ملكا ذكر تو گويم
ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي
همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم
تو زن و جفت نداري، تو خور و خفت نداري
نه نيازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو حكيمي، تو عظيمي، تو كريمي، تو رحيمي
بري از رنج و گدازي، بري از درد ونيازي
بري از خوردن و خفتن،بري از شرك و شبيهي
نتوان وصف تو گفتن كه در فهم نگنجي
نبُد اين خلق و تو بودي، نبود خلق و تو باشي
همه عزي و جلالي، همه علم و يقيني
همه غيبي تو بداني، همه عيبي تو بپوشي
احدٌ ليس كمثله، صمدٌ ليس له ضدّ
لب و دندان «سنائي» همه توحيد تو گويد
مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي[3]
نروم جز به همان ره كه توام راهنمائي
همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزائي
احد بيزن و جفتي، ملك كامروايي
تو جليل الجبروتي، تونصير الامرايي[1]
تو نماينده فضلي، تو سزاوار ثنائي
بري از بيم و اميدي، بري از چون و چرائي
بري از صورت و رنگي، بري از عيب و خطائي
نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايي
نه بجنبي نه بگردي، نه بكاهي نه فزايي
همه نوري و سروري، همه جودي و جزايي
همه بيشي تو بكاهي، همه كمّي تو فزايي
لِمَنْ المُلك[2] تو گويي كه مرآن را تو سزايي
مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي[3]
مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي[3]
[1] . جليل الجبروت ـ نصير الامرا:
اي خداوندي كه در قدرت شكوهمند و توانمند و ياور فرمانروايان الهي و پيامبران رحمت ميباشي.[2] . لِمَنْ المُلك: جزئي از آيه شريفه 17 از سوره مباركه مؤمن (غافر): «... لمن الملك اليوم لله الواحد القهار: (در روز قيامت كه همه پنهانيها آشكار شود و نيك و بد خلق پديد آيد) (در آن روز سلطنت عالم با كيست؟ با خداي قاهر منتقم يكتاست.)[3] ..ديوان حكيم سنايي غزنوي،به سعي و اهتمام مدرس رضوي استاد دانشگاه،از انتشارات كتابخانه سنائي،تهران،ذ ص602.سنائي غزنوي