آداب معاشرت
1. آداب نشستن
از آداب معاشرتي که در قرآن کريم مورد تأکيد واقع شده اين است که در مجالس طوري بنشينند که اگر تازه واردي آمد، جاي نشستنش باشد. معمولاً مجالس ظرفيت محدودي دارد و اگر همه افراد بخواهند آزاد و راحت بنشينند ممکن است جا براي ديگران تنگ بشود از اين رو دستور داده شده که در مجالس وقتي به شما گفته مي شود که جا باز کنيد، تنگتر بنشينيد و جا به ديگران بدهيد که خدا هم به شما وسعت بدهد.خداوند در آيه 11 سوره مجادله مي فرمايد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ»بعد مي فرمايد: «وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا» بعضي از مفسران گفته اند که منظور اين است که اگر شخص محترمي وارد شد و به شما گفته شد بلند شويد و جاي خود را به او بدهيد اين کار را انجام بدهيد و در ذيل آيه دارد: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» اين ذيل مي تواند مؤيدي براي اين تفسير باشد که در بين شما کساني هستند که مزايايي دارند و احترامشان براي شما لازم است از جمله مؤمنين خالص و علماي رباني که نزد خدا محترمند و خدا آنها را بلند مرتبه قرار مي دهد. «وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا» يعني هنگامي که به شما گفتند برخيزيد تا شخص محترمي بنشيند، برخيزيد و به او جا بدهيد و بي احترامي نکنيد زيرا اشخاص متقي و عالم، نزد خداي متعال مقامي بلند دارند.
2. گوش سپردن به سخن
يکي ديگر از آدابي که از سيره پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله ـ استفاده مي شود و در قرآن کريم هم به آن اشاره شده نکته اي است که در باب مديريت خيلي مهم است. کساني که در جامعه، شاخصند و نوعي رهبري و پيشوايي دارند طبعاً ديگران به آنها مراجعه مي کنند و انتقادها و پيشنهادهايي دارند و مسائلي را درباره مصالح و مفاسد جامعه مطرح مي کنند که بسياري از آنها صحيح و قابل قبول نيست اما شنونده در مقابل اين سخنان بايد چه عکس العملي نشان بدهد؟ آيه اي هست که از آن استفاده مي شود که سيره پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اين بود که به همه حرفها درست گوش مي دادند و اگر حرفش هم صحيح نبود به رويش نمي آوردند.منافقان اين مطلب را براي پيغمبر، عيب مي دانستند و مي گفتند: اين شخص، فقط گوش و «اذن» است و هر کس هر چه مي گويد گوش مي کند. در آيه 61 سوره توبه مي فرمايد: «وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيِقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ» منافقان درباره پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي گفتند «اذن» است يعني فقط گوش است و همه سخنان را مي شنود و نقض و ابرامي نمي کند.خداي متعال در جواب ايشان مي فرمايد:«قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَهٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ مِنكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ».وقتي شخص مؤمني مي آمد به پيغمبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ عرض مي کرد که فلان مطلب چنان است، پيغمبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بعد از شنيدن نمي فرمود: تو دروغ مي گويي يعني مي خواهي خلاف واقع بگويي، ولي اگر آن مطلب احتياج به تحقيق داشت آن را تحقيق مي کرد که آيا درست است يا نه. و از اين آيه مي توان استفاده کرد که ساير رهبران و کساني که مرجع مردم هستند بايد در برخوردشان با ديگران اين طور باشند وقتي کسي حرفي به ايشان مي زند درست گوش بدهند و قيافه شان قيافه کسي باشد که او را تصديق مي کند اما معنايش اين نيست که ترتيب اثر هم به حرف طرف بدهند.
