عزاداري
حسن منتظري- مركز مطالعات و پژوهش هاي حوزه علميه قمبا نظري به آيات و روايات روشن ميشود كه عزاداري و برپايي مجالس عزا نه تنها با قرآن مخالفت و ناسازگاري با مباني ديني ما ندارد، بلكه از مصاديق شعاير الهي، مودّت و محبّت به اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ و مبارزه با ظلم و ستم ميباشد كه در قرآن به آنها سفارش شده است.نمونه عيني عزا و گريه در قرآن كريم ، سوگواري و گريه حضرت يعقوب ـ عليه السّلام ـ در فراق يوسف است، كه بنا بر نقل زمخشري هفتاد سال گريه كرد و پاداش آن گريهها برابر با پاداش هفتاد شهيد ميباشد. بنابراين عزاداري و گريه در مصائب برگزيدگان الهي و اهلبيت ـ عليهم السّلام ـ مورد تأييد روايات بوده و ممدوح قرآن كريم و در قرآن و روايات هيچگونه نهي و مذمتي از آن نشده است.در حجم زيادي از روايات اين مطلب آمده كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ در سوگ مصائب آينده حسين ابن علي ـ عليه السّلام ـ اشك ريختند، مانند گريه حضرت، هنگام ولادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ، سوگواري حضرت در منزل ام سلمه، زينب، عايشه و همين طور گريه رسول خدا در خانه امام علي ـ عليه السّلام ـ هنگام روبرو شدن با بنيهاشم و گريه اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ و ابن عباس در هنگام عبور از سرزمين كربلا و...همچنين موارد بسياري از عزاداري اصحاب در روايات نقل شده است، همچون گريه اصحاب بر خبر شهادت امام حسين ـ عليه السّلام ـ و عزاداري صحابه در رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مرثيه سرايي و گريه فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ در لحظه جان دادن پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و بعد از رحلت آن حضرت، ودر مرگ مادرش خديجه كبري ـ سلام الله عليها ـ و عموي بزرگوارش حمزه، و گريستن خليفه اول و دوم در سوگ پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ همراه سخنان ام ايمن و گريه اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ و ابن عباس در هنگام عبور از سرزمين كربلا و اقدام نمادين عبدالله عمر پس از وفات رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و... كه از مسلمات تاريخ اسلام ميباشد.آري گريه و خنده از عوارض وجودى انسان است، كه بسيارى از حالات روحى و درونى انسان در اين دو، بروز و ظهور پيدا مى كنند و فطرت انسان بر اين نهاده شده كه در هنگام از دست دادن محبوب، اندوهگين و در هنگام شادى آنها، خشنود مى شود.[1] و غالباً اين اندوه و شادى باعث بروز گريه و خنده مى شوند و دين مبين اسلام كه قوانين آن با فطرت مطابق[2] است; بر اين امر صحّه گذارده و پيامبر اكرم-صلى الله عليه وآله- و صحابه ايشان به خاطر از دست دادن عزيزان خود غمگين مى شدند و گريه مى كردند كه موارد متعددِ آن در متون شيعه و اهل سنت نقل شده، از جمله گريه پيامبر(ص) براى پسرش ابراهيم[3] يا براى فاطمه بنت اسد.[4]حال اگر ما شيعيان در مصيبت ائمه اطهار-عليهم السلام- عزادارى و گريه مى كنيم به اين دليل است كه آنان محبوب ما هستند و تار و پود وجودمان، با عشق و محبّت آنان عجين شده و اين اظهار محبت در حقيقت اداء حق رسالت است چرا كه پيامبر(ص) در ازاى رسالت و هدايت گرى خويش، فقط مودتِ ذى القربى را طلب نموده: (قل لا اسئلكم عليه اجراً الا الموده فى القربى) با توجه به اين كه خودِ اهل سنت گفته اند كه منظور از قربى فاطمه(عليها السلام)، على(عليه السلام) و فرزندان اوست.[5] و محبّ واقعى كسى است كه در شادى آنان مسرور و در مصيبت آنان اندوهگين باشد و اين اختصاص به زمان رسول اللّه(ص) ندارد، بلكه براى تمام أزمنه و كل مسلمانان ثابت است و هر مسلمانى در هر كجا و هر زمان موظّف به اداء حق رسالت است. و حتى در عزاى امام حسين(ع) به خاطر ضايع شدن اجر رسالت و جارى شدن ظلم و جور در حق اهل بيت(عليهم السلام) و ذوى القربى پيامبر(ص) آسمان و زمين گريستند و اين مطلب را مفسرين شيعه و اهل سنّت در ذيل آيه (فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين) ذكر كرده اند.