دولت ايلخانيان مغول - دولت‌های شیعی در ایران نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

دولت‌های شیعی در ایران - نسخه متنی

مختار اصلاني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

الف. معزالدوله، از رهبران آل‌بويه، مسائل فقهي و حكومتي خود را از ابن جنيد اسكافي، ‌از علماي طراز اول شيعه اماميه، دريافت و كشور را براساس ديدگاه‌هاي فقهي و حكومتي او اداره مي‌كرد.[6]

ب. صاحب بن عباد، از علماي شيعه امامي، وزير مؤيدالدوله ديلمي بود و با اختيارات وسيع به امور مسلمانان به خصوص شيعيان رسيدگي مي‌كرد.[7]

ج. ركن‌الدوله ديلمي، از حاكمان آل بويه باشيخ صدوق مناسبات گرمي داشت.[8]

د. برگزاري مراسم عيد غدير و عاشوراي حسيني كه مختص شيعيان اثني عشري است، در زمان حكومت آل بويه گوياي شيعه بودن آنان است. در برخي منابع آمده است كه معزالدوله در سال 352 ه‍. ق در بغداد مقر خلافت عباسي مراسم عاشورا برگزار كرد و مورد استقبال شيعان قرار گرفت.[9]

ابن كثير در كتاب خود درباره علل ناتواني اهل سنت و خلفا در جلوگيري از اين مراسم مي‌نويسد: «لكثره التشيع و ظهورهم و كون السلطان معهم»[10] زيرا تشيع گسترش يافته و آشكار شده بود و سلطان هم با آنان بود.

قرن چهارم ه‍‌. ق دوره گسترش تشيع در جهان اسلام است. اين گسترش معلول عوامل گوناگون است كه تشكيل چهار دولت شيعي با فرقه‌هاي مختلف فاطميان در مصر، آل بويه در ايران و عراق، دولت حمداني‌ها در شامات و دولت زيدي‌ها در يمن از جمله آن‌ها است. به اعتراف برخي مورخان، در زمان حكومت آل‌بويه در ايران و عراق شعارهاي شيعي آشكارا رواج يافت و مي‌توان گفت كه در ايران مرحله بسيار مهمي براي مذهب تشيع به وجود آمد كه تا آن زمان سابقه نداشت. ابن اثير مي‌نويسد:

در سال 351 ه‍. ق به دستور معزالدوله بر در مساجد تحت حاكميت آل بويه نوشتند: «خداوند لعنت كند معاويه پسر ابي‌سفيان را و لعنت كند كسي را كه فدك را از فاطمه غصب كرد و كسي را كه مانع از دفن حسن در كنار قبر جدش شد و كسي كه ابوذر غفاري را تبعيد كرد و ... »[11]

با تشكيل دولت آل‌بويه و تسلط آنان بر خليفه و مقر خلافت، امنيت نسبي براي شيعيان در سرزمين‌هاي تحت حاكميت آل‌بويه به وجود آمد و آنان با استفاده از اين فرصت در صدد ترويج شيعه برآمدند؛ به گونه‌اي كه طي حكومت 126 ساله عقايد شيعي به شيوه‌هاي مختلف رواج پيدا كرد و علماي بزرگ شيعه مانند ثقه الاسلام كليني، شيخ صدوق، شيخ مفيد، با استفاده از تمام امكانات به وجود آمده با قلم و بيان به نشر مذهب تشيع پرداختند.

دولت ايلخانيان مغول

پس از سقوط آل‌بويه، حاكمان سني مذهب بر ايران حكومت مي‌كردند و در اين دوره تشيع به وسيله عالمان شيعي رواج داده مي‌شد. به خاطر وجود دانشمندان شيعي و نقش آنان در اداره جامعه اسلامي،‌ آخرين خليفه عباسي نيز وزيري شيعي به ‌نام ابن‌العلقمي برگزيد كه با خواجه نصيرالدين طوسي همكاري و مشاوره داشت. با حمله مغولان به رهبري هلاكوخان به بغداد در سال 656، خلافت عباسي و به دنبال آن حكومت‌هاي محلي تابع خلافت بغداد سقوط كردند و ايلخانان مغول به تثبيت و گسترش حاكميت خود در سرزمين‌هاي اسلامي پرداختند.

