ويژگيهاي نظام اخلاقي اسلام
1. شمول نظام ارزشي اسلام
نظام ارزشي و اخلاقي اسلام، نظامي فراگير، عام و شامل است. هر محققي اگر پژوهش سادهاي در ميان كتب اخلاقي بنمايد، به خوبي در مييابد كه دايره ارزشها در بسياري از مكتبها تنگ و محدود است و عمدتا منحصر به ارزشهاي اخلاقياي است كه در محيط اجتماعي مطرح ميشود. در بسياري از مكاتب يا مسأله ارتباط انسان با خدا مطرح نميشود و يا منحصرا تمامي ارزشها را در ارتباط انسان با خدا مطرح ميكنند و ارتباط با ديگران را ضد ارزش ميدانند. اما در اسلام تمامي ارتباطات مناسب و مفيد، مورد نظر قرار گرفتهاند، ارتباط انسان با خدا، با خلق، با خود، خانواده، جامعه و حتي روابط بين الملل، ارزشهاي ثابت و معيني دارند؛ يعني هيچ مسألهاي از مسائل زندگي انسان نيست كه تحت پوشش ارزشهاي اخلاقي اسلام قرار نگيرد. آن زماني كه آدمي با دشمن خوني خود در گير است، يعني در موقعيتي كه در هيچ عرف بين المللي ارزش اخلاقي مطرح نيست، اسلام حكم و قانون و ارزش اخلاقي دارد. اگر شما تا سر حد مرگ با دشمن جنگ كرديد و در آخرين لحظهاي كه دشمن به مرز هلاكت رسيده است، امانتي را به دست شما سپرد كه به كسي برسانيد و شما هم پذيرفتيد، به هيچ بهانهاي، حق خيانت كردن به آن را نداريد.2. انسجام دروني
به مجموعهاي «نظام» گفته ميشود كه تمامي اجزاء و عناصر آن با يكديگر ارتباط و انسجام داشته و همه آنها هدف واحدي داشته باشند. در بسياري از مكاتب اخلاقي، چنين انسجام و پيوند دروني مشهود نيست؛ مثلا در نظامهاي متفاوت، متغيرهايي از قبيل پول داشتن، علم داشتن، قهرمان بودن و امثال آن را به عنوان ارزش تلقي ميكنند، در حالي كه بين آنها ارتباط و انسجامي مشهود نيست و تنها يك مجموعه ساختگي است. از طرف ديگر، طرح ارزشهاي جديد و طرد ساير ارزشها به طور مداوم و تغيير و تحول پيوسته و هميشگي در اين مكاتب، از اين واقعيت پرده بر ميدارد كه مجموعه ارزشي آنها، علاوه بر برخوردار نبودن از انسجام، ملاك معقول و منطقي نيز ندارد، بلكه تابع ميل و هوس مردم است، اما بين ارزشهاي اسلامي آن چنان ارتباط معقول و منطقي وجود دارد كه ميتوان اين مجموعه را به صورت درختي ترسيم كرد كه داراي ريشهاي قوي و مستحكم و تنهاي قدرتمند است. اين درخت داراي شاخههاي اصلي و فرعي است و جهت حركت تمامي آنها نيز به سمت بالا است.3. قابليت تبيين عقلاني
سومين ويژگي نظام اخلاقي اسلام اين است كه قابل تبيين و استدلال است. نظريه پردازان بسياري از مكاتب اخلاقي، تصريح ميكنند كه مجموعه ارزشي آنها از پشتوانه فلسفي برخوردار نيست، بلكه بالاتر، آنها معتقدند كه ارزش، نه تنها از پشتوانه فلسفي برخوردار نيست كه نميتواند برخوردار باشد و اساسا ارزش را در برابر تعقل قرار ميدهند. وادي ارزشها را عواطف و احساسات انسان ميدانند كه مقولهاي جداي از استدلال و تعقل است. ارزشها در برابر واقعيتها قرار دارند و بين ارزش و واقعيت، پيوندي نيست.