نقدپذيري؛ نشانه واقعي اصول‌گرايي - نقدپذيري؛ نشانه واقعي اصول‌گرايي نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقدپذيري؛ نشانه واقعي اصول‌گرايي - نسخه متنی

تهیه و تنظیم: مجيد معافی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقدپذيري؛ نشانه واقعي اصول‌گرايي

بازخواني ابعادي از اصول‌گرايي در گفت‌وگو با دكتر علي مطهري

تهيه و تنظيم: مجيد معافي

آقاي دكتر! رهبر انقلاب در جمع كارگزاران نظام، شاخص‌هاي مهم اصول‌گرايي را بازگو كردند كه يكي از اين موارد، لزوم مرزبندي ميان آزادي واقعي و تلاش‌هاي دشمن به اسم آزادي است. مرز بين اين دو آزادي را با كدام ملاك و چگونه بايد مشخص كرد؟

همان‌طوري كه رهبر معظم انقلاب هم گفتند، آنجايي كه آزادي انديشه و بيان نظرات، منشأ عقلاني پيدا مي‌كند؛ هيچ منعي ندارد، اما اگر برخي بخواهند آزادي را به معني «آزادي براي براندازي» تلقي كنند و به اصطلاح براندازي خاموش انجام دهند و فضاي فرهنگي و سياسي كشور را با هرج و مرج تغيير دهند كه نتيجه‌اش براندازي نظام باشد، قطعاً ما با اين نوع آزادي مخالف هستيم. اما آنجايي كه قرار است، افكار نو عرضه و عقايد بيان شوند، واقعاً هيچ حد و مرزي وجود ندارد و تا جايي كه جنبه نفاق و فريب نداشته باشد، بيان عقايد آزاد است؛ لذا بايد مرز بين آزادي درست و غلط يا به عبارتي مرز بين آزادي انساني و حيواني مشخص و تعريف شود.

ما معتقديم قوا و استعدادهاي وجودي انسان‌ها بايد آزاد باشند تا شكوفا شوند، بُعد انساني انسان بايد آزاد باشد، اما بُعد حيواني انسان بايد تحت كنترل و نظارت بُعد انساني قرار بگيرد. آزادي در قاموس غرب، بيشتر آزادي از نوع حيواني است؛ زيرا آنها معتقدند كه ميل انسان بايد آزاد باشد، اما ما معتقديم ميل انسان بايد تحت تسلط عقل و اراده انسان باشد. غربي‌ها معتقدند آزادي انسان را فقط آزادي ديگران محدود مي‌كند، در حالي كه ما مي‌گوييم علاوه بر آزادي ديگران، مصلحت فرد و جامعه هم اثرگذار است، لذا ما در اسلام، در باب آزادي فردي، دستوراتي داريم كه اگر چه ممكن است مزاحمتي براي ديگران نداشته باشد، اما چون برخلاف مصلحت فرد و جامعه است، ممنوع اعلام شده است. بنابراين ما نيازمند تعريفي صحيح از آزادي هستيم و در اصول‌گرايي هم بين آزادي درست و غلط مرزي وجود دارد، لذا جامعه اسلامي ايران برداشت‌هاي غرب از آزادي‌هاي فردي و جمعي را نمي‌پذيرد و تنها به برداشتي كه شريعت اسلام از آزادي دارد، بسنده مي‌كند.

آقاي مطهري! رهبري بحث لزوم تثبيت و تعميم آزادي و آزاد‌انديشي را در جامعه به ويژه در بين دانشگاهيان و حوزه‌هاي علميه مطرح كردند، آيا فهم غلطي از آزادي و افراط و تفريط‌هايي در اين باب در جامعه وجود داشته كه رهبري به اين موضوع اشاره داشتند و آيا جامعه نيازمند بازتعريف ديگري از آزادي است؟

شايد علت اشاره ايشان به آزادي، اتهاماتي بوده كه در گذشته از سوي برخي كشورها و يا گروه هاي داخلي، نسبت به آزادي و آزادي بيان ارايه شده است.احتمالاً رهبري براي خنثي‌سازي اين تبليغات به اين بحث اشاره داشتند، لذا ايشان در همان جلسه هم اعلام مي‌كنند كه بيان عقايد آزاد است و هيچ محدوديتي ندارد و حتي معتقدند كه محيط‌هاي فرهنگي، دانشگاهي و حوزه‌هاي علميه بدون آزادي تفكر و بيان نمي‌توانند به حيات خودشان ادامه دهند، لذا به نظر بنده، رهبري با بيان موضوع آزادي و تثبيت و تعميم آن، قصد داشتند سوء تفاهماتي را كه در خصوص آزادي و آزادي بيان بوده است، رفع كنند.

