علل موثر در بروز ناهنجاري هاي اخلاقي - علل موثر در بروز ناهنجاری های اخلاقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علل موثر در بروز ناهنجاری های اخلاقی - نسخه متنی

محمد غفراني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

علل موثر در بروز ناهنجاري هاي اخلاقي

درباره شناخت عوامل موثر در بروز ناهنجاري هاي اخلاقي، ابتدا آن را بر دو شاخه علل داخل خانواده و ديگري علل خارج از خانواده دسته بندي مي کنيم. در اين نوشتار عمدتاً به علل خارج از خانواده پرداخته و ساير علل را به محل ديگر وا مي گذاريم. اخلاق و شخصيت رابطه تنگاتنگي دارد. شخصيت آدمي عبارت است از «مجموع فعاليت هاي رواني، احساسات، افکار، عواطف و رفتار و کردار او که نمودار و ترجمان آن فعاليت ها هستند.»[1]

اين شخصيت در تعامل با اطراف خود دست خوش تغييراتي مي شود. و اين تغييرات اجتناب ناپذير است. از ويژگي هاي مهم انسان «تحول و تطور پذيري» و «قابليت شکل گيري هاي گوناگون شخصيت است»[2] انسان به گونه اي آفريده شده است که مي تواند با آگاهي و آزادي در محدوده اي نسبتاً گسترده راه خود را بر گزيند و در همان راه منتخب خود، «شخصيت» و هويت فکري، اخلاقي و فرهنگي خويش را شکل بخشد.

اگر تکامل پذيري و قابليت تغيير در طبيعت و گوهر وجود انسان نبود، علم اخلاق و سايرعلوم تربيتي نيز متصور نبود. بيشترين تاثير پذيري انسان در زمان نوجواني است. پس از دوره نوجواني، مرحله جواني است که در اين دوران نيز تأثيرات مثبت و منفي بر اخلاق، بسيار مهم و قابل اهميت است. علّت اصلي در آسيب پذيري اين دو مرحله يکي غلبه احساسات بر وجود فرد، و ديگري محدوديت تجربه است. در اين دوره احساسات مالک اصلي آدمي شمرده شده و با تمام قدرت انسان را مسخّر خود مي نمايد. از سوي ديگر، فقدان تجربيات اجتماعي موجب مي شود که اين گروه سني نتواند معادلات پيچيده محيط ارتباطي خود را بدقت ارزيابي کند.

1) از عوامل مهم در دوره جواني و نوجواني که بيشترين تأثيرات را در بروز ناهنجاري هاي اخلاقي بوجود مي آورد، بحث تهاجم فرهنگي است. تهاجم زماني اتفاق مي افتد که فرد خارج از خانواده و بدون پشتوانه اعتقادي با تبليغاتي مواجه مي گردد، که سعي در فروپاشي نظام اعتقادي حاکم بر جامعه را دارد ابزار هاي تبليغاتي از جمله کتاب، مجلات، نوار، لباس و نوع پوشش، فيلم و سريال، موسيقي، ورزش و ... با تمام قوا تلاش مي کند تا فرد را از درون بدون هويت نشان داده تا آن گاه در قالب تمدن، فرهنگ خود را غالب کند. فرهنگ مهاجم، ابتدا سعي در آن دارد تا ايمان نسل نو را به فرهنگ و معتقدات سست و متزلزل سوق دهد. در مرحله بعد خلأ آرماني و فرهنگي موجود را با جلوه هاي پر زرق و برق و فريبنده اش پر کند و او را به انقياد فرهنگي در برابر غير خودي بکشاند و نسلي زبون و وابسته به بيگانه تربيت کند.

نمونه هاي تاريخي نشان مي دهد که تهاجم فرهنگي، پديده اي نو و منحصر به عصر و نسل ما نيست، رد پاي آن را مي توان در نقطه نقطه تاريخ پر فراز و نشيب اسلام مشاهده کرد. حتي در ساير اديان آسماني مي توان ردّ پاي تهاجم فرهنگي را موشکافانه جستجو کرد.[3] اندلس يا اسپانياي امروز مهر داغي است بر پيکره مسلمانان که دشمن با رخنه به داشته هاي جوانان، آنان را ابتدا از درون تهي کرد آن گاه، قرن ها به عقب راند.

