زلزله هاي رنگي و نرم - زلزله هاي رنگي و نرم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زلزله هاي رنگي و نرم - نسخه متنی

سميه طاهريان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زلزله هاي رنگي و نرم

اشاره

از ابتداي انقلاب اسلامي تا کنون، موضوع تغيير نظام جمهوري اسلامي ايران از طريق نظامي يا ابزارهاي نرم، مورد توجه دشمنان بوده است که در سال‌هاي اخير از شدّت بيشتري برخوردار گرديده است. با توجه به مسائلي نظير موضوع هسته‌اي، بحران عراق، اوضاع لبنان و فلسطين و ...، تغيير حکومت ايران از طريق قدرت نرم مورد توجه قرار گرفته است. نکتة قابل توجه، بستر لازم براي تغيير حکومت است؛ چه در نوع براندازي سنتي و چه براندازي نوين يا نرم. بحران‌زايي همان بستر لازم و فضاي مطلوبيست که در ساية‌آن، اقدامات براندازانه، حساسيت‌هاي کمتري را برمي‌انگيزد. در اين مقاله برآنيم تا بحران‌هاي ايجاد شده در طول بيش از سي سال پس از پيروزي انقلاب را مورد بررسي قرار دهيم.

براندازي دربحران

سميّه طاهريان

«خودمان را گول نزنيم، کسي موسوي را هم نمي‌خواهد، در واقع اين جنبش بايد به سمتي برود که از کليّت نظام بگذرد و خواستار تغيير نظام بشود، اما در هر حال در شرايط فعلي راهي جز استفاده از مستمسکي به نام موسوي نداريم.»1

فرداي اعلام نتايج آراي‌انتخابات رياست جمهوري، عده‌اي به خيابان‌ها ريختند.
مي‌گويند تقلب شده.

خودشان به صراحت گفته بودند: «اگر کسي غير از موسوي پيروز انتخابات اعلام شود، حتماً تقلب شده است.»2

پس حتماً شده است. ديگر بايد کاري کرد؛ 700 مورد آتش‌سوزي اماکن عمومي،‌مورد آتش‌سوزي بانک‌ها، 200 مورد خسارت به خودروهاي شخصي و 300 مورد تخريب اموال عمومي به علاوه ضرب و شتم افراد و شهرونداني که از خيابان‌هايي مثل سعادت‌آباد مي‌گذشتند، تنها شعله‌هايي کوچک از آتش فتنه‌اي بود که دودش از قبل از انتخابات براي برخي قابل مشاهده بود! درخواست ابطال انتخابات به صورت هم‌زمان از سوي کانديداهاي معترض، مجمع روحانيون مبارز، گروهک منافقين، جبهه ملي، نهضت آزادي، گروهک خلق و رسانه‌هاي داخلي و خارجي مانند راديو فردا، گويانيوز، راديو زمانه، راديو فرانسه، ايران امروز، العربيه، ايران گلوبال، نوروز، ياري، کلمه، آفتاب اصلاحات، سلام نيوز، جمهوريت و ... نمايي ديگر از همان درگيري‌ها البته در سطوح بالاتر بود که به تشنج اوضاع مي‌افزود. مجمع روحانيون مبارز در بيانيه‌اي اعلام کرد: «آنچه موجب تأسف و نگراني بيشتر است، اعمال نوعي مهندسي آراي گسترده است. مجمع در جلسه فوق‌العاده به اين نتيجه رسيد که ابطال انتخابات و تجديد آن راهکار مناسبي است...».3 گروهک منافقين هم معتقد بودند: «انتخابات 22 خرداد باطل است...»4 و دقيقاً در هماهنگي کامل با اين سمت‌وسو، «دويچه وله» آلمان نيز فرياد برآورد که: «آنچه در جمهوري اسلامي مي‌گذرد، انتخابات نيست.»5

