ملكا ذكر تو گويم - ملكا ذكر تو گویم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ملكا ذكر تو گویم - نسخه متنی

سنائي غزنوي

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ملكا ذكر تو گويم




  • ملكا ذكر تو گويم كه تو پاكي و خدايي
    همه درگاه تو جويم، همه از فضل تو پويم
    تو زن و جفت نداري، تو خور و خفت نداري
    نه نيازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
    تو حكيمي، تو عظيمي، تو كريمي، تو رحيمي
    بري از رنج و گدازي، بري از درد ونيازي
    بري از خوردن و خفتن،‌بري از شرك و شبيهي
    نتوان وصف تو گفتن كه در فهم نگنجي
    نبُد اين خلق و تو بودي، ‌نبود خلق و تو باشي
    همه عزي و جلالي، همه علم و يقيني
    همه غيبي تو بداني، ‌همه عيبي تو بپوشي
    احدٌ ليس كمثله، صمدٌ ليس له ضدّ
    لب و دندان «سنائي» همه توحيد تو گويد
    مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي[3]



  • نروم جز به همان ره كه توام راهنمائي
    همه توحيد تو گويم كه به توحيد سزائي
    احد بي‌زن و جفتي، ملك كامروايي
    تو جليل الجبروتي،‌ تونصير الامرايي[1]
    تو نماينده فضلي، تو سزاوار ثنائي
    بري از بيم و اميدي، بري از چون و چرائي
    بري از صورت و رنگي، بري از عيب و خطائي
    نتوان شبه تو گفتن كه تو در وهم نيايي
    نه بجنبي نه بگردي، نه بكاهي نه فزايي
    همه نوري و سروري، همه جودي و جزايي
    همه بيشي تو بكاهي، همه كمّي تو فزايي
    لِمَنْ المُلك[2] تو گويي كه مرآن را تو سزايي
    مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي[3]
    مگر از آتش دوزخ بودش روي رهايي[3]





[1] . جليل الجبروت ـ نصير الامرا:

اي خداوندي كه در قدرت شكوهمند و توانمند و ياور فرمانروايان الهي و پيامبران رحمت مي‌باشي.

[2] . لِمَنْ المُلك: جزئي از آيه شريفه 17 از سوره مباركه مؤمن (غافر): «... لمن الملك اليوم لله الواحد القهار: (در روز قيامت كه همه پنهانيها آشكار شود و نيك و بد خلق پديد آيد) (در آن روز سلطنت عالم با كيست؟ با خداي قاهر منتقم يكتاست.)

[3] ..ديوان حكيم سنايي غزنوي،به سعي و اهتمام مدرس رضوي استاد دانشگاه،از انتشارات كتابخانه سنائي،تهران،ذ ص602.

سنائي غزنوي

/ 1