[6]هم چنين از رسول گرامى اسلام(ص) نقل شده: الزموا مودتنا اهل البيت فانه من لقى اللّه و هو يحبّنا دخل الجنّه بشفاعتنا [7]«هميشه با مودت ما اهل بيت همراه باشيد، پس كسى كه در روز قيامت خداوند را ملاقات كند در حالى كه ما را دوست بدارد به واسطه شفاعت ما داخل بهشت خواهد شد.»و به قول شافعى:
يا اهل بيت رسول اللّه حبكم
فرض من اللّه فى القرآن أنزله[8]
فرض من اللّه فى القرآن أنزله[8]
فرض من اللّه فى القرآن أنزله[8]
آيا اگر شيعه در مصيبت اهلبيت(ع) اشك ريخت و عزادار بود و در روز ولادت آنها شاد بود و اين شادى را ابراز داشت، اين روايت شامل آن نمى شود؟
آري بهترين مصداق براى روايت فوق همين است.ب) امام صادق (ع) فرمود: «من دمعت عيناه فينا دمعه لدم سفك منا، او حق لنا نقصناه او عرض انتهك لنا اولا حَد من شيعتنا بواه الله تعالى بها فى الجنه حقباً[14]»
كسى كه قطره اشكى درباره ما بريزد، بخاطر خونى كه از ما ريخته شده و يا حقى كه از ما غصب شده است و يا آبرويى كه از ما هتك شده است و... خداوند در قبال اين اشك ساليان دراز او را در بهشت جاى مى هد.5- مودت و محبت اهلبيت را همه فرقه هاى اسلامى فرض و لازم مى دانند چون قرآن بر آن تصريح دارد[15] اگر انسان بخواهد به اين فريضه عمل كند، جز اين است كه در روزهاى شادمانى آنان شادمان و در ايام غم و اندوه آنان اندوهناك گردد. امثال محمد حامد فقى ها بايد جواب دهند كه اين محبت ها چگونه بايد ابراز شود؟
خوب است پرسشگر محترم لحظه اى تصور كند، آيا انسان در مرگ عزيزترين بستگانش اشك نمى ريزد؟
و بستگان دور هم جمع نمى شوند اظهار تأسف و ناراحتى نمى كنند؟
و آيا در تولد فرزندى كه مدت ها در انتظارش بوده (مخصوصاً اگر پسر باشد، براى آنها كه بر اثر فكر جاهلى از نوزاد دختر نفرت دارند) شاد نمى شود؟6- عزادارى ها خود نوعى از شعائر اسلامى است كه در قرآن بر آن سفارش شده است (من يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب[16]) ، همچنين ائمه اطهار-عليهم السلام- سفارش كرده اند، كه در شادى ما شاد باشيد[17] چنانچه كاخ كسرى و... در مقابل ولادت پيامبر (ص) عكس العمل نشان دادند و پدرش عبدالله خوشحال شد[18]،خداوند متعال ميفرمايد: «فالذين آمنوا و عَزّروه و نصروه و اتبعوا النور الذى انزل معه اولئك هم المفلحون[19]»
آنان كه به پيامبر ايمان آورده و او را گرامى داشته و او را يارى كرده اند، و از نورى كه (قرآن) به او فرستاده شده است پيروى كنند رستگارانند. جمله «غزّروه» كه به معناى تعظيم و تكريم است[20] به زمان پيامبر (ص) اختصاص ندارد و بر پائى مراسم جشن در روزهاى بعثت، و ولادت آن حضرت و ائمه اطهار -عليهم السلام- و ايراد سخنرانى و قرائت شعار سازنده، مصداق روشن تعظيم و تكريم آن حضرت و اهل بيت است.مودتى را كه همه فرقه هاى اسلامى نسبت به اهلبيت فرض و لازم مى دانند، يكى از راههاى اظهار آن، برپائى مجالس عزاداري در ايام سوگواري آن عزيزان و مجالس جشن و شادي در ايام شادي و ميلاد آن ذوات مقدسه است كه در آن، تاريخ زندگى، شجاعت ها و فداكارى هاى آنها بازگو مى شود[21].قرآن كريم مى فرمايد: «و رفعنالك ذكرك[22]» آوازه تو را در جهان بلند كرديم، آيا ترتيب مجالس عزاداري و جشن سوگ يا شادي ائمه اطهار - عليهم السلام- جز بالابردن نام و نشان آنها نتيجه اى ديگر دارد؟