گرايش هاي سياسي جوانان روسيه در سالهاي 90، 2003 و 2009 - گرایش های سیاسی جوانان روسیه در سالهای 90، 2003 و 2009 نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گرایش های سیاسی جوانان روسیه در سالهای 90، 2003 و 2009 - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرايش هاي سياسي جوانان روسيه در سالهاي 90، 2003 و 2009

جوانان و گرايش هاي سياسي در سال هاي 90

پديده بحراني که در جامعه روسيه اواخر سالهاي 80 و اوايل 90 رخ داد، باعث شد که ذهن جامعه نسبت به تحقيقات در زمينه راه هاي موثر براي غلبه بر آن بيدار شود. در مقابل جامعه به طور کل، و هر فرد به طور جداگانه وظيفه اي قرار دارد که آن ارزيابي عصرهاي گذشته و تعيين خط مشي آينده براي توسعه است. در اين شرايط، روند هماهنگ شدن و متعادل شدن گرايشات تمام گروه هاي اجتماعي در جامعه روسيه از اهميت خاصي برخوردار مي شود. اين روند مي تواند به صورت يک بعدي رخ دهد، زيرا طيف وسيعي از علايق اجتماعي وجود دارد: علايق سياسي، اقتصادي، ديني، فرهنگي و غيره. دليل ديگري که هماهنگي علايق شهروندان روسيه را تا حد زيادي بالا مي برد، سطح فرهنگ آنان (سياسي، اقتصادي، ديني و ...) مي باشد که بدون آن علايق مشترک گروه هاي اجتماعي غير ممکن مي شود.

در اين خصوص، مساله مثبت سازي علايق مردم و فرهنگ آنها، و از جمله علايق سياسي و فرهنگي سياسي ايشان تمام قد در مقابل ما مي ايستد. چراکه همراه با علايق اقتصادي تعيين کننده درجه توسعه اجتماعي به صورت کل خواهند بود. بايستي گفت که تحقيقات در خصوص مساله گرايش هاي سياسي و فرهنگ سياسي افراد در زندگي اجتماعي به اندازه وسيع و عميق است. در عين حال توجه محققين به اين مساله، سوالاتي در خصوص ارتباط متقابل گرايش هاي سياسي افراد در توسعه اجتماعي، فرهنگ سياسي، ارتباط متقابل آنها با يکديگر و همچنين پديده هاي مهم سياسي به عنوان ساختار قدرت و حرکتهاي سياسي را پيش آورده اند. تعيين محل تاريخي و عملکرد هاي اجتماعي گرايشات سياسي و فرهنگ سياسي در برقراري شخصيت در تمام مراحل توسعه نيز امري است که به مسايل لاينحل فلسفه و سياست اجتماعي مربوط مي شود. در حال حاضر تحقيق در خصوص مکانيزم تاثيرات متقابل گرايشات جوانان که طي ده سال نقش نه چندان فعال ايفا کرده اند، به مساله اي خاص تبديل شده است و دست جامعه را از حل آن کوتاه مي کند.

در اين ميان تلاش عميق تر براي درک طبيعت مکانيزم ارتباط متقابل ميان گرايشات جوانان و فرهنگ سياسي آنان به نياز دروني جامعه روسيه پاسخ مي دهد که علاقه مند به توسعه تصورات تئوري خود در خصوص اين پديده ها بوده و به ارزش هاي ساختاري و عملي در کار اصلاح ساختار سياسي زندگي اجتماعي اهميت مي دهد.

