سير تاريخي أمر بين الأمرين
از مطالعه روايات بدست ميآيد كه اين نظريه نخست توسط امام علي ـ عليه السلام ـ مطرح گرديد، چنان كه روايت شده است كه علي ـ عليه السلام ـ درباره شگفتيهاي روح و قلب انسان سخن ميگفت، در اين هنگام فردي بر پاي خاست و از امام خواست تا درباره «قدر» سخن بگويد. امام ـ عليه السلام ـ به خاطر سختي و دشواري اين مسأله، طرح آن را در آن شرايط مصلحت نميدانست و از سائل خواست تا از اين پرسش صرفنظر كند، ولي آن مرد بار ديگر سؤال خود را مطرح نمود و امام ـ عليه السلام ـ هم چنان از بحث پيرامون «قدر» امتناع ميورزيد؛ ليكن آن مرد از پرسش خود دست برنداشت و وقتي براي چهارمين مرتبه درخواست خود را تكرار كرد، امام ـ عليه السلام ـ فرمود: «لما ابيت فانه أمر بين الأمرين. لا جبر و لا تفويض.»[4]در عصر امام حسن ـ عليه السلام ـ و امام حسين ـ عليه السلام ـ و امام زين العابدين ـ عليه السلام ـ ، به خاطر شرايط سياسي ويژهاي كه توسط حاكمان اموي بر جهان اسلام حكومت ميكرد، رابطه مردم با خاندان وحي، قطع گرديده بود و حتي در رابطه با احكام ديني و مسائل اعتقادي نيز به آنان رجوع نميشد، بدين جهت، احاديثي كه از آنان روايت شده، بسيار اندك است، و در خصوص «امر بين الأمرين» نيز روايتي به چشم نميخورد، ولي در عصر امام باقر و امام صادق ـ عليهما السلام ـ تا حدودي جو اختناق و استبداد در هم شكسته بود و مردم در زمينه مسائل و معارف ديني به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ مراجعه ميكردند و آنان توانستند نهضت فرهنگي عميق و ريشه داري را پايه ريزي و تحكيم نمايند. بدين جهت احاديث فراواني در زمينههاي مختلف معارف ديني از آنان روايت شده است. و از آن جمله درباره نادرستي جبر و تفويض، و اين كه راه صحيح در اين مسئله، امر بين الأمرين ميباشد، روايات بسياري نقل گرديده است. اينك نمونههايي از اين روايات را يادآور ميشويم:جلوهاي از لطف الهي است:
فردي از امام صادق ـ عليه السلام ـ پرسيد:آيا خداوند بندگان را بر انجام گناهان مجبور نموده است؟امام ـ عليه السلام ـ فرمود: خير.سائل پرسيد: پس حقيقت چيست؟امام ـ عليه السلام ـ فرمود: «لطف من ربك بين ذلك.»[5]«كلمه لطف و لطافت در لغت به معناي ظرافت است و بر شيء نامرئي و امر دقيق گفته ميشود، و لطف، يكي از صفات جمال الهي و لطيف از اسماي حسناي خداوند است. گاهي صفت ذات الهي بوده و ناظر به علم خداوند به دقايق امور ميباشد. و گاهي صفت فعل خداوند بوده و ناظر به تدبير ويژه و حكيمانه مبتني بر رحمت الهي ميباشد.»[6]از دو معناي ياد شده، معناي دوم مناسب با مقام است و در نتيجه مقصود حكمت از لطف خداوند، كه حدوسط ميان جبر و تفويض است، اين است كه هر يك از جبر و تفويض، با عدل، حكمت و رحمت الهي كه مباني لطف فعلي خداوند به شمار ميروند منافات دارد. بنابراين، ميان آن دو، راه سومي وجود دارد كه مبتني بر لطف الهي بوده و بيانگر تدبير حكيمانه، عادلانه و رحيمانه خداوند است و اين راه كه مظهر لطف الهي است، در عين حال حقيقتي است لطيف و دقيق كه درك آن، فراتر از انديشههاي معمولي است و بدين جهت امام ـ عليه السلام ـ از تفسير آن براي سائل امتناع ورزيده است.