7- كمال خواهي و فضيلت طلبي؛ عزاداريها پيوند قلبي و ارتباط باطني با حجتهاي الهي و ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ را در پي دارد، چرا كه شيعيان و محبّين اهلبيت با تمام احساس و عواطف و با همه وجود، در مجالس امام حسين ـ عليه السّلام ـ شركت، ميكنند به گونهاي كه بين خود و آن حضرت يك پيوند معنوي برقرار ساختهاند و همين امر به طور محسوس در رفتار و اخلاق ايشان تأثير گذاشته و آنان را به صراط مستقيم هدايت كرده و كمال جويي و فضيلت را در آنها ايجاد ميكند.8- تكريم ائمه، و ارزشها: در مراسم عزاداري، مقام و شخصيت ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ تكريم شده و به مردم معرفي ميشوند و به همه ارزشها و خوبيهايي كه در شخصيت معصومين ـ عليهمالسّلام ـ ظهور و بروز داشته است احترام گزارده شده و مورد تمجيد قرار ميگيرند. همين امر باعث تقويت اين خصائص نيك در اخلاق و كردار مردم ميگردد.9- رشد فضائل و كرامتهاي انساني و الهي و پرورش روحيّه شهادت طلبي؛ هر قطره اشك كلامي است كه شهادت را چون پيامي به مردم ابلاغ ميكند و گريه نشانه آن است كه فاجعهاي روي داده و ظلمي صورت گرفته، است عزاداري نه يك روز، نه ده روز، نه يك ماه، بلكه در تمام سال، براي اين است كه ملتي كه در شهادت زندگي ميكند بايد عزادار باشد و در مجالس عزا با بيان فلسفه شهادت و با يادآوري از شهيدانش، روحيه شهادت طلبي را همچنان تازه نگه دارد. بيشك به خاطر نشر فلسفه شهادت و ايثار و كرامتهاي انساني است كه شيعه به بهانه مرگ برادر، عمو، دايي و... جلسه برگزار ميكند و يكباره به كربلا گريز ميزند و از حسين ـ عليهالسّلام ـ سخن ميگويد.10- زنده نگه داشتن اسلام با استفاده از ابزار عزاداري؛ عزاداري اسلام را زنده كرد و اگر امام حسين ـ عليه السّلام ـ قيام نميكرد، اثري از اسلام باقي نميماند. اساس شكلگيري انقلاب اسلامي ايران نيز از نهضت امام حسين ـ عليه السّلام ـ است. امام خميني (ره) درباره تجديد و تكرار عزاداريها ميفرمايد: «... اصلاً نميفهمند مكتب سيد الشهداء چه بوده و نميدانند اين منبرها، گريهها و سينهزنيها حدود 1400 سال است كه ما و مكتب را حفظ كرده و تا حالا اسلام را آورده. اين عده از جوانها اينطور نيست كه سوء نيت داشته باشند آنها خيال ميكنند كه ما بايد حرف روز بزنيم، حرف سيد الشهداء حرف روز، و هميشه حرف روز است. اصلاً حرف روز را سيدالشهداء آورده و دست ما داده است و سيدالشهداء را اين گريهها و مكتب وي را اين مصيبتها و داد و قالها و اين سينهزنيها و اين دستجات حفظ كرده است. اگر فقط مقدسي بوده و توي اتاق و توي خانه مينشست و براي خودش هي زيارت عاشورا ميخواند و تسبيح ميگفت چيزي نمانده بود... همينهاست كه اين نهضت را پيش برده. اگر سيدالشهداء نبود اين نهضت را كسي پيش نميبرد.»[23]بنابراين عزاداري حسين بن علي ـ عليه السّلام ـ يك حركت است يك موج است، يك مبارزه اجتماعي است. همين عزاداريها سبب ميشود كه شور و عاطفه، از شعور و شناخت برخوردار گردد و ايمان را در ذهن جامعه هوادار، زنده نگه دارد و مكتب عاشورا به عنوان يك فكر سازنده و حادثه الهام بخش، همواره تأثير خود را حفظ كند. خون و شهادت و عزاداري احياي خط رساندن صداي مظلوميت اهلبيت عصمت و طهارت ـ عليهم السّلام ـ به گوش تاريخ است.... هم بر مظلوميت امام گريه ميشود و هم در سايه آن، هدف امام حسين ـ عليه السّلام ـ از نهضت و حركت شناخته ميشود، جلسات سخنراني و موعظه، روضههاي خانگي و دستههاي عزاداري و هيأتهاي زنجيرزني، پوشيدن لباس مشكي و پرچم به دست گرفتن و شربت و آب دادن و تلاش در بر پايي مجالس و عزاداريها، با آن شورو و عشق و صفاي باطن، و هر يك به نوعي سربازگيري جبهه حسيني است و اين پيوند قلبي را عمق و غنا ميبخشد.11- در اينكه آيات و روايات معصومين ـ عليهم السّلام ـ به صبر و استقامت توصيه كردهاند، هيچ جاي ترديد نيست مراد از آن توصيهها اين است كه در عزاداريها جزع و فزع و اظهار نارضايتي نسبت به قضا و قدر الهي، و گفتن سخنان بيهوده و باطل در هنگام مصيبت صورت نگيرد، در حالي كه هيچ يك از مصاديق عزاداري (گريه، تسليت گقتن، گرامي داشت خاطرات شهدا و ...) كه شيعيان دارند، چنان حالتي نداشته و منافاتي با سفارشات صبر ندارد.
