آثار خود فراموشي و درمان آن - آثار خود فراموشی و درمان آن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آثار خود فراموشی و درمان آن - نسخه متنی

سيد علي جعفري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آثار خود فراموشي و درمان آن

1. گناه و شرمساري

انسان خود فراموش، بر اثر اين بيماري، دچار فرو مايگي و پستي مي شود. انسانيت را از ياد مي برد. به نداي وجدان اخلاقي بي اعتنا مي گردد. به آساني تن به گناه و ناپاکي مي دهد و پيوسته در مسير سقوط حرکت مي کند.

امام علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:

«قبيح بذي العقل أن يکون بهيمه قد أمکنه أن يکون انساناً؛[1] براي انسان خردمند و عاقل ناپسند است که داراي اخلاقي حيواني باشد، با آن که مي تواند بحقيقت انسان باشد».

2. خود باختگي

انساني که هويت واقعي خويش را بدست فراموشي مي سپارد، در حقيقت به نوعي خود باختگي دچار مي گردد، زيرا در اين حال، تمام فکر و انديشه اش، در اختيار دشمنان انسانيت قرار خواهد گرفت، و او خود، کم کم مهره اي مي شود براي اجراي نقشه هاي شيطاني آنان، مولوي در اين باره تعبير زيبايي دارد:




  • اي که در پيکار، خود را باخته
    تو به هر صورت، که آيي بيستي
    که منم اين، و الله آن تو نيستي[2]



  • ديگران را تو، ز خود نشناخته
    که منم اين، و الله آن تو نيستي[2]
    که منم اين، و الله آن تو نيستي[2]



اگر بيگانگان، پي به استعدادها و لياقت هاي ذاتي انسان خود باخته ببرند، بي ترديد او را به تاريکي و ظلمت رهنمون خواهند ساخت و تمام توانش را در خدمت خويش به کار خواهند گرفت، و «جوان» خوشحال و سرمست از اين که کاري دارد و درسي خوانده و پولي بدست آورده است! ولي اين را نمي داند که در تمام اين مدت در خدمت دشمن دوست نما بوده است! مگر لطف الهي شامل حالش شود و دريابد که جواني، تلاش، تحصيلات و تمام زندگيش را در کام بيگانه بيرون و درون فرو ريخته. استاد مطهري در اين زمينه مي فرمايد: «آن که برايش کار نکرده خودش است و آن که برايش کار کرده او نبوده».[3]

مولوي در اين زمينه نيز تمثيل لطيف و دلنشيني دارد:

شخصي قصد آن دارد تا در زميني که متعلق به خود اوست. و شايد در بياباني وسيع قرار دارد خانه اي بسازد به هر دليل شب را براي ساختن خانه انتخاب مي کند. او هر شب بدان زمين مي رود و مشغول ساختن مي شود. سرانجام ساخت خانه به پايان مي رسد. صبح روز بعد که به منظور اسکان در خانه نو ساز به طرف آن حرکت مي کند، زمين خود را خالي مي بيند و با تحير در مي يابد که خانه را در زمين ديگري ساخته است!




  • در زمين ديگران، خانه مکن
    کيست بيگانه، تن خاکي تو
    تا تو تن را چرب و شيرين مي دهي
    گر ميان مشک، تن را جا شود
    مشک را بر تن مزن، بر جان بمال
    مشک چبود؟ نام پاک ذوالجلال



  • کار خود کن، کار بيگانه مکن
    کز براي اوست، غمناکي تو
    گوهر جان را، نيابي فربهي
    وقت مردن، گند آن پيدا شود
    مشک چبود؟ نام پاک ذوالجلال
    مشک چبود؟ نام پاک ذوالجلال



3. سرگرداني و احساس پوچي

اکنون شخص خود فراموش و خود باخته، که گفتار، کردار و پندارش بويي از انسانيت نمي دهد و خود را به همه چيز جز خودش مشغول داشته، در اين دنياي بزرگ، مات و مبهوت مانده است. در اين جاست که زندگي براي او، بي معنا، پوچ و بي حاصل جلوه مي کند و براستي خود را تنهاي تنها مي پندارد:

سيد مصطفي حسيني در مجموعه شعر حماسه شهادت چه زيبا سروده است که:

«در اين صحراي وحشت زا جوان تنهاست.

... غريق دست و پا گم کرده، در درياي طوفان زا است.

جوان تنهاست.

به دورش، صد هزاران اژدها باشد.

و هر يک را، براي صيد او اکنون،

هزاران حيله در سر، مکر در خاطر،

جوان مات است و مبهوت است.

دگر در او نشاطي نيست

جوان، مغروق اندر تحفه غرب است.

جوان، مغرور در عيش است.

جوان، مغرور در نوش است.

جوان، کانون نيرو، مظهر زيبايي و قدرت، کنون تنهاست.

جوان آواره در صحراي وحشتزاست. جوان تنهاست، جوان تنهاست».

و از حضرت علي ـ عليه السلام ـ نقل شده که حضرت فرمودند:

«من شغل نفسه بغير نفسه تحير في الظلمات و أرتبک في الهلکات؛[4] هر کس خويش را به غير خويشتن سرگرم سازد، در تاريکي ها سرگردان مي ماند و به هلاکت ها مي افتد».

خود فراموشي نتيجه خدا فرموشي

خداوند تعالي فرمايد: «وَلَا تَکونُوا کالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِک هُمُ الْفَاسِقُونَ؛[5] و هم چون کساني نباشيد که خدا را فراموش کردند و خدا نيز آن ها را به خود فراموشي گرفتار کرد، آن ها فاسقانند».