با گذشت زمان، حاكمان ايلخاني با فرهنگ اسلام آشنا شدند و اسلام را پذيرفتند، ‌هرچند گفته مي‌شود هلاكوخان بر مذهب شرك خود از دنيا رفت. آن‌ها كه اسلام را پذيرفتند سعي كردند موضع ميانه‌اي نسبت به دو گرايش شيعه و اهل‌سنت داشته باشند. غازان خان كه از سال 694 تا 709 حكومت مغولان را در اختيار داشت متمايل به مذهب تشيع بود و اجمالاً مورخان پذيرفتند كه دوستدار اهل‌بيت بود. برخي از نويسندگان نيز معتقدند مذهب تشيع را به نوعي در آن زمان رسميت داده است.[12]

پس از مرگ غازان خان در سال 709 ه‍. ق وليعهد وي كه برادرش نيز بود به رياست حكومت دست يافت وي خود را «الجايتو» لقب داد كه در زبان مغولي به معناي «سلطان بزرگ» و در فارسي به مفهوم و معناي «خدابنده» مي‌باشد از اين رو به حاكم ايلخاني سلطان محمد خدابنده مي‌گفتند.[13]

قبل از استقرار مغولان، مناظره و مباحثه ميان فرقه‌ها و مذاهب اسلامي آغاز شده بود. سلطان هم كه شاهد اين مناظرات مخصوصاً بين شيعه و سني بود نمي‌توانست از اين مباحث نتيجه‌اي بگيرد تا اين‌كه خوابي در عظمت علي ـ عليه السلام ـ مي‌بيند و بعد از بيدار شدن مي‌گويد: دانستم كه حال چيست و يقين پيدا كردم كه مذهب شيعه بر ديگر مذاهب غالب است و در آن هيچ شك و شبهه‌اي نيست، دانسته و با تحقيق اين مذهب را اختيار كردم تا ناجي و رستگار باشم و ديگر مذاهب را رد كردم تا هالك و زيان كار نباشم.[14]

علاقه سلطان محمد خدابنده به تشيع و همين‌طور به دست آوردن اطلاعات بيشتر از اين آيين, موجب شد علماي شيعه را از عراق به ايران فراخواند و موجبات رشد اين مذهب را فراهم آورد. پس از آن كه سلطان مغول مذهب شيعه را پذيرفت، خبر گرويدن وي در سراسر ممالك اسلامي انتشار يافت و تلاش شد مردم نيز به اين آيين درآيند و در صورت سرپيچي تأديب شوند.


[1] . بهاءالدين محمد بن حسن، تاريخ طبرستان، تصحيح عباس اقبال، ج 2، ص 224.

[2] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، ‌دار صادر، بيروت، ج 4، ص 474.

[3] . رسول جعفريان، تاريخ تشيع در ايران، انتشارات انصاريان، قم، ج1، ص 296.

[4] . تاريخ طبرستان، ص 442.

[5] . مجلسي، بحارالانوار، ج 41،‌ ص25.

[6] . قاضي نورالله شوشتري، مجالس المؤمنين، كتاب فروشي اسلاميه، ج 1، ص 439.

[7] . شيخ ‌عباس قمي، سفينه البحار، دارالاسوه، تهران، ج2، ص 13.

[8] . شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا، انتشارات جهان، ج 2، ص 263.

[9] . ابن‌عماد، شذرات الذهب، دار احياء التراث العربي (بيروت)، ج 3، ص 49.

[10] . ابن‌كثير، البدايه و النهايه، دارالكتب العلميه، بيروت، ج 11، ص 243.

[11] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 11، ص 327.

[12] . قاشاني، تاريخ الجايتو، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، ص 91.

[13] . علامه سيدمحسن امين، اعيان الشيعه، دارالتعارف، بيروت، ج5، ص 99.

[14] . علي شيرخاني، تشيع و گسترش آن در ايران، دفتر نشر معارف، ص 107.

/ 5