2) دومين عامل در بحث عوامل خارج از خانواده، عامل معاشرت و دوست يابي است. در متون ديني از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل است که فرمودند: المرءُ علي دين خليله؛[4] هر کس به دين دوستش است. مقصود اين است که اگر شما با کسي دوست بشويد، دين او را هم پذيرفته ايد. در نهج البلاغه تعبيري است بدين مضمون: مجالسه اهل الهواء منساه للايمان.[5]واژه منساه دو احتمال دارد يا مصدر است به معناي فراموشي و يا اسم مکان است به معناي فراموش خانه. يعني نشست و برخاست با مردم هوا پرست و غافل از خدا؛ فراموشي ايمان است. و يا فراموش خانه ايمان است. در قرآن خداوند خطاب به پيامبرانش از موانع رشد و تکامل نام مي برد يکي از آن عناوين «صدّ عن سبيل الله» و هم خانواده هاي آن است.[6] يعني در بيرون از خانواده هستند کساني که مانع رشد و تکامل و رسيدن به خدا مي شوند. هم چنين مقدار مانع مي تواند عامل اصلي بروز اخلاق و رفتار هاي غير انساني شود. مثل ظلم و تعدّي، روي آوردن به خدايان دروغين، پيروي از خرافات و...، بنابر اين معاشرت عامل مهمي است که نبايد افراد و خانواده ها آن را دست کم بگيرند. تكيه كلام معتادان اين است که امان از رفيق بد، آن ها ما را معتاد کردند... .

3) سومين نکته اي که بايد مورد بررسي قرار گيرد، بحث اشتغال است. هرگاه جامعه به بيکاري و واردات سوق پيدا کند، ريشه هاي فساد و ناهنجاري هم يکي يکي پيدا مي شود. کار، مايه سازندگي و بيکاري، اصل و اساس تخريب زندگي است. وقتي انسان به حدّي از شعور و استقلال دست يافت، لازم است براي ادامه زندگي خود، راه تأمين نيازهاي خود را به دست خود پيدا کند. خانواده و حکومت، در راه رسيدن به اين هدف، بايسته است که بيکاران و کارجويان را ياري دهند. بيکاري عامل مهمي در بروز اختلالات رواني و رفتار هاي پرخاش گرانه است.

وقتي شخص در جامعه احساس بي هويتي کرد و از سوي ديگر توان تأمين نيازهاي اوليه اش را نداشت به کار خلاف کشيده مي شود. ايجاد انگيزه کار و آموزش حِرَف و قوانين کار و بازار يابي و... سرعت بيشتري به رشد و تکامل به جوانان مي بخشد. حديث معروفي از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است که فرمود: ملعون من القي کلّه علي الناس؛[7] کسي که سنگيني (زندگي) خود را به ديگري بيندازد، ملعون است. در جاي ديگر از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل است که هر گاه کسي را مي ديدند که شغل و حرفه اي ندارد مي فرمود: «از چشمم افتاد».[8]

4) چهارمين عامل از عوامل بروز اخلاق و رفتار هاي غير انساني نوع و شکل حکومت است. به قول معروف: الناس علي دين ملوکهم.[9] مردم بر اساس انديشه و دين حاکميت، رفتار مي کنند. نظام سرمايه داري، انسان ها را به سوي سود طلبي و سنجش بر اساس اقتصاد سوق مي دهد و نظام کمونيستي، مردم را به سوي بيگاري کشيدن، استثمار، نظام صهيونيست مردم را به خشونت و تجاوز و نظام بعث عراق (صدام) نيز به سوي ظلم و خون ريزي و ارعاب و ساير نظام ها هر کدام به نوعي در تخريب افراد نقش دارند. امّا نظامي که قرآن آن را ترسيم کرده است بدين قرار است: حکومت صلحاء با اقامه نماز و زکات و امر به معروف و نهي از منکر است، الذين ان مکناهم في الارض اقاموا الصلاه.[10] افراد صالح وقتي به حاکميت مي رسند، اقامه نماز مي کنند. سمبل يک زندگي ايده آل پرستش معبود است.

