وضعيت شبه جزيره عربستان - وضعیت شبه جزیره عربستان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وضعیت شبه جزیره عربستان - نسخه متنی

جعفر سبحاني

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وضعيت شبه جزيره عربستان

جعفر سبحاني - فروغ ابديت، ج1، ص 25

عربستان، شبه جزيره بزرگي است كه در جنوب غربي آسيا قرار دارد و مساحت آن سه ميليون كيلومتر مربع است، يعني تقريباَ دو برابر مساحت ايران و 6 برابر فرانسه و 10 برابر ايتاليا و 80 برابر سويس مي باشد.

اين شبه جزيره، به طور مستطيلِ غير متوازي الاضلاع است كه از شمال به فلسطين و صحراي شام؛ از مشرق به حيره و دجله و فرات و خليج فارس؛ از جنوب به اقيانوس هند و خليج عمان؛ و از مغرب به بحر احمر محدود مي شود.

بنابراين، از طرف مغرب و جنوب به وسيله دريا، و از شمال و مشرق به وسيله صحرا و خليج فارس محصور شده است.

از زمانهاي گذشته اين سرزمين را به سه بخش تقسيم كرده اند:

1. بخش شمالي و غربي كه « حجاز » مي نامند.

2. بخش مركزي و شرقي كه آن را « صحراي عرب» مي گويند.

3. بخش جنوبي كه « يمن » ناميده مي شود.

در داخل شبه جزيره، صحراهاي بزرگ و شنزارهاي گرم و تقريباً غير قابل سكونت فراوان است. يكي از اين صحراها، صحراي «باديه سماوه» است كه امروز به آن « نفوذ » گفته مي شود؛ و ديگر صحراي وسيعي است كه تا خليج فارس امتداد دارد، و نام امروز آن « الربع الخالي » است، و سابقاً به قسمتي از اين صحراها « احقاف » و قسمت ديگر را « دهنا » مي گفتند.

در اثر اين صحراها، يك سوّم مساحت شبه جزيره را، سرزمينهاي بي آب و علف كه قابل سكونت نيست، تشكيل مي دهد. فقط گاهي، در اثر بارندگي در قلب صحراها، آبهاي مختصري پيدا مي شود و پاره اي از قبايل عرب، مدت كمي شتر و چارپايان خود را براي چرا به آنجا مي برند.
هواي شبه جزيره، در صحراها و سرزمينهاي مركزي بسيار گرم و خشك و در سواحل، مرطوب و در پاره اي از نقاط معتدل است،و در اثر بدي آب و هوا، جمعيت آن از پانزده ميليون نفر تجاوز نمي كند.
در اين سرزمين، يك سلسله كوه هايي است؛ كه از طرف جنوب به طرف شمال كشيده شده، و آخرين ارتفاع آنها در حدود 2470 متر است.

معادن طلا و نقره و احجار كريمه (سنگهاي پر قيمت) از قديم، منابع ثروت شبه جزيره بود، و در ميان حيوانات بيشتر به تربيت شتر و اسب مي پرداختند؛ و از ميان مرغان، كبوتر و شتر مرغ بيش از مرغهاي ديگر وجود داشت. بزرگترين وسيله ثروت امروز عربستان، به واسطه استخراج نفت و بنزين است. مركز نفت شبه جزيره، شهر « ظهران » است كه اروپائيان به آن « دهران » مي گويند. اين شهر در عربستان در ناحيه « احساء »، در حدود خليج فارس واقع شده است.
براي اين كه خواننده گرامي، به وضع عربستان بيشتر آشنا شود؛ به شرح سه بخش مزبور مي پردازيم.

1. « حجاز » كه بخش شمالي و غربي عربستان را تشكيل مي دهد و همه خاك آن از فلسطين گرفته تا مرز يمن، در كنار بحر احمر قرار دارد. حجاز سرزميني است كوهستاني و داراي بيابانهاي لم يزرع و سنگلاخ هاي زياد مي باشد.
در تاريخ، اين منطقه بيش از سائر مناطق اسم و رسم دارد. ولي واضع است كه اين شهرت، معلول يك سلسله امور معنوي و ديني است و هم اكنون كعبه (خانه خدا) ، كه قبله ميليونها مسلمان است، در آنجا مي باشد.

