وقتي انفاق ميکني که نياز خودت را برطرف کرده باشي، اما وقتي ايثار ميکني، آنچه را که خودت نياز داري، ميبخشي! خودخواهي را کنار ميگذاري و همنوعت را بر خودت ترجيح ميدهي. وقتي ايثار ميکني؛ يعني به خدا اعتماد ميکني. شايد در زندگيات، هميشه خدا را در نظر داشته باشي و هميشه از او ياري بگيري و به زبان، توکّل و تکيهات بر خدا باشد، ولي تا ايثار نکني و دستت را از آنچه که داري تهي نکني و داشتههايت را با ديگران تقسيم نکني و در انديشههاي آنان شريک نشوي، معني اعتماد به خدا را نميفهمي. آنچه را که داري، فقط او ميتواند جبران کند! ايثار جان در راه خدا، بالاترين درجه ايثار است. کسي که جانش را با خداوند معامله ميکند، درجهاي والا بر دوشش ميزنند و آن درجه شهادت است. او شهيد ميشود و به شهود ميرسد. شهيد، خود را فدا ميکند تا خلقي به آسايش برسند. انساني که در راه خدا قدم برميدارد و روحش به تعالي ميرسد، رها ميشود. هيچ پاداشي نميتواند او را راضي کند، روحش در اين دنيا نميگنجد، نميتواند بماند، اگر بماند، گرفتار عذاب است. ديگر دنيا زندان اوست. بايد هجرت کند، تا به آرامش برسد. خداوند بهترين پاداش را به او ميدهد؛ شهادت!حنانه صادقيتاريخ هيچگاه رنگينکماني از عشق و خون و حقيقت، چون کربلا را تکرار نکرده است. اگرچه قيام عليه ظلم و ستم و جان باختن بر سر ارزشها و مقدّسات از عاشورا شروع نشده و پيشينه آن به قبل از تاريخ کربلا باز ميگردد، اما اين واقعه آنچنان عظيم و بزرگ و تکاندهنده است که درخشش آن در تاريخ بشريت انکارناپذير و الهامبخش انقلابهاي بسياري است. از اين رو شايد بتوان بستر و زمينههاي ايجاد شهادت و شهادتطلبي، پيامها و آرمانهاي آن را از اين واقعه به خوبي به دست آورد.درازناي تاريخ بشر همواره حکايتگر آن است که بقاء و ادامه زندگي او در گرو زنده ماندن و ابقاي نسل و حفظ و نگهداري آدمي بوده است. اين ادامه زندگي در شرايط گوناگون، وابسته به گذشت و فداکاري عدهاي از انسانها بوده است که منافع جمعي را به منافع فردي خويش برتري دادهاند. در پارهاي موارد، اين فداکاري به شکل کاملاً متفاوتي نمود کرده است؛ يعني حفظ منافع جمع به باارزشترين دارايي - جان و زندگي - فرد بستگي داشته است. گذشت اين افراد از جان و اهداي آن در راه منافع جمع که ريشه در اعتقاد آنها دارد، جلوههايي انساني از گذشت و ايثار است. در اين راه، منافع کلي جمع در فرهنگهاي مختلف ميتواند متفاوت باشد. اين تفاوت ميتواند درونمايههايي مانند اعتقادهاي ديني، وطنپرستي، قومپرستي و ... را در بر داشته باشد.«جنگ» يا همان برخوردهاي مسلّحانه و خشونتآميز ميان دو يا چند ملت، تحت تأثير جنبههاي گوناگون اعتقادي، چهرههاي زشت و زيبايي پيدا ميکند و اين مفاهيم بسته به زمينه فرهنگي و تبليغي در بسترهاي گوناگون قومي، ديني، جغرافيايي و سياسي معناي متفاوتي خواهد داشت. اين رفتار در فرهنگهايي که به صورت مثبت به جنگ و شهادت مينگرند، آميزهاي از شجاعت، ايثار و از خودگذشتگي را در بر دارد.