امروزه يكي از مسائل جنجال بر انگيز و زنده در محافل علمي فلسفه اخلاق، اين موضوع است كه آيا ارزشها با واقعيات ارتباطي دارند يا نه. اهميت اين بحث بدين جهت است كه تبيين عقلاني ارزشها، فقط زماني ممكن است كه بتوان رابطه بين ارزشها و واقعيتها را كشف كرد. زيرا عقل فقط واقعيتها را درك مي كند. اگر ارزشها صرفاً تابع قرارداد باشند، هيچ رابطه منطقي با هم ندارند و هيچ دليل عقلي هم نميتواند آنها را ثابت كند. تمايل فرد يا فرضا مجموعه افراد يك جامعه را كه نميتوان با دليل عقلي توجيه كرد، مثلا نميتوان گفت كه به چه دليل انسان «گل» را دوست دارد. دوستي، ميل، علاقه، عشق و امثال آن، قابل تبيين عقلاني نيستند، تنها زماني ميتوان بر موضوعي استدلال عقلي آورد كه آن موضوع بر يك سلسله علّي و معلولي مبتني باشد، اگر بين دو پديده رابطه علّي و معلولي نباشد، نميتوان بين آنها رابطهاي منطقي و عقلي برقرار كرد.بايد ديد براي رسيدن به هدف، چه رفتار خاصي مورد نياز است. بنا بر اين، رابطه بين رفتار و اهداف انسان بر اساس قانون عليت، قابل تبيين است؛ يعني عقل انسان ميگويد، اگر بخواهي به فلان هدف برسي بايد فلان كار را انجام دهي، اگر چنين رابطهاي بين رفتار و اهداف نباشد، اهداف قابل تبيين عقلااني نخواهند بود و تنها بر اساس ميل، علاقه و رغبت مردم تعيين ميشوند.پس، از آنجا كه اسلام به وجود نيازهاي فطري در انسان قائل است و از طرف ديگر براي رسيدن انسان به آن هدفها، افعال اخلاقي را واسطه ميداند، ميتوان رابطه عقلاني بين اهداف و افعال را كشف كرد، از اين جهت نظام ارزشي اسلام قابل تبيين عقلاني و فلسفي است. اگر چه نميتوان اين ويژگي را به نظام اخلاقي اسلام منحصر كرد، اما به عنوان يكي از ويژگيهاي بارز آن محسوب ميشود.4. تركيبي از ملاكها
همانطور كه در بررسي مكاتب اخلاقي مشاهده شد، يكي از نقدهايي كه تقريبا نسبت به همهمكاتب اخلاقي وارد دانستيم اين بود كه چرا فقط به يك بعد از ابعاد وجودي انسان پرداختهاند و ساير ابعاد را ناديده گرفته و يا از آن غفلت كردهاند. به عنوان مثال، نظريه لذت گرايي، اعم از لذت گرايي آريستيپوسي يا لذت گرايي اپيكور، تنها بر يك بعد از نيازهاي وجودي انسان تكيه كرده و آن را به عنوان معيار ارزش اخلاقي ذكر كرده بودند.از طرف ديگر نظرياتي مانند عاطفهگرايي، سود گرايي، وجدان گرايي، قدرت گرايي و امثال آن، بر ابعاد ديگري از ابعاد وجودي انسان، به عنوان معيار و ملاك ارزش، تكيه و تأكيد ميكردند. اما اگر نيك بنگريم خواهيم ديد كه نظام اخلاقي اسلام با محور قرار دادن خداوند، محاسن و ويژگيهاي مثبت همه آن مكاتب را يك جا جمع كرده است. يعني در اين مكتب هم به لذت و لذتخواهي انسان توجه شده است و هم به عاطفه ديگر دوستي او و هم به همه اميال و خواستههاي انساني ديگر او. يعني در اين مكتب اگر كسي به هدف نهايي اخلاق اسلامي، يعني قرب الهي، برسد از بالاترين و خالصترين لذات نيز بهرهمند شده است. بالاترين و جامعترين لذات، لذات اخروي و آنجهاني است كه تنها در سايه اطاعت و بندگي خداي متعال به دست ميآيد. پس اين گونه نيست كه اصل لذت به عنوان يك معيار از نظام ارزشي اسلام حذف شده باشد.
قرآن مجيد در بسياري از آيات براي فرا خواندن مردم به ارزشهاي اسلام، موضوع لذت را مطرح ميكند: «و فيها ما تشتهيه الأنفس و تلذّ الأعين.»[1] و براي كساني كه از مقام و موقعيت معنوي بالاتر و والاتري برخوردارند، مسأله لذت بهرهمندي از خشنودي خداي متعال و رضايت او را مطرح ميكند: «و رضوان مّن الله أكبر» .[2] همچنين در نظام اخلاقي اسلام اصل سود و منفعت عمومي، اعم از سود مادي و سود معنوي، مورد توجه قرار گرفته است.