بحران، نتيجه طبيعي بر هم زدن امنيت اجتماعي و رواني جامعه يا همان نافرماني مدني است و البته نتيجه‌اي مطلوب براي رسيدن به مقصود! نگران هزينه‌ها هم نبايد بود و «پول به اندازه کافي هست. 85 ميليون دلاري که کابينة بوش براي تغيير رژيم تصويب کرده است، بخشي از آن به صداي آمريکا و راديو فردا پرداخت شده تا براي فراخواندن به شورش و برنامه‌سازي خرج کنند.»6 به علاوه 75 ميليون دلاري هم که در سال 2006 در کميتة روابط خارجي کنگره تصويب شد، براي سرمايه‌گذاري در جنگ رسانه‌اي و ساماندهي نافرماني مدني با پوشش حمايت از دموکراسي آزادي‌خواهي! است. در اين فضا حمايت اوباما که گفته بود ما از آن‌ها (آشوبگران) حمايت مي‌کنيم؛ چون آن‌ها در حال شکل دادن به تاريخ ايران هستند و خود را در معرض خطر قرار داده‌اند، ‌به کمک آن‌ها آمده7 و با فعال کردن گسل‌هاي قومي و فرقه‌اي، خرابکاري، ترور و بمب‌‌گذاري، ‌پروژة‌بحران‌سازي تکميل شده و همه چيز براي براندازي و تغيير رژيم در ايران آماده است. يک براندازي از درون يک انقلاب رنگي!

امروز 11 فروردين 58 هنوز صداي تيراندازي شديد از شهر به گوش مي‌رسد. درگيري‌ها ادامه دارد. درگيري‌هايي که از فرداي پيروزي انقلاب يعني 23 بهمن 57 از شهرباني گنبد آغاز شده بود. بعد از ظهر آن روز، چريک‌هاي فدايي خلق بر مردم انقلابي مستقر در شهرباني هجوم بردند و خواهان تقسيم سلاح شدند. شهر سنگربندي شد و گروه‌هاي زيادي از هواداران فدائيان خلق وارد گنبد شدند. هر که را خواستند، گرفتند. به نواميس مردم تجاوز کردند و حتي دولت در دولت تشکيل دادند.

دموکرات‌ها هم در کردستان تقاضاي خودمختاري کردند. پادگان مهاباد اشغال شد و تمام سلاح‌ها و مهمّات به غارت رفت؛ 18 دستگاه تانک، 36 قبضه توپ سنگين و هزاران قطعه اسلحه. اوضاع سنندج نيز متشنج است،‌پادگان شهر در محاصره و ساختمان شهرباني و راديو و تلويزيون در اشغال مهاجمان است.

درگيري‌ها به خوزستان هم کشيده شده است. عناصر فدائيان خلق وارد شهر شده، پمپ‌بنزين‌ها،‌مخابرات و کشتي‌هاي هزار تني را به آتش کشانده‌اند. کاميون کاميون اسلحه مي‌آورند و در اين ميان، راديو صوت‌الجماهير عراق و راديو کويت ادامه درگيري‌‌ها را تا تحقق خودمختاري خوزستان نويد مي‌دهند!

آنچه در شهرهاي مختلف اتفاق مي‌افتاد و آسايش و آرامش مردم را سلب کرده بود، اولين بحراني بود که انقلاب پس از پيروزي با آن مواجه شد؛ يک بحران به قصد سرنگوني حکومت و اولين بحران براندازانه! شورش اقليت‌هاي قومي و تحرکات تجزيه‌طلبانه؛‌استراتژي قيام و جنگ مسلحانه داخلي است که هدف آن تغيير حاکميت و دگرگوني نظام از طريق بحران امنيتي و تجزيه کشور به پشتوانه گروه‌ها و جريانات داخلي است.

حملات و ناآرامي‌ها تا مرداد و شهريور هم ادامه يافت. مريوان و پاوه نيز به تصرف نيروهاي تجزيه‌طلب درآمد. تعداد زيادي از مردم به طرز وحشيانه‌اي کشته مي‌شدند، تا آن‌جا که يکي از سناتورهاي آمريکايي به نام جکسون اظهار مي‌دارد: «انقلاب ايران محکوم به شکست است و آن کشور در آستانه تجزيه به قطعات کوچک است.»8 اما اين بحران با تدبير امام خمينيu و حمايت‌ها و ايستادگي مردمي به طرز حکيمانه‌اي مديريت شد. امام در واکنش به اين تهاجمات، فرمان تشکيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را صادر کردند و با اوج گرفتن حملات، فدائيان خلق را مفسد خواندند و اخطار کردند: «اگر اين اشرار دست از شرارتشان برندارند، ما با آن‌ها معامله‌اي ديگر خواهيم کرد.» و علي‌رغم سازش‌کاري دولت وقت و امضاي توافقنامه‌اي که عملاً به نجات گروه‌هاي ضد انقلاب منجر شد، اين مردم ترکمن بودند که در سرماي 18 بهمن در مقابل چريک‌هاي فدائي خلق موضع گرفتند و اعلام کردند محال است در سرزمين اسلام ما زنده باشيم و داس و چکش در وسط ميدان شهر آويزان شود و در عمل نيز ايستادند تا آن‌که در 23 بهمن 58 آخرين سنگرهاي چريک‌ها نيز سقوط کرد.