پرستش نشان از تکامل و رشد اخلاقي است. تمام هدايت ها در سايه نماز است و تمام فساد ها به خاطر خروج از توحيد است. حکومت اسلامي، مردم را به سوي اخلاق نيک دعوت و از هر گونه تبعيض و ضد ارزش منع مي کند، اين شيوه باعث مي شود تا مردم در سايه آرامش و رأفت اسلامي زندگي خوبي داشته باشند. حکومت اسلام بر اساس عدالت است. اين عنوان از بسياري از ناهنجاري ها جلوگيري مي کند.

5) پنجمين عامل در بروز اخلاق تأثيرگذار، محيط عمومي و افراد جامعه است. محيط خواه محيط آموزشي باشد يا محيط کار و يا محيط زندگي، تأثير فراواني در کردار و رفتار انسان ها مي گذارد. مراقبت در محيط هايي که به طريقي مديريت خاص دارند، در سالم سازي آن موثر است و هر وقت اين مراقبت به حداقل رسيده است نشانه هاي آن را مي توان به سادگي مشاهده کرد. تعامل با افراد کم سواد، بزه کار و داراي سوء پيشينه، معتاد، بيکار، و ماجرا جو همواره مشکل ساز بوده است. پاک سازي محيط از لوث اين گونه افراد در جلوگيري از ترويج فرهنگ بزهکاري يا تربيت ناسالم بسيار موثر است بنابر اين پنجمين عامل به بحث جامعه شناسي مربوط است که اين مقوله را نمي توان ناديده گرفت.

از جمله محيط هاي عمومي، محيط هاي ورزشي است. ورزش در ساليان اخير از محبوبيت ويژه اي برخوردار است. تمايل جوانان به ورزش و ميادين ورزشي از بحث برانگيزترين مسائل حکومت ها است. پايان يک مسابقه مهم و جنجالي را مي توان پيش بيني کرد. طرفداران دو تيم معروف پس از پايان مسابقه، به خيابان ها ريخته و با شکستن شيشه و چراغ هاي مغازه ها و بانک ها و هم چنين حمله به اتوبوس هاي عمومي و ايجاد راه بندان در خيابان ها و به هم زدن آرامش شهر و... که همگي نشان مي دهد اين ورزش از يک بدن سازي ساده فراتر رفته و به يک ميتينگ سياسي تبديل شده است.

ورزش و ميادين آن، در رشد و يا عدم آن در جوانان بسيار موثر است. اين رفتارها مي تواند از انسان هاي سالم، افرادي پرخاشگر، عصبي، بد زبان، اهل دعوا ساخته و بسياري از ناهنجاري ها را به دنبال بياورد. در حالي که در دهه هاي گذشته، ورزش و ورزشکاري منجر به تربيت پهلوان مي شد که آن شخص پهلوان در رساندن حق مظلومان و ياري ستمديدگان مانند يک رهبر عمل مي کرد. اسوه و الگو در ورزش مي تواند موجب تربيت مثبت فرد شده و هم چنين مي تواند در ساختار اخلاقي به گونه اي عمل کند که از شخص متربي، انساني با ارزش هاي منفي و خلاف رفتارهاي اجتماعي و وجداني بسازد.

6) ششمين علت از علل بروز رفتار هاي خلاف ادب، علّت فقر و ناداري است. فقر نقطه مقابل غنا و بي نيازي است. در لا به لاي سخنان بزرگان دين فقر را بزرگترين عامل انحراف دين قلمداد کرده اند: «کاد الفقر ان يکون کفرا»[11] نزديک است که فقر به کفر گرائيده شود. يعني تا مرز کفر چيزي به اندازه فقر نزديک تر نيست. کسي که توان اداره خود و زندگي اش را ندارد براي تأمين گرسنگي اش ممکن است تمام ارزش هاي انساني را زير پا گذاشته و به هر کاري دست بزند. در بودجه اسلام و حکومت اسلامي اين مسأله پيش بيني شده است.

اما اين مطلب به عنوان اهداف کوتاه مدت است. اسلام زکات را به عنوان عامل بازدارنده از فساد در جامعه اسلامي و راهکار ميانه مدت وکوتاه مدت پيش بيني کرده است. فقراء تا رسيدن به خودکفايي از زکات مصرف کنند. و زکات در اقلام کشاورزي ـ دامداري و طلا و نقره مسکوک واجب شده تا اين که نيازمندان با مشکل مواجه نشوند. فقر در زندگي راه رسيدن به معنويات را نيز مسدود مي کند. از آدم گرسنه و برهنه توقع عبادت و پايبندي به اصول اخلاق را نمي توان داشت اگر ابتدايي ترين نيازهاي بشر تأمين نشود، فرصتي براي آموزش و اخلاق بدست نمي آيد.

