّه نشان مي‌دهد که دغدغه حق و باطل و ايمان و کفر بر دغدغه‌هاي ناسيوناليستي و عشق آب و خاک مردم سرزمين‌ها فائق آمده و به محور درگيري دو طرف تبديل شده است.

شهادت‌طلبي و ايثار جان در راه عقيده و مکتب که بر محور دفاع از دين و ارزش‌هاي ديني در برابر ظلم و استکبار و عصيان است؛ سبب آگاهي و بيداري ملت‌ها و تلاش و کوشش براي رهايي از يوغ ظلم و ستم خواهد شد. بيداري اسلامي و حرکت‌هاي اصيل و آگاهانه‌اي که در اقصي نقاط جهان - به خصوص در فلسطين و لبنان - صورت مي‌گيرد، حاصل فرهنگ شهادت‌طلبي است که با انقلاب اسلامي ايران در سراسر دنيا انتشار يافت و حاکي از مقبوليت و پذيرش آگاهانه فرهنگ ايثار و شهادت در افکار عمومي انسان‌هاي آزادانديش و عدالت‌خواه جهان است.

صدور انقلاب اسلامي

بسياري از غرب‌زده‌هاي وطني، به جهت روحيه تسليم و ترس در برابر غرب، هرگز دوست ندارند و باور نمي‌کنند که صدور انقلاب به اقصي نقاط جهان معنا و مفهومي داشته باشد و هنوز هم انقلاب اسلامي را حرکتي محصور در مرزها و جغرافياي خاصّ ايران تصور و صدور آن را تخطئه مي‌کنند؛ اما بسياري از مقاومت‌ها و عدالت‌خواهي‌ها در سراسر دنيا، نشان ازآن دارد که انقلاب اسلامي در حال صدور خود به مناطق ديگر است و آرام آرام به الگوي حق‌طلبي و ظلم‌ستيزي تبديل خواهد شد.

شهادت‌طلبي مردمان ايراني که آگاهانه و بي‌باکانه قدم در اين راه نهادند و با ايثار جان خود، عزّت و اقتدار ايران اسلامي را به ارمغان آوردند، به مردمان سرزمين‌هاي ديگر نشان داد که با مرگ سرخ مي‌توان در برابر ظلم و استکبار ايستاد و انديشه آزادي‌بخش اسلام را در سراسر دنيا منتشر کرد. نبرد 33 روزه حزب‌الله لبنان و پيروزي شکوهمند آن در برابر رژيم باطل صهيونيستي، نشان داد که انقلاب اسلامي در عمل صادر شده و مبناي کار مسلمانان ديگر قرار گرفته است و آرمان‌هاي امام راحل (ره) اکنون در مناطق دور دست پي‌گيري مي‌شود و حکومت‌هاي جائر را با چالش و شکست مواجه مي‌کند. جنگ غزّه نيز که با تکيه بر عناصر ايمان، مقاومت، شهادت‌طلبي و استکبارستيزي انجام گرفت، عملي ساختن همان درس‌هاي امام راحل (ره) و انقلاب اسلامي و سند بزرگ ديگري بر تحقق صدور انقلاب اسلامي ايران است.

اکنون انقلاب اسلامي که با الهام‌گيري از واقعه کربلا، با جان‌فشاني جوانان و نوجوانان و به طور کلي همه اقشار ملت تحقق پذيرفت، يک جريان جهاني است که بر قلوب ملّت‌ها و فطرت بشر اتّکا کرده و مي‌تواند بدون حضور فيزيکي بر ارواح ملت‌ها که عميق‌ترين لايه‌هاي وجودي انسان‌ها است، حکومت کند.

اقتدار و امنيّت ملّي

قدرت ملّي هر جامعه‌اي، به عواملي بستگي دارد؛ منابع، سرزمين، فرهنگ، تجهيزات و... را مي‌توان از جمله اين منابع به شمار آورد. امروزه در حوزه سنجش قدرت ملّي، نقش مردم و تأثيرگذاري آن بر رويکردها و عملکردهاي کشورها، چگونگي تفکّر، ديدگاه آنان نسبت به حکومت‌ها، ميزان مقاومت و ايستادگي در راه رسيدن به آرمان‌هاي ملّي و اعتقادي، انگيزه‌ها و ... نقشي اساسي و تعيين‌کننده است. در واقع فرهنگ، باور، ارزش‌، جهان‌بيني و نوع تفکر و نگرش مردم يک کشور؛ جايگاه ويژه‌اي در ارزيابي قدرت ملي براي تأمين امنيت ملّي به شمار مي‌رود.