3. صحبت در گوشي (نجوا)
يکي ديگر از مسائلي که در معاشرت ها مطرح مي شود و در چند مورد در قرآن کريم به آن اشاره شده نجوا و درگوشي صحبت کردن است. در جمعي که افراد مختلفي حضور دارند اگر دو نفر با هم خصوصي و درگوشي صحبت کنند طبعاً موجب رنجش ديگران مي شود و در دلشان مي گويند چرا مطلبي را مي خواهند از ما پنهان کنند و ما را نامحرم حساب مي کنند؟ اما گاهي موارد پيش مي آيد که اين کار ضرورت پيدا مي کند؛ مثلاً شخصي يک مساله خصوصي دارد و نمي خواهد ديگران بفهمند ناچار مي بايست به طور خصوصي و نجوا مطرح بکند، البته اگر بتوند در جايي که ديگران نباشند بگويد خيلي بهتر است ولي گاهي وقت تنگ است و بايد زودتر به طرف گفت. يا اين که مطلبي مربوط به مصالح حکومتي است که فقط بايد رهبران قوم بدانند يا مربوط به اسرار نظامي است که نبايد ديگران مطلع شوند يا براي اين که آبروي کس ديگري محفوظ باشد احتياج پيدا مي شود که مطلب خصوصي مطرح بوشد و اگر علني مطرح کنند نقض غرض مي شود.4. حسن ظن به ديگران
يكي از عواملي كه زمينه مساعد براي ارتباط سازنده با ديگران را فراهم مي كند خوش گماني به ديگران است. بدگمان بودن عاملي مخرب در روابط است و موجب سردي روابط اعضاي جامعه مي شود. در قرآن كريم خداوند متعال بد گماني نسبت به ديگران را نهي فرموده است:يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم؛[1]اي كساني كه ايمان آورده ايد، از بسياري از گمان ها بپرهيزيد كه پاره اي از گمان ها خطاست.بدگماني مانع اداي حقوق ديگران است. گمان بد مربوط به جايي است كه ظواهر رفتار كسي را با آن چه در باطن دارد متفاوت بدانيم ظاهر نيك او را نپذيريم و گمان كنيم باطن او علي رغم ظاهر صالحي كه دارد ناصالح است. چنين گماني باعث مي شود اداي حقوقي كه او به عنوان مسلمان، مؤمن برادر ديني دوست و... دارد دشوار شود؛ زيرا كسي كه معتقد باشد ديگري به اسلام و ايمان و يا به مستحبات تظاهر مي كند نمي تواند با او همچون مسلمان، مؤمن و يا انساني متقي رفتار كند و خواسته يا ناخواسته با او چنان رفتار مي كند كه گويي مسلمان يا مؤمن واقعي نيست. بنابراين بدگماني دو اثر نامطلوب خواهد داشت: نخست اين كه شخص بدگمان از اداي تكليف خود نسبت به ديگران باز مي ماند و به اين سبب از كمال انساني خود دور مي افتد و دوم آن كه روابط اجتماعي دشوار و سرد مي شود. به دليل آثار سويي كه بدگماني دارد اسلام انسان ها را به حسن ظن دعوت مي كند و اصل را در مورد افراد مسلمان بر درستي قرار دهد.توصيه به حسن ظن و نهي از بدگماني به معناي توصيه به ساده دلي و خود فريبي نيست. مؤمن زيرك است و بايد رفتار خود را با هوشياري انتخاب نمايد.اميرالمؤمنين(ع) فرمودند:اذا استولي الصلاح علي الزمان واهله ثم اساء رجل الظن برجل لم تظهر منه خزيه فقد ظلم و اذا استولي الفساد علي الزمان و اهله فاحسن رجل برجل فقد غرر؛[2]چون نيكوكاري بر زمانه و مردم آن غالب آيد و كسي به ديگري گمان بد برد كه از او فضيحتي آشكار نشده ستم كرده است و اگر بدكاري بر زمانه مردم آن غالب شود و كسي به ديگري گمان نيك برد خود را فريفته است.براي جلوگيري از گسترش بدگماني در جامعه بايد از بدگويي ديگران پرهيز كرد، گفتار و رفتار خود را اصلاح و ظاهر و باطن خود را يكي كرد و از مواضع تهمت يعني كارهايي كه بدگماني ديگران را بر مي انگيزد دوري نمود.