نقطه اي كه كعبه در آنجا قرار گرفته است؛ از ساليان دراز پيش از اسلام، مورد احترام ملل عرب و غير عرب بوده است، و به پاس احترام آن، جنگ در حدود كعبه را حرام مي دانستند تا آنجا كه اسلام نيز براي آن حدودي قائل شده است.
از شهر هاي مهمِّ حجاز، مكه و مدينه وطائف مي باشد. و حجاز از سابق داراي دو بندر بوده؛ يكي « جدّه » كه اهالي مكه از آن استفاده مي نمايند، و ديگري « ينبوع » كه اهل مدينه قسمت مهمي از نيازهاي خود را، از اين بندر به دست مي آورند. اين دو بندر در كنار درياي احمر واقع شده است.

مكه معظمه

از مشهور ترين شهر هاي جهان و پر جمعيت ترين شهرهاي حجاز است و حدود 300 متر، از سطح دريا بلند تر است. شهر مكه، چون ميان دو سلسله كوه واقع شده است؛ از دور ديده نمي شود. جمعيّت شهر مكّه امروز حدود 150 هزار نفر مي باشد.

تاريخچه شهر مكّه

تاريخ مكه از زمان حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ شروع مي شود. وي فرزند خود « اسماعيل » را با مادرش هاجر، براي اقامت به سرزمين مكه فرستاد، فرزند وي در آنجا با قبايلي كه در آن نزديكيها زندگي مي كردند وصلت كرد. حضرت ابراهيم ـ عليه السّلام ـ به دستور خداوند خانه كعبه را بنا كرد، و بنا به يك رشته روايات صحيح بناي كعبه را كه يادگار حضرت نوح بود تعمير نمود، و از اين پس آبادي شهر مكه شروع شد.

اطراف مكّه، به قدري شوره زار است كه به هيچ وجه قابل زراعت نيست و به قول بعضي خاور شناسان در هيچ جاي دنيا نمي توان نظيري براي آن از نظر بدي اوضاع جغرافيايي پيدا كرد.

مدينه

شهري است در شمال مكّه، كه تقريباً 90 فرسنگ از هم فاصله دارند، در اطراف شهر؛ باغات و نخلستانها است، و زمين آن براي غرس اشجار، و كشت وزرع آماده تر است.
قبل از اسلام، نام آن « يثرب » و پس از هجرت پيامبر اسلام (ص) ؛ « مدينه الرسول » ناميده شد؛ بعد ها براي تخفيف، آخر آن را حذف كرده و « مدينه » گفتند. در تاريخ مي خوانيم كه نخستين كساني كه در اين مرز و بوم سكني گزيدند، گروه « عمالقه‌ » بودند سپس طائفه يهود، و اوس و خزرج كه در ميان مسلمانان؛ به نام انصار خوانده شدند.

منطقه حجاز بر خلاف سائر مناطق، از دست برد كشور گشايان محفوظ مانده، و آثار تمدن روم و ايران ـ دو امپراطوري بزرگ جهان قبل از اسلام ـ در آنجا ديده نمي شود زيرا اراضي لم يزرع و غير قابل سكونت آن، چندان ارزشي نداشت كه تا براي به دست آوردن آن لشكركشي كنند، و بعد از هزاران مشكلات كه لازمه تسلط بر خاك آن منطقه بود، تازه دست خالي برگردند.

در اين باره، داستان زير را به دقت مطالعه كنيد، اين داستان را « ديودور » نقل كرده است.

« در آن زمان كه « دمتريوس»، سردار بزرگ يوناني، به قصدِ تصرف عربستان وارد « پترا » (يكي از شهرهاي قديمي حجاز) شد؛ ساكنان آنجا به او چنين گفتند: « اي سردار يوناني چرا با ما جنگ مي كني!؟

ما در ريگستاني بسر مي بريم كه فاقد همه گونه وسائل زندگاني است، ما براي اينكه سر به فرمان كسي ننهيم، چنين صحراي خشك و بي آب و علفي را انتخاب نموده ايم. بنابر اين، تحف و هداياي ناقابل ما را قبول بنما و از تصرف منطقه ما صرف نظر كن، و ضمناً اگر بخواهي بر قصد خود باقي بماني ما از همين الان، اعلان مي كنيم، كه در آينده نزديك، دچار هزاران مشكلات و مصائب خواهي شد. و بدان! كه « نبطي » از طرز معيشت خود دست بردار نيست و اگر بعد از طيِّ مراحلي،چند نفري را، به عنوان اسارت به چنگ آوري و بخواهي همراه خود ببري، سودي از آنان نخواهي ديد، زيرا آنان غلاماني خواهند بود بد انديش و بدروش و حاضر نخواهند شد كه طرز زندگي خود را عوض كنند.