صبر و بردباري و تحمّل سختي‌ها، کشته‌شدن و گذشتن از جان خود در راه تحقق و حفظ آرمان‌ها، سبب مي‌شود که ‌جامعه شکست‌ناپذير شده و در مقابل دشمن به پيروزي برسد و به اقتدار و امنيت ملي دست يابد. مردمي که داراي روحيه مقاومت، ايثار و فداکاري باشند، با انگيزه بسيار بالا در برابر دشمنان متجاوز ايستادگي مي‌کنند و با ايثار جان خود، امنيت ملي خويش را تأمين مي‌کنند. شهادت و شهادت‌طلبي؛ هم به جهت بازدارندگي، امنيت کشور را از تهاجم نظامي تأمين مي‌کند و هم با عطرآگين کردن فضاي کشور و مقابله با تهديدات نرم دشمن، سبب تربيت نسلي مؤمن مي‌شود که در هنگامه خطر، به دفاع از اسلام مي‌پردازند.

يکي از موانع اساسي حمله آمريکا به ايران، مسئله شهادت و شهادت‌طلبي ايراني‌ها و فرهنگ مقاومت است و اين فرهنگي است که اسلام، سربازان و مجاهدان خود را با آن تربيت مي‌کند. مجاهدي که در مکتب اسلام تربيت مي‌شود، بر سربازي که در مکتب ليبراليسم با محور فردگرايي و بدون انگيزه تربيت مي‌شود، پيروز است. تئوريسين‌هاي نظامي و سياسي آن‌ها، همواره به دنبال چاره‌اي هستند تا جايي که امکان دارد جنگ با ايران را به تأخير بيندازند و يا اصلاً جنگي پيش نيايد و از برخورد دو نيروي نظامي با يکديگر - مجاهدان آرمان‌گراي پرورش يافته در مکتب اسلام و سربازهاي پرورش‌يافته در مکتب ليبراليسم غربي - خودداري شود؛ چرا که اگر جنگي صورت بگيرد، تلفات منابع انساني غربي‌ها - برخلاف مجهّز بودن به تکنولوژي روز - بسيار خواهد بود و جامعه سيستمي آمريکا، تحمّل اين همه تلفات نيروي انساني را نخواهد داشت. اين کابوسي است که در سايه اقتدار و امنيت ملي ايران - حاصل از فرهنگ مقاومت و شهادت‌طلبي ايرانيان - خواب را براي سران جنگ‌افروز کاخ سفيد و ميليتاريست‌هاي سازمان پنتاگون آشفته مي‌سازد.

شکست فرهنگ ليبراليسم

فرهنگ ليبرال دموکراسي، مدّعي جهان‌شمولي است و بر اين باور است که اين فرهنگ آن‌قدر جذاب و قابل پذيرش مي‌باشد که در نهايت همه مرزها و فرهنگ‌ها را درنورديده و جهان را زير پوشش خود خواهد گرفت، اما حوادث دهه‌هاي اخير در جهان و نظامي‌گري کنوني تمدن غرب، حاکي از آن است که غرب در پروژه‌سازي خود با شکست مواجه شده است. از اين رو به تهديد، ارعاب و حمله روي آورده است تا ديگران را به پذيرش خود مجبور کند. اين امر به معناي عدول از ادعاي آزادي بشر و فرهنگ تسامح و تساهل و رجوع به باطني خشن و استکباري است.

اگر معادلات علمي غرب در کنترل رواني و فکري جامعه جهاني و در مهندسي وجود انسان، بر پايه مباني خود پاسخگو و قادر بود که اصول ليبرال دموکراسي را جهاني کند، به طور طبيعي نبايد به نظامي‌گري و حمله روي مي‌آورد. وقتي غرب در اين مقياس گسترده به جنگ رو مي‌آورد، در واقع اصول فرهنگي ادعايي خود را بر سر راه پيروزي مقطعي، ذبح مي‌کند. جنگ تحميلي عليه ايران، لبنان و غزّه و از جان‌گذشتگي مردماني که براي حفظ آرمان‌ها، عقايد و ارزش‌هاي مکتبي و ملي خود از همه چيز مي‌گذرند، حکايت‌گر اين است که منطق و قدرت محاسبات دشمن، ظرفيت پاسخگويي به حوادثي را که انقلاب اسلامي ايران و در رأس آن واقعه کربلا و قيام حق عليه باطل، در مناطق مختلف جهان ايجاد مي‌کند، ندارد و اين؛ يعني شکست فرهنگ ليبرال دموکراسي.

اگر ظرفيت معادلات و محاسبات آن‌ها در کنترل فرهنگي سياسي جهان جواب مي‌داد، به اين نوع جنگ‌ها و هزينه‌ها نياز نبود. در واقع دشمن در حال استفاده از آخرين ابزار خود است و اگر در اين مرحله نيز شکست بخورد؛ زمينه غرق شدن و فروپاشي اين مکتب فراهم شده است.