در اواخر سالهاي 70 و اوايل سالهاي 80، نشريات متعددي در خصوص تحليل مسايل فرهنگ سياسي منتشر شد. در بسياري از اين مطالب، فرهنگ سياسي توسط نويسندگاني مشخص مي شود که فرهنگ سياسي را در حوزه درک و فهم سياسي سازمان دهي مي کنند، زيرا فرهنگ سياسي به روابط سياسي وابسته است و همراه با آن در ارتباط تنگاتنگ و متقابل قرار دارد. متودولوژي تحقيقات علمي پديده فرهنگ سياسي بر اين باور است که تحليل محتوايي آن از جنبه اتحاد ديني و عملي امکان پذير مي باشد. شکل دهي آن در مردم بدون توجه به اقتصاد، تلاش بيهوده است. توجه دانشمندان ميهني به فهم «گرايش» به عنوان يک بخش از ماترياليسم تاريخي، و در حد پايين تر، به عنوان ماترياليسم اجتماعي، در اوايل قرن 80 رخ داد که دانشمندان ميهني و غير ميهني در اين زمينه هر يک سهمي بسزا داشته اند.

در آثار ايشان خصوصيات و ويژگي هاي گرايش هاي سياسي جوانان از طريق عناصر تشکيل دهنده آن به عنوان نياز به فهم سياسي و اطلاعات سياسي، به عنوان گرايش به قدرت سياسي و روشهاي تحقق آن، به عنوان فعاليت سياسي و کار کاملا سياسي مورد بررسي قرار مي گيرد.

به اعتقاد من، روشنفکري سياسي کاملا لازم است. جوان به عنوان يک گروه اجتماعي از تاثيرات منفي سيستم بروکراتيک که در نااميدي وي از رسيدن به ايده آل هاي اجتماعي آشکار مي شود، به دور نخواهد ماند. نيروهاي جديد سياسي، که به قدرت رسيده اند، نتوانسته اند ايده اي به جوانان پيشنهاد کنند که او بتواند آن را در مسير زندگي خود به خوبي بکار گيرد. ايده جامعه سرمايه داري که در آن هر کس براي خود زندگي مي کند و تنها خدا براي همه وجود دارد به شدت توسط رسانه هاي گروهي تبليغ شد و نهايتا به طور اجتناب ناپذيري به متلاشي شدن دين در ميان بخش عظيمي از جوانان انجاميد. روشنفکري سياسي در ميان جوانان بسيار مهم است، بخصوص در دوره کنوني. در مقابل انتخابات آينده در دوماي دولت و انتخاب کانديداها در پست رياست جمهوري روسيه اين مساله بسيار مهم است که جوانان انتخابي درست انجام دهند.

جوانان و گرايش هاي سياسي در سال 2003

گرايش جوانان به سياست در حال رشد است. اين اعتقاد وجود دارد که جوان درميان ما کاملا خلع سلاح شده است. اين اعتقاد غالبا با اين عبارات همراه است: امروز ما ثمره تلاش ده ساله مان را در تصميم گيري مسايل جوانان درو مي کنيم. با اين وجود سنجيده نيست تصور کنيم که اين مسايل به هيچ وجه و توسط هيچ کس حل و فصل نمي شوند. واضح است که اين کار نياز به ابتکاراتي در قانون گذاري دارد. يوگني سليپوف، يکي از جوان ترين نمايندگان شوراي دولت در سال 2003 بود و به همين خاطر احساس نزديکي زيادي با نسل جوان داشت. وي در خصوص موقعيت اجتماعي آن دوره چنين مي گويد: «واضح است که پروسه ها در ميان جوانان به صورت يکسان پيش نمي روند. بسياري تا سن 22 سالگي به امر تحصيل مي پردازند و موقعيت خود را آماده مي کنند، اما برخي ديگر نمي توانند جايگاه خود را در زندگي پيدا کنند. لازم به ذکر است که نسل جوان منحصر بفرد است: نوجوان پسر و دختر شاهد اصلاحات و برقراري دموکراسي در روسيه هستند. از همين جا دمسازي و مطابقت ناکافي با نظم جديد اجتماعي آغاز مي شود. علاوه بر آن، تاثير جريان هاي مختلف و متنوع وارد شده از غرب مشاهده مي شود. مي توان گفت که امروز (سال 2003) جوان در حال جستجوي «شخصيت و وجود خويش» است. او نمي تواند نمونه هاي روشني از برآوردهاي خود را براي توسعه و رشد اخلاقي - اجتماعي بدست آورد.

