جاذبه در حد اعلاء ، دافعه در حد ضرورت
انهدام كميندشمن توسط پيروان انقلاب
محمد ايمانيپس از اكثريت يافتن جريان اصولگرا در تركيب نمايندگان مجلس هشتم؛ اغلب رسانههاي خارجي (مانند خبرگزاري فرانسه) اذعان کردند که به احتمال قوي دوسوم (?? تا ??) درصد کرسيهاي پارلمان در اختيار اصولگرايان خواهد ماند و سهم اصلاحطلبان، حدود ?? تا ?? کرسي(?? تا ?? درصد) خواهد بود. در اين ميان ?? تا ?? درصد منتخبان هم منفرد هستند که احتمال دارد با توجه به سوابق گرايشي و تحولات آينده، جذب ساير طيفها شوند يا به صورت انفرادي به فعاليت ادامه دهند.طي هفت سال گذشته اين ششمين اقبال و اعتماد ملت به جريان اصولگرايي در فرآيند انتخابات است و با توجه به اين شش اعتماد (دو انتخابات مجلس، دو انتخابات شوراها، انتخابات رياست جمهوري و انتخابات خبرگان) ميتوان گفت که باوري عميق و ريشهدار، مردم را به اين رأي اعتماد ترغيب نموده و نشان ميدهد مردم برخلاف تبليغات و دشمنيهاي گسترده، به عزم و کفايت اصولگرايان اميدوارند.البته ملاحظه ديگري را هم نبايد از نظر دور داشت که حوزه سياست و رسانه، دورهاي پرخبر و هياهو را سپري کردهاند. اگرچه رقابتهاي سياسي سالم، نقطه قوّت و نشانه پويايي يک نظام مردمسالار است؛ اما در عين حال، گاه داغ شدن افراطي اين رقابتها؛ به غايت و مقصود سياستورزي، خدمتگزاري و گرهگشايي از مشکلات مردم آسيب رسانده است.جبهه اصولگرايي در اين ميان چند چالش عمده را پيش رو دارد: 1.اختلاف سليقهها يا رقابتهاي دروني 2- سنگاندازيها و دشمنيهاي بيگانگان با اصل کشور و نظام که متأسفانه با مشي طيفي افراطي از مدعيان اصلاحات هماهنگ شده است. طبيعي است که نحوه مواجهه با هر يک از اين چالشها و مديريت آن، ميتواند تأثيرات اساسي در آينده ملت و نظام داشته باشد. قدرتهاي بيگانه و جريان بيگانه و افراطيون مدعي اطلاحات، نااميد از مواجهه و مهار مستقيم اصولگرايان، به «اختلاف و رقابت دروني» اين جبهه پيروز و مورد اعتماد ملت اميد بستهاند، به نحوي که در بحبوحه مرحله دوم انتخابات مجلس هشتم شوراي اسلامي سايت رسمي دويچه وله (شبکه رسانهاي دولت آلمان) همسو با رسانههاي آمريکايي، انگليسي و فرانسوي، با اذعان به اکثريت يافتن اصولگرايان در مجلس جديد، به القاي چند دستگي در ميان جريان پيروز پرداخت و در عين حال نوشت: «اصلاحطلبان بيش از آن که بر شانس نيروهاي خودي اميدوار باشند، به شکاف در ميان غيرخوديها چشم دوختهاند. يک عضو شوراي سردبيري روزنامه کارگزاران ميگويد: اصلاحطلبان با پيشبيني اختلافها ميتوانند در مجلس به عنوان يک اقليت، با آراي کليدي خود در جهت برهم زدن توازن نيروها به نفع جريان عقلاني عمل کنند.»سياست تفرقهافکني و ايجاد يا تعميق اختلاف، امروز در دستور کار جريان رسانهاي دشمن و دنبالههاي داخلي آنها قرار گرفته است تا مگر شيريني رأي و انتخاب را در کام ملت تلخ کنند و اصولگرايان را در دور باطل درگيري از درون، اصطکاک و فرصتسوزي، غفلت از چالشها و نهايتاً شکست از درون گرفتار نمايند. اين ترفند کهنه، با آميزهاي از تدابير و روشهاي کهنه و نو به شدت در دستور کار است و متقابلاً اين پرسش را به پيش مي کشد که «چه بايد کرد»؟نزديک شدن به پاسخ اين سؤال مهم، مستلزم عنايت به چند نکته است:?- نديدن دشمنيها و شيطنتها و باقي ماندن در اختلافنظرها -هر قدر هم که موضوعيت و اهميت داشته باشند- همانقدر خطرآفرين است که نديدن و انکار اين تنوع سليقهها و گرايشها. پررنگ نمودن تنوعها و لاينحل کردن اختلاف سليقهها، در کنار انکار و نپذيرفتن آنها، دو لبه يک قيچي براي زدن ريشههاي همدلي و هماهنگي هستند. بايد به مدلي از تعامل رسيد که در آن، ضمن ارائه تعريفي «جامع» و «مانع» از اصولگرايي، بتوان همديگر را با طراز «وحدت در اصول» و «تنوع در فروع» پذيرفت، مانند نسبت انگشتان با يک دست. تک تک انگشتها را هرگز نميتوان «دست» ناميد، همچنان که دست بدون شمارش آن پنج انگشت مفهوم پيدا نميکند. اين پنج انگشت قطعاً متفاوت و متمايزند، اما هرگز معارض و مزاحم و منافي هم نيستند، بلکه به يک ريشه و اراده واحد باز ميگردند و همآهنگ با هم عمل ميکنند.