در کردستان نيز مشابه همين روند طي شد. فرداي آتش‌بسي که ميان نمايندگان امام و شورشيان امضا شد، به طور غيرمنتظره به دستور نخست‌وزير، مهندس بازرگان، سرلشکر قرني (نخستين رئيس ستاد ارتش) از سمت خود برکنار مي‌شود. بعد از اين اتفاق، دموکرات‌ها به منظور نفوذ به آذربايجان غربي و شهر نقده، بحران جديدي در منطقه ايجاد کردند و در مريوان و پاوه آنچه نبايد، شد. اين‌بار نيز با اعلاميه تاريخي امام و فرمان ايشان که ارتش بايد در عرض 24 ساعت خود را به پاوه رسانده و ضد انقلاب را قلع و قمع کند، با رشادت‌هاي شهيد چمران و نيروهاي داوطلب مردمي و ارتشي در پاوه، دشمن عقب‌نشيني کرد و شهرهاي مريوان، بانه، سردشت، مهاباد، بوکان و سقز به تصرف انقلابيون در‌آمد.

گزينه بعد، گزينة تهاجم بود؛ يعني ايجاد بحران نظامي که اولين نمود آن حمله نظامي آمريکا به طبس بود و نمود ديگر کودتاي نوژه در تيرماه 1359 بود که با هدف سرنگوني جمهوري اسلامي با همکاري سران سابق ارتش، نيروي ساواک، گروه‌هاي ضد انقلاب، متحدين آمريکا در منطقه و حمايت‌هاي مستقيم نظامي آمريکا در دستور کار قرار گرفت. هرچند اين اقدام‌ها در ايجاد بحران نظامي به امداد غيبي ناکام ماند، لکن ايجاد بحران نظامي همچنان روي ميز کار دشمن قرار داشت که پيگيري آن منجر به سومين سياست خصمانه عليه ايران براي براندازي شد.

طرح تجاوز نظامي از طريق يک کشور ثالث که رژيم بعثي عراق داوطلب اجراي اين مأموريت شد و آمريکا و همة قدرت‌هاي وابسته و پيوسته منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي در اين استراتژي درگير شدند و به پشتيباني صدام آمدند. به دنبال آن، دولت عراق در 31 شهريور 1359 با 192 فروند هواپيماي جنگنده نيروي هوايي خود، از زمين، هوا و دريا حمله به ايران را آغاز کرد. امام خمينيu بلافاصله مردم را به استقامت فراخواند و با جملة معروف «ديوانه‌اي سنگي انداخته» بحراني را که بسياري از آن دچار بهت و ترس شده بودند، به موقعيتي قابل حلّ و فرصتي براي اثبات قدرت دفاعي و قدرت ايمان و اراده مبدّل کردند. نيروهاي مسلّح ارتش و سپاه و رزمندگان مردمي نيز علي‌رغم شرايط سخت به ميدان آمدند و از آزمون هشت‌ساله پيروز بيرون آمده، با پذيرش قطعنامه 598 شوراي امنيت سازمان ملل از سوي جمهوري اسلامي، ميان ايران و عراق رسماً آتش‌بس برقرار شد.

