انس و علاقه ايرانيان به اهل بيت(ع)
مختار اصلاني- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميهايرانيان از ديرباز مورد توجه ويژه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامان شيعه ـ عليهم السّلام ـ بوده اند و در احاديث بسياري، اسلام ايرانيان با اهميت تلقي گرديده و از ملت ايران بعنوان وفادارترين ملتها به اسلام ياد شده است. بسياري از اين احاديث از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ قبل از اينكه ايرانيان اسلام را پذيرفته باشند صادر شده است همان طور كه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ پيش بيني نموده بود ملت ايران از همه ملتها حتي عرب كه مركز نزول وحي بود، از اسلام بيشتر بهره گرفت و هيچ ملتي به اندازه مردم ايران تاكنون از منبع روشنايي بخش وحي پرتو نگرفته است.با همه مشكلاتي كه در قرون اوليه اسلام در راه شناخت فرهنگ اصيل اسلامي بود تا آنجا كه ايمان و دين و دانش به گفته پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ گويا به ستاره ثريا آويخته و دست يازيدن به آن بسيار دشوار مي نمود ايرانيان به آن دست يافتند و در رشته هاي مختلف علوم كه در رابطه با شناخت اسلام و تبيين ايدئولوژي اسلامي بكار گرفته مي شود از اعراب سبقت گرفتند و بالاخره همان طور كه قرآن كريم پيش بيني نموده بود در رابطه با گسترش ايدئولوژي اصيل اسلامي جايگزين ملتي شدند كه وحي آنها نازل شده بود. و به گفته متفكر شهيد علامه مطهري:«ايرانيان بيش از هر ملت ديگر نيروهاي خود را در اختيار اسلام و اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ قرار دادند و بيش از هر ملت ديگر در اين راه صميميت و اخلاص نشان دادند، در اين دو جهت هيچ ملتي به پاي ايرانيان نمي رسد.»[1]در اين مقال به پاره اي از ابراز ارادت و علاقه و خدمات ايرانيان نسبت به اسلام و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ اشاره مي كنيم:
سخن را با اولين مسلمانان ايراني و بزرگترين صحابه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و دلسوزترين همراه حضرت علي ـ عليه السلام ـ سلمان فارسي شروع مي كنيم. سلمان نخستين ايراني بود كه به پيامبر اسلام و دين مقدس آن ايمان آورد و در اين راه آن قدر ابراز محبت و ارادت نسبت به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نمود تا مدال افتخار «السلمان منا اهل البيت» را به خود اختصاص داد[2] و گوي سبقت را در محبت به پيامبر و اهل بيتش از همه اعراب ربود، به طوري كه مورد حسادت و غبطه آنها قرار گرفت. سلمان فارسي شخصيتي است كه بارها پيامبر بزرگوار اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امير مومنان علي ـ عليه السلام ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ از او به بزرگي و عظمت ياد كرده اند.روزي سلمان فارسي داخل مسجد شد و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ احترامش كرد، او را مقدم داشت و در بالاي مجلس نشاند و از او با عظمت ياد كرد و وي را از خاصان مصطفي و آلش دانست و اين كار مثل هميشه مورد اعتراض اعراب قرار گرفت. پيامبر بالاي منبر رفت و در ضمن خطبه اي فرمودند: «... سلمان دريايي است كه كم نمي شود و گنجي است كه از بين نمي رود. سلمان از ما اهل بيت است كه همواره حكمت و برهان از او مي جوشد.»