5. همدلي و خيرخواهي
كسي كه بدگماني ها را از خود دور مي كند، ديگران را همچون خود و يا بهتر از خود مي داند و مؤمنان را انسان هايي مي نگرد كه در نزد خدا محبوبند و نيكي كردن به آنها نيكي به محبوب حقيقي است. اين احساس موجب مي شود مؤمنان را به يكديگر نزديك شوند و خيرخواه هم باشند، از خوشحالي ديگران شادمان شوند و از بدحالي آنها اندوهگين گردند. انسان مؤمن ديگر مؤمنان همچون خود مي داند و هر چه را بر خود نمي پسندد بر ديگران نيز نمي پسندد و آن چه را براي خود نيك مي شمارد براي آنان نيز نيك مي داند.اميرمؤمنان علي(ع) فرمودند:يا بني اجعل نفسك ميزانا فيما بينك و بين غيرك فاحبب لغيرك ما تجب لنفسك و اكره له ما تكره لها و لا تظلم كمالا تحب ان تظلم، و احسن كما تحب ان يحسن اليك، و استقبح من نفسك ما تستقبح من غيرك و ارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسك؛[3]پسر عزيزم! خود را ميان خويش و ديگران ميزاني بشمار پس آن چه براي خود دوست مي داري براي جز خود دوست بدار و آن چه تو را خوش نيايد براي غير ناخوش شمار و ستم مكن چنان كه دوست نداري بر تو ستم رود و نيكي كن چنان كه دوست مي داري به تو نيكي كنند. آن چه را از جز خود زشت مي داري براي خود زشت بدان و از مردم براي خود آن را بپسند كه از خود در حق انان مي پسندي.6. خوش خلقي و حسن سلوك با ديگران
اخلاق نيكو و حسن سلوك با مردم، روابط اجتماعي را تقويت مي كند. در اين حال محبت بر روابط حكومت خواهد كرد و نياز به قانون و قاضي اندك خواهد شد. مؤمن خوشرو و خوش برخورد است:المؤمن بشره في وجهه و حزنه في قلبه؛[4] شادماني مؤمن در رخسار اوست و اندوه وي در دلش.مؤمن به تعبير اميرالمؤمنين(ع) «سهل الخليقه» يعني آرام خوي است و از پرخاش و تندي پرهيز مي كند.7. فروتني و احترام به ديگران
تواضع حالتي دروني است كه نمي گذارد انسان خود را از ديگران برتر ببيند و احترام و به بزرگداشت ديگران مي انجامد.تواضع و فروتني در برابر ديگران موجب خشنودي خداوند است و در دنيا بزرگي و عزت مي آورد. كسي كه خويشتن را كوچك نمي شمارد و احساس ضعف و كمبود در برابر ديگران ندارد مي تواند براي خدا در برابر بندگان او فروتني كند و كسي كه معيار نيكي و بزرگي هر كسي را نزديكي به خداوند مي داند، در برابر هر مؤمن فروتن مي شود و اين فروتني را مايه رفعت مقام خويش در نزد خداوند مي شمارد.پيامبر اكرم(ص) فرمودند:ما تواضع احد لله الا رفعه الله؛[5] هيچ كس براي خدا فروتني نكرد جز آن كه خداوند او را بلند مرتبه داشت.خداوند بندگان خويش را به سبب فروتني ستود آن گاه فرمود: و عبادالرحمان الذين يمشون علي الارض هوناً؛[6]و بندگان خداي رحمان آنانند كه روي زمين به نرمي گام بر مي دارند.
و نيز خداوند پيامبر بزرگوارش را به اين خلق نيكو امر فرمود:
و احفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين؛[7]
و براي مؤمناني كه تو را پيروي كردند بال خود فرو گستروفروتني كن.آثار ارزشمند تواضع وابسته به نيت الهي تواضع كننده است. اميرالمؤمنين(ع) تواضع براي رسيدن به مطاع دنيايي را نكوهش كرده اند و آن را موجب تخريب دين دانسته اند: من اتي غنيا فتواضع له لغناه ذهب ثلثا دينه؛[8]
و آن كه نزد توانگر رفت و به خاطر مالداري وي در برابرش فروتني كرد دو ثلث دينش را به باد داد.
[1] . حجرات، 12.[2] . نهج البلاغه، قصار الحكم، 114.[3] . همان، الكتاب 31.[4] . نهج البلاغه، قصارالحكم، 333.[5] . جامع السعادات، ج 1، ص 395.[6] . فرقان، 63.[7] . شعرا، 215.[8] . نهج البلاغه، قصار الحكم، 228.آيت الله محمد تقي مصباح يزدي - سايت بلاغ