ارزش برون‌رفت پيروزمندانه از اين بحران، زماني آشکارتر مي‌شود که تحريم و محاصره اقتصادي اِعمال شده از سوي دولت کارتر از همان اوايل انقلاب را به شرايط سخت دوران جنگ بيافزاييم.‌حمايت آشکار و گسترده تسليحاتي، سياسي و اقتصادي از قواي مهاجم، جناياتي نظير پرتاب موشک به شهرها، بمباران مناطق مسکوني، استفاده از انواع بمب‌هاي شيمايي و سلاح‌هاي کشتارجمعي، بمباران پايانه‌هاي نفتي ايران در خليج فارس، محاصره نظامي ايران به حمايت از عراق، حمله به کشتي‌هاي نفتکش و تجاري و ... مشتي است نمونه خروار. البته راهکارهاي متفاوت براندازي از طريق تجزيه قومي، تروريسم فراگير، کودتا و جنگ تحميلي؛ تنها حاصل همت 10 سالة آمريکا و هم‌پيمانانش بود که الگوي حکومتي جمهوري اسلامي را مانع تحقق استراتژي‌هايش مي‌ديد. الگويي که شرق و غرب عالم را به چالش عميق کشانده و مناسبات مسلّط بر نظام جهاني را بر هم زده تا الگويي جديد ازحکومت را در جهان معاصر راهبري کند. الگويي که در جهان دوقطبي آن روز،‌شعار «نه شرقي و نه غربي» را فرياد زد و «استقلال» و «آزادي» را به عنوان اهداف استراتژيک جمهوري اسلامي برگزيد.

اکثر صاحب‌نظران تحوّلات ايران معتقدند که با پايان هشت سال دفاع مقدس در سال 1367، از سويي در داخل کشور فضاي جديدي در عرصه‌هاي سياسي - اقتصادي و فرهنگي ايجاد شد و از سوي ديگر، در راهبردهاي دشمنان براي مقابله با انقلاب اسلامي تغييرات عمده‌اي به وجود آمد. پايان جنگ تحميلي و پذيرش قطعنامه، در واقع نقطة پاياني بر استراتژي تهاجم نظامي و گذار به مقابله فرهنگي - سياسي از سوي دشمنان در برخورد با انقلاب اسلامي بود. پس از آن‌که اين استراتژي جديد براي اجرا به واحدهاي عملياتي داخل و خارج از کشور سپرده شد، خط جديد نفاق نيز شکل گرفت و شروع به يارگيري کرد. سران اين جريان پس از ارتحال حضرت امامu با به راه انداختن جنگ سرد و با هدف تغيير محيط سياسي - فرهنگي و تخريب انسجام اسلامي و وحدت ملّي تلاش کردند با ايدئولوژي‌زدايي يا همان ارزش‌زدايي از اصول و ارزش‌هاي انقلاب و استحاله از درون، فروپاشي سيستم ولايت‌فقيه و پس از آن انقلاب اسلامي را نظاره‌گر باشند.

پروژه‌اي که سال‌هاي 67 تا 75 دوران جنيني را طي کرد و به دوران بلوغ پا نهاد؛ يعني در سال‌هايي که تعدادي از خارج‌رفتگان با استفاده از سياست درهاي باز (در وجه فرهنگي)‌و تعديل (در وجه اقتصادي) به کشور برگشتند و با بهره‌گيري از خلاء‌هاي موجود در جامعه، سينما، تأتر،‌کتاب و مطبوعات را تحت تأثير قرار دادند تا بستر آنچه شجاع‌الدين شفا (سرپرست امور فرهنگي دربار و سخنگو و معاون وزير دربار در آخرين روزهاي اقتدار محمدرضا پهلوي و يکي از سرشناس‌ترين عناصر وابسته به طيف سلطنت‌طلب‌هاي خارج از کشور) بيان کرده بود، آماده شود: «اصولاً استراتژي جديد ما مبارزه فرهنگي با جمهوري اسلامي است، ما بايد فرهنگ مردم را عوض کنيم تا جمهوري اسلامي ساقط شود.»9

بر اين اساس راهبران تهاجم فرهنگي با تشکيل بنيادهاي به ظاهر فرهنگي، با طيف‌هاي فرهنگي - سياسي داخل کشور ارتباط برقرار کرده و از آن‌ها حمايت مالي، معنوي و اقتصادي نمودند تا آن‌که در سال 76 با برگزاري هفتمين انتخابات رياست جمهوري، سيدمحمد خاتمي با شعار «اصلاح‌طلبي»، «جامعه مدني» و «گفت‌وگوي تمدن‌ها» و با سياست «توسعه سياسي» وارد جريان سياست در کشور شد.