بسترها و زمينهها
انساني که در مکتب اسلام پرورش و با ديدگاه وحي رشد يافته است، از مرگ در راه خدا هراسي ندارد و براي غلبه بر دشمني که ظلم و ستمش، دين و اجتماع را به خطر انداخته، قيام ميکند. جنگ در اسلام، هيچگاه به عنوان ارزش تلقي نميشود، بلکه از اين نظر که مايه ويراني، اتلاف نفوس، نيروها و امکانات است؛ يک ضد ارزش محسوب ميشود، اما وقتي موجوديت امتي به خطر ميافتد يا اهداف والا و مقدسش در معرض سقوط قرار ميگيرد، جنگ و جهاد ارزش تلقّي ميشود و عنوان «في سبيل الله» مييابد.از نظر قرآن و اسلام، جنگ و مبارزه نظامي که در چارچوب قواعد بيان و عليه کفار ستيزهجو، ناهنجاريهاي خصومتبار اجتماعي و بشري، ظلم و فساد، ستم و بيعدالتي و براي تحقق عدل و داد، توحيد و حقوق انساني باشد؛ امري الهي و نوعي عبادت است. اين الهي بودن، به مبارزه، قداستي خاص ميبخشد و آن را به عبادت تبديل ميکند.دفاع در برابر تجاوز نظامي بيگانه به حدود قلمرو جامعه اسلامي، در زمره نخستين و مهمترين اولويت دفاعي اسلام به شمار ميرود. اين اهميت و توجه موجب ميشود تا تدافعي بودن جنگ و اقدام نظامي در مرکز ثقل دکترين نظامي اسلام قرار بگيرد. اهميت و جايگاه اين موضوع در اسلام به اندازهاي است که خداوند مشروعيت هر گونه جنگ و جهاد و هر اقدام نظامي را منوط به تدافعي بودن آن نموده و مسلمانان را از کوچکترين تجاوز به حريم جغرافيايي ديگران باز داشته است. قرآن، بنياد انديشه نظامي و هر گونه اقدام و حرکت نظامي را بر مبناي حفظ و بقاي جان و مال، حقوق و آزاديهاي اساسي انسان و حراست از ايمان و عقيده او قرار داده است. حرکت دفاعي و تدافعي که مورد پذيرش اسلام است، يا دفاع از عقيده، ايمان، جان و متعلّقات انسان است (جهاد دفاعي) و يا دفاع از آزادي بشر و حقوق انساني که در واقع تجويزکننده جهاد رهاييبخش ميباشد.انسانها براساس طبع کرامتآميز خود، خواهان تکريم هستند و به استخفاف و تحقير رضايت نميدهند، مگر عدهاي که از کرامت نفس خود غافل باشند. امروزه در نظام حاکم بر جهان، عليرغم شعارهاي زيباي حمايت از بشر، آزادي، عزّت و کرامت انسانها، بسياري از کشورها و ملّتها تحقير ميشوند. نقض حقوق بشر، کودتا و تحميل حکومتهاي فاسد بر ساير کشورها و دخالت در امور داخلي آنها به بهانههاي واهي، از جمله تروريسم؛ از جديدترين شيوههاي تحقير ملتها و دولتها است.تهاجم فرهنگي و شبيخون فرهنگي؛ مؤثرترين شيوه نفوذ در ارکان و موجوديت يک جامعه است و اين تجربهاي است که دشمنان، در طول سالهاي متمادي، از آن براي موفقيت خود سود بردهاند. بر همين اساس، که نهضت عاشورا در واقع يک نهضت فرهنگي بود که در برابر هجوم فرهنگي بنياميه شکل گرفت.در شرايطي که عزت سياسي، فرهنگي و اقتصادي ملتي مورد تهديد واقع شود، اقدام براي کسب عزّت سياسي و مقابله با استبداد و استعمار و استقرار حاکميت مردم بر سرنوشت خود و تضمين منافع ملي و بينالمللي؛ يکي از زمينههاي شهادت و شهادتطلبي محسوب ميشود.جهاد همراه خشونت است، ولي خشونتطلبي نيست؛ زيرا جهاد براي هدفي والا و عالي صورت ميگيرد که همان قيام براي برقراري و يا احياي دين خداست، ولي خسونتطلبي، بهرهگيري از قتل و غارت براي رسيدن به خواستههاي نفساني است. از اين رو مجاهدت و شهادتطلبي با خشونتطلبي فرق دارد. مجاهدت، آمادگي کامل براي برقراري، دفاع و يا احياي دين الهي است، حتي اگر به جان انساني و مرگ در راه خدا نياز باشد؛ زيرا مجاهد چه بکشد و چه کشته شود، پيروز است.آميختگي حق و باطل، يکي ديگر از زمينههاي ايجاد جهاد و به تبع آن شهادت و شهادتطلبي است. يکي از مهمترين عوامل بازدارنده روند تکاملي جامعه و بزرگترين آفت حرکتهاي سازنده، آميزش خطوط انحرافي و جريانات منفي با مايههاي اصيل و پاک و بر حق است. حق و باطل گاه چنان در هم ميآميزد که تميز و جدايي آنها از يکديگر، محتاج ايجاد موجي قوي است، تا لاشهها را از درون درياي جامعه به بيرون پرتاب کند و گوهرها را در درون بپرورد. گاه حق و باطل مانند کف و آب هستند که تشخيص و جدايي آنها ساده است و گاه چنان در هم مخلوط ميشوند که بايد با حرکتهاي تند و پر حرارت از هم جدا شوند. در چنين مواردي، شهادت ميتواند به خوبي نقش خود را ايفا کند و چنان حرکت و تکاني به وجود آورد که حق و طرفدارانش از باطل و پيروانش به خوبي جدا شوند. در اين حال، شهادت نقش جدا کردن و شناساندن و سرانجام رشد و نمو حق و نابودي باطل را به خوبي در جامعه ايفا ميکند و به اين وسيله، اجتماع انساني را از رکود و جمود و انزوا خارج ميسازد و با تصفيه، پويايي و بالندگي و کمال، جامعه را تضمين ميکند.واقعه عظيم کربلا براساس همين معيارها؛ يعني دفاع از حقوق و آزاديهاي جامعه و ارزشهاي اسلامي و جداسازي حق و باطل صورت گرفت. نيم نگاهي به اين رخداد بزرگ که مجموعهاي از باورها، ارزشها و مفاهيم را در خود دارد، ميتواند زمينهها و بسترهاي شهادت را نمايان سازد.احياي عزّت و شرافت انسان، مقابله با زندگي ذلّتبار، مبارزه با ستم طاغوتها و جور حکومتها، مقابله با تحريف دين، احياي فريضه امر به معروف و نهي از منکر و سنتهاي اسلامي، نفي سازش با جور و يا رضايت به ستم، اصلاحطلبي در جامعه، تکليفگرايي چه به صورت فتح يا کشته شدن، قرباني کردن خود در راه احياي دين، قيام خالصانه براي خدا، هواداري از امام و برائت و بيزاري از حاکم جور، حفظ کرامت امّت اسلامي، لبيکگويي به فرياد و استغاثه مظلومان، فدا شدن در راه ارزشها و ...؛ مفاهيمي هستند که بسترها و زمينههاي شهادتطلبي را ايجاد ميکنند.
