حضرت الياس و شيوه دعوت او - حضرت الیاس و شیوه دعوت او نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حضرت الیاس و شیوه دعوت او - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حضرت الياس و شيوه دعوت او

يكي از پيامبران مرسل، حضرت الياس است كه نام مباركش در قرآن در دو مورد آمده است، در يك جا به عنوان انساني شايسته در رديف زكريا و عيسي و يحيي ـ عليهم السلام ـ ذكر شده (انعام ـ 85) و در جاهاي ديگر به عنوان پيامبر مرسل ياد شده است (صافّات، 123).

گرچه طبق بعضي از اقوال الياس ـ عليه السلام ـ همان ادريس، يا خضر يا ايليا است، ولي از ظاهر آيات قرآن استفاده مي‎شود كه او به طور مستقل، يكي از پيامبران است.

و در آيه 130 سوره صافات مي‎خوانيم: «سَلامٌ عَلى إِلْ‏ياسِينَ؛ سلام بر اِلْياسين»

سپس در آيه 132 مي‎فرمايد: «إِنَّهُ كانَ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ؛ او از بندگان مؤمن ما است.»[1]

كلمه الياسين همان الياس است كه يا و نون بر آن افزوده شده است، و نيز احتمال دارد نظر به اين كه پدرش ياسين نام داشت،‌ او را الياسين خواندند.
الياس از پيامبران بني اسرائيل و از نواده‎هاي هارون ـ عليه السلام ـ[2] برادر موسي ـ عليه السلام ـ است، و از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل شده كه الياس از پيامبران عابد بني اسرائيل بود.[3]

شيوه دعوت الياس ـ عليه السلام ـ

حضرت الياس ـ عليه السلام ـ از طرف خدا مأمور هدايت بت پرستان شد، كه به قول بعضي، آنها در بَعْلُبك (كه اكنون در كشور لبنان قرار گرفته) بودند. الياس ـ عليه السلام ـ آنها را به تقوا و پاكسازي دعوت كرد. و از بت پرستي و پرستش بت بَعْلُ (كه بت بزرگ آنها بود) برحذر داشت، و قوم بت پرست را به خاطر پرستش بت، سخت نكوهش نمود و به آنها فرمود: خداي يكتا و بي‎همتا پروردگار شما و پدران پيشين شما است، مربي و تربيت كننده شما او است، همه نعمتهايي كه داريد از او است، و حل هر مشكلي به دست با كفايت او مي‎باشد، چرا جز او را مي‎پرستيد؟

دست از تقليد كوركورانه برداريد، و روش نياكان خود را دنبال نكنيد،‌ خداي حقيقي را بپرستيد.
ولي قوم خيره سر و خود خواه او، گوش به اندرزهاي او ندادند، و به هدايتهاي منطقي و دلسوزانه او اعتنا نكردند، و به تكذيب او پرداختند، خداوند به آنها هشدار داد كه روزي خواهد آمد كه آنها در دادگاه عدل الهي قرار خواهند گرفت و در عذاب دوزخ، احضار خواهند شد.[4]

ايمان گروه اندكي به دعوت الياس ـ عليه السلام ـ

تبليغات الياس ـ عليه السلام ـ باعث شد كه عده‎اي از بندگان خالص خدا، به او ايمان آوردند، و برخلاف مسلك جامعه، سنّت شكني نموده، و باطل را رها كرده و به حق پيوستند. با اين كه چنين كاري در شرايط سخت آن عصر، ‌بسيار دشوار بود، ولي آنها سنت باطل تقليد كوركورانه و جمله بي‎اساس «خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو» را رها كرده، و دعوت به حق الياس ـ عليه السلام ـ را باور كردند و جزء ياران او شدند.[5]

مناجات حضرت الياس ـ عليه السلام ـ در سجده

مفضل بن عمر مي‎گويد: همراه دوستان براي ملاقات با امام صادق ـ عليه السلام ـ رهسپار شديم. به در خانه آن حضرت رسيديم و مي‎خواستيم اجازه ورود بگيريم. پشت در شنيديم كه آن حضرت سخني مي‎گويد، ولي آن سخن عربي نبود و خيال كرديم كه به لغت سرياني است. سپس آن حضرت گريه كرد، و ما هم از گريه او به گريه افتاديم، آن گاه غلام آن حضرت بيرون آمد و اجازه ورود داد.

ما به محضر امام صادق ـ عليه السلام ـ رسيديم. پس از احوالپرسي، من به امام عرض كردم:

«ما پشت در، شنيدم كه شما سخني كه عربي نيست و به خيال ما سرياني است، تكلم مي‎كردي، سپس گريه كردي و ما هم با شنيدن صداي گريه شما به گريه افتاديم».

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: «آري من به ياد الياس افتادم كه از پيامبران عابد بني اسرائيل بود، و دعايي را كه او در سجده مي‎خواند، مي‎خواندم»، سپس امام صادق ـ عليه السلام ـ آن دعا (و مناجات) را به لغت سرياني، پشت سر هم خواند، كه سوگند به خدا هيچ كشيش و اُسقفي را نديده بودم كه همانند آن حضرت، آن گونه شيوا و زيبا بخواند، و بعد آن را براي ما به عربي ترجمه كرد و فرمود: الياس در سجودش چنين مناجات مي‎كرد:

«اَتُراكُ مُعَذِّبِي وَ قَدْ عَفَّرْتُ لَكَ فِي التُّرابِ وَجْهِي، اَتُراكَ مُعَذَّبِي وَ قَد اِجْتَنَبْتُ لَكَ الْمَعاصِي، أتُراكَ مُعَذَّبِي وَ قَدْ اَسْهَرْتُ لَكَ لَيلِي؛ خدايا آيا به راستي تو را بنگرم كه مرا عذاب كني، با اين كه روزهاي داغ به خاطر تو (با روزه گرفتن) تشنگي كشيدم؟!، آيا تو را بنگرم كه مرا عذاب ‎كني، در صورتي كه براي تو، رخسارم را (در سجده) به خاك ماليدم؟!، آيا تو را بنگرم كه مرا عذاب كني با آن كه به خاطر تو، از گناهان دوري گزيدم؟!، آيا تو را ببينم كه مرا عذاب كني با اين كه براي تو، شب را به عبادت به سر بردم؟!»

خداوند به الياس، وحي كرد: «سرت را از خاك بردار كه من تو را عذاب نمي‎كنم»

الياس عرض كرد: «اي خداي بزرگ، اگر اين سخن را گفتي (كه تو را عذاب نمي‎كنم) ولي بعداً مرا عذاب كردي چه كنم؟! مگر نه اين است كه من بنده تو و تو پروردگار من هستي؟»

باز خداوند به او وحي كرد:

«اِرْفَعْ رَأسَكَ فَاِنِّي غَيرُ مُعَذَّبِكَ، اِنِّي اِذا وَعَدْتُ وَعْداً وَ فَيتُ بِهِ؛ سرت را از سجده بردار كه من تو را عذاب نمي‎كنم و وعده‎اي كه دادم به آن وفا خواهم نمود.»[6]


[1]. اين آيه بيانگر آن است كه منظور آل ياسين نيست، بلكه اِلياسين است.

[2]. به اين ترتيب: «الياس بن ياسين بن فنحاص بن عيزار بن هارون» (مجمع البيان، ج 8، ص 457).

[3]. اصول كافي، ج 1، ص 227.

[4]. صافات، 124ـ127؛ بحار، ج 13، ص 392.

[5]. صافات، 128.

[6]. اصول كافي، ج 1، ص 227.

/ 1