«در کنار رعايت تقوا، لازمه هماهنگي و وحدت در عين کثرت، با هم سخن گفتن و همديگر را فهميدن است، نه فقط خطابه ايراد کردن و از خويش گفتن و خود را ديدن و ستودن. ميتوان با هم اختلاف سليقه و حتي رقابت سالم- تا حدي که به دشمني نکشد يا دشمن را اميدوار نسازد- داشت، اما در عين سعه صدر و تحمّل و مفاهمه و نه انکار و تخطئه و سرزنش هم در جلوت و از پشت رسانههاي نامحرم. اصولگرايان بايد مکانيزمهايي طراحي کنند که طي آن بتوانند بيحضور نامحرمان و تبليغاتچيهاي آنها با هم - نه براي خود- بگويند و بشنوند و بيانديشند و فاصلههاي ذهني يا عيني را کم کنند. مکمّل اين گفت و شنود البته، نفي خودرأيي و تکبر و استبداد رأي است که بدون تذلّل و فروتني و حُسنظَنّ فراهم نميآيد. در چنين فرآيندي، بايد به تدريج به مدلها و برنامهها رسيد و نقد سالم را نهادينه کرد. بدون مهندسي نقد و بها دادن به آن، بايد منتظر سوءتدبير و تباهي بود که مولاي متقيان فرمود: «خودرأي هلاک شد و آن که با مردمان مشورت نمود، در عقلهاي آنان شريک گرديد.»?-«مانعيت» و دافعه؛ شرط لازم اصولگرايي در کنار جامعيت است، اينکه با همه سعهصدرها و فروتنيها و مهرورزيها، نبايد گذاشت مرزهاي اصولي با دشمنان مترصد (اباحه مسلکان و معارضان با اصول و آرمان ها) کمرنگ شود و امکان تردد عوامل دشمن، نفوذيها و «چهرههاي حائل» آنها فراهم آيد. شواهد فراوان، دلالت قطعي بر اين امر دارد که بخش مهمي از اختلافهاي داخلي اصولگرايان، يا «ريشه» در غفلت از کمرنگ شدن اين مرزها دارد و يا با اين غفلت، امکان تشديد و تعميق پيدا مي کند.اينکه اصولگراياني با رسانههاي کينهتوزترين جريان دشمني و نفاق درد دل کنند و از اين طريق سبک شوند يا با عناصر سياسي و اجرايي و رسانههاي آنها - به دلايل مختلف- تعامل و تفاهم کنند، خطايي استراتژيک و بر ضد اصول است.غفلت از تحريم جريانهاي معارض يا منافق به شهادت تاريخ، آغاز بسياري از فجايع و شکستهاي غيرمترقبه بوده است. اگر نقدي يا گله و شکايتي نسبت به هم هست، اين را نبايد از پشت بلندگوي جريانهاي مغرض و معاند مطرح کرد و به آنها اجازه داد تا با استحاله فضاي ضروري نقد، بذر کينه و بددلي و انشقاق و انحلال دروني را در ميان اصولگرايان بپاشند. ميتوان نامزد انتخابات رياست جمهوري و هيئت رئيسه مجلس و… بود يا با طرح و لايحه و عملکردي مخالفت کرد، اما نه به قيمت افتادن از اصل و آويزان شدن و گرفتار ماندن در حواشي و فروع، که به تعبير اميرمومنان(ع)، رها کردن ريشهها و چسبيدن به شاخهها و فروع، کجي و انحراف و شکست را به همراه ميآورد.جريانهاي معارضي که به دلايل گوناگون دل خوشي از حاکميت اصولگرايي ندارند، روي کمظرفيتي، تکروي، خودبرتربيني، دهنبيني و ضعفهاي روحي و عاطفي ديگر در هر شخصيتي، حساب باز ميکنند. اين ضعفها را بايد شناخت و رفع کرد. از خود متشکر بودن و از کمينها غافل شدن، گشودن سپر امان و امنيت از خويش است. اين همان کلام حکيمانه علي بن ابيطالب (ع) است که درباره منافقين فرمود: «شما را اي بندگان خدا، به تقواي الهي و پرهيز از اهل نفاق سفارش ميکنم که آنها گمراهند و گمراه کننده. دچار لغزشند و به لغزش ميافکنند. دائم رنگ عوض ميكنند و به حالات گوناگون ظاهر ميگردند… در هر کمينگاهي به کمينند… پنهان مشي ميکنند… وصفشان داروست و گفتارشان شفا و رفتارشان درد بيدرمان. به آسايش شما حسادت ميبرند و بر گرفتاري و بلا ميافزايند. اميد را نااميد ميسازند. در هر راهي، گروهي را زمين زده اند و به هر دلي، راهي دارند و در هر غمي، اشکي آماده ريختن. به هم ستايش و ثنا قرض ميدهند و منتظر پاداشند. اگر بخواهند، اصرار ورزند و اگر سرزنش نمايند، پردهدري کنند… براي هر حقي، باطلي آماده دارند و براي هر راستي، کجياي… براي هر دري کليدي دارند. براي رسيدن به مطامع، اظهار بيرغبتي و بينيازي ميکنند تا بازارشان را به پا دارند و متاع خود را بفروشند.. راه تنگ باطل را آسان جلوه ميدهند و راه حق (خروج از ضلالت) را کج و ناهموار مينمايانند. آنها ياران شيطان و زبانههاي آتشند. آنها حزب شيطانند و بدانيد که حزب شيطان، زيانکارانند». (خطبه ??? نهج البلاغه)