پيامها و آرمانها
هر حرکت و جنبشي که با هدف سازمان نوين و نظام جديد و اصلاحات معنوي و يا هر هدف ديگري بر پا شود، به دنبال خود تأثير و پيامدهاي مستقيم و غير مستقيمي بر افکار عمومي و اوضاع و شرايط اجتماعي ميگذارد؛ اما هر قيامي که براي رسيدن به اهداف و اغراض شخصي صورت بگيرد، در يک مقطع زماني خاص پابرجا ميماند و به مرور زمان با از بين رفتن پديد آورندگان آن، محکوم به فناست؛ اما فرهنگ ايثار و شهادت در نظام اسلامي که از مهمترين ويژگيهاي مکتب تشيع به شمار ميرود، توانسته است حقايق اسلام را تاکنون سرپا و زنده باقي نگه دارد. از صدر اسلام تاکنون، تاريخ شيعه شاهد ايثارگري و شهادتطلبي مردان بزرگ بوده است. فرهنگ شهادت در دامان خود انسانهايي را پرورش داده که داراي ويژگي و روحيات والا و متعالي هستند. داشتن همّت بزرگ، برخورداري از روحي عظيم، عزّت نفس و روحيه قوي، بزرگواري و بزرگ منشي، زهدگرايي و عدم دلبستگي به دنيا و ...؛ از مهمترين ويژگيهاي انسانهاي تربيت يافته در فرهنگ ايثار و شهادت است.با نگاهي به مفهوم و بازتاب شهادت ميتوان دريافت که اين امر نه تنها براي کساني که توفيق آن را مييابند، رستگاري بزرگ است؛ بلکه در بعد اجتماعي، باعث حفظ و بقاي موجوديت نظام اسلامي و ارزشهاي ديني ميشود. با گسترش فرهنگ و روحيه شهادتطلبي در جامعه و ترويج آن در ميان عامه، به خصوص نسل جوان، ميتوان به نتايجي بزرگ در تثبيت و تقويت پايههاي ديني و مباني اعتقادي و اسلامي رسيد.شهادت که نتيجه سلامتي روان، روحيه شجاعت و انتخاب آگاهانه است، مقاومت و پويايي جامعه را به دنبال دارد؛ چرا که ريشه در قدمت، صبر، استقامت و مبارزه با کفر دارد و اين عوامل در مجموع مقاومت جامعه را افزايش داده و اجتماع را متحرک و پويا ميسازد. فرهنگ شهادت تضمين کننده امنيت و سلامت جامعه از دستبرد دشمنان و بيگانگان و داراي کارکردهاي مختلفي در جامعه است که مهمترين آنها عبارتند از: فدا کردن جان براي حفظ ارزشها، ايجاد روحيه ظلمستيزي و عدالتطلبي، ترويج فرهنگ ايثار و استقلال، عزّت بخشيدن به جامعه و افراد، توجه به آخرت و بياعتنايي به دنيا، اصلاح و سازندگي جامعه، حفظ تماميّت ارضي کشور، اطاعت بيچون و چرا از مقام ولايت تا پاي جان، خدامحوري در مقابل خودمحوري، سازشناپذيري در مقابل دشمنان، ترجيح دادن ارزشهاي انساني بر منافع شخصي، حرکت در مسير کمال، دورنگري در مقابل کوتهنگري، زمينهسازي براي تشکيل مدينه فاضله و ... و شهادت صفتي از حيات معقول است.
منابع
1. طالقاني، سيدمحمود؛ جهاد و شهادت؛ تهران: بينا، بيتا.2. مطهري، مرتضي؛ حماسه حسيني، جلد 2، قم: انتشارات صدرا، 1368.3. نوروزي، محمدتقي؛ فرهنگ دفاعي - امنيتي؛ تهران: انتشارات سنا، 1385.4. رضواني، علياکبر؛ فلسفه شهادت؛ انتشارات هجرت، 1362.5. مظلومي، رجبعلي؛ درس شهيد؛ انتشارات واحد فرهنگ بنياد شهيد.