با اين وجود برخي محققين گرايش به توسعه را در جوانان به عنوان يک عامل منفي و انعطاف در رفتارهاي خود و پديده هاي اطراف معرفي مي کنند.
حال بايد بدانيم، اين شکست در نسل جوان به چه صورت رخ مي دهد؟ بياييد به علم رجوع کنيم. هرچه دگرگوني اجتماعي در سطح وسيع تري باشد، به همان اندازه گرايش به تشکيل گروهک هاي غير رسمي در جوانان قوي تر مي شود. در حال حاضر مي توان سه جريان پيشرو را مشخص کرد.

اول، جواناني که به تجارت هاي کوچک مي پردازند. گروه هاي آنان در جهت امور تجاري تشکيل مي شود. هدف آنان کسب درآمد نه چندان زياد و داشتن «زندگي زيبا» است. دوم، گروههايي که خصوصيات گروهي آنان داراي پتانسيل انجام جرم و جنايت است. در اصل آنان ميان خانواده هاي ناموفق برخاسته اند و به تجارت هاي کوچک همراه با باندبازي مي پردازند. اين گروهک ها براي جامعه کاملا خطرناک هستند، زيرا آنان به راحتي مي توانند به ابزاري در دست قدرت هاي سياسي راديکال و افراط گرا تبديل شوند. و درست همين گروه ها زير ذره بين قرار مي گيرند، وقتي سخن از رها شدگي جوانان به ميان مي آيد.

در نتيجه مي توان نشان داد که جوانان امروز از کنترل خارج شده اند. اما در اين ميان نبايد از نظر دور داشت که تعدادي از جوانان نيز به ورزش، موسيقي و ساير تفريحات سالم مي پردازند. در ميان آنان افرادي هستند که «ياپي» (گرايش سوم) ناميده مي شوند. اينان از خانواده هاي سطح متوسط و يا بي بضاعت برخاسته اند و هدفشان تامين خويش در زندگي معمول آينده و حرکت به سوي بالا به کمک پلکان اجتماعي و شغلي است. علايق آنان در حوزه تحصيل قرار دارد. ضمن اينکه تحصيل روش شکوفاسازي خود نيست، بلکه گامي است به سوي حرکت موفق در زندگي. بنابراين اين افراد بايد جستجو شوند، قبل از همه آنان را بايد در ميان دانشجويان يافت.

البته درست نيست اين افراد را محدود به کلمه دانشجويان کنيم، اما، به اعتقاد جامعه شناسان، دانشجوي روس از انگيزه اجتماعي - سياسي بالايي برخوردار است و زياده خواهي قهرمانانه در او وجود دارد. در حقيقت، دانشجويان هميشه به حوادث مهم اجتماع عکس العمل نشان داده اند و به لطف فعاليت هاي آنان در بسياري کشورها تغييرات اجتماعي رخ داده است. فعاليت و روشن بودن آنان از يک طرف، و جهان بيني بي ثبات آنان از طرف ديگر، دلايلي محکم براي نگراني از توسعه همگون در ميان متخصصين آينده به شمار مي روند. توجه دقيق به دانشجويان همچنان لازم است چرا که از اين محيط روشنفکران عرصه هاي مختلف در کشور ما ظهور مي کنند.

سطح فعاليتهاي اجتماعي جوانان را مي توان بر اساس علاقه آنان به رويدادهاي سياسي و همچنين واقعيت هايي که در زندگي اجتماعي کشور، منطقه و شهر نقش دارند، تعيين کرد. تحقيقات انجام گرفته در يکي از دانشگاه ها، به ما نشان داد که در ميتينگ هاي سياسي و راهپيمايي ها تنها 4% پاسخ دهندگان شرکت مي کنند. با اين وجود در پاسخ به سوال «آيا مي خواهيد يک فعال اجتماعي در دوره غير تحصيلي شويد؟»، 7/27% پاسخ مثبت داده بودند. تعداد افرادي که نمي خواستند به فعاليت اجتماعي بپردازند، 1/41% بود و دانشجوياني که نظر خنثي نسبت به سوالات داشتند، 2/31% آنان را تشکيل مي دادند. به اين نتيجه مي رسيم که تقريبا از هر سه نفر، يک نفر آماده ايفاي سهم خود در کاري مفيد است. بنابراين، نياز به ايجاد بستري براي اين فعاليت ها وجود دارد و بايستي علاقه را در آن ايجاد کرد. نبايد فراموش کنيم که پتانسيل جوانان بايد در جهت درست هدايت شود.