[3]حضرت علي ـ عليه السلام ـ بارها يار و غمخوار روزهاي مظلوميت خود سلمان را ستوده است و اينها همه بخاطر ارادت و محبت سلمان فارسي به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ بود چون همان طور كه سلمان به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ عشق مي ورزيد بعد از رحلت آن حضرت جزء چهار نفري بود كه از شيعيان وفاداران علي ـ عليه السلام ـ در كنار آن حضرت باقي ماند و علي ـ عليه السلام ـ هم بارها و بارها از او تمجيد نمودند. حضرت در مورد سلمان به ابوذر گفت:
«اي ابوذر، سلمان از باب هاي الهي است، كسي كه او را درست بشناسد و بپذيرد مؤمن است و كسي كه او را انكار كند و فضايل او را نپذيرد كافر است و سلمان از ما اهل بيت است.»منصور بزرج مي گويد به امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض كردم:
اي آقاي من! چه بسيار از شما ياد سلمان فارسي را مي شنوم؟
فرمودند: نگو سلمان فارسي، بگو سلمان محمدي! آيا مي داني چرا از او ياد مي كنم؟
عرض كردم نه. فرمود براي سه صفت:
1. مقدم داشتن خواسته امير مومنان ـ عليه السلام ـ برخواسته خودش،
2. دوست داشتن فقراء،
3. دوست داشتن علم و علماء.[4]آري ايرانيان بعد از اسلام همواره به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ عشق مي ورزيدند و شهرهاي آنها از پايگاه هاي اوليه تجمع شيعيان و دوستداران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ بودند. شهرهاي قم، ري، طبرستان، ... مأمن ارادتمندان به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ بود و ايرانيان بارها و بارها به طور پنهاني به خدمت ائمه ـ عليهم السلام ـ مي رسيدند و ضمن پرداخت وجوهات شرعي ابراز محبت و ارادت مي نمودند و در حوادث تلخ و دشوار پناهگاهي براي سادات و علويان بودند و در آينده نيز طبق روايات بيشتر ياران و همراهان انقلاب بزرگ حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ را ايرانيان تشكيل مي دهند و با اين كار ارادت و محبت خود به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را به اوج و نهايت درجه مي رسانند.نقل شده كه امام صادق ـ عليه السلام ـ غلامي داشت كه وظيفه اش نگه داشتن افسار مركب آن حضرت بود. روزي كه امام ـ عليه السلام ـ در مسجد بود و غلام بيرون مسجد نشسته و افسار مركب امام را در دست داشت با گروهي از مردم خراسان رو به رو شد، مردي از آن گروه به غلام گفت: «آيا حاضري من به جاي تو باشم و مملوك امام قرار گيرم و در مقابل همه اموالم براي تو باشد؟ من مال بسياري دارم. هر چه مي خواهي برو براي خودت بردار. غلام گفت بايد از مولايم بپرسم» خدمت امام آمد جريان را گفت و امام غلام را نصيحتي كرد و گفت تو آزادي ولي غلام گفت من خدمت تو مي مانم و آخرت را بر دنيا مقدم مي دارم.[5]در زمان خلافت علي ـ عليه السلام ـ وقتي جنگ صفين اتفاق افتاد آن حضرت براي فرمانداران خود نامه فرستاد و آنهار را به كمك دعوت كرد. خواجه ربيع كه از اصحاب امام بود با چهار هزار نفر از سپاه ري به سوي صفين حركت كرد و امام با سپاه خود منتظر آنها بود، وقتي كه آن لشكر رسيد بي درنگ امام علي ـ عليه السلام ـ فرمان حركت به سوي جبهه صفين را صادر كرد،[6]اين قطعه تاريخي بيانگر محبت ايرانيان به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مخصوصاً علي ـ عليه السلام ـ مي باشد.
