نيكي به پدر و مادر - نیكی به پدر و مادر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نیكی به پدر و مادر - نسخه متنی

محمد فتحعلي خاني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نيكي به پدر و مادر

محمد فتحعلي خاني ـ آموزه هاي بنيادين علم اخلاق ج 2، ص161

نيكي به پدر و مادر، وظيفه اي اخلاقي است كه در واجب بودن شكر مُنعم ريشه دارد. انسان فطرتاً شاكر و سپاسگزار كسي است كه به او نيكي كرده است. سپاسگزاري از پدر و مادر، نشانه و گواه سلامت فطرت است و كسي كه به پدر و مادر خود نيكي مي كند، از فطرت خود پاسداري كرده است. اهميّت سپاسگزاري از پدر و مادر، چنان است كه خداوند پس از امر به شكرگزاري از خود، شكر پدر و مادر را آورده است:

وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلي وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فِي عامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ ؛[1]

و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش كرديم. مادرش (به هنگام بارداري) او را با ناتواني روي ناتواني حمل كرد و دوران شيرخوارگي او در دو سال پايان مي يابد (آري او را سفارش كرديم) كه شكرگزار من و پدر و مادرت باش كه بازگشت (همه) به سوي من است.

و همانطور كه كسي نمي تواند شكر پروردگار به جاي آورد، شكرگزاري از پدر و مادر نيز بسيار دشوار و در حدّ محال است. از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ روايت شده است:

لن يجزي ولد عن والده حتي يجده مملوكاً فيشتريه و يعتقه؛[2]

هرگز فرزندي پاداش پدرش را ادا نمي كند، مگر آنكه پدر مملوك باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد.

و نيز از ايشان روايت شده است:

برّ الوالدين افضل من الصلوه و الصوم و الحج و العمره و الجهاد في سبيل الله؛[3]

نيكي به پدر و مادر برتر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خداست.

نيكي به پدر و مادر چنان اهميتي دارد كه حتي پدر و مادري كه از نظر عقيده دچار انحراف هستند و يا به فرزند خود ظلم كرده اند، بايد مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نيكي كند.[4]

مادر حق ويژه اي دارد و نيكي به او مقدم است. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند:

شخصي نزد پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ آمد و پرسيد اي پيامبر! به چه كسي نيكي كنم؟

فرمودند: مادرت.

پرسيد: سپس به چه كسي؟

فرمودند: مادرت.

باز پرسيد: سپس به چه كسي؟

فرمودند: به مادرت.

دوباره پرسيد: سپس به چه كسي؟

فرمودند: به پدرت.[5]

وجوب پرهيز از آزار پدر و مادر

خداوند در قرآن كريم نيكي به پدر و مادر را وظيفه اي واجب معرفي فرموده است؛ وظيفه اي كه پس از «توحيد در پرستش» ذكر شده است:
وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً ؛[6]

پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر (خود) احسان كنيد؛ اگر يكي از آن دو يا هر دو در كنار تو به سالخوردگي رسيدند به آنها (حتي) «اف» مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخني شايسته بگوي.
مطابق اين آيه نيكي به پدر و مادر امري واجب و كوچكترين بي احترامي به آنان ممنوع است. اين وجوب و ممنوعيت، چنانكه گفتيم، پس از بيان وجوب يگانه پرستي ذكر شده است و اين گواه اهميت حقوق والدين است.

اهانت و بي احترامي نسبت به والدين به هيچ روي پذيرفته نيست؛ حتي كوچكترين رفتار يا گفتاري كه موجب آزار آنان باشد بر طبق اين آيه ممنوع است. امام رضا ـ عليه السّلام ـ فرمودند:

اگر لفظي كوتاهتر و سبك تر از «اف» وجود داشت، خداوند آن را در آيه ذكر مي فرمود.[7]

و در روايت ديگري آمده است كه مقصود از «اف»، كمترين آزار است و اگر كلمه اي وجود داشت كه بر آزاري كوچكتر دلالت مي كرد، خداوند از آن نهي مي فرمود.[8] روايات بسياري در نهي از آزار پدر و مادر آمده است. امام باقر ـ عليه السّلام ـ از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نقل فرمودند:

اياكم و عقوق الوالدين فان ريح الجنه توجد من مسيره الف سنه و لا يجدها عاقٌ...؛[9]

از آزار پدر و مادر بپرهيزيد، زيرا بوي بهشت از هزار سال فاصله احساس مي شود، ولي آزاردهنده پدر و مادر آن را نمي يابد.