اين فضاي باز به وجود آمده فرصتي شد تا جريان تجديدنظرطلب در برخي مراکز خصوصاً مطبوعات و دانشگاه جاي پا محکم کند و براندازي را در استحاله فرهنگي و عقيدتي با تهاجم به بنيان‌هاي فکري و عقيدتي انقلاب و اصول و ارزش‌هايي مانند حاکميت ديني، ولايت فقيه، ظلم‌ستيزي، فرهنگ جهاد و شهادت و ... وسيع‌تر در ابعاد گسترده‌تر از قبل دنبال نمايد:

«پيامبر و ائمه فقط در برهه‌اي از زمان صلاحيت مرجعيت را داشته‌اند.» (راه نو، اکبر گنجي، 3 مرداد 77).

«نظريه عينيت سياست و ديانت، زائيده افکار عاميانه و قديمي است.» (آبان، 21 شهريور 77)

«جامعه ولايي،‌انحصار توتاليتر و ضد مردمي» (همشهري، 19 شهريور 77)

«ولايت فقيه يعني خودکامگي و توسعه سياسي، نفي خودکامگي است.» (آبان، 10 مرداد 77)

«فرهنگ شهادت، خشونت‌آفرين است.» (نشاط، خرداد 78)

«اباحه‌گري جزو لاينفک جامعه مدني است.» (نگاه نو، بهار 77)
و ...

اما آنچه به عنوان راهکار عمدة تجديدنظرطلب‌ها مورد استفاده قرار گرفت، ايجاد بحران بود. از حملات متعدد به ارگان‌هاي انقلابي به بهانه‌هاي واهي و کم‌ارزش مانند تهاجم به شوراي نگهبان، مجلس خبرگان،‌سپاه پاسداران، بسيج، حزب‌الله، صدا و سيما، نيروي انتظامي، وزارت اطلاعات و ... گرفته تا بزرگ‌نمايي و حاشيه‌پردازي وقايع تجمعات دانشجويي به شکلي اغراق‌آميز و نسبت دادن قتل‌هاي مشکوک زنجيره‌اي به رهبران نظام، طرح مجدد عناصر مطرود نظير منتظري و ايجاد بحران حول اين محور، پيش‌بيني کودتاي خيالي عليه دولت و نسبت دادن آن به جناح‌هاي داخلي نظام و ... .

ايجاد بحران از سويي موجب رودررو قرار گرفتن جناح‌هاي درون نظام و ايجاد خصومت ميان آن‌ها و از سويي سبب پايين آمدن آستانه حساسيت مردم به اصول مي‌شود و اين همان استحاله فرهنگي است که کم‌کم در حال تحقق است. از طرف ديگر در کوران بحران‌ها و دعواهاي سياسي است که جريان مخالف از فضاي تشنج سود برده و ظهور و بروز مي‌يابد، بي‌آن‌که حساسيتي را برانگيزد. علاوه بر اين‌ها، بحران‌هاي داخلي و سرگرمي سران و دروني شدن انقلاب، مجال و فرصتي ناب براي اجراي طرح‌هاي استراتژيک آمريکا ايجاد مي‌کرد؛ از جمله طرح خاورميانه بزرگ و در دل آن شبکه‌سازي از مسلمانان ليبرال منطقه، طرح مهندسي معکوس فوکوياما با پشتوانه‌هاي ميلياردي و طرح فروپاشي شيعه در سال 2010 که مايکل برانت روي آن کار کرده بود.

آنچه هم‌زمان در داخل دنبال مي‌شد، در واقع فاز جديد استحاله از درون بود؛ يعني گذر از بهره‌گيري از جنبش‌هاي دانشجويي و مطبوعات و فعّال کردن نيروهاي معارض در مجلس و نهادهاي درون نظام، براي پي‌گيري ساختارشکني نظام حقوقي پس از هنجارشکني از نظام ارزشي و اصولي. يکي از نمايندگان اصفهان در مجلس و عضو فراکسيون مشارکت، در جلسة همايش «نقد دولت خاتمي» در دانشگاه اصفهان، تاکتيک مذکور را اين‌گونه بيان مي‌کند: «فعلاً صلاح مي‌دانيم با چراغ خاموش حرکت کنيم. ما مصمّم هستيم طرح اصلاح قانون مطبوعات، لغو گزينش و رفراندوم قانون اساسي را در مجلس مطرح کنيم، ولي اگر بخواهيم در اين برنامه‌ها موفق شويم، بايد آرام‌آرام حرکت کنيم و همه اين‌ها بايد در چارچوب طرح «چراغ خاموش» دنبال شود.»10