قم و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ
به طور قطع مي توان گفت شهر قم اولين مركز تشيع در ايران بوده است و بطور كلي قم از همان آغازاسلام مورد توجه ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ بوده و در مورد اين شهر و فضايل آن از زبان علي ـ عليه السلام ـ رواياتي وارد شده است و اين شهر به عنوان حرم و پناهگاه اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شمرده شده است. قم تنها شهري بوده است كه در آن اثري از نام ابوبكر، عمر و عثمان ديده نمي شد و اين امر و نظائر آن باعث شد كه مردم آن مورد اتهام قرار گيرند، قتل عام و شكنجه شوند و هر نوع صدمه اي به آنان وارد آيد. ولي با وجود اين سختي ها و فشارها چون كوه در راه ايمان و عقيده خود استوار ماندند و تمامي اين بلايا را به جان خريدند و از حمايت اهل بيت ـ عليهم السلام ـ دست برنداشتند.[7]بطور كلي هر علوي و شيعي مذهبي كه از دست حكام جبار عباسي مي گريخت اميدش ايران و شهر قم بود و بدانجا پناه مي برد و سخت مورد حمايت مردم قرار مي گرفت. درزبان ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ بر شهر قم، آشيانه آل محمد ـ صلي الله عليه و آله ـ و مأواي فاطميون و جايگاه شيعيانشان اطلاق شده است و در روايتي اهل قم انصار و ياوران اهل بيت ـ عليهم السلام ـ خوانده شده اند، شهري با اين صفات، طبيعي است كه به يكي از پناهگاه هاي عمده علويان تبديل شود.[8]خاك قم با قبول پيكر پاك و مطهر حضرت معصومه ـ سلام الله عليهاـ فرزند بلافصل امام موسي بن جعفر ـ عليه السلام ـ در قله رفيع ارادتمندان به اهل بيت ايستاد و امروزه هم به بركت وجود آن حضرت شهر قم عملاً به پناهگاه شيعيان خالص و مركز طلاب و علما و مراجع تقليد تبديل شده است.ايرانيان زمينه سازان ظهور حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ
كليه منابع روايي شيعه و سني، پيرامون حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ اتفاق نظر دارند كه آن بزرگوار بعد از نهضتي مقدماتي كه برايش بوجود مي آيد، ظهور مي كند ... و ياران درفش هاي سياه، ايراني اند كه زمينه ساز حكومت آن حضرت و آماده كننده مقدمات فرمانروايي وي مي باشند، در اين روايات، اتفاق است كه دو شخصيت وعده داده شده، سيد خراساني و يا هاشمي خراساني و ياور او شعيب بن صالح هر دو ايراني هستند. از جمله روايات ظهور بپا خاستن مردي از قم و ياران وي مي باشد. از امام كاظم ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه فرمود: «مردي از قم، مردم را به سوي خدا دعوت مي كند، افرادي گرد او جمع مي شوند كه قلب هايشان همچون پاره هاي آهن ستبر است كه بادهاي تند حوادث آنان را نمي لغزاند، از جنگ خسته نشده و نمي ترسند ... .»[9]برخي روايات، تصريح دارد به اينكه فلسفه نامگذاري شهر مقدس قم مناسب با نام حضرت مهدي ـ عجل الله تعالي فرجه ـ كه قائم بحق است مي باشد. عفان بصري از امام صادق ـ عليه السلام ـ روايت كرده: «آيا مي داني از چه رو اين شهر را قم مي نامند؟ عرض كردم خدا و رسولش آگاه ترند فرمود: همانا نامگذاري شده براي اينكه اهل قم، اطراف قائم ـ عليه السلام ـ گرد آمده و با وي قيام مي نمايند و در كنار او ثابت قدم مانده و او را ياري مي كنند.»[10]روايت پرچم هاي سياه خراسان را كه قبلاً يادآوري شد عده اي از علماي اهل سنت مانند ترمذي و احمد بن حنبل و ... نقل كرده اند[11] كه عين عبارت حديث اين است «درفش هايي سياه از خراسان خروج مي كند كه هيچ چيز قادر به برگرداندن آنها نيست تا اينكه در ايلياء به اهتزاز در آيند»در مورد طالقان هم رواياتي هست كه در آنان از اهالي اين منطقه به عنوان ياران آخر الزمان ياد شده است.[12][1] . شهيد مطهري، خدمات متقابل، انتشارات صدرا، صفحه 373.[2] . ابن هشام، السيره، ج 2، ص 224.[3] . جعفر مرتضي، سلمان فارسي،ترجمه حسنين، انتشارات اسلامي، ص 14.[4] . نوري، ميرزا حسين، نفس الرحمان في فضايل السلمان، مؤسسه آفاق، ص 133.[5] . علامه مجلسي،بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، بحار، ج 50، صفحه 87.[6] . بهجه الامال،ج4، صفحه 137.[7] . مختصر البلدان، ص 264، تاريخ قم، ص 166، معجم البلدان، ج 4، ص 175، تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 144.[8] . تاريخ قم، ج1، صفحه 82، تهران، توس.[9] . محمد قمي، ترجمه عبدالملك قمي، بحار، ج 60، صفحه 216.[10] . همان.[11] . منن ترمذي، ج 3،صفحه 362.[12] . كنز العمال، ج7، صفحه 262.