ارائه تعريف جديدي از قدرت

شهادت‌طلبي در انقلاب اسلامي، جنگ لبنان و غزّه که از شهادت‌طلبي واقعه کربلا الگو گرفته است، نشان داد که قدرت داشتن و قدرتمند بودن، فقط با تجهيزات نظامي و ادوات جنگي،‌ پول و ثروت تعريف نمي‌شود؛ بلکه در درجه اول به ايمان، انگيزه، دين، از جان گذشتگي و ايثار و به عبارتي، قدرت فرهنگي يک مکتب و ملت باز مي‌گردد و اين همان پيروزي خون بر شمشير است. در حقيقت جنگ واقعي ميان اراده‌هاي انساني و ايمان‌ها و انگيزه‌ها روي مي‌دهد. اگر اين اراده و ايمان به توحيد و دين گره بخورد، هيچ قدرتي توان ايستادگي در برابر آن را نخواهد داشت. با محاسبات مادّي نمي‌توان چنين انرژي و پتانسيلي را به عنوان ظرفيت قابل ظهور ميدان برخورد قدرت‌ها و جنگ ملاحظه کرد.

فرهنگ شهادت و شهادت‌طلبي با احياي انديشه خودباوري؛ افق‌هاي روشني از خودسازي، عرفان راستين و اخلاق در روح جوانان ايجاد و مسائلي همچون اخلاص، ايثار، زهد، استقامت در راه هدف، تواضع، محبّت و دشمني در راه خدا، کوشش و تلاش براي ابراهيم‌گونه شدن،‌ براي خدا زيستن و براي خدا مردن، عشق ورزيدن به لقاء‌الله و ... را در دل آن‌ها زنده مي‌کند و از آن‌ها مرداني پولادين مي‌سازد که در مقابل دشمن تا بُنِ دندان مسلّح مي‌ايستند و از ارزش‌ها و آرمان‌هاي مکتبي خود با قدرت دفاع مي‌کنند؛ تا به اين وسيله پيروزي حق بر باطل را رقم زنند. از همين روست که تمدن غرب از تحليل عنصر شهادت‌طلبي و مقاومت رزمندگان مسلمان و اين که چگونه کسي جانش را فداي آرمان‌ها و ارزش‌ها و عقايد خود مي‌کند و آخرت را بر اين دنياي فاني و کوتاه ترجيح مي‌دهد، عاجز مانده است. همچنان که در عمليات رژيم صهيونيستي با حزب‌الله لبنان و نيز حتي در جنگ غزّه، ديديم که چگونه يک‌بار ديگر قدرت اسلام و روحيه ايثار و شهادت و جهاد در رزمندگان اسلام، رژيم صهيونيستي اسرائيل را به شکست واداشت.

عزّت، استقلال و خودکفايي

وقتي فرهنگ شهادت‌ و شهادت‌طلبي در جامعه‌اي رواج يابد و مردم آن جامعه براي حفظ آرمان‌ها، ارزش‌ها و عقايد ديني و ملّي خود، از جان خويش مايه بگذارند،‌ در حقيقت لکه ننگ وابستگي را از دامن خويش زدوده‌اند. در حقيقت، چنين جامعه‌اي با اتّکا به نيروي مردمي سبب افزايش رشد سياسي آنان مي‌شود و بر آگاهي‌هاي سياسي آنان مي‌افزايد. چنين جامعه‌اي که مردم را به عنوان سرچشمه قدرت خويش مي‌شناسد، با حضور مردم در تمام صحنه‌هاي سياسي، اجتماعي اقتصادي و ... جايگاه واقعي خود را به همگان نشان مي‌دهد و جايگاه جهاني خود را ارتقاء مي‌بخشد. به دنبال استقلال سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ... عزّت سياسي، فرهنگي، اقتصادي، روحي و رواني و معنوي و ديني را به دست مي‌آورد.