اکبر گنجي نيز در گفت‌وگو با نشريه «کريستين ساينس مانيتور»، عمق هدف خود و همراهانش را در فاز جديد چنين ترسيم کرد: «اميدوارم که انقلاب بدون خونريزي چکسلواکي، مُدلِ ايران قرار گيرد»!11 لکن رويگرداني صريح و آشکار از انقلاب و اصول و آرمان‌هاي امام خمينيu که در مطبوعات و سخنان اين طيف تجديدنظر‌طلب به طرز افراطي رخ نمايي کرد،‌اصلاح‌طلبي و روند و حرکت براندازانة‌آن‌ها را با بحران مشروعيت مواجه ساخت.

تقويم ورق خورد و انتخابات رياست جمهوري سال 84، معادلات منطقه‌اي و بين‌‌المللي را تغيير داد و تأثيرات شگرفي در منطقه و دنيا به دنبال داشت. رضا سراج تأثيرات را چنين برمي‌شمرد: «شکست طرح مهندسي معکوس فوکوياما عليه ايران و طرح فروپاشي شيعه، احياي گفتمان انقلاب، امام و رهبري، يکپارچه شدن حاکميت در جمهوري اسلامي و ايجاد انسجام ملّي، توليد قدرت ملّي و ايجاد توانايي براي پيگيري اهداف ملّي و دفاع از منابع ملّي، تقويت گفتمان بيداري اسلامي، افزايش قدرت نرم و بازيگري ايران در مناسبات منطقه‌اي و بين المللي، ايجاد بازدارندگي و ناممکن شدن اقدام نظامي عليه ايران.»12

در واقع اين اتفاق را مي‌توان موج سوم بيداري برشمرد که در مقابل گفتمان ليبرال و سکولار و 16 سال دوگانگي در حاکميت براي استحاله انقلاب و خارج کردن گفتمان انقلاب از صحنه رقم خورد و بسياري از معادلات را بر هم زد. نکته قابل توجه اين‌که دشمن بلافاصله بعد از انتخابات يعني به فاصله سه تا چهار ماه خود را بازيابي کرده و کميته خطر جاري مجدداً راه‌اندازي شد و توصيه‌هاي خود را حول سه محور جنگ رسانه‌اي،‌دکترين مهار و ساماندهي نافرماني مدني اعلام کرد. اين بار تغيير رويکرد در مقابله و بسيج همه نيروها و قرار گرفتن ايران در صدر برنامه‌هاي سياست خارجي آمريکا در چهار سال بعد از سال 84، با توجه به بازبيني تمام تجربيات گذشته و بررسي فروپاشي بلوک شرق و تغيير حکومت‌ها در کشورهايي مانند شيلي و اندونزي و گرجستان اتخاذ شد. تصويب طرح بي‌ثبات‌سازي ايران در سال 2007 هم بر اساس همين مطالعات بوده است. روزنامه «ديلي تلگراف» چاپ لندن در ماه مي سال 2007 گزارش کرد: «جان بولتون فاش کرد که حمله نظامي آمريکا به ايران، گزينة‌آخري است که پس از شکست تحريم‌هاي اقتصادي و تلاش براي ايجاد يک انقلاب در ايران وجود دارد.»

بي‌ثبات‌سازي يعني عمليات تضعيف انسجام ملي، قدرت ملّي و امنيت ملّي که موجبات مشغول‌سازي و مهار داخلي کشور هدف را فراهم مي‌سازد و در عرصه‌هاي اقتصادي، سياسي و اجتماعي دنبال مي‌شود از اقدامات ضد امنيتي مانند ترور و بمب‌گذاري گرفته تا اختلال در سيستم نقدينگي و ايجاد گراني کاذب در کالاهاي مصرفي جامعه و در ادامه تا کاهش تبعيت از رهبري نظام!