بايستي خاطر نشان کرد که در روسيه کار تربيتي سازمان يافته براي جوانان انجام مي گيرد. اين حرکت تمام نيازهاي واقعي نسل در حال رشد (نوجوانان) را در نظر مي گيرد و از مدتها قبل در سطح سياست هاي جوانان در دولت قرار گرفته است. من معتقدم که جامعه توان تربيت دانشجويان و جوانان را به شکلي درست دارد و مي تواند احترام به کشور زادگاه را نيز به آن پيوند زده و آنان را براي فعاليت هاي اجتماعي آماده سازد. کميته دولتي در امور مربوط به جوانان خدمات کمي انجام داده است.

در خصوص اينکه دولت چه تلاشهايي در اين زمينه مي تواند بکند، بايستي بگويم که به اعتقاد من دولت مي تواند شرايط را براي کشف استعدادهاي هر جوان ايجاد کند. پس از آن نياز به حمايت دولتي از آناني است که پتانسيل براي بروز خلاقيت دارند، اما اين مساله هميشه نمي تواند ابزاري براي تحقق آن باشد. به عنوان مثال مي تواند از ابتکار نيکلاي فئودوروف نام برد. او هزار کمک هزينه تحصيلي تخصصي را به جوانان شايسته جمهوري اعطا کرد. مدت پرداخت اين کمک هزينه يک سال و به مبلغ 1000 روبل بود. در توسعه موثر هميشه نياز به ساختار خودگرداني دانشجويي است.

اگر جوان ما در اجتماع فعال باشد و در پروسه هاي سياسي شرکت کند، علايق اوچه در سطح محلي و چه فدرال مورد توجه قرار مي گيرند. به همين خاطر اين مسئله که سال 2002 در جلسه شهر چباکسار بيش از 25% صندلي ها را نمايندگان تا سنين 35 سال اشغال کرده بودند، کاملا اميدوارکننده و مايه خوشحالي بود. ساختار شوراي دولتي پس از انتخابات در ژوئن سال 2002 بسيار جوان تر شده بود.

وظيفه اصلي دولت به اعتقاد من تخمين و برآورد موقعيت جوانان براي موفقيت در تمام عرصه هاي زندگي است. چنين موقعيتي مي تواند شکل گيري خصوصيات لازم براي جوانان را در جامعه روسيه فراهم سازد.

گرايشات سياسي جوانان در سال 2009

چطور در جواني خود را با فعاليتهاي بزرگ و عالي در ارتباط قرار نداديم حتي با ساده ترين کارهايي که امکان آن وجود داشت، اما با تلاش صادقانه و مفيد مي توان احساس کرد که جواني بدون باقي ماندن رد پا به هدر رفت، انگار به شادي نگذشت و هيچ خاطره زيبابي از خود باقي نگذارد.