عدم سلطه دشمنان بر کشورهاي اسلامي، يکي از اصول اوليه نظام سياسي و فقه سياسي اسلام است. ملّتي که با ايثار و فداکاري و انتخاب آگاهانه مرگ سرخ، براي کسب عزّت سياسي و مقابله با استبداد و استقرار حاکميت مردم بر سرنوشت خويش و تضمين منافع ملي و بين‌المللي آن‌ها اقدام مي‌کند، در حقيقت موجبات عزّت سياسي و بين‌المللي خويش را فراهم ساخته است. چنين ملّتي علاوه بر عزّت سياسي، عزّت فرهنگي خويش را نيز به دست آورده و در مقابل تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي مي‌ايستد. عزّت اقتصادي خويش را با اتکاء بر انديشه‌ها و توانمندي‌هاي خويش و استغناي از بيگانگان رقم مي‌زند؛ با کشف، تبيين و ترويج صحيح ارزش‌ها، رابطه منطقي آن‌ها با علوم و شيوه‌هاي انديشيدن براساس آن‌ها را به دست مي‌آورد و به توليد دانش و انديشه به عنوان نرم‌افزار تمدن اسلامي، راه رشد و بالندگي را مي‌پيمايد. رشد اقتصادي سريع، پيوسته و باثبات را محقّق مي‌سازد و از وابستگي اقتصادي و نظامي به بيگانگان که موجب تلف شدن و از بين رفتن ذخاير ملّي توسط قدرت‌هاي مجهز و عدم استفاده از اين قدرت خدادادي است،‌ رها مي‌شود. در چنين شرايطي با احساس توانمندي، ارزشمندي، استقلال، سلامتي و فايده‌مندي و با عزّت نفس، به سوي منِ آرماني خود حرکت مي‌کند. بر اين اساس خفّت و ذلّت را نمي‌پذيرد، با ظالمان بيعت نمي‌کند و شجاعانه مرگ سرخ را مي‌پذيرد؛ چرا که آن را کرامت مي‌داند. با روحيه شهادت‌طلبي عزّت ديني و معنوي مي‌يابد و در جهان از جايگاه ويژه‌اي برخوردار مي‌‌شود.

ارائه حقوق بشر صحيح

وقتي بشر از نور حق و هدايت الهي دور مي‌شود، حقوق ديگران را رعايت نمي‌کند. آنچه در دنياطلبي محقق مي‌شود، بدگماني انسان‌ها به يکديگر، جرم، جنايت و خيانت است؛ اما وقتي انسان خود را بنده بداند و صفات خداوندي را در وجود خود متبلور کند، نه تنها نسبت به بندگان خدا مهربان و دلسوز خواهد شد و کوچک‌ترين آزار و اذيّتي درباره آنان روا نخواهد داشت؛ بلکه در راه تحقق اهداف و آرمان‌هاي اسلام در جامعه بشري جان خود را نيز فدا مي‌کند و با آگاهي کامل، مرگ در راه خدا را مي‌پذيرد. همچنان که امام حسين (ع) قيام کرد تا قانون عدل در حقوق و تکاليف ميان طبقات و افراد نقض نشود و دادگري و عدالت پايمال نشود.

اعلاميه التقاطي جهاني «حقوق بشر»، تنها يک ژست فلسفي و سياسي است؛ زيرا مباني مادّي حاکم بر سازمان ملل و دنياي غرب، آدمي را به دنيا و رفاه زودگذر دعوت مي‌کند که رعايت پايدار حقوق ديگران در آن ممتنع است، اما انديشه حقوق بشر در اسلام مبتني بر تفکر توحيدي است. بر خلاف غرب که انديشه حقوق بشر را در تفکر اومانيسم (انسان‌گرايي) مي‌داند، از ديدگاه اسلام، حاکميت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداوند و هدف خلقت، تکامل آدمي و توجه او به مبدأ هستي است؛ در حالي که امروز غرب اين اهداف را به کلي فراموش کرده است؛ چرا که حقّ اصلي بشر پيش از آن‌که مربوط به امنيت جاني او باشد، حق تکامل اوست. به يقين آييني که پيروان خود را چنان تربيت مي‌کند که براي سعادت جامعه و رسيدن مردمان جامعه به کمال که حق طبيعي آن‌هاست، از ايثار جان خود دريغ نمي‌ورزند؛ حقوق بشر صحيح و واقعي را ارائه مي‌نمايد.

منابع

1.کرماني، طوبي؛ شهيد، شهادت؛ تهران: مؤسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1381.

2.لک، غلامرضا؛ جهاني شدن و اسلام سياسي در ايران؛ تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1386.

3. محمدي، منوچهر؛ بازتاب جهاني انقلاب اسلامي؛ تهران: ‌نشر فرهنگ و انديشه اسلامي، 1358.

4. بوتول، گاستن؛ جامعه‌شناسي جنگ،‌ ترجمه: هوشنگ فرخجسته؛ تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1376.

5. جعفري، محمدتقي؛ امام حسين (ع)، شهيد فرهنگ پيشرو انسانيت؛ ‌تهران: مؤسسه تدوين و نشر آثار علامه جعفري، 1381.

6.w ww.alhiwaraldini.com/fa.php/papge,htm15517A2087

7.maghalat/Imam_Hossein/Ketab

w ww.ahl-ul-bait.org/Final_lib

/ 1