پس از آن‌که فضاي رواني کشور به واسطة‌گراني‌هاي يک‌ماه قبل از انتخابات و شبهه‌افکني و ايجاد ناامني در سيستان و ... ناامن شد، طرح بي‌ثبات‌سازي به واسطه انقلاب مخملي يا رنگي پي‌گيري مي‌شود. يک انتخابات پيش روست، حالا همه چيز براي براندازي و تغيير رژيم در ايران آماده است! سازماندهي NGOها و سازمان رأي 88، آموزش عناصر جذب شده در شبکه‌ها و نهادهاي سازماندهي شده در دبي، دهلي‌نو، آمريکا، هلند و ...،‌دعوت بنياد سوروس از تعدادي روزنامه‌نگاران به آمريکا، راه‌اندازي بي.‌بي.‌سي فارسي، زير سؤال بردن سلامت انتخابات با تشکيل کميتة‌صيانت از آرا‌و القاي تقلب در انتخابات، بحران‌نمايي،‌تهديد‌نمايي و سياه‌نمايي از وضعيت کشور، متهم کردن دولت به دروغگويي، نمادسازي براي تهييج افکار عمومي، اعلام پيروزي قاطع قبل از برگزاري و در حين برگزاري انتخابات و درخواست ابطال و فراخوان براي نافرماني مدني پس از اعلام نتايج. يک براندازي از درون، يک انقلاب رنگي!

ده روز پس از فرداي اعلام نتايج آراي انتخابات رياست جمهوري، هنوز هم عده‌اي در خيابان‌ها معترضند! ولي اين روزها ديگر اعتراضات عليه تقلب در انتخابات نيست. مجلة‌آلماني - صهيونيستي اشپيگل معتقد است: «اما اينک در اين ده روز، موسوي به فرد ديگري تبديل شده است. اکنون کساني او را براي هدفي برگزيده‌اند که هدفش نيست، ديري است اعتراض ديگر عليه تقلب در انتخابات نيست، بلکه هدف پايان دادن به جمهوري اسلامي است. دست بر قضا او بايد رهبر سرنگوني باشد».

کارشناسان مسائل سياسي و سراج معتقدند: «دشمن پاشنه آشيل ما را پيدا کرده است و جرياني متمايل به جنگ نرم در کشور وجود دارد و سربازان آن شکل گرفته‌اند، لذا دشمن حداقل تا چهار سال آينده و شايد تا 8 سال آينده اين مسئله را در کشور ما دنبال مي‌کند.»13 و اما آنچه ما بايد دنبال کنيم، راهي است که حضرت امامu ترسيم کردند: «جهان بايد بداند که ايران راه خود را پيدا کرده است و تا قطع منافع آمريکاي جهانخوار، اين دشمن کينه‌توز مستضعفين جهان، با آن مبارزه‌اي آشتي‌ناپذير دارد. ما مبارزه سخت و بي‌امان خود را عليه آمريکا شروع کرده‌ايم و اميدواريم فرزندانمان با آزادي از زير يوغ ستمکاران، پرچم توحيد را در جهان برافرازند. ما يقين داريم که دقيقاً به وظيفه‌مان که مبارزه با آمريکاي جنايتکار است ادامه مي‌دهيم و فرزندانمان شهد پيروزي را خواهند چشيد.»14 آيا ما همان فرزنداني خواهيم بود که شهد پيروزي را خواهند چشيد؟!

منابع

1. روزنامه کيهان.

2. براندازي در سکوت، مرتضي قمري وفا، مؤسسه کيهان.

3. سايت خبرگزاري فارس.

4. خبرگزاري جمهوري اسلامي.

5. روزنامه رسالت، ش 6641.



1. روزنامه کيهان، 28 خرداد 88، ص 2، به نقل از دويچه وله آلمان.

2. همان، 26 خرداد 88، ص 2 به نقل از زهرا رهنورد.

3. همان، 25 خرداد 88.

4. همان،‌24 خرداد 88.

5. همان.

6. همان، 28 خرداد 88.

7. همان، 2 تير 88.

8. خبرگزاري فارس، ش 8805261218، 27 مرداد 88.

9. براندازي در سکوت، مرتضي قمري وفا، ص 33.

10. همان، 355.

11. همان، ص 350.

12. سخنراني رضا سراج در جمع دانشجويان در دانشگاه علوم پزشکي اصفهان.

13. همان.

14. همان.

/ 1