مقام معظم رهبري در بخش ديگري از بيانات خودشان در جمع كارگزاران نظام، به تحليلگران هشدار دادند كه از «خوش‌بيني مفرط و بدبيني مفرط» بپرهيزند. احتمالاً ايشان مصاديق زيادي را در اين مورد مشاهده كرده‌اند كه دغدغه تذكر و هشدار دارند. ديدگاه شما چيست؟

آنچه را كه بنده از بيانات رهبري درك مي‌كنم، اين است كه ما بايد در تحليل‌ها «واقع‌بين» باشيم و در تحليل مسايل جامعه، به سمت خوش‌بيني و بدبيني افراطي نرويم و با ارزيابي توانمندي‌هاي خودي، به تصميم‌گيري بپردازيم و شايد بهترين مصداق، چالشي است كه در خصوص انرژي هسته‌اي وجود دارد. بنابراين مسئولان با واقع‌بيني بايد از همه نيروهاي ذخيره شده كشور براي رفع اين چالش استفاده كنند؛ يعني لازم است از همه نيرو و نفوذ خودمان در جهان استفاده كنيم و به گونه اي عمل نكنيم كه بدون محاسبه و فقط با خوش‌بيني يا بدبيني محض نسبت به موضوع وارد صحنه شويم. شايد تأكيد رهبري اين بوده كه بي‌جهت توانمندي‌هاي خودي را بيش از اينكه وجود دارد، بزرگنمايي نكنيم و قدرت دشمن را هم علاوه بر اينكه خيلي قوي ندانيم، دست كم هم نگيريم.

پس در واقع به يك حد وسط در اين بحث معتقد هستيد؟

بله، در هر تحليلي، بايد هم واقع‌بين بود و هم از حاشيه‌پردازي خودداري كرد.

با توجه به اينكه هر تحليل‌گري بايد در تحليل‌هاي خود به خردگرايي و بصيرت قايل باشد، آيا به نظر شما اكنون در تحليل‌هايي كه در حوزه‌هاي سياست و فرهنگ ارايه مي‌شود، اين «بصيرت» و پرهيز از حُبّ و بغض وجود دارد؟

خوشبختانه بيشتر تحليل‌گران ما تعمق كافي دارند، اما ممكن است گاهي تحليل‌ها با حبّ و بغض‌ها و دسته‌بندي‌هاي سياسي گره بخورد كه همين موضوع موجب لغزش مي‌شود و تحليل را از حالت انصاف خارج و روح حقيقت‌جويي را از تحليل تهي مي‌كند و متأسفانه اينها لغزشگاه‌هايي است كه برخي از تحليل‌گران كشور ما از آنها غافل مي‌شوند و حقايق از چشمان تيزبين آنها دور مي‌ماند، اما در مجموع آن‌گونه كه من مطلع هستم، بيشتر تحليل‌ها براساس منطق و مباني عقلي نگاشته مي‌شود.

با توجه به اينكه رهنمودهاي مقام معظم رهبري در جمع كارگزاران نظام برگزار شد، تصور مي‌كنيد كه رهبري قصد داشتند مرزبندي خشك و قديمي بين اصول‌گرايان و اصلاح‌طلبان و در مجموع فرزندان انقلاب را بردارند و اصول‌گرايي را با يك تعريف جديد عرضه كنند؟

بي‌ترديد ايشان هم با توجه به جريان پيروز اصول‌گرايان در دولت نهم، بحث جريان اصول‌گرايي را مطرح كردند. بنابراين براي اينكه از بحث اصول‌گرايي توسط افراد سوء استفاده نشود، رهبري به نكته خوبي مبني بر اينكه همه كساني كه به مباني انقلاب معتقدند، اصولگرا هستند؛ اشاره داشتند. البته من معتقدم نتيجه بيانات رهبري در خصوص اصول‌گرايي، اين نيست كه اصول‌گرايي شامل همه گروه‌هاي فعال سياسي موجود در كشور مي‌شود؛ زيرا ايشان علاوه بر اينكه معتقد بودند نبايد دايره اصول‌گرايي را محدود كرد، از سوي ديگر گروه‌هاي سياسي را كه توجهي به مبارزه با فرهنگ غلط نداشته‌اند هم، از دايره اصولگرا خارج كردند. بنابراين رهبري، تعريفي از حد وسط اين جريان و به عبارتي به راه معتدل و ميانه در بحث اصول‌گرايي اشاره داشتند كه اشاره مفيد و شايسته‌اي بوده است.

از زماني كه دولت نهم شكل گرفت، به نظر مي‌رسد برخي از نيروهاي اصولگرا از نقد درون غافل شدند و نه تنها اين موضوع را مفيد ندانسته، بلكه آن را تضعيف دولت اصولگرا پنداشتند. به نظر شما نقد از درون، آن هم از سوي نيروهاي اصول‌گرا، چقدر در بازسازي اهداف و عملكرد جريان اصولگرايان مؤثر است؟

بي‌ترديد نقد از درون، امري لازم است؛ البته نبايد همراه با جنجال و غوغاسالاري باشد. ما اگر در زمان دولت اصلاحات به خاطر حفظ اسلام و انقلاب از عملكرد دولت انتقاد مي‌كرديم، امروز هم به خاطر ارزش‌هاي انقلاب اگر با عملكرد ناصحيحي از دولت نهم و نيروهاي اصولگرا روبرو هستيم، بايد انتقاد خود را مطرح كنيم..بنابراين بنده معتقدم اگر انتقادهاي صحيح از عملكرد دولت از سوي نيروهاي اصولگرا مطرح شود، امر پسنديده‌تري است و نه تنها جاي نگراني نيست؛ بلكه جاي خشنودي است و بيانگر بلوغ فكري و سياسي نيروهاي اصولگراست.

/ 1