آري فراموش کردن خدا سبب خود فراموشي مي شود، دليل آن نيز روشن است زيرا:

1. فراموش کردن پروردگار سبب مي شود که انسان در لذّات مادي و شهوات حيواني فرو غلتد و هدف آفرينش خود را بدست فراموشي بسپارد و در غير مسير فطرت خود قدم بردارد و در نتيجه، از ذخيره لازم براي فرداي قيامت غافل بماند.

2. فراموش کردن خدا همواره با فراموش کردن صفات جمال و جلال اوست. از اين رو انساني که خود را فراموش کند، خود را مستقل و غني و بي نياز خواهد شمرد و بدين ترتيب، واقعيت و هويت انساني خويش را از ياد خواهد برد.

حضرت علي ـ عليه السلام ـ فرمودند: «من نسي الله سبحانه أنساه الله نفسه و أعمي قلبه؛[6] کسي که خدا را فراموش کند، خدا هم او را دچار خود فراموشي مي کند و چشم بصيرتش را نابينا مي سازد».

از آن چه که گفته شد بر مي آيد که بايد آستين خود را بالا بزند و با شناخت از آسيب هاي «جوان» و با توجه به روح حساس «جوان» با لطافت خاص و بذل سعي و تلاش جلو اين آسيب ها را بگيرد و جوان و جامعه جوان را مصون از هر گونه آسيب اعم از خود فراموشي بحران هويت عدم درک درست از زمان احساس درون گرايي شديد، هويت منفي، خود باختگي، سر گرداني و احساس پوچي نگه دارد و وسائل رشد و بالندگي و هدفمند بودن آنان فراهم نموده آن ها را به زندگي واقعي همراه با سعادت رهنمون باشد. از آن جا که خود فراموشي نتيجه خدا فراموشي است و خدا فراموشي باعث هلاکت انسان مي گردد، براي جلوگيري از اين هلاکت به درمان خود فراموشي اشاره مي نماييم.

درمان خود فراموشي

انسان در راه درمان اين بيماري و بازگشت به خويشتن بايد:

1. همواره به ياد خدا باشد و هميشه و همه جا او را حاضر و ناظر بداند، چرا؛ که در پرتو ياد خداوند است که انسان خود را آن چنان که هست، مي بيند، به نقص ها و کم بود هاي خود آگاه مي گردد و از بالا به هستي و حيات و زمان و مکان مي نگرد.

قرآن مي فرمايد:

«فَاذْکرُونِي أَذْکرْکمْ وَاشْکرُواْ لِي وَلاَ تَکفُرُونِ؛[7] پس من را ياد کنيد تا شما را ياد کنم و شکر نعمت بجاي آريد و کفران نعمت نکنيد».

2. بخشي از اوقات خود را به عبادت، راز و نياز و دعا بپردازد، زيرا، به همان نسبت که وابستگي و غرق شدن در مادّيات، انسان را از خود جدا مي کند عبادت، انسان را به خويشتن باز مي گرداند. عبادت به هوش آورنده انسان و بيدار کننده انسان است. عبادت، انسان غرق شده و محو شده در اشياء را مانند نجات غريق، از اعماق درياي غفلت ها بيرون مي آورد. و در عبادت است که انسان به حقارت و پستي آمال و آرزوهاي محدود مادي پي مي برد و مي خواهد خود را به قلب هستي برساند.

3. پيوسته در مقابل هر عملي که منجر به شرمساري او مي گردد، توقف و از هر گفتار و کردار و پندار ناروا به معناي واقعي کلمه توبه کند تا مورد محبت خداوند واقع شود. چرا که هيچ چيز در پيشگاه خداوند محبوب تر از جوان توبه کار نيست حضرت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايند:

«ما من شي أحبّ الي الله من شاب تائب؛[8] هيچ چيز در پيشگاه خداوند محبوب تر از جوان توبه کار نيست».

«گويند جواني از بني اسرائيل به مدت بيست سال عبادت خدا را انجام داد و سپس بيست سال از عمرش را در نافرماني خداوند گذراند. روزي موي سپيد خود را در آينه ديد، به خود آمد و گفت: اي واي بر من که دوران پيري فرا رسيد و جواني سپري شد! خدايا! ساليان به ياد تو بودم و چند سالي از تو روي بر تافتم، اينک اگر به سويت باز گردم، آيا مرا مي پذيري؟

در اين هنگام ندايي شنيد که اي مرد! تو مدتي عبادت کردي ما با تو بوديم آن گاه ما را فراموش کردي ما هم تو را به خود واگذاشتيم. ولي تو را مهلت داديم. اينک اگر به سوي ما باز گردي تو را مي پذيرم.[9]

4. علاوه بر موارد ياد شده سعي در شناخت خويش داشته باشد، زيرا هر شخصي با شناخت خود به عنوان يک انسان که گنجينه آفرينش است، و دريافت خود به عنوان خصوصاً يک شخصيت برتر و يک جوان که زيباترين و با نشاط ترين دوران زندگي خود را مي گذراند، مي تواند اين درد را درمان کند. انسان بايد به خود بيايد و ارزش خود را بشناسد تا گوهر خود را بيايد.

حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:

«کفي بالمرء جهلاً أن لا يعرف قدره؛[10] براي انسان از نظر جهالت کافي است که قدر و قيمت خود را نداند».


[1] . ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، 10: 406.

[2] . مثنوي مولوي.

[3] . شهيد مطهري، فلسفه اخلاق، ص179.

[4] . غرر الحکم، فصل 77، حديث 1371.

[5] . سوره حشر / 19.

[6] . غرر الحکم، فصل 77، حديث 1214.

[7] . بقره / 152.

[8] . ميزان الحکمه، حديث 9091.

[9] . جامع السعادات 3: 68.

[10] . دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، ره توشه راهيان نور ويژه جوانان.

سيد علي جعفري - تبليغ و جوانان

/ 1