سردار يوناني پيام صلح طلبانه آنان را پذيرفت، و از لشكركشي و تسلط بر خاك عربستان منصرف شد»[1]

2. بخش مركزي و شرقي كه آن را « صحراي عرب » مي نامند، و منطقه « نجد » كه جزء همين قسمت است سرزمين مرتفع و داراي آباديهاي مختصري است؛ و پس از تسلط سعوديها، ناحيه « رياض » كه پايتخت آنان است، از مراكز مهم عربستان شده است.

3. بخش جنوب غربي شبه جزيره، كه آن را « يمن » مي نامند، طول آن از شمال به جنوب در حدود هفتصد و پنجاه كيلومتر، و از غرب به شرق در حدود چهارصد كيلومتر است. مساحت اين كشور را شصت هزار هزار ميل مربع تخمين زده اند، ولي وسعت سابق آن، بيش از اين بوده، و قسمتي از آن (عدن) در نيم قرن اخير تحت الحمايه انگلستان بوده، از اين لحاظ حد شمال آن نجد و حد جنوبي آن عدن، و از مغرب به درياي سرخ و از مشرق به صحران « الربع الخالي » منتهي مي شود.[2]

از شهرهاي معروف يمن، شهر تاريخي« صنعاء» است و از بنادر معروف يمن، بند « الحديده» است كه در كنار درياي سرخ قرار دارد.
ناحيه يمن، پرنعمت ترين نقطه ايست كه در جزيره ديده مي شود، سابقه تمدن درخشان و با عظمت دارد؛ يمن مقرِّ سلطنت ملوك « تبايعه» (جمع تبع) بود و آنان ساليان دراز در يمن حكومت كرده اند، يمن قبل از اسلام مركز مهم تجارت بود؛ و در حقيقت چهار راه عربستان به شمار مي رفت. معادن زرخيز عجيبي داشت، و طلا و نقره و احجار كريمه آن، به خارج كشور صار مي گرديد.

آثار و نمونه هاي تمدن آن روز يمن؛ تا امروز باقي است. مردم باهوش يمن، در دوراني كه وسائل كارهاي سنگين در دست بشر نبود، توانسته بودند با همت بلند خود ساختمان هاي جالب و مرتفع بنا كنند.
سلاطين يمن حكومتهاي بي منازعي داشتند، ولي در عين حال از اجراي نظامنامه حكومت، كه دانشمندان يمن تصويب و تدوين كرده بودند؛ و خودداري نمي كردند. و در قسمت كشاورزي، باغ داري، گوي سبقت را از ديگران ربوده بودند، آئين نامه دقيق براي كشت و زرع زمينها، و آبياري مزارع و باغها تهيه كرده و به مورد اجراء گذاشته بودند. از اين لحاظ كشورشان، از كشورهاي ممتاز و مترقي آن دوران شمرده مي شد.

« گوستاولبون» ـ مورخ معروف فرانسوي ـ درباره يمن مي نويسد:

« در تمام عربستان نقطه اي خرّم تر و حاصلخيزتر از يمن نيست».

« ادريسي»، مورخ شهير قرن 12، درباره شهر صناء مي نويسد:« آنجا دارالسلطنه عربستان و پايتخت يمن است و ابنيه و قصور اين شهر، معروف دنياست، منازل و مساكن معمولي شهر باسنگهاي تراشيده بنا شده است».

اين آثار شگفت آوري كه از حفاريها و كاوشهاي اخير خاورشناسان به دست آمده؛ تمدن شگفت انگيز دوران گذشته يمن را، در قسمت هاي مختلف آن « مأرب» و « صنعا» و « بلقيس» ثابت مي نمايد.

در شهر مأرب (شهر معروف سبا) ، كاخهاي آسمانخراش كه دروازه ها و طاقهاي آنها از طلا زينت مي يافته بود، و ظروف طلا و نقره و همچنين تخت خوابهاي فلزي زياد وجود داشت.[3]دو يمن در سال 1990 با يكديگر متحد شدند
از آثار تاريخي « مأرب»، سدِّ معروف آن مي باشد، كه هنوز آثار آن باقي است، و آن به وسيله سيلي كه در قرآن، از آن به نام « عرم» ياد شده است، خراب گشت. [4]



[1] . تمدن اسلام و عرب ، ص 93 ـ 94.

[2] . اخيراً يمن به دو بخش: شمالي و جنوبي تقسيم شده و هر كدام براي خود حكومت و نظامي دارد دو يمن در سال 1990 با يكديگر متحد شدند.

[3] . تمدن اسلام و عرب ، ص 96.

[4] . براي توضيح بيشتر درباره وضع جغرافيائي و اقتصادي و سياسي شبه جزيره، به كتاب جغرافياي كشورهاي اسلامي مراجعه بفرماييد .

/ 1