5. حسن فعلي و فاعلي
يكي ديگر از ويژگيهاي نظام اخلاقي اسلام توجه به حسن فعلي و حسن فاعلي در رفتار است. معمولا در مكاتب اخلاقي، معيار قضاوت در مورد ارزش داشتن يا بي ارزش بودن يك رفتار، نفس عمل و نتايج آن است، بدون اين كه انتساب آن به فاعل و انگيزه و نيت فاعل مطرح باشد؛ به تعبير ديگر، معيار قضاوت فقط حسن فعلي است و انگيزه، قصد و نيت فاعل در اين مورد دخالتي ندارد، اما از ديدگاه اسلام، تنها معيار ارزش، حسن فعلي نيست، بلكه بايد حسن فاعلي نيز مد نظر قرار گيرد. لذا در بسياري از آيات قرآن مجيد «آمنوا»، حسن فاعلي و «عملوا الصالحات»، حسن فعلي، را در كنار هم ذكر ميكند و ارزش رفتار را ناشي از هر دو، ميداند. در ابتدا بايد ايمان باشد تا انگيزه كار صالح پديد آيد و عمل صالح هم از او سر بزند تا او را به سعادت برساند. كار صالحي كه از شخص بيايمان صادر شود، انگيزه الهي نخواهد داشت، حد اكثر اين است كه محبوبيت پيش مردم و اشتهار را ايجاد ميكند كه اين همان مزد زحمات او است.البته موضوع نيت و انگيزه قلبي در مكتب اخلاقي« كانت» هم تا حدودي مطرح شده است، اما او حسن فاعلي را در پاسخ دادن به نداي وجدان و اطاعت از دستور عقل ميداند، در حالي كه در اسلام، ملاك ارزشمندي اعمال، ارتباط قلبي فاعل با ذات لا يزال الهي است.6. مراتب داشتن ارزشها
يكي ديگر از ويژگيهاي نظام اخلاقي اسلام اين است كه ارزشها داراي مراحل و مراتبي هستند، در حالي كه در بسياري از مكاتب اخلاقي ارزش را داراي يك مرحله ميدانند. يعني در هر كاري امر داير است بر اين كه يا آن كار ارزش دارد و يا ندارد. مثلا در مكتب كانت،اگر انجام كاري فقط براي اطاعت از حكم عقل و نداي وجدان باشد ارزشمند است، اما اگر اطاعت از حكم عقل، همراه با ارضاي عواطف باشد، ديگر ارزشي نخواهد داشت، بنابراين، فداكاري مادر براي فرزندش، از آنجا كه براي ارضاي عواطف مادر است، عملي بي ارزش است. در حالي كه در دين اسلام هر يك از اين رفتارها مرحلهاي از ارزش را دارا است.بنابراين، اسلام براي ارزشها مراحلي را قائل است. دسترسي به بعضي از مراحل آن براي عموم ميسّر است، اما رسيدن به مراحل بالا و بالاتر براي همهانسانها ميسّر نيست و اين منحني هر چه بيشتر به طرف بالا صعود كند، از بالا روندگان آن كاسته خواهد شد.مراتب ارزش اخلاقي در مكتب اسلام طيف وسيعي از ارزشها را شامل ميشود كه ميتوان براي آن مراحلي را تا بي نهايت قائل شد، در حالي كه ارزشها در ساير مكاتب، فقط در دو دسته، يا در حد بسيار عالي و محدود يا در حد گسترده و يكسان براي همه، مطرح ميشوند؛ به عنوان مثال، ترحم بر كودك يتيم، كمك به نابينا و لبخندي مهربانانه به روي انساني نيازمند، مرحلهاي از ارزش را تشكيل ميدهند كه كسب آنها براي همه افراد ميسّر است و ضربت شمشير علي عليه السّلام، در جنگ خندق بر فرق سردار كفارـ عمرو بن عبدودـ نيز مرحلهاي از ارزش است كه از مجموع عبادتهاي جن و انس برتر است.[1] . سوره زخرف، آيه 71.[2] . سوره توبه، آيه 72.آيت الله مصباح - مكاتب اخلاقي، ص 352 - 357