[1]- جعفر سبحانى، بحوث قرآنيه فى توحيد و الشرك (مؤسسه امام صادق(عليه السلام)، 1419، چاپ اول) ص 140.[2]- «فطرت اللّه التى فطر الناس عليها» قرآن كريم، سوره روم: 30.[3]- صحيح مسلم (بيروت، دار احياء التراث العربى) ج 4، ص 1808، ح 2315.[4]- حاكم نيشابورى، مستدرك على الصحيحين (بيروت، دار المعرفه) ج 3، ص 108.[5]- طبرانى، معجم كبيره (بيروت، دار احياء التراث العربى، چاپ 2، 1404) ج 3، ص 47، ح 2641.ـ فخر رازى، تفسير كبير (بيروت، دار احياء التراث العربى) ج 27، ص 166.ـ نور الدين هيثمى، مجمع الزوائد (بيروت، دارالكتب العربى، چاپ سوم) ج 7، ص 103.ـ زمخشرى، كشاف (دارالكتب العربى) ج 4، ص 219.[6]- تفسير قرطبى (بيروت، دار احياء التراث العربى) ج 16، ص 141.ـ ابن كثير، تفسير القرآن العظيم (بيروت، دار المعرفه، 1402 هـ) ج 4، ص 142.ـ طبرى، جامع البيان فى تفسير القرآن (بيروت، دارالمعرفه، 1407) ج 25، ص 74.[7]- ابن حجر هيثمى، صواعق المحرقه، باب 11، فصل 1، مقصد 2، ص 173.ـ معجم الزوائد، همان، ج 9، ص 172.ـ طبرانى، معجم الأوسط (رياض، مكتبه المعارف، چاپ اول، 1407 هـ) ج 3، ص 122، ح 2251.[8]- قندوزى، حنفى، ينابيع الموده (دار الاسوه، چاپ اول، 1416) ج 3، ص 103.[9]- صحيح ترمذى (بيروت، دار احياء التراث العربى) ج 4، ص 503، ح 2226.[10]ـ يوسف/84.[11]ـ يوسف/16.[12]ـ ر ـ ك محمد تقى عطار نژاد ـ نسخه عطار (كتابفروشى افتخارى) نل از ره توشه راهيان نور شماره 32، ص 180.[13]ـ عليرضا صابرى، الحكم الزاهره (مؤسسه النشر الاسلامى، جامعه مدرسين قم، 1405 هـ ق، 1363 ش) ج 1، ص238، روايت .1277[14]ـ محمد بن نعمان مفيد، الامالى (مؤسسه النشر الاسلامى التابعه لجماعه المدرسين بقم المشرفه) ص175، روايت 5.[15]ـ شورى/23.[16]ـ حج/32.[17]ـ رواياتى كه از الحكم الزاهره نقل شد، ج1، ص238.[18]ـ تاريخ يعقوبى (پيشين) ج1، ص359.[19]ـ اعراف/157.[20]ـ راغب اصفهانى، المفردات فى غريب القرآن (دفتر نشر كتاب چاپ دوم، 1404 هـ) ص333، عين عبارت اين است
.«النصره مع التعظيم».[21]ـ جعفر سبحاني ،آئين وهابيت ص182. [22]ـ انشراح/4.[23] . قيام عاشورا، در كلام و پيام امام خميني، ص 16.