محمد محمدي اشتهاردي- كتاب ولايت فقيه، ص97اشاره: ما معتقديم دين راستين و سياست صحيح با هم پيوندي ناگسستني دارند و مكمّل يكديگر در پيدايش جامعه ايده آلِ الهي هستند. دين منهاي سياست هم چون درخت بي آب است, و سياست بدون دين همانند آب بي درخت مي باشد. استعمارگران هميشه به اين نتيجه رسيده اند كه بزرگ ترين خطر براي آن ها, دين و آيين الهي است, لذا همواره مي كوشند تا دين را از ماهيت خود تهي كنند, چنان كه آيين مسيحيّت را چنين كردند, و يا دين را در انزوا و در گوشه معابد زنداني نمايند, و نگذارند وارد جامعه و عرصه سياست گردد. به همين دليل نظريّه جدايي دين از سياست را در همه جا مطرح كردند, و آن را به عنوان قانوني قطعي تلقّي نمودند, به طوري كه مردم غرب و غرب زده چنين نظريه اي را ـ كه كاملاً سياسي, حساب شده و استعاري است ـ باور نمودند.با اوج گيري انقلاب اسلامي و پيروزي آن در ايران, اين نظريه با گسترش وسيعي از طرف استكبار جهاني و اذناب آن ها در همه جا و در داخل كشور, خودنمايي كرد, ليبرال ها و ملّي گراها در اين راستا گوي سبقت را ربودند, و با ترفرندها و دست آويزهاي گسترده, به جنگ با ولايت فقيه برخاستند, چرا كه ولايت فقيه پرچم نيرومند حكومت ديني و ملتقاي دين و سياست است.بنابر اين, همه بايد به اين هشدار توجه كنند كه نظريه جدايي دين از سياست, براي ضربه زدن به پيكر مقدس ولايت فقيه, و حكومت و حاكميّت ديني است. از اين رو بايد با حمايت فكري و عملي از اصل بالنده و افتخارآفرين ولايت فقيه, در برابر اين نظريه واهي و شعار كور به مقابله پرداخته و نگذارند دين اسلام نيز هم چون آيين مسيحيّت در انزوا و گوشه كليسا قرار گيرد. در اين فصل بر آنيم براي ردّ اين شبهه و القاي شيطاني, به بررسي پيوند دين و سياست, و ماهيّت اين دو بپردازيم.