د.اي. پيسارف

جواني قدرتي واقعي و عظيم است. بايد با فعاليت همراه باشد، نسل جوان بايد در کشور تغييرات ايجاد کند، به خصوص در سياست.
در عصر حاضر جوانان ما بسيار غير فعال هستند، انگار که هيچ گاه با سياست در ارتباط نبوده اند. جوانان تصور مي کنند که نمي توانند با روسيه ارتباط برقرار کنند و هميشه يک نفر به جاي آنان تصميم مي گيرد. اما در حقيقت امروز، ديروز و فردا، جوانان، اولين و آخرين نقطه اميد براي روسيه هستند. جوان به چيزي نياز ندارد و به همين خاطر همه چيز وحشتناک مي شود. کشور ما از نظر سطح زندگي در جايگاه 67 ام قرار دارد، در حاليکه روسيه بزرگترين و ثروتمندترين کشور روي کره زمين است. ما منابع را از زمينمان مي گيريم، بدون اينکه نگران آن باشيم که آنان بي پايان نيستند. کشور به آرامي رو به خاموشي مي رود. ما توان رقابت خود را از دست مي دهيم. کشور ما دو گزينه در پيش رو دارد: احيا شدن يا ناپديد شدن. اين به جوانان بستگي دارد که کشور را به کدام سو ببرند، به سوي توسعه يا انهدام.

در اصل تنها دلايل مادي مي تواند در نسل جديد ايجاد انگيزه کند که در فعاليت سياسي کشور شرکت کند يا نکند. به عنوان مثال، نهضت «گارد جوان روسيه متحد» را مي توان نام برد. سابقا، تقريبا تمام فعاليت هاي اين نهضت با تشويق مالي همراه بود. از همين جا مي توان قضاوت کرد که درجه خريد و فروش اعتقادات سياسي جامعه تا چه حد است.

دليل اينکه نسل امروز روسيه فعال نيست، بيشمار است. اولين دليل - سندرم به حقيقت نپيوستن اميدها و آرزوهاست. نسل جديد شروع به از دست دادن گرايش خود به سياست مي کند، چرا که او به تحقق وعده ها و تعهد در مقابل آنها عادت نکرده است. در اميدهاي سياسي وي حادثه وحشتناکي رخ مي دهد. دومين دليل - عدم اتحاد خواسته ها در اجتماع است. اين بخش از جمعيت که از بهره هاي اقتصادي و ارزشهاي اقتصادي بي نصيب مانده، علاقه اي به شرکت در زندگي سياسي نخواهد داشت و اين قشر بي علاقه همان جوان است. دليل سوم - بيزاري از اطلاعات سياسي است. از همه طرف سيل عظيم اطلاعات جاري مي شود و جوان از آن بيزار مي شود، از شنيدن و توجه به آنان کاملا خودداري مي کند. دليل چهارم - عدم وجود اتحاد سياسي جوانان است. به عبارتي، جوان در اختيار خود قرار گرفته است.

خيلي مسايل هست که تنها به اجتماع مربوط نمي شود، بلکه عدم درک واقعيت زندگي توسط جوان نيز در آن دخيل است. جوان تنها به زندگي خود مي پردازد، تصور مي کند که تمام زندگي خود را براي چيز باارزشي صرف مي کند. اما واقعا چه چيز براي جوان ارزش به شمار مي رود؟ پول؟ ماشين؟ يک موبايل آخرين مدل؟ تمام اينها به هيچ نمي ارزند. جوان فردا را مي سازد. نسل جوان امروز کاري نمي کند چون فردا هيچ نخواهد بود. جوان نيازي به شرکت در تصميمات اجتماعي جامعه نمي بيند، چرا بايد در خود حس تعهد و همبستگي با جامعه خود را تقويت کند و رشد شخصي خود را محقق سازد. در نتيجه جامعه از عدم فعاليت اين پتانسيل ها که مي توانند فعال ترين اعضاي آن باشند، رنج مي برد. جوان حقوق و وظايف خود را نمي داند، او در حال حاضر به بدترين فرم شکل گرفته است. در دانشگاه ها اغلب هدف بدست آوردن مدرک است تا کسب علم و دانش و راهي است براي فرار از خدمت در نظام وظيفه. از همين جا ايزوله شدن نسل آينده از سرنوشت کشور و ويران شدن ارزشهاي ملت مشهود است. آنان از توجه به اين مسايل دست کشيده اند و حتي سخني از ايجاد تعادل در آن نمي رانند. جوانان از فکرهايي که در سر دارند دست کشيده اند و تبديل به عروسک هايي در دست افراد موثر جامعه شده اند.

/ 1