وجود رفتارهاي ناپسند، تجمع جوانان بزهکار در محله هاي فقير نشين بيشتر از مناطق مرفه است. البته درآمد زياد نوع فساد را نيز تغيير مي دهد. اين به معناي سالم بودن محيط هاي مرفه نشين نيست بلکه نوع فساد در محله هاي فقير نشين با غير آن يا کشورهاي فقير با کشور هاي پيشرفته متفاوت است. فقر باعث مي شود که جوانان از پشت ميز درس و کلاس به افراد هم سن و سال و كم تجربه پناه ببرند.

7) هفتمين علت از علل بروز مشکلات اخلاقي، نداشتن الگوي اخلاقي و مربّي مورد اعتماد است. ساختار نظام اخلاقي و تربيتي اسلام به گونه اي ترسيم شده است که در آن الگوي تربيتي نيز پيش بيني شده است.

نقش رهبري و زعامت جامعه اسلامي از سوي خداوند بر عهده امامان معصوم گذاشته است. در عصر غيبت اين مهم به دوازدهمين پيشواي مسلمين واگذار شده است. شناخت اين الگو کمک بزرگي براي نظام مند شدن مباحث اخلاقي است و از سوي ديگر پيروي از افراد ناشناخته، زعماي دروغين و کساني که به دنبال منافع غير الهي اند منجر به بروز رفتار هاي خلاف شأن انسان مي شود. با اين بيان مهم ترين عامل در گمراهي اخلاقي جامعه اسلامي، عدم شناخت حجت خداوند و الگوي کمال يافته است. در لا به لاي احاديث ما ابتدائي ترين نقطه براي شروع فساد اخلاقي و گمراهي در مسير تکامل، نشناختن جايگاه امامت معرفي شده است.

از آن جا که امام، برنامه ريزي زندگي انسان را به عهده دارد با کنار گذاشتن وي، مشکلات عديده اي از جمله رفتار هاي غير شرعي بروز خواهد کرد. خداوند بر انسان ها اطاعت از امامت را واجب کرده است. و امام کسي است که با تأسي به قرآن، در هر عصر وظايف عمده مردم را بيان مي کند. وظايفي که هم جنبه اجتماعي دارد و هم جنبه فردي دارد. وظايف فردي، فرد را آماده مي کند تا بر پاره اي از مسائل خود چيره شده و وظايف اجتماعي او را با جامعه اسلامي پيوند مي دهد، در سايه اجتماع سالم است که فرد مي تواند به آن چه پيش بيني شده است دسترسي پيدا کند.[12]


[1] . فلسفه تعليم و تربيت، انتشارات دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، ج 1، ص 510.

[2] . همان، ص 506.

[3] . شرفي، محمد رضا، پيشنهاد هاي تربيتي، انتشارات تربيت تهران، 74، ص 163 ـ 165.

[4] . طوسي، الامالي، ص 518، قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ «المرء علي دين خليله فلينظر احدکم من يخلل؟ علي ـ عليه السلام ـ، فساد الاخلاق بمعاشره السفهاء» بحار، ج 1، ص 160.

[5] . نهج البلاغه، ص 150 از خطب علي ـ عليه السلام ـ، ج 1.

[6] . نساء / 167، نحل / 88، محمد 34، غافر 37 و .... .

[7] . مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج 74، ص 140

[8] . علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 100، ص 9.

[9] . عجلوني، کشف الخفا، ج 2، ص 311، با همين مضمون از علي ـ عليه السلام ـ، لا يصلح الناس الا امير برّ و فاجر.

[10] . حج / 41.

[11] . از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ، کاد الفقر ان يکون کفرا، بحار الانوار علامه مجلسي، ج 27، ص 247.

[12] . پيامبر ـ صلي الله عليه و اله و سلم ـ، ادني ما يکون به العبد ضالا ان لا يعرف حجه الله تبارک و تعالي و مشاهده علي عباده الذي امر الله عزوجل بطاعه و فرض ولايته، کافي، ج 2/415، تأليفات مرحوم کليني، رحمه الله عليه ـ.

محمد غفراني - مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه

/ 1