آزار والدين حتي اگر آنان ظالم باشند جايز نيست. امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمود:

من نظر الي ابويه نظر ماقت و هما ظالمان له لم يقبل الله تعالي له صلوه؛[10]

كسي كه به پدر و مادرش به حالت دشمني و تنفر نگاه كند خداوند نمازش را نمي پذيرد.

فروتني در برابر والدين

فروتني در برابر پدر و مادر از سر مهرباني، سفارش خدا و مصداقي از نيكي به پدر و مادر است و نشانه اي از روح شكرگزاري به شمار مي رود:
وَ اخْفِضْ لَهُما جُناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَهِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً ؛[11]

دو بال فروتني خويش را از سر مهرباني در برابر آنان فرود آر، و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت كن چنان كه مرا در خردي پروردند.

از اين بخش از آيه كه فرمود: «وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً»

مي توان دريافت كه طلب رحمت و بخشايش براي والدين نيز ريشه در احساس شكرگزاري انسان دارد.

امام صادق ـ عليه السّلام ـ فرمودند:

لا تملأ عينيك من النظر اليهما الّا برحمه و رقّه، و لا ترفع صوتك فوق اصواتهما، و لا يدك فوق ايديهما، و لا تقدم قدمهما؛[12]

چشمانت را جز به مهرباني و نرمي به آنان مدوز و صدايت را از صداي آنان بلندتر مكن و دستت را بالاتر از دست آنان مبر و بر آنان پيشي مگير.

وظيفه فرزند پس از درگذشت والدين

فرزند حتي پس از آنكه پدر و مادرش از دنيا مي روند، همچنان وظيفه اي اخلاقي دارد. او بايد براي آنان نماز بگزارد و از خداوند برايشان درخواست رحمت و مغفرت كند. از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده است:

انّ العبد ليكون بارّاً بوالديه في حياتهما ثم يموتان فلا يقضي عنهما دينهما و لا يستغفر لهما فيكتبه الله عاقاً و انه ليكون عاقاً لهما في حياتهما غير بارّ بهما فاذا ماتا قضي دينهما و استغفر لهما فيكتبه الله بارّاً؛[13]

هر آينه كسي كه نسبت به پدر و مادر خود نيكوكار بوده، پس از مرگ آنها دين آنان را ادا نمي كند و براي آنان استغفار نمي نمايد، پس خداوند او را در شمار آزاردهندگان قرار مي دهد. و بسا كه كسي آزاردهنده پدر و مادرش بوده و در حياتشان به آنان نيكي نمي كرده است، ولي پس از مرگ آنها دين آنها را ادا كرده و برايشان استغفار نموده است، پس خداوند او را در شمار نيكي كنندگان به والدين قرار مي دهد.

از اين روايت فهميده مي شود كه اولاً: وظيفه سپاسگزاري از پدر و مادر با مرگ آنها خاتمه نمي يابد و ديگر اينكه خداوند راه را براي جبران كوتاهي هاي فرزند خطاكار بازگزارده است.


[1] . لقمان، 14.

[2] . المحجه البيضاء، ج 3، ص 434.

[3] . همان.

[4] . همان، ص 442 و 441.

[5] . همان، ص 439.

[6] . اسراء، 23.

[7] . اصول كافي، ج 2، ص 341، حديث 7.

[8] . مجمع البيان، ج 6، ص 631.

[9] . همان، ص 442.

[10] . همان.

[11] . اسراء، 24.

[12] . المحجه البيضاء، ج 3، ص 438